«تدبیر و امید» در میانه موجِ تحریم / آیا روحانی میتوانست بهتر عمل کند؟
حسن روحانی در سال ۱۳۹۲ و در شرایطی سکان اداره قوه مجربه را به دست گرفت که ایران شدیدترین تحریمهایِ اقتصادیِ تاریخ خود را تجربه میکرد و اکنون هم در حالی به روزهای پایانی ریاستجمهوریِ خود نزدیک میشود که کشور، درگیر موجِ تحریمیِ شدیدتر از تحریمهای سال ۹۲ است. اما معدل کارنامه دولت «تدبیر و
حسن روحانی در سال ۱۳۹۲ و در شرایطی سکان اداره قوه مجربه را به دست گرفت که ایران شدیدترین تحریمهایِ اقتصادیِ تاریخ خود را تجربه میکرد و اکنون هم در حالی به روزهای پایانی ریاستجمهوریِ خود نزدیک میشود که کشور، درگیر موجِ تحریمیِ شدیدتر از تحریمهای سال ۹۲ است. اما معدل کارنامه دولت «تدبیر و امید» در این وضعیت چند بوده است؟ آیا دولت میتوانست بهتر عمل کند یا نه؟
به گزارش تجارتنیوز ، سیاستِ داخلی و اقتصاد ایران، دستکم در نیم قرنِ اخیر، هیچگاه به اندازه فاصله سالهای ۹۰ و «همین لحظه»، از سیاستِ خارجی کشور تاثیر نگرفته است. در این یک دهه، همه چیز در اقتصادِ ایران با تحریمها و نوساناتِ سیاسیِ منتج به تغییراتِ قیمتی در نرخِ ارزهایِ خارجی گره خورده و اهمیت انتخابات آمریکا برای ایرانیها، کم از اهمیتِ انتخابات داخلی نداشت. اما این مشکل در دولتی پیش به اوج خود رسیده بود که مهمترین وعدهاش چرخیدن چرخ سانتریفیوژها و چرخ زندگی مردم همزمان و با هم بود.
مدیری که در «آبنمک» خوابانده شده بود
حسن روحانی، مدیری بیگانه در ساختار حاکمیت نبود. او در کارنامه خود سمتهای بسیاری را دارد، از حضور در جنگ و مذاکرات صلح در زمان قطعنامه ۵۹۸، تا نمایندگی مجلس، دبیری شورای عالی امنیت ملی، ریاست مرکز تحقیقات استراتژیک، عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام و حتی سِمت مشاور امنیت ملی رییسجمهور دورانِ «اصلاحات» را.
انتخاب او بهعنوان رییسجمهور اما به نظر بسیار به موقع میرسید: پرونده هستهایِ ایران به دلیل سوء مدیریت دولت احمدینژاد به بنبست رسیده و تحریمهای جهانی، فروش نفت ایران و نظام بانکی ایران را به کلی محاصره کرده بود.
در این شرایط، چه کسی بهتر از «شیخ دیپلمات»، که نه فقط تا چند سال پیش از آن مسئول پرونده هستهایِ ایران بود، که در سال ۹۰، کتابی قطور هم با عنوان «امنیت ملی و دیپلماسی هستهای» منتشر کرده بود که به سرعت به زبان انگلیسی هم ترجمه شد و تعبیرِ بینالمللیِ این انتشار و ترجمه هم این بود که ایران رییسجمهوری خواهد داشت که زبانِ «دیپلماسی» را میداند.
دولت تک پروژهای
با این همه، مخالفان حسن روحانی، او را متهم میکنند که دولتش همه چیز را به حل و فصل تحریمهایِ معطوف به برنامه هستهای گره زده و به این ترتیب، با شکست «برجام»، دولت «تدبیر و امید» هم شکست خورده است.
واقعیت این است که دولت نخست روحانی (۱۳۹۲-۱۳۹۶) با فرض رفع تحریمها و ورود سرمایههای خارجی به اقتصاد ایران چینش شده بود: «بیژن زنگنه»، وزیر نفتِ آن دولت و موسوم به «شیخالوزرا»، که طولانیترین دوره وزارت را در تاریخ ۴ دهه اخیر دارد، کارویژه بازگرداندن نفت ایران به بازار جهانی را داشت.
«محمد جواد ظریف» هم برگِ برنده حسن روحانی بود: دیپلماتی کارکشته که بیش از ایران در آمریکا سکونت داشته، همانجا درس خوانده و با بسیاری از چهرههای سیاسی آمریکا (و از جمله با «جو بایدن»، رییسجمهورِ کنونی این کشور، در دوران سناتوریِ او) حشر و نشر داشته است.
«عباس آخوندی» در مقام وزیرِ «راه و شهرسازی» قرار بود پای خارجیها را به حوزه حمل و نقل کشور باز کند و «حسن قاضیزاده هاشمی»، چشمپزشکی که در بخشِ خصوصی تجربه ساختِ بیمارستانِ تخصصی چشمپزشکی را داشت، کارویژه توسعه خدمات درمانی را بر عهده گرفت.
مخالفان حسن روحانی، او را متهم میکنند که دولتش همه چیز را به حل و فصل تحریمهایِ معطوف به برنامه هستهای گره زده و به این ترتیب، با شکست «برجام»، دولت «تدبیر و امید» هم شکست خورده است.
ابرپروژه داخلیِ دولت اول روحانی
این مورد اخیر، ارزش واکاوی بیشتر را دارد: در دولت نخست روحانی، قاضیزاده هاشمی، پیشنهاد طرحی را داد که حسن روحانی هم در جایی آن را بزرگترین پروژه دولت خود نامید. «طرح تحول سلامت»، قرار بود طرح «اوباما-کِر» (Obamacare یا به صورت رسمی، Affordable Care Act) را در ایران عملیاتی کند، طرحی برای تحت پوشش قرار دادن همه جمعیت کشور، زیر چتر یک بیمه سلامتِ عمومی.
گفتن ندارد که این طرح، با وجود تبلیغات و بودجه فراوان و به همریختنِ نظام پیشینِ سلامت در ایران، در نهایت شکست خورد و قاضیزاده هاشمی هم کمی بعد استعفا کرد. مشکل این بود که منابع مالیِ مورد نیاز برای بیمهکردن همه جمعیت ایران، عملا از جیب خود آنها تامین میشد!
بر این اساس، تعرفههای خدمات پزشکی (پولی که به جیب پزشکان میرود) چند برابر افزایش پیدا کرد و دهها هزار میلیارد تومان در میان طبقات اجتماعی کشور جابهجا شد. پزشکان ثروتمندتر شدند و عموم مردم فقیرتر. ابرپروژه داخلی دولت اول روحانی شکست خورد.
فقر طبقه متوسط را فرو بلعید
از ابرپروژه دولتِ دوم روحانی هم در روز تحلیف او در مجلس شورای اسلامی در مردادماه ۹۶ رونمایی شد: روحانی در مجلس گفت که «تا سال ۹۹ فقر مطلق در کشور ریشهکن خواهد شد.»
دولت دومِ روحانی اما اساسا فرصتی برای نفس کشیدن پیدا نکرد. در دیماه ۱۳۹۶ و در حالی که کمتر از ۶ ماه از آغاز به کار کابینه دوم میگذشت، اعتراضاتی فراگیر کشور را فرا گرفت.
«تلگرام»، به عنوان برگِ برنده رسانهایِ دولتِ «تدبیر و امید» فیلتر شد و بلافاصله، دولت دونالد ترامپ در آمریکا، با این تلقی که وضعیت سیاسی و اقتصادی در ایران به شدت آشفته شده، به سمتِ خروج از برجام و اعمالِ دکترینِ «فشار حداکثری» (maximum pressure) علیه ایران رفت.
به این ترتیب، نه تنها فقر مطلق ریشهکن نشد و اساسا فرصتی برای اقدام در این جهت به وجود نیامد، که دولت روحانی تمام فاصله سالهای ۹۶ تا لحظه نگارش این متن را در وضعیتی اضطراری سپری کرد و صرفا به مدیریت بحران پرداخت.
در واقع، خروجی «سنگینترین تحریمهایِ تاریخ» علیه اقتصاد ایران، در کنار سوءمدیریتهایی بسیار واضح (از جمله سیاست ارز ۴۲۰۰ تومانی و افزایش یکشبه قیمت بنزین از هزار تومان به ۳ هزار تومان) وضعیت اقتصاد را در ایران آشفتهتر از قبل هم کرد.
محمدجواد صالحی اصفهانی، اقتصاددان ایرانی، در مقالهای که چندی پیش در آمریکا منتشر شد، از نزولِ سطحِ زندگیِ ایرانیها در یک دهه اخیر نوشته است. به نوشته او، در فاصله سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۹، متوسط استاندارد زندگی (standard of living) در میان شهروندان ایرانی، ۱۷٫۷ درصد افت کرده است. به این ترتیب، مصرف سرانه (per capita consumption) در ایران در پایان سال ۲۰۱۹، به سطح سال ۲۰۰۲ میلادی برگشته است.
روحانی در مجلس گفت که «تا سال ۹۹ فقر مطلق در کشور ریشهکن خواهد شد. اما محمدجواد صالحی اصفهانی، اقتصاددان ایرانی میگوید مصرف سرانه در ایران در پایان سال ۲۰۱۹، به سطح سال ۲۰۰۲ میلادی برگشته است.
دولت «تدبیر و امید»، دولتی با دست خالی
دولت «تدبیر و امید» در طول ۸ سال گذشته، دو وضعیت کاملا متفاوت را تجربه کرده است: با انعقاد برجام، سرمایهگذارانِ خارجی به ایران هجوم آوردند و برخی نشریات بریتانیایی، ایران را «بزرگترین اقتصادِ بیرون از جریان اقتصاد جهانی از زمان فروپاشی شوروی به این سو» خطاب کردند.
نتیجه حیرتآور بود: قراردادهایی برای خرید هواپیما با «ایرباس» منعقد شد و ایران اعلام کرد که در یک دهه، ۵۰۰ فروند هواپیما سفارش خواهد داد؛ زمزمه ورود شرکتهای خودروسازیِ «نیسان» و «هیوندای» برای ایجاد «قطب سوم خودروسازی» در بندر «چابهار» به میان آمد و هندیها هم برای توسعه همین بندر، قول سرمایهگذاری ۵۰۰ میلیون دلاری دادند.
اما وعدهها عملی نشد. اردیبهشت سال ۹۷ آمریکا از برجام خارج شد. کمی قبل از آن اعتراضات سراسری در ایران شروع شد. دولت روحانی چهار سال طلایی برای اصلاحات را از دست داده بود و سال ۹۸ زمانی که خواست اصلاحات را آغاز کند، با اعتراضات جدیدی مواجه شد. قیمت بنزین ناگهان افزایش یافت و کشور درگیر اعتراضات مردمی شد.
بعد از آن، دولت با چند مشکل مواجه شد، از یک سو حلقه تحریمها تنگ و تنگتر شد و آمریکا اعلام کرد صادرات نفت ایران را به صفر میرساند. در فضای داخلی مخالفان دولت کار را سخت کرده بودند. از طرف دیگر، مردم هم از دولت روحانی ناامید بودند. در این میان کاهش قیمت نفت و شیوع کرونا هم دو مشکل دیگری بود که پیش آمد. دو مشکلی که خارج از اراده دولت بود. اما به مشکلات بیشتر دامن زد.
برخی میگویند مهمترین مشکل این دولت، خروج آمریکا از برجام بود. اما برخی دیگر میگویند تحریمها بخشی از مشکل دولت است. اما هرچه بود، تحریم و افت شدید درآمد نفتی، مشکلات ساختاری اقتصاد ایران را بیش از همیشه عریان کرد.
چیزی تا پایان عمر این دولت نمانده. اما هم تحریمها هنوز هم پا برجا هستند و هم مشکلات ساختاری. ممکن است وظیفه گشودن تحریمها به دولت آینده ایران برسد. با این همه، یک چیز واضح است: آمریکا و غرب، به این سادگی طناب را از دور ایران باز نمیکنند.
آخرین اخبار و تحلیلهای اقتصادی درباره انتخابات ایران را در صفحه انتخابات ۱۴۰۰ تجارتنیوز بخوانید.
نظرات