ویروس کرونا؛ بدهبستان جان انسانی برای جان انسان دیگر
پزشکیان و کارکنان بخش سلامت در دوران شیوع جهانی ویروس کرونا خط مقدم همه نیروهایی هستند که در تلاشاند این بیماری را مهار کنند. کار آنها سخت است. شیفتهای طولانی، فشار کاری، استرس، حفاظت از خود در برابر ویروس کرونا و فرسودگی ناشی از کار طولانیمدت بخشی از این سختی است. اما غیرازاین، کار تعدادی
پزشکیان و کارکنان بخش سلامت در دوران شیوع جهانی ویروس کرونا خط مقدم همه نیروهایی هستند که در تلاشاند این بیماری را مهار کنند. کار آنها سخت است. شیفتهای طولانی، فشار کاری، استرس، حفاظت از خود در برابر ویروس کرونا و فرسودگی ناشی از کار طولانیمدت بخشی از این سختی است.
اما غیرازاین، کار تعدادی از این پزشکان و کارکنان بخش سلامت از بقیه هم سختتر است. زیرا در مسیر مقابله با ویروس کرونا و درمان مبتلایان، آنها نهتنها باید سختیهایی را که گفتیم تحمل کنند، بلکه بار روانی سخت دیگری هم بر گرده ایشان سنگینی میکند. بار روانی ناشی از یک بدهبستان بر سر جان بیماران. اینکه تصمیم بگیرند چه بیماری زنده بماند و چه بیماری رها شود.
همه زندگی بدهبستان است
زندگی پر از بدهبستان (Trade-off) است. البته بدهبستان ترجمه درستی برای کلمه Trade-off نیست. بدهبستان شبیه معامله به نظر میآید. شما چیزی را میدهید و در عوض چیزی را دریافت میکنید.
اما معنی واقعی آن وقتی است که شما مجبور میشوید برای داشتن چیزی، چیز دیگری را که میخواستید و شاید همیشه تلاش کردهاید آن را داشته باشید، کنار بگذارید.
بعید است که شما در زندگی خود با چنین موقعیتی روبهرو نشده باشید. لااقل برای من که زیاد پیش آمده است.
شاید چشمگیرترین و مهمترین بدهبستان برای من در زندگی، کنار گذاشتن علاقههایم بود. من از ۱۴ سالگی فیزیک میخواندم. آن را دوست داشتم و هنوز هم دوست دارم. بعد از مدرسه فیزیک را در یکی از بهترین دانشگاههای ایران ادامه دادم. بعد از آن فوقلیسانس آن را نیز گرفتم.
اما میدانستم ادامه تحصیل در ایران لااقل برای مقطع دکتری کار معقولی نبود و نیست. زیرا باید چهار سال دیگر بدون حقوق و مزایا درس میخواندم. تازه بعد از آن هم باید سربازی میرفتم. کار پارهوقت هم صرفا برای گذراندن زندگی کافی بود. پول ادامه تحصیل در خارج را هم نداشتم. یعنی پول از ایران رفتن را نداشتم.
دیر بود. اما بعد از فوقلیسانس برایم بدیهی بود که نمیتوانم با فیزیک پولی دربیاورم. خارج هم که نمیتوانستم بروم. از آنسو میدانستم که بیپول نمیشود زندگی کرد، بیفیزیک اما، میشد.
پس یا باید همان فیزیک را میخواندم و بیپول میماندم و به قشر فقرای تحصیلکرده این مملکت اضافه میشدم یا باید فیزیک را رها میکردم و به سراغ پول میرفتم.
اینیک بدهبستان بود. بدهبستانی که در آن باید علاقه ۱۴ ساله خودم را کنار میگذاشتم تا بتوانم پولی برای زندگی کردن داشته باشم. سخت بود. سالها پیگیری و تلاش و علاقه و شببیداری و زحمت فراوان را باید یکشبه کنار میگذاشتم تا بتوانم زندگی کنم.
آیا من آنچه دوست میداشتم هستم؟ نه
حالا که چند سالی از این بدهبستان سخت میگذرد، خیلی از چیزهای فیزیک را فراموش کردهام. جیبم خالی نیست. بعید هم نیست در همین سال جاری بتوانم درآمد چشمگیری داشته باشم. اما آیا کاری را که میکنم، دوست دارم؟
نمیگویم شغل یا شغلهای فعلیام را دوست ندارم اما مطمئنم اگر به من چهاردهساله میگفتند که ۱۶ سال بعد مشغول کاری خواهی بود که همیشه از آن بدت میآمد، بعید میدانم چندان حالوروزش خوش میشد. من امروز پول درمیآورم. زندگی میکنم اما این همان منی نیستم که همیشه دوست داشتم باشم.
اینیک tradeoff یا همان بدهبستان سخت بود. اینگونه نبود که برای به دست آوردن چیزی، باید چیزی را میدادم. بلکه باید برای به دست آوردن چیزی ضروری، آنچه را از ته قلبم دوست داشتم کنار میگذاشتم.
شبیه کسی است که اسلحهای را روی شقیقه او گذاشتند و او را مجبور میکنند حرفهایی را بگوید و تایید کند که سالها برای اثبات غلط بودن آنها از جانودل مبارزه کرده است.
این بدهبستانها، معمولا نقاط مهمی از زندگی یک فرد هستند. گاهی این نقاط بدهبستان، نقاطی که باید چیز مهمی را کنار بگذاری یا کار رنجآوری را انجام دهی تا به چیز مهمی دیگری برسی، نهتنها زندگانی خود فرد را تحت تاثیر قرار میدهند، بلکه میتوانند جان وی یا حتی زندگی و جان ملتها را هم تحت تاثیر قرار دهند.
میزان تاثیرگذاری بستگی به این دارد که جایگاه یک نفر در جامعه و میزان تاثیرگذاری او بر دیگران در این نقاط عطف بدهبستان چقدر هستند.
انتخاب من و بدهبستانی که انجام دادهام سخت بود. هیچوقت هم فراموشش نمیکنم. اما این بدهبستان بیش از همه روی خود من تاثیر داشت. مهمتر اینکه این بدهبستان جان کسی را به خطر نینداخت.
این نقطه زندگی من با اینکه سخت بود اما بعید میدانم بهسختی انتخابهایی باشد که کادر پزشکی درگیر ویروس کرونا، امروزه در جهان با آنها مواجه هستند. آنها مجبورند برای نجات دادن جان یک نفر، جان کس دیگری را به خطر بیندازند. انتخابی که صرفا باعث به خطر انداختن جان فرد دوم نمیشود، بلکه در اکثر موارد به قیمت جان او تمام میشود.
اما چارهای نیست.
ویروس کرونا، بدهبستان جانها و موضوع اخلاق
تا پیش از نوشتن این مقاله من نمیدانستم معنی تریاژ (Triage) چیست. همیشه این کلمه را پس از در ورودی بیمارستانها میدیدم اما معنیاش را نمیدانستم. در نتیجه جستجو کردم.
تریاژ بخشی از پذیرش بیمارستان است که در آن بیماران ورودی را متناسب با وضعیت سلامتی و میزان اضطراری بودن شرایط آنها اولویتبندی میکنند. در نتیجه تریاژ، درمان بیمارانی که وضعیت وخیمتر دارند زودتر شروع میشود.
تریاژ از کلمه فرانسوی Trier به معنی «مجزا کردن - مرتب کردن» میآید. سیستم تریاژ مدرنی که امروزه میبینیم توسط دومینیک ژان لری (Dominique Jean Larrey) ابداع شده است. او یک جراح در زمان جنگهای ناپلئون بود که سربازان زخمی را معالجه میکرد.
او در این سیستم، زخمیهای جنگ را با توجه شدت جراحات آنها و بدون توجه به درجه نظامیشان دستهبندی میکرد و بلافاصله به درمان کسانی که وضعیتشان وخیم بود و نیازمند درمان سریع بودند، میپرداخت.
تریاژ بعدا در جنگ جهانی اول توسط پزشکان فرانسوی و نیروهای امدادی حاضر در میدان جنگ هم استفاده شد.
تریاژ در دوران ویروس کرونا؛ چه کسی را باید زنده نگاه داریم؟
امروزه جنگ بزرگی در جریان نیست. لااقل بعد از جنگ جهانی دوم به اینسو جنگهای بزرگی در جریان نبودند اما شیوع ویروس کرونا در جهان داستان را عوض کرد.
از ایتالیا گزارشهایی میرسد که برخی پزشکان در راهروهای بیمارستان به خاطر انتخابهایی که لاجرم باید میکردند، میگریند. در آمریکا، اروپا و همین ایران خودمان پزشکان در شرایطی قرارگرفتهاند که باید تصمیمهای بدی بگیرند. بدهبستان کنند. جان یکی را نجات دهند و همزمان جان دیگری از دست برود.
آنها باید منابع محدود بیمارستانی مثل تختها، آیسییو و دستگاههای تنفسی را در بین خیل عظیمی از بیماران مبتلا به ویروس کرونا تقسیم کنند. البته تقسیم که نه، اولویتبندی کنند. تصمیم بگیرند به چه کسی دستگاه تنفسی ببندند و بگذارند چه کسی بمیرد.
همه بیمارستانهای دنیا به این روز نیفتاده است اما طولی نمیکشد که شیوع ویروس کرونا باعث میشود همه مجبور شوند بین جانها، یکی را برای نجات دادن برگزینند.
چه کسی برای جان بیماران ویروس کرونا تصمیم میگیرد؟
در برخی از کشورها برای کاستن از بار روانی و بار مسئولیتی چنین انتخابهای سختی، قواعدی چیده شده است.
یکی از راهحلهای موردتوافق برای تعیین این قواعد این است که باید منابع، کارکنان و تجهیزات را برای بیمارانی به کار برد که شانس زنده ماندن آنها بیشتر و امید به زندگی بیشتری دارند. یعنی اگر زنده بمانند، بیشتر عمر میکردند. اما در پشت پرده همین قاعده که بسیار ساده به نظر میآید، تصمیمهای بسیار سخت وحشتناکی وجود دارند. بگذارید مثالی بزنیم.
همین دستگاههای کمک تنفسی را در نظر بگیرید. تعداد دستگاههای کمک تنفسی موردنیاز برای مبتلایان بدحال ویروس کرونا از تعداد دستگاههای موجود در همه جای دنیا بسیار بیشتر است. زیرا هرکدام از خیل مبتلایان به ویروس کرونا که کارشان به بیمارستان میکشد، یکی از این دستگاههای کمک تنفسی نیاز دارند. هر بیمار هم حداقل باید دو هفته با این دستگاهها تنفس کند تا حالش بهتر شود.
اما باید بهدقت معین شود که چه کسی در چه زمانی به دستگاه کمک تنفسی نیاز دارد. اگر به یک بیمار ویروس کرونا این دستگاه کمک تنفسی را زودتر از موعد وصل کنید، کسی دیگری که به آن نیاز دارد این دستگاه را نخواهد داشت. زیرا وقتی کسی دستگاه کمک تنفسی نیاز دارد، این نیاز باید سریعا برطرف شود. باید سریعا به او یک دستگاه رساند وگرنه میمیرد. چون ریههای او نمیتوانند اکسیژن موردنیاز بدن وی را تامین کنند.
کسی که به دستگاه کمک تنفسی نیاز دارد و با آن تنفس میکند، در صورتی جدا شدن دستگاه فقط در چند دقیقه میمیرد.
ویروس کرونا قواعد اخلاق را عوض میکند
تصمیم درباره اینکه به چه کسی دستگاه وصل شود و از چه کسی جدا گردد، تصمیم بین مرگ و زندگی اوست. اگر یک بیمار جوان مبتلا به ویروس کرونا به بیمارستان برسد و دستگاه کمک تنفسی نیاز داشته باشد درحالیکه همه دستگاههای کمک تنفسی به بیماران دیگر ویروس کرونا متصل هستند، پزشکان تنها یک گزینه خواهند داشت.
آن هم این است که بیماری را پیدا کنند که شانس نجات یافتنش کم است و دستگاه تنفسی را از او جدا و به این بیمار جوان مبتلا به ویروس کرونا وصل کنند.
در شرایط سخت پزشکان گاهی مجبور هستند یک گام سختتر دیگر بردارند. اگر شانس زنده ماندن همه بیماران فعلی یکی است، آنها مجبور میشوند بیماری را برای جدا کردن دستگاه تنفسی از او برگزینند که اگر نجات یابد، زیاد عمر نخواهد کرد. چنین حالتی باعث میشود افراد سالخورده و کسانی که بیماریهای دیگری دارند، اولین کسانی باشند که برای قطع کردن دستگاه تنفسی برگزیده شوند.
اما چاره چیست؟ اینیک بدهبستان زندگی است. بدهبستانی که پزشکان مجبور هستند در این دوران شیوع ویروس کرونا بین جان آدمها انجام دهند. بدهبستانی سخت و دردناک که راهحل دومی هم ندارد.
این تصمیم را بر عهده پزشکان نگذارید
این قضیه بهخصوص برای پزشکان ایتالیایی بسیار دردناکتر است. زیرا ایتالیا بیشترین قربانیان ویروس کرونا را در جهان دارد . احتمالا هم بیشتر مرگومیر ناشی از ویروس کرونا در ایتالیا ناشی از همین بدهبستان دردناک بوده است.
پزشکان ایتالیایی میگویند وجود چهارچوبی برای انتخاب بین بیماران گوناگون ویروس کرونا که پیش از ارائه خدمات پزشکی چنین انتخابی را انجام دهد و خانواده قربانیان را نیز در جریان بگذارد، بسیار اهمیت دارد. وجود این چارچوب، بار روانی و مسئولیتی چنین تصمیم سختی را از دوش پزشکان و کسانی که در خط مقدم مقابله به ویروس کرونا هستند، برمیدارد.
ایالتهای بسیاری در آمریکا استراتژیهایی برای تخصیص منابع چیدهاند. این استراتژیها توسط مامور یا کمیته تریاژ در بیمارستان اجرا میشوند.
در برخی دیگر از بیمارستانها و کشورها نیز چارچوبهای جدیدی برای تریاژ درحالتوسعه است. در کانادا چنین چارچوبی توسط یک گروه از وکلا و قانونگذاران دولتی توسعه داده شده است.
این کار در بریتانیا البته بسیار سخت بود و هست. زیرا سیستم سلامتی ملی بریتانیا یا NHS که برای کیفیت خدمات پزشکیاش شهرت دارد، عملا مجبور است بخشی از این کیفیت خدمات پزشکیاش را پایین بیاورد.
سیستم خدمات درمانی بریتانیا که یک سیستم دولتی است توصیههایی برای تخصیص منابع بیمارستانی ارائه داده است که در آن توصیه شده این تصمیم بین جان انسانها با در نظر گرفتن منافع کلی پزشکی اتخاذ شوند.
قواعد هم مثل موارد قبلی است. بیمارانی اولویت دارند که شانس زنده ماندنشان بیشتر است، در صورت زنده ماندن بیشتر عمر میکنند و سودشان نیز برای اجتماع بعد از کرونا بیشتر است.
مثلا بخشی از این توصیهها این است که منابع دچار کمبود نباید در مورد بیماران جوان مبتلا ویروس کرونا که ناتوانیهایی در یادگیری دارند، استفاده شود. اینها همه تصمیمهایی بسیار سخت اما ضروری هستند.
ویروس کرونا جوهره ما را بروز میدهد
ویکتور فرانکل روانشناس در کتاب «انسان در جستجوی معنا» که در آن بخشی از خاطرات خود را از دوره اسارت در اردوگاههای کار اجباری یهودیان در آلمان نازی روایت میکند و جزو معدود نجاتیافتگان این اردوگاهها است، میگوید: بهترینهای ما زنده نمادند. در میان آن گرسنگی همیشگی و نبود غذا و شرایط بدی که اسیران داشتند، هنوز هم کسانی بودند که تکه نان کوچکی را که کل سهمیه خوراک روزانه آنها بود، به کسانی میدادند که بیشتر احتیاج داشتند. اینها هیچکدام زنده نماندند. زیرا گرسنگی بسیاری کشیدند و ضعیف شدند.
همیشه میگویند در شرایط سخت است که جوهره وجودی آدمها بروز مییابد. حرف بیربطی هم نیست. واکنش آدمها در شرایط سخت و تلاش هر کس برای بقا در چنین وضعیتی است که واقعا نشان میدهد چه کسی در جوهر خود چطور آدمی است.
تصمیمهای اخلاقی، ازخودگذشتگی و بسیاری از چیزهای دیگر انسانی نیز خود را در این شرایط بروز میدهند و شیوع ویروس کرونا این شرایط سخت را در دوران مدرن ایجاد کرده است.
نظرات