کار نیست یا ایرانیها دل به کار نمیدهند؟
بسیار گفتهاند و بسیار شنیدهایم که ایرانیها دل به کار نمیدهند و اگر کسی بخواهد کار کند، کار هست. بسیاری (حتی در میان اقتصاددانان و کارشناسان) با این گفته مخالفت میکنند، اما ظاهرا رجوعی ساده به برخی آمارهایِ خام (با وجودِ همه تفسیرهایِ متعارض و ممکن) نشان میدهد که اقتصاددانان و کارشناسان اشتباه میکنند و
بسیار گفتهاند و بسیار شنیدهایم که ایرانیها دل به کار نمیدهند و اگر کسی بخواهد کار کند، کار هست. بسیاری (حتی در میان اقتصاددانان و کارشناسان) با این گفته مخالفت میکنند، اما ظاهرا رجوعی ساده به برخی آمارهایِ خام (با وجودِ همه تفسیرهایِ متعارض و ممکن) نشان میدهد که اقتصاددانان و کارشناسان اشتباه میکنند و حق با مردم کوچه و بازار است: کار هست، ایرانیها دل به کار نمیدهند.
به گزارش تجارتنیوز ، در سالِ پایانی دولت یازدهم، «مسعود نیلی»، اقتصاددان ایرانی که آن زمان مشاور اقتصادی حسن روحانی بود به تلویح گفت که مهمترین معضلِ یک دهه آینده در ایران، معضل بیکاری است، معضلی که حتی میتواند ابعاد سیاسی و اجتماعی هم پیدا کند.
آیا هنوز هم از «غول بیکاری» میترسیم؟
چندی بعد (در تابستان سال ۱۳۹۶) که دولت دوازدهم آغاز به کار کرد، روحانی، رییسجمهور، اعلام کرد که مهمترین اولویت دولت دوازدهم رفع معضل بیکاری در کشور خواهد بود و وعده داد سالانه ۹۰۰ هزار شغل ایجاد کند.
جمعیت ایران در سال ۱۳۹۰ حدود ۷۵ میلیون نفر گزارش شده بود و اکنون، در بهار ۱۴۰۰، حدود ۸۴ میلیون نفر تخمین زده میشود. حدود ۹ میلیون نفر جمعیتی که در طولِ این دهه به جمعیت ایران اضافه شده اما ظاهرا مابهازایی در بازارِ کار ایران نداشته و این یعنی اگر ۴ سال پیش سوت بحرانِ اشتغال و تمامِ نگرانیِهای مترتب بر آن به گوش میرسید، حالا این سوت باید به یک زنگ خطر کَرکننده بدل شده باشد.
رخدادهای دیماه ۱۳۹۶، تحریمهایی که متعاقب آن رخدادها از سوی دونالد ترامپ، رییسجمهور پیشینِ آمریکا علیه ایران اعمال شد، رخدادهای آبانماه ۱۳۹۸، و زمزمه درگیریِ نظامی با آمریکا و در نهایت، بروز همهگیری کرونا که نه فقط ایران که جهان را با خود به آزمونی تازه از جدالِ جامعه و طبیعت کشاند، همه و همه اما به تغییر در اولویتها هم بدل شد.
حالا اقتصاد ایران نزدیک به یکدهه (سرتاسرِ سالهایِ دهه ۱۳۹۰) است که در مجموع رشدِ اقتصادیِ نزدیک به صفر داشته و این یعنی طبق منطق اقتصاد، برآیندِ ایجاد فرصتهای شغلیِ جدید و از بینرفتنِ فرصتهایِ شغلیِ پیشین هم باید نزدیک به صفر بوده باشد. با این همه، ظاهرا مشکلات آنقدر زیادند که کسی فرصت نمیکند به بحران بیکاری در ایران بپردازد.
جمعیت ایران در سال ۱۳۹۰ حدود ۷۵ میلیون نفر گزارش شده بود و اکنون، در بهار ۱۴۰۰، حدود ۸۴ میلیون نفر تخمین زده میشود. حدود ۹ میلیون نفر جمعیتی که در طولِ این دهه به جمعیت ایران اضافه شده اما ظاهرا مابهازایی در بازارِ کار ایران نداشته و این یعنی اگر ۴ سال پیش سوت بحرانِ اشتغال و تمامِ نگرانیِهای مترتب بر آن به گوش میرسید، حالا این سوت باید به یک زنگ خطر کَرکننده بدل شده باشد.
«نرخ مشارکت اقتصادی» به طور ساده، عبارت است از نسبت جمعیت در سن کار، به کل جمعیت در یک کشور.
ایرانیها چقدر کار میکنند؟
اما اگر در ساختار اشتغال ایران دقیق بشویم، تصویرِ بزرگتر، چگونه خواهد بود؟ در میانِ شهروندان ایرانی، این شائبه مطرح شده و میشود که نرخ بیکاری در ایران دقیق نیست، چرا که افرادی با چند ساعت کار در هفته یا کار نزد سایر اعضای خانواده هم در فهرست شاغلان قرار میگیرند.
بیاعتمادی به نهادهای عمومی و آمارهای رسمی موضوعی است که میتوان در جایِ خود به آن پرداخت، اما واقعیت این است که تعاریفِ مرسوم از کار، یعنی همان چند ساعت کار در هفته یا کار کردن نزد سایر اعضای خانواده، در همه جایِ جهان کم و بیش یکسان هستند. در واقع، در همه جایِ جهان، کار نیمهوقت و پارهوقت، در هر حال به طریقی جزو آمار اشتغال به حساب میآیند و بسیاری از شرکتهای بزرگ جهان هم شرکتهای خانوادگی هستند.
اما حتی برای شکاکان، دادههایِ آخرین «طرح آمارگیری نیروی کار» در سال ۱۳۹۷، تصویر دقیقتری از این موضوع را هم در بر دارد. بر اساس آمارهای مرکز آمار ایران، در آن سال حدود ۲۳ میلیون و ۸۰۰ هزار نفر در سراسر ایران مشغول به کار بودهاند که از این میان، حدود ۱۳ میلیون نفر (معادل ۵ درصد) حداقل ۴۴ ساعت در هفته به کار مشغول بودهاند.
از آن سو، از جمعیت کل شاغلان در سال ۱۳۹۷، حدود ۹ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر (معادل حدود ۴۰٫۸ درصد) کمتر از ۴۴ ساعت در هفته کار میکردهاند که در واقع، به طور کلی نشاندهنده «اشتغال ناقص» هم هست. به عبارت ساده، نزدیک به ۴۱ درصد از تمام ایرانیهایی که در سال ۱۳۹۷ شاغل بودهاند، شغلی تماموقت (به مفهومِ یک شغل تمام و کمال) نداشتهاند.
نرخ بیکاری نزولی بوده است
در هر حال، دادههای مرکز آمار ایران که برای آخرین بار در فروردین ماه سال ۱۴۰۰ بهروزرسانی شدهاند، نشان میدهند که نرخ بیکاری در ایران، در سالهای اخیر کاهش پیدا کرده است. این شاید در نظر اول عجیب به نظر برسد، چرا که همه میدانیم وضعیتِ عمومی اقتصاد ایران طی سالهای اخیر، دائما بدتر شده است.
با این همه، منطق اقتصادی از این دادهها پشتیبانی میکند، چرا که با کاهش دستمزد واقعی (یا اسمیِ) کارگران، بهکارگیریِ نیرویِ کار برای کارفرما آسانتر و ارزانتر میشود. بر این اساس، نرخ بیکاری (بر اساس تعریف مرکز آمار، نسبت جمعیت بیکار به جمعیت فعال (شاغل و بیکار)، ضربدر ۱۰۰) در زمستان سال ۱۳۹۹ در سراسر کشور، معادل ۹٫۷ درصد بوده است.
نرخ بیکاری در سالهای اخیر نزولی بوده، اما این دادههای آماری، طبیعتا بر اساس خوداظهاری اشخاص تهیه میشوند.
این نرخ در زمستان سال ۱۳۹۸ معادل ۱۰٫۶ درصد و در زمستان سال ۱۳۹۵ معادل ۱۲٫۵ درصد بوده است. به این ترتیب، طی ۵ سال اخیر، نرخ بیکاری کاهش پیدا کرده است، چرا که دستمزد شاغلان در عمل (مثلا بر حسب دستمزدِ دلاریِ آنها) کمتر از گذشته شده و پرداخت آن برای کارفرما آسانتر شده است. به همین دلیل، کارفرما ترجیح میدهد نیروی کار بیشتری را استخدام کند.
دادههای مرکز آمار ایران که برای آخرین بار در فروردین ماه سال ۱۴۰۰ بهروزرسانی شدهاند، نشان میدهند که نرخ بیکاری در ایران، در سالهای اخیر کاهش پیدا کرده است. این شاید در نظر اول عجیب به نظر برسد، چرا که همه میدانیم وضعیتِ عمومی اقتصاد ایران طی سالهای اخیر، دائما بدتر شده است.
«نرخ مشارکت اقتصادی»، آینه تمامنمایِ بازار کار در ایران
به این ترتیب، مشخص است که نرخ بیکاری در ایران، آنچنان که شاید در کوچه و بازار بشنویم، بالا نیست. اما در اینجا نکته ظریفی هست که شاید نشان بدهد که در واقع، چرا عدهای معتقدند نرخ بیکاری در ایران سر به فلک میزند.
نخست به این عددها دقت کنید: نرخ بیکاری در اسپانیا، یک دهه پیش و در اوجِ پیامدهایِ ناشی از بحران اقتصادیِ جهانی در سال ۲۰۰۸ میلادی، به حدود ۲۵ درصد رسیده بود. نرخ بیکاری در گرجستان، همین حالا حدود ۲۰ درصد گزارش شده است. این یعنی در اسپانیایِ یک دهه پیش، از هر ۴ جویای کار، یک نفر نمیتوانست کار پیدا کند و همین امروز، در گرجستان، از هر ۵ نفر جویایِ کار، یکی نمیتواند کار پیدا کند.
«نرخ بیکاری»، به طور ساده، منعکسکننده درصدی از جمعیت در سن کار است که به دنبال کار میگردد، اما کاری پیدا نمیکند یا در واقع، کاری پیدا نمیکند که ترجیح بدهد به آن مشغول شود یا برایش «بیرزد.»
اما «نرخ بیکاری» به تنهایی به هیچ عنوان گویا نیست. این تعریف، شامل کسانی نمیشود که اصولا به دنبال کار کردن نیستند. بنابراین اگر شما میخواهید کار کنید ولی کاری پیدا نمیکنید، بیکار محسوب میشوید، اما اگر بنا به هر دلیلی تمایل به کار کردن ندارید (و البته در سن کار هستید) «مشارکت اقتصادی» ندارید.
نرخ مشارکت در ویتنام حدود ۷۶ درصد است.
مرکز آمار ایران، «نرخ مشارکت اقتصادی» را اینطور تعریف میکند: «نسبت جمعیت فعال (شاغل و بیکار) ۱۵ ساله و بیشتر به جمعیت در سن کار، ضربدر ۱۰۰». به عبارت خلاصه و ساده، «نرخ مشارکت اقتصادی» نشان میدهد که چند درصد از جمعیت یک کشور که در سن کار قرار دارند، عملا به کار مشغول هستند.
با این تعریف، اگر شما بین ۱۵ تا ۶۵ سال (به طور حدودی و قراردادی) داشته باشید اما برای امرار معاش کار نکنید، بیکار حساب نمیشوید، اما «مشارکت اقتصادی» هم ندارید. از طرف دیگر، واضح است که هر چه «نرخ مشارکت اقتصادی» در یک اقتصاد بالاتر باشد، یعنی آن اقتصاد توانسته به تعدادِ جمعیت بیشتری شغل بدهد. از نظر فرهنگی هم، هر چه «نرخ مشارکت اقتصادی» در یک کشور بالاتر باشد، یعنی اهالی آن کشور «کاریتر» هستند.
در مقام مقایسه، «نرخ مشارکت اقتصادی» در ویتنام حدود ۷۶ درصد، در مالزی حدود ۶۴ درصد، در جمهوریآذربایجان حدود ۶۳ درصد، در آلمان حدود ۶۱ درصد، در ترکیه حدود ۵۰ درصد و در الجزیره حدود ۴۰ درصد است. ایران، در اینجا هم یکی از بدترین جایگاهها را در جهان دارد.
«نرخ مشارکت اقتصادی» در ایران در زمستان سال ۱۳۹۹ به حدود ۴۰٫۹ درصد رسید و این در حالی است که همین شاخص در سال ۱۳۸۴، حدود ۴۷ درصد بوده است. وضعیت ایران از منظر این شاخص اقتصادی بسیار نگرانکننده است، چرا که در واقع، حدود ۶۰ درصد از کسانی که «میتوانند» کار کنند و در تولید اقتصادی مشارکت داشته باشند، از نظر اقتصادی به سایرین وابسته هستند.
در مقام مقایسه، «نرخ مشارکت اقتصادی» در ویتنام حدود ۷۶ درصد، در مالزی حدود ۶۴ درصد، در جمهوریآذربایجان حدود ۶۳ درصد، در آلمان حدود ۶۱ درصد، در ترکیه حدود ۵۰ درصد و در الجزیره حدود ۴۰ درصد است. ایران، در اینجا هم یکی از بدترین جایگاهها را در جهان دارد.
بنابراین، ظاهرا عمده ایرانیهایی که میتواند کار کنند (حدود ۶۰ درصد) ترجیح میدهند که کار نکنند یا به دنبال کار هم نگردند. درست است که دستمزدها در ایران بسیار پایین هستند و شرایط دشوار است، اما به نظر میرسد این موضوع، بیشتر فرهنگی باشد تا اقتصادی.
نظرات