دنیای عجیب «زومرها» / آنها با سیاست و اقتصاد ایران چه میکنند؟
«زومرها» (اعضای «نسل Z» یا همان «دهه هفتادیها»ی خودمان)، تا کمتر از یک دهه دیگر، اصلیترین کنشگران سیاسی و اقتصادی در جهان خواهند بود. برآوردهای آماری یک پژوهش در دانشگاه آکسفورد نشان میدهد که تا سال ۲۰۳۰ میلادی، اعضای این نسل، حدود ۳۰ درصد از نیروی کار در جهان را تشکیل میدهند و علاوه بر
«زومرها» (اعضای «نسل Z» یا همان «دهه هفتادیها»ی خودمان)، تا کمتر از یک دهه دیگر، اصلیترین کنشگران سیاسی و اقتصادی در جهان خواهند بود. برآوردهای آماری یک پژوهش در دانشگاه آکسفورد نشان میدهد که تا سال ۲۰۳۰ میلادی، اعضای این نسل، حدود ۳۰ درصد از نیروی کار در جهان را تشکیل میدهند و علاوه بر این، ثروت آنها در طول یک دهه آینده، ۷ برابر میشود. اما این تغییرات، چه نتایجی با خود به همراه میآورد؟
به گزارش تجارتنیوز ، ارتباطِ میان تغییرات نسلی و تغییرات در حوزه اقتصاد و سیاست، بیش از آن است که ممکن است تصور کنیم: در ایران، متولدین دهههای ۱۳۲۰ تا ۱۳۴۰ خورشیدی، بخش عمده جمعیتِ انقلابی در سال ۱۳۵۷ را تشکیل میدادند. اعضایِ همین نسل هم بودند که به جبهههای جنگ رفتند.
نسل متولدین دهههای ۱۳۵۰ و ۱۳۶۰ خورشیدی اصلیترین حاملان اصلاحات سیاسی از سال ۱۳۷۶ به بعد بودند. اما متولدین دهههای ۱۳۷۰ و ۱۳۸۰ قرار است چه کنند و چه نگاهی به دنیا دارند؟
از «نسل Y » تا «نسل Z » و بقیه
آیا طبقهبندی نسلها کار درستی و هر نسلی ویژگیهای خاص خود را دارد؟
اگر طبقهبندیِ نسلها را در مقیاسی جهانیتر بررسی کنیم، زاویه دیدمان وسیعتر میشود و شاید بتوانیم راحتتر در مورد روندهایی که عمدتا جهانی هستند تا فقط ایرانی، قضاوت کنیم.
جمعیتشناسان و جامعهشناسانِ غربی، متولدین دورههای مختلف تاریخی را بر اساس تغییرات اساسی در شیوه زندگی آنها، به شکلهای مختلفی نامگذاری میکنند. بر این اساس، نسلهای مختلف، با نامهایی همچون «نسل X»، «نسل Y» و «نسل آلفا» (Generation Alpha)، در این قبیل طبقهبندیها قرار میگیرند.
طبقهبندیِ نسلها در یک جامعه با استفاده از این شیوه نامگذاری، در جهانِ غرب بسیار مرسوم است، اما در ایران از شیوههایِ دیگری برای طبقهبندیِ نسلها استفاده میشود. به عنوان نمونه، برخی هر نسل را معادل متولدین یک بازه زمانی ۱۰ ساله یا ۱۵ ساله در نظر میگیرند و برخی هم معتقدند این موضوع بیشتر به بستر زمانیِ شکلگیریِ تجربیاتِ مشترک ارتباط دارد و نه گذرِ سالها.
«زومرها» چه کسانی هستند؟
در مقیاس جهانی، متولدین سالهای میانه دهه ۱۹۹۰ میلادی تا سالهایِ ابتدایی دهه ۲۰۱۰ میلادی را «نسل Z» (Generation Z) مینامند و گاهی هم به اختصار به آنها «زومر» (zoomers) میگویند. تبدیل همین سالها به تقویم خورشیدی، نشان میدهد که «زومرهای ایرانی»، در واقع در فاصله اوایل دهه ۱۳۷۰ و اوایل دهه ۱۳۸۰ به دنیا آمدهاند. به اصطلاح خودمانی، «زومرهای ایرانی» همان «دهه هفتادیها» هستند.
«زومرها»، همان «دهه هفتادیها»ی خودمان هستند.
اما این نسل چه ویژگیهایی دارند و چگونه بر این جهان تاثیر میگذارند؟ پژوهشی که در دانشگاه آکسفورد انجام شده، نشان میدهد که هر چند «زومرها» اکنون در حاشیه بازار کار و اقتصاد هستند، اما تا سال ۲۰۳۰ میلادی، یک سوم نیروی کار جهان را تشکیل میدهند.
جالبتر اینکه ثروت این نسل، از حدود ۴۶۰ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۹، به حدود ۳٫۲ تریلیون دلار (معادل ۳ هزار و ۲۰۰ میلیارد دلار) در سال ۲۰۳۰ میلادی میرسد. در واقع، در طول یک دهه ۷ برابر میشود. این یکی از سریعترین نرخهای تجمیع ثروت در میان نسلهاست.
مشابه همین دادههای آماری، در حوزه مصرف هم وجود دارد . پژوهش دانشگاه آکسفورد پیشبینی میکند که متولدین «نسل Z»، که در سال ۲۰۱۹ میلادی معادل ۴۶۷ میلیارد دلار کالا و خدمات مصرف میکردهاند، در سال ۲۰۳۰ میلادی سالانه حدود ۳ تریلیون دلار مصرف مستقیم خواهند داشت که معادل ۱۱ درصد از کل مصرف جهان است.
ثروت زومرها، از حدود ۴۶۰ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۹، به حدود ۳٫۲ تریلیون دلار در سال ۲۰۳۰ میلادی میرسد و در طول یک دهه ۷ برابر میشود. این یکی از سریعترین نرخهای تجمیع ثروت در میان نسلهاست.
از مصرف مواد مخدر تا نگرانی در بابِ «حقوق بشر»
در این میان، برخی دادههای آماری هم نشان میدهد که متولدین «نسل Z»، تمایلِ کمتری به مصرفِ نوشیدنیهایِ الکلی دارند، اما مصرف مواد مخدر و محرک در میان آنها افزایش پیدا کرده است. علاوه بر این، سن بلوغ دختران در متولدین این نسل در مقایسه با نسلهایِ پیشین، کاهش پیدا کرده و همزمان، آگاهی «زومرها» نسبت به بیماریهای جسمی و روانیشان افزایش پیدا کرده است.
تغییرات نسلی، تقریبا همیشه برای جوامع مشکلساز بوده است.
دادههای دیگری هم هستند که نشان میدهند متولدین «نسل Z»، دامنه توجه کمتر و تواناییهایِ کلامیِ پایینتری دارند و به همین دلیل، نمرات آنها در مدارس در مقایسه با نسلهای پیشین پایینتر است.
«ساموئل بارنت»، تحلیلگر «بنیاد کارنگی برای صلح بینالملل» (Carnegie Endowment for International Peace) در مقالهای که چندی پیش در وبسایت این اندیشکده منتشر شد، با اشاره به اینکه «زومرها» چگونه بر فضای سیاسی در آمریکا تاثیر میگذارند، مینویسد: «متولدین نسل Z [در آمریکا] هرگز در زیر سایه تهدید یک کشور رقیب زندگی نکردهاند و این آنها را واداشته که به جای اینکه به جنگ یا رقابت میان قدرتها فکر کنند، بیشتر در مورد گرم شدن کرهزمین یا حقوقِ بشر نگران باشند.»
آیا «دهه هفتادیها» و «دهه هشتادیها» گودزیلا هستند؟!
اما اجازه بدهید یک بار دیگر گریزی به تغییرات نسلیِ وطنی بزنیم و ببینیم تغییرات نسلی در ایران چه شکل و شمایلی داشتهاند؟ متولدین دهه ۱۳۶۰ در ایران، احتمالا این موارد را به یاد میآورند: «نظام اقتصادیِ کوپنی»، «خاموشی» (قطع برق)، «مدارس دو شیفته و سه شیفته» و «پخش کارتونهای اروپای شرقی و ژاپنی از صدا و سیمای ملی».
«دهه هفتادیها»، از منظر «دهه شصتیها»، ویژگیهای دیگری دارند. آنها در دوره وفور نعمت و آغاز جهش اقتصادی (در دهه ۱۳۷۰ و در دولتهایِ موسوم به «سازندگی» و «اصلاحات») به دنیا آمدهاند، دسترسی بیشتری به فرهنگ غربی داشتهاند و بسیاری از دشواریهای «دهه شصتیها» را تجربه نکردهاند.
ماجرا برای «دهه هشتادیها» و «دهه نودیها» متفاوتتر هم هست. بزرگترین متولدین این دو نسل، اکنون در آستانه ۲۰ سالگی قرار دارند و شاید برای اظهارنظر در مورد وجوه اجتماعی زندگی آنها زود باشد. با این همه، معمولاً این طور فرض میشود که متولدین این دو دهه، از بسیاری جهات با متولدین دهههای ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰ فرق دارند.
«زومرها» سبک زندگی متفاوتی را برگزیدهاند.
یک نکته مهم اینکه «دهه هشتادیها» تنهاتر هستند. آمارهای رسمیِ کشور نشان میدهند که «بُعد خانوار»، به معنای متوسط تعداد افرادی که در یک خانواده زندگی میکنند، در دهههای ۱۳۸۰ و ۱۳۹۰ به شدت کاهش پیدا کرده و بر اساس آخرین سرشماری عمومی نفوس و مسکن ایران در سال ۱۳۹۵، به حدود ۳٫۵ کاهش پیدا کرده است. (در دهههای قبل، این شاخص بالاتر از ۴ بود.)
از طرفی، «دهه هشتادیها» و «دهه نودیها»، در بطنِ نظام اقتصادیای به دنیا آمدهاند که اینترنت جزئی اساسی از آن بوده است. علاوه بر این، «دهه نودیها»یی که این روزها در سن تحصیل هستند، تجربهای متفاوت از «درس» و «مدرسه» دارند: آنها ممکن است مدرسه را بیشتر با «شاد» و «تبلت» معادل بدانند تا با صف بستن در صبحهای سرد پاییزی.
«بچههایی» که دیگر نمیخواهند درس بخوانند
اما خیلیها هم هستند که فکر میکنند «زومرها»، تمایل کمتری به کار کردن دارند، علاقهای به درسخواندن ندارند و واقعا به آینده کاری و شغلیشان فکر نمیکنند. اما آیا واقعا اینگونه است؟
هم بله و هم نه. واقعیت این است که «زومرها» تغییر کردهاند و این تغییر میتواند به نظرِ برخی خوشایند باشد و به نظر بعضیها نه. اجازه بدهید با مقایسه آمار شرکتکنندگان کنکور در رشتههای مختلف، این تغییر را عینیتر بررسی کنیم.
به صورت خلاصه، «زومرها» متوجه شدهاند که نمیارزد چهار سال (یا بیشتر) برای گرفتن لیسانس وقت بگذارند و به جایِ آن، بهتر است مهارتی بیاموزند و به سرعت وارد بازارِ کار شوند.
آمار اولیه شرکتکنندگان در کنکور سراسریِ سال ۱۳۹۸ به تفکیک رشته، به شکل تقریبی به این صورت است: از مجموع حدود یک میلیون و ۱۱۹ هزار داوطلب، بیش از ۶۳۷ هزار نفر در گروه آزمایشی علوم تجربی، حدود ۱۸۲ هزار نفر در گروه آزمایشی علوم انسانی، حدود ۱۶۴ هزار نفر در گروه آزمایشی ریاضی و فنی، حدود ۲۵ هزار نفر در گروه آزمایشی هنر و حدود ۱۱ هزار نفر هم در گروه آزمایشی زبانهای خارجی ثبتنام کردهاند.
همین آمار، یک دهه پیش و در زمان برگزاری کنکور سراسری سال ۱۳۸۸ به این شکل بود: از مجموع حدود یک میلیون و ۳۹۲ هزار داوطلب، حدود ۴۵۸ هزار نفر درگروه علوم انسانی، حدود ۴۳۸ هزار نفر در گروه علوم تجربی، حدود ۳۰۹ هزار نفر در گروه آزمایشی ریاضی و فنی، حدود ۶۰ هزار نفر در گروه آزمایشی هنر و حدود ۱۲۷ هزار نفر هم در گروه آزمایشی زبانهای خارجی ثبتنام کرده بودند.
«زومرها» بر خلاف نسلهای پیشین، دوست دارند «پزشک» شوند و نه «مهندس».
بنابراین، تعداد شرکتکنندگان در کنکور سراسری دانشگاهها در فاصله سالهای ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۸، تغییر محسوسی نداشته است. با این همه، نتیجه مقایسه تقریبا روشن است: اقبال به فارغالتحصیلی در رشتههای فنی و مهندسی با شیب تندی کاهش پیدا کرده و رشتهای که فارغالتحصیلان آنها در نهایت پزشک، دندانپزشک، داروساز و یا فیزیوتراپ میشوند (رشته تجربی)، به محبوبترین گروه آزمایشی در کنکور سراسری بدل شده است.
شما هم اگر جایِ «زومرها» بودید، احتمالا به همین شکل در تصمیمِ خود تغییر ایجاد میکردید. در جامعهای که پزشکان پول خوبی در میآورند، اما صدها هزار «مهندسِ» بیکار و دهها هزار «وکیلِ» بیکار وجود دارد، تصمیم درست (حتی اگر بعدا اشتباه از آب در بیاید)، تطبیق دادنِ خود با شرایط زمانه است.
«کار عملی» به جایِ «دانش نظری»
همین روند را میتوان در افزایش تمایل به گذراندنِ دورههای «فنی و حرفهای» به جایِ دورههایِ «نظری» در میان «زومرها» هم دید. در سال ۱۳۹۷ (که از منظر فاصله با دورانِ اوجگیری کرونا تقریب خوبی به حساب میآید)، آماری از افزایش تمایل به رشتههایِ فنی و حرفهای در میانِ دانشآموزانِ پایه نهم اعلام شد که قابلتوجه به نظر میرسد.
علی زرافشان، معاونِ وقتِ آموزش متوسطه وزارت آموزش و پرورش، در آن زمان از افزایش ۳۰۰ هزار نفری جمعیتِ دانشآموزی در رشتههای فنی و حرفهای و کار و دانش خبر داده و گفته بود: «از مجموع یک میلیون دانشآموز پایه نهم، ۵۶۰ هزار نفر ثبتنام کردهاند که از این میزان ۳۳٫۷ درصد وارد شاخه فنی و حرفهای و کاردانش و مابقی وارد شاخه نظری شدهاند.»
«زومرها» یا «دهه هفتادیها»، آینده سیاست و اقتصاد را در ایران تعیین خواهند کرد.
این تفاوت میان «دهه هفتادیها» و «دهه هشتادیها»، با «دهه شصتیها» بسیار جالب است. اقتصاددانانی که بازار کار ایران را رصد میکنند، معتقدند یکی از ضعفهایِ بازار کار در ایران، عدم آشناییِ نیرویِ کار با فعالیت عملی است. این در حالی است که نسبت فارغالتحصیلانِ تحصیلاتِ تکمیلی در رشتههای نظری (در سطوح لیسانس به بالا) در کشورهایی با بازار کار مشابه ایران، بسیار کمتر از ایران است.
به صورت خلاصه، «زومرها» متوجه شدهاند که نمیارزد چهار سال (یا بیشتر) برای گرفتن لیسانس وقت بگذارند و به جایِ آن، بهتر است مهارتی بیاموزند و به سرعت وارد بازارِ کار شوند. اما این همه ماجرا نیست.
نسلی که نمیشناسیم
تغییرات نسلی اما میتوانند تبعات دیگری هم داشته باشند. به دنبال ناآرامیهایِ اجتماعی در دیماه سال ۱۳۹۶، وزارت کشور پژوهشی انجام داد که از طریق سایت این وزارتخانه قابل دسترسی بود و البته، عبدالرضا رحمانی فضلی، وزیر کشور نیز در گفت وگویی با روزنامه ایران (ارگان رسانهایِ رسمیِ دولت)، به تشریح خروجی این پژوهش پرداخت.
وزیر کشور در آن مصاحبه گفته بود که به غیر از نارضایتیهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، برای نخستین بار یک عامل جدید هم به عوامل نارضایتی افزوده شده و آن «شکاف عمیق نسلی» در ایران است. به گفته رحمانی فضلی، نسلی که حالا به سن کنشگریِ سیاسی رسیده و از طریق اینترنت، دسترسی بی حد و حصری هم به جهان و اطراف خود دارد، متفاوت عمل خواهد کرد. به این ترتیب، به نظر میرسد آینده سیاست در ایران، در گرو شناختی از نسل «زومرها» است که ظاهرا وجود ندارد.
نظرات