«حباب گل لاله»، اولین بحران مالی دنیا / کدام سرمایهگذاران دچار «جنون گل لاله» شدهاند؟
شما حاضرید برای خرید یک شاخه گل لاله چقدر هزینه کنید؟ در هلند قرن هفدهم برخی حاضر بودند برای خرید چند شاخه گل لاله، خانه و زمین خود را بفروشند. چراکه آنها مطمئن بودند چند روز بعد میتوانند با فروش همان گلها، به جای یک خانه دو خانه بخرند. این همان «حباب گل لاله» یا
شما حاضرید برای خرید یک شاخه گل لاله چقدر هزینه کنید؟ در هلند قرن هفدهم برخی حاضر بودند برای خرید چند شاخه گل لاله، خانه و زمین خود را بفروشند. چراکه آنها مطمئن بودند چند روز بعد میتوانند با فروش همان گلها، به جای یک خانه دو خانه بخرند. این همان «حباب گل لاله» یا «جنون گل لاله» است که در قرن هفدهم اقتصاد هلند را درگیر خود کرد.
به گزارش تجارتنیوز، اقتصاد جهان سه بحران بزرگ مالی را تاکنون پشت سر گذاشته که اولین آن بحران گل لاله بود. حبابی که منجر به اعتراضات و آشوبهای بسیاری در هلند قرن هفدهم شد. اکنون هم بسیاری از خود میپرسند که آیا سرنوشت برخی از ارزرمزها میتواند مشابه سرنوشت گلهای لاله باشد؟ قیمتها اوج بگیرد و ناگهان فرو بریزد؟
اما ماجرای حباب گل لاله در هلند چه بود و چه شد که برخی حاضر شدند برای خرید یک شاخه گل لاله، خانه خود را هم بفروشند؟
«حباب گل لاله»: گلهایی که رویِ دست صاحبانشان باد کردند
در قرن هفدهم میلادی، هلند شکوفاترین (اگر نه بزرگترین) اقتصادِ جهان بود. بقیه اروپا، درگیرِ جنگهایی گسترده و همهگیر بود که در آن، تقریبا همه علیه همه میجنگیدند. آمریکا هم هنوز مستعمرهنشینی بود که چند قرنی مانده بود تا به اقتصادِ جهانی بپیوندد.
شکوفاترین اقتصاد جهان در آن سالها مهدِ آزمونِ بسیاری نهادهایِ مدرن اقتصادی هم بود: «بورس»، «بانکداریِ مدرن» و «صنعت بیمه»، همه در آن زمان در اقتصاد هلند به امروزیترین شکل خود درآمدند. در این میان اما ورود پیاز «گل لاله» از دربارِ عثمانی به هلند، همه چیز را زیر و رو کرد.
گل لاله بومیِ اروپا نبود و واردات آن از امپراتوری عثمانی، «حباب گل لاله» را شکل داد.
امپراتوریِ عثمانی در آن سالها کابوس اروپاییها بود: یک امپراتوریِ قدرتمند با نیرویِ نظامیِ مهیب که انگیزه کافی برای تسخیر خاک اروپا را هم داشت. با این همه، «حباب گل لاله» از رهگذرِ همین نیروی متخاصم به هلند رسید.
یک دیپلمات اروپایی در دربار عثمانی، پیاز گل لاله را با خود به هلند آورد، یعنی جایی که همان زمان هم (همچون امروز) بازار گل جهان بود. لاله اما بومیِ اروپا نبود و به همین دلیل، خیلی زود محبوب شد و به عنوان یک کالای لوکس، قیمتش روز به روز بالاتر میرفت.
از طرف دیگر، کاشت و برداشت گلهای لاله زمانبر بود و تولید این گلها به چند سال زمان نیاز داشت. این مساله باعث میشد که بازار گل لاله همیشه با کمبود عرضه مواجه باشد و قیمت گل لاله بالا و بالاتر برود.
همین افزایش دیوانهوارِ قیمت (یعنی عنصرِ اصلیِ همه «حبابهای اقتصادی») جرقه رخداد را زد. همه شروع کردند به خرید پیاز گل لاله برای پرورش آن و حتی پیشخرید کردنِ پیازهایی که هنوز کاشته نشده بودند به قیمتهای گزاف.
در اوج بازار و در دوره رونق اقتصادی، یک گل لاله معادل یک ملک مسکونی قیمت داشت اما در دوره سقوط بهاندازه یک سیبزمینی هم ارزش نداشت! افزایش قیمت گل لاله، مردم را متقاعد کرده بود که هیچ محدودیت قیمتی برای این گلها وجود ندارد. نتیجه این بود که جز دلالان، مردم عادی هم وارد بازار گل لاله شدند تا راه صد ساله را یک شبه طی کنند و با خرید چند گل لاله سرمایهدار شوند.
بازار گل لاله چنان بازار چذاب و پرسودی بود که مردم ترجیح دادند سرمایه بیشتری وارد آن کنند. بسیاری همان زمان زمینهای کشاورزی، خانه و املاک خود را فروختند تا گل لاله بخرند! برخی خانه خود را در ازای چند شاخه گل لاله فروخته بودند و برخی دیگر در ازای پیاز گل لاله.
اما گل لاله عمر چندانی نداشت و برخی از مردم محافظهکار سعی کردند زودتر از بازار خارج شوند و گلهای لاله خود را بفروشند. این سرآغاز دومینوی عرضه گل لاله در بازار و افت قیمتها بود. حباب گل لاله ترکید و قیمتها سقوط کرد.
گلهای لالهای که روزی همقیمت یک خانه بود، حالا اندازه یک سیبزمینی هم قیمت نداشت. این اولین بحران اقتصادی بود که در جهان رخ داد. بسیاری گل لاله را پیش خرید کرده بودند و حالا باید مبلغ گزافی را برای خرید گلهایی میدادند که دیگر هیچ ارزشی نداشت.
کشور درگیر آشوب شد. مداخله دولت هم اثری نداشت. دارایی مردم کنار خانهها پژمرده میشد و کاری از دست کسی بر نمیآمد. مردم داراییشان را به چیزی تبدیل کرده بودند که امکان نداشت بتوانند آن را در خانه نگه دارند به این امید که چند سال بعد شاید دوباره ارزشمند شود. این یک دارایی منجمد نبود. یک دارایی از دست رفته بود.
وقتی حباب میترکد
حباب اما به زودی ترکید. وقتی عرضه بالا رفت و از تقاضا پیشی گرفت، قیمتها ریختند. به این ترتیب، کسانی که سرمایه هنگفتی روی پرورش گل لاله گذاشته بودند، در مسیر ورشکستگی افتادند و حتی گلهای لاله پیشخرید شده هم (مانند چکهایی که پاس نمیشوند) مشکلساز شدند.
امروز میدانیم که در پسِ ترکیدن «حبابهای اقتصادی» چه اتفاقی میافتد، اما در هلند قرن هفدهم، هنوز حتی حوزه پژوهشیِ مجزای «اقتصاد» هم وجود نداشت که بتواند توضیحی برای ماجرای حباب گل لاله پیدا کند. اما واقعا پس از ترکیدن حباب اقتصادی چه اتفاقی میافتد؟
در مواردی که حبابهای اقتصادی در برگیرنده سرمایه بخش بزرگی از جامعه باشند (مثل بازار سرمایه ایران در سال ۱۳۹۹)، ترکیدن حباب اغلب به معنیِ منجمدشدن سرمایه است. سرمایه، آنچنان که بعضی میگویند «دود نمیشود» و «از بین نمیرود»، اما میتواند «منجمد شود.»
البته این در مورد حباب گل لاله صدق نمیکرد، چرا که گل، کالایِ بادوام ( Durable good ) نیست و پژمرده میشود و میمیرد. به این ترتیب، کسانی که روی گل لاله سرمایهگذاری کرده بودند و بعد نتوانسته بودند برای کالایشان مشتری پیدا کنند، ناگزیر ضرر کردند و در اینجا سرمایه واقعا «دود شد».
اما در مورد حباب بازار سرمایه، شما در واقع کالا (یا همان سهام) را در قیمتی بیش از اندازه بالا خریدهاید و حالا که قیمتها ریختهاند، ارزش کالای شما کم شده است. با این همه، سهام همان سهام است و سرمایه شما، صرفا از حساب بانکیِ شما به حسابِ بانکیِ فروشنده سهام در زمانِ اوج حباب منتقل شده است.
شما ممکن است حاضر نباشید سهامتان را در قیمتهای پایینِ کنونی بفروشید و در واقع، منتظر هستید که قیمت ها بالاتر بروند. به این ترتیب، بخشی از سرمایه شما که میتوانست در غیرِ این صورت سر از بازار دیگری در بیاورد، در واقع در بازار سرمایه «منجمد» شده است.
زیاندیدگان بازار سرمایه، در واقع زیاندیدگان یک «حباب اقتصادیِ» کلاسیک هستند.
پایانِ فاز «شیدایی»
حبابهای اقتصادی، اعم از حباب گل لاله در هلند، حباب بازار سرمایه یا بازار ارز در ایران و حباب بیتکوین (که بسیاری معتقدند به زودی به سرنوشت گل لاله در هلند دچار میشود) همه و همه از یک «شیدایی» (mania) شروع میشوند. اما این یعنی چه؟
این وضعیت زمانی رخ میدهد که قیمت یک کالا یا دارایی در شرایطی خاص، بیش از آنکه باید، رشد میکند و افراد با خود میگویند که «چرا من از این وضعیت سود نبرم»؟ همین میشود که سرمایهها، بیش از حالت عادی و به یکباره به یک بازار خاص سرازیر میشوند و چون تقاضا برای آن کالای خاص بالا میرود، قیمت آن کالایِ خاص هم به شکلی غیرعادی روز به روز بالاتر میرود.
در این حالت، افزایش قیمتها سرمایههای بیشتر و بیشتری را روانه آن بازار خاص میکنند، اما وقتی نسبت قیمتها از حدود عادی تجاوز میکند، حباب میترکد. اما ترکیدن حباب همانا، پایان فازِ شیدایی همانا و ضرر و زیان همانا.
«حباب اقتصادی» چیست و چه زمانی رخ میدهد؟
اما برای اینکه بدانیم «حباب اقتصادی» (Economic bubble) چیست، ابتدا باید بین دو نوع برداشت از مفهومِ «قیمت» در اقتصاد تمایز قائل شویم. بر اساس «نظریه ارزش» (Theory of value) در اقتصاد، میتوان «ارزش» (یا به صورت غیر دقیقتر، «قیمت») یک کالا یا خدمت را دستکم به دو شکل تعیین کرد.
نخستین حالت، زمانی است که «ارزش» یک کالا یا خدمت را مطلق در نظر میگیریم و مثلا میگوییم یک بطریِ آب، فارغ از اینکه در صحرای عربستان هستیم یا در جنگلهایِ بارانیِ آمازون، X واحد قیمت دارد. در اینجا، بر اساس «نظریه ذاتیِ ارزش» (Intrinsic theory of value)، قیمت کالا را مشخص کردهایم.
حالت دوم اما زمانی است که معتقد باشیم قیمت کالا یا خدمت نه بر اساس «ارزش ذاتیِ» آن (فارغ از زمان و مکان)، که بر اساس ارزشی که خریدار و فروشنده برای آن قائل هستند، تعیین میشود. در اینجا، قیمت بر اساس «نظریه ذهنیِ ارزش» (Subjective theory of value) تعیین شده است.
آیا منطقی است که قیمت یک بطری آب در وسط بیابان و در وسط یک جنگل بارانی مساوی باشد؟
حالت دوم به طور کلی منطقیتر به نظر میرسد، چرا که اگر شما در صحرای عربستان باشید و آب نداشته باشید، ممکن است حاضر باشید برای یک بطری آب ۲۰۰ هزار تومان پول بدهید، اما در جنگلهای بارانیِ آمازون، قیمت ۲۰۰ هزار تومانی برای یک بطری آب را نمیپذیرید و ترجیح میدهید یک برکه آب تمیز پیدا کنید و بطری خالیِتان را با آبِ مجانی پر کنید.
با این همه، وقتی صحبت از «حباب اقتصادی» به میان میآید، پذیرشِ کاملِ «نظریه ذهنیِ ارزش» مشکلساز میشود. اما چرا؟ موضوع از این قرار است: صاحبِ خانهای مسکونی در تهران که تا سال گذشته ملکش را مترمربعی ۱۰ میلیون تومان میفروخت، حالا به کمتر از متری ۳۰ میلیون تومان راضی نیست و شما (که به «نظریه ذهنی ارزش» معتقدید) ممکن است فکر کنید که ملکی با این مبلغ به ازای هر مترمربع، با توجه به نرخ تورم در ایران، هر چند پارسال نمیارزید، اما امسال میارزد.
شما خانه را به قیمت مترمربعی ۳۰ میلیون تومان میخرید و پیش خودتان فکر میکنید که میتوانید آن را ۶ ماه دیگر، مترمربعی ۴۰ میلیون تومان بفروشید، چرا که قیمتها «مطلق» یا «ذاتی» نیستند و حتما بقیه آدمهای عاقل هم مثل شما فکر میکنند.
با این همه، این دقیقا همان جایی است که یک «حباب اقتصادی» شکل میگیرد: همه حاضر هستند با قیمتهایی که مدام بالاتر و بالاتر میروند، وارد معامله شوند تا از قافله عقب نمانند، اما غافل از اینکه در مقطعی از زمان، شکافِ میان «ارزش ذاتی» و «قیمت بازار» بیش از حد بزرگ میشود و همینجا است که حباب میترکد.
نظرات