شرایط عجیب بورس در دولت رئیسی / آب رفته به جوی بر میگردد؟
چیزی تا آغاز به کار دولت سیزدهم باقی نمانده و در این میان، دستکم برخی رسانههای اصولگرا، صحبت از اقتصادی نیمهویران به میان آوردهاند که قرار است ابراهیم رئیسی، آن را از دولتِ کنونی تحویل بگیرد. به گزارش تجارتنیوز، اما مشکل تنها مشکلات اقتصادی نیست. دستکم در برخی از حوزهها، علاوه بر حال بدِ اقتصاد،
چیزی تا آغاز به کار دولت سیزدهم باقی نمانده و در این میان، دستکم برخی رسانههای اصولگرا، صحبت از اقتصادی نیمهویران به میان آوردهاند که قرار است ابراهیم رئیسی، آن را از دولتِ کنونی تحویل بگیرد.
به گزارش تجارتنیوز ، اما مشکل تنها مشکلات اقتصادی نیست. دستکم در برخی از حوزهها، علاوه بر حال بدِ اقتصاد، اعتمادِ عمومی به سیاستهایِ اقتصادیِ دولت هم به طور جدی ضربه خورده است.
سرمایهگذاری در بورس، تنها یکی از این حوزهها است. در واقع، در سال ۱۳۹۹، تشویقِ همهروزه مردم به سرمایهگذاری در بازار سرمایه و بعد هم وقوعِ بزرگترین سقوطِ بازدهی در تاریخ بورس تهران، این پرسش را به میان آورده که آینده بورس در دولت سیزدهم چگونه خواهد بود؟
جواب به این سوال از دو منظر قابل بررسی است، اول سیاستهای دولت درباره بورس و دوم اعتماد مردم به سرمایهگذاری در این بازار. دولت جدید یا درآمدهای نفتی را باز میگرداند و از بورس بینیاز میشود یا همچنان باید تلاش کند تا امسال هم از طریق بورس تامین مالی کند.
مردم اما به نظر میرسد تنها در صورتی مجددا به بازار سرمایه بر میگردند که سیگنالهای جدی از بهبود وضعیت اقتصاد و به خصوص روابط بینالمللی دریافت کنند. به عبارتی اگر دولت مجبور به تامین مالی از طریق بورس باشد، با شرایط خاصی روبروست. مردم میخواهند اول اوضاع بهبود پیدا کند تا آنها به بازار سرمایه برگردند. اما دولت میداند که تنها راه بهبود بورس در آن شرایط، اعتماد مردم به بورس است. دولت این پارادوکس را چگونه حل میکند؟
بورس تهران کجا خواهد ایستاد؟
فرهاد دژپسند، وزیر امور اقتصادی و دارایی در دولت دوازدهم، همین چند روز پیش با دفاع از عملکرد دولت در فراخوانیِ عمومِ شهروندان ایرانی به سرمایهگذاری در بورس، گفته بود سهم بورس از تامین مالی در کشور، باید به ۵۰ درصد برسد.
او گفته بود چارهای جز این نبوده که مردم به بورس دعوت شوند و اینکه «طبیعی بود مردم را به بورس دعوت کنیم». وزیر اقتصاد دولت دوازدهم، از عرضه سهام دولتی در بازار سرمایه هم دفاع کرده بود و آن را موفقیتآمیز دانسته بود.
بسیاری از سرمایهگذاران خرد و مردم معمولی از سرمایهگذاری در بورس متضرر شدهاند.
فرهاد دژپسند، وزیر امور اقتصادی و دارایی در دولت دوازدهم، با دفاع از عملکرد دولت در فراخوانیِ عمومِ شهروندان ایرانی به سرمایهگذاری در بورس، گفته بود که سهم بورس از تامین مالی در کشور، باید به ۵۰ درصد برسد.
اما فارغ از این صحبتهای آقایِ وزیر، بورس تهران امروز کجا ایستاده است؟ نخست اینکه شاخص کل بازار سرمایه، همین اواخر، از مردادماه سال ۱۳۹۹ که در نقطه اوج خود قرار داشت، سقوطی در حدود یک میلیون واحد را تجربه کرد و از تراز ۲ میلیون و ۱۰۰ هزار واحدی به تراز یک میلیون و ۱۰۰ هزار واحدی رسیده است.
این به لحاظ عددی بزرگترین سقوط تاریخ بورس تهران در بیش از نیم قرن اخیر است و از منظر نسبی هم اگر نه بزرگترین سقوط، که یکی از بزرگترینهاست. در این میان، در حالی که مجموع ارزش معاملات روزانه در بورس تهران در بهار و تابستان سال ۱۳۹۹ به روزانه ۲۰ تا ۳۰ هزار میلیارد تومان هم رسیده بود، میانگین این شاخص در ماههای اخیر به زحمت به بیش از ۱۲ هزار میلیارد تومان رسیده است.
بورس تهران، یکی از شلوغترین بازارهای سرمایه در جهان
اما در این میان، فراز و فرود بورس (که هر دو بیسابقه بودند) چه تبعاتی به دنبال داشتند؟ نخست اینکه عده بسیاری از مردم، سرمایههای خود را در بورس باختند و عدهای معدود هم ثروتِ کلانی به جیب زدند.
گزارشی که چندی پیش از سوی مجله مشهورِ « فوربس » منتشر شده بود، نشان میداد که رشد افسانهای بورس تهران (و البته استخراج رمزارزها) در سال ۱۳۹۹، طبقهای متشکل از حدود ۲۵۰ هزار ایرانی با دارایی حداقل یک میلیون دلار (معادل حدود ۲۵ میلیارد تومان) پدید آورده است. به این ترتیب، ایران حالا بیشترین تعداد «میلیونرِ دلاری» در منطقه خاورمیانه را دارد و چهاردهمین خانه «میلیونرهایِ دلاری» در جهان هم هست.
مجله «فوربس» گزارش داده که رشد افسانهای بورس در سال ۱۳۹۹، طبقه ای از «میلیونرهایِ دلاری» در ایران پدید آورده است.
از دیگر سو، آنگونه که آمار رسمی منتشر شده از سوی سازمان بورس و اوراق بهادار نشان میدهد، تنها طی سال ۱۳۹۹، بیش از ۲۴ میلیون کد بورسیِ جدید (بدون احتساب کدهای بورسی متعلق به مشمولان سهام عدالت) صادر شده که نشان از رشد ۲۲۴ درصدی ورود سهامداران به بازار سرمایه دارد. بر این اساس، «ضریب نفوذِ» بازار سرمایه در میان شهروندانِ ایرانی، احتمالا اکنون یکی از بالاترینها در سراسر جهان است.
هجوم سرمایههایِ خُردِ شهروندانِ ایرانی به بازار سرمایه اما موجب شده ارزش تجهیز و جذب منابع مالی از طریق بازار سرمایه در اقتصاد ایران که در سال ۱۳۹۸ تنها معادل ۲۱۶ هزار میلیارد تومان بوده، در سال ۱۳۹۹ از مرز ۵۶۰ هزار میلیارد تومان عبور کند.
نفع ۲۳۰ هزار میلیارد تومانی بورس برای دولتِ روحانی
اما دولتِ روحانی از این خوانِ نعمت چه طرفی برای خود بست؟ دادههای آماری جسته و گریخته نشان میدهند که دولت دوازدهم، تنها نزدیک به ۱۷ هزار میلیارد تومان از محل مالیات بر نقل و انتقال سهام در بازار سرمایه درآمد کسب کرده است که این رقم، معادل ۹ درصد از کل مالیات وصولی سال ۱۳۹۹ بوده است.
آنگونه که آمار رسمی منتشر شده از سوی سازمان بورس و اوراق بهادار نشان میدهد، تنها طی سال ۱۳۹۹، بیش از ۲۴ میلیون کد بورسیِ جدید (بدون احتساب کدهای بورسی متعلق به مشمولان سهام عدالت) صادر شده که نشان از رشد ۲۲۴ درصدی ورود سهامداران به بازار سرمایه دارد.
از سوی دیگر، مجموعِ فروش سهام دولتی در قالب صندوقهای سرمایهگذاری قابل معامله «دارایکم» و «پالایش»، عرضه تدریجی سهام به عموم و تهاتر بدهی از طریق واگذاری سهام نیز سهمی ۱۶٫۹ درصدی از تامین مالی دولت از بازار سرمایه را به خود اختصاص داده که در مجموع به حدود ۳۸ هزار میلیارد تومان میرسد.
به نظر میرسد با توجه به وضعیت بورس در دو سال اخیر، دولت رئیسی برای جذب مردم به بورس کاری دشوار در پیش داشته باشد.
این در حالی است که با در نظر گرفتن اوراق تامین مالی اسلامی یا همان «صکوک»، دولت در سال ۱۳۹۹ در مجموع حدود ۲۳۰ هزار میلیارد تومان از طریق بازار سرمایه تامین مالی انجام داده است.
همزمان، دژپسند، وزیر اقتصاد، اواخر اسفندماه سال گذشته گفته بود که مجموعِ تامین مالی از طریق بازار سرمایه برای کل اقتصاد کشور اعم از دولتی، خصوصی و نهادهای عمومی مانند شهرداریها، طی سال ۱۳۹۹ بالغ بر ۵۰۰ هزار میلیارد تومان بوده است.
آب رفته آیا به جوی بر میگردد؟
اما آیا دولت سیزدهم به ریاست ابراهیم رئیسی هم نیاز به تامین مالی از طریق بازار سرمایه خواهد داشت و آیا دولت او هم قادر به جذب مردم به این بازار خواهد بود؟ تامین مالی از طریق بازار سرمایه نیاز اساسی اقتصاد ایران است و در این تردیدی نیست.
به خصوص اگر دولت جدید نتواند یا نخواهد که ماجرای مذاکرات را به سرانجامی خوش برساند و نتواند نفت بفروشد، امسال هم مانند سال قبل مجبور است از طریق بازار سرمایه تامین مالی کند.
اقتصاد ایران تاکنون عمدتا از طریق بانکها تامین مالی کرده است و فجایعِ مرتبط با بانکها که از این سو و آن سو میشنویم، همه ناشی از همین موضوع بودهاند: خاصهبخشیهایی که به مطالبات معوقه دهها هزار میلیارد تومانیِ بانکها ختم شدهاند و ورشکستگیِ عمده بانکهای ایرانی بر اساس ترازنامه رسمیشان، تنها نوکِ کوهِ یخِ بحران بانکی در ایران هستند.
بنابراین، تامین مالی از بازار سرمایه برای دولت سیزدهم نه یک انتخاب که یک ضرورت است. اما آیا شهروندانِ ایرانی همچنان به بازار سرمایه اعتماد میکنند؟ شواهد عکسِ این روند را تایید میکنند.
طی ماههای اخیر، سهم سرمایههای خُرد در بازار سرمایه به شدت کاهش پیدا کرده و به غیر از برخی برهههایِ زمانیِ کوتاه، خروج «پول حقیقی» (به معنی قرار گرفتنِ معاملهگرانِ حقیقی در سَمتِ فروش) افزایش پیدا کرده است. همه اینها نشان از این دارد که مردم عادی، برعکس روندی که از نیمه دوم سال ۱۳۹۸ شروع شد و در نیمه نخست سال ۱۳۹۹ پایان گرفت، در حال خارج کردن سرمایهبشان از بورس هستند.
حالا باید دید آیا دولت میتواند اعتماد از دست رفته را به بورس برگرداند و از بورس تامین مالی کند؟ یا نه به فکر راه دیگری است؟
نظرات