برای آینده چه کنیم؟
از قرار در کتاب تاریخ بیداری ایرانیان تالیف ناظمالاسلام کرمانی نقل کردهاند که آقا شیخ علی شریعتمدار استرآبادی، از مجتهدان و مخترعان بنام دوره قاجار، به ناصرالدین شاه گفته بود: «میتوانم کالسکهای اختراع کنم که آن را کوک کنند یک فرسخ راه را طی کند آن وقت چند دقیقه بایستد از چهار طرف درهای آن باز شود از هر طرفی چند گلوله توپ خالی شود آن وقت درهای آن بسته شود و به مکان خود برگردد. لکن اظهار این صنعت وقتی خواهد بود که پادشاه تهیه قشون خود را دیده و متقبل شود که با یکی از دول دشمن جنک کند، لااقل شهرهای ایران را پس بگیرد.»
ناصرالدین شاه گفته بود: «ما جز با رعیت خود، دیگر با کسی جنگ نداریم و به اندازه آنها هم توپ داریم!» جمله تند و تیز پادشاه قاجار که یحتمل بیباکانه ترین اظهار نظر در مورد اوضاع ایران و رابطه حکومت با رعایا باشد، هر چند قضیه مربوط به گذشتههای دور است به خوبی رابطه پیچیده توام با عشق و نفرت مردم این حوالی با سیاستمداران را نشان میدهد.
آش البته به این شوری نیست، ولی باید پذیرفت گرداندن کشوری بزرگ و متنوع مثل ایران کار سادهای نیست و به قول بزرگی حتی باید آن را جزو مشاغل سخت به حساب آورد، بسیاری از مردم هم به تجربه دریافتهاند که باید کلاهشان را دو دستی بچسبند،
زیرا در بحرانها شاید کسی حالشان را نپرسد. کشوری که در تاریخ دراز خود پایین و بالا زیاد داشته است، غریب نیست مردم به جبر روزگار آموخته باشند که خیلی به اکنون دل نبندند و هر لحظه انتظار تحولی پیشبینیناپذیر را داشته باشند.
طبیعی است که خیلیها پشت هر گفته دنبال گفتهها باشند و خیلی به حرفهای اهالی قدرت خوشبین نباشند. در وضعیت خاص اقتصادی که درگیر آن هستیم، حتی کار پیچیدهتر هم میشود، میدانیم که اگر اعتمادی به دولتهاو تدبیر آنها وجود نداشته باشد و شهروندان در کل حرفهای سیاستگذاران را جدی نگیرند، هیچ سیاستی بختی برای موفقیت نخواهد داشت.
شاید دلیل بهره گرفتن از واژه سیاست در اصطلاح سیاست اقتصادی همین باشد که بیشتر از آنکه یک برنامه جادویی به معنای فنی آن را مراد کنیم، بحث از چانه زنیها و دشواریهای سیاسی است که رفتار مردم و کنشگران اقتصادی را به شکل موثرتغییر دهد.
در واقع به طور خلاصه باید گفت در سیاستگذاری در کنار بحثهای فنی و علمی، عوامل سیاسی حتی جدیتر هم هستند که باید آنها را در نظر داشت. پس اگر برگرداندن اعتماد شرط لازم است، دولتها چه باید بکنند تا این اعتماد برگردد؟
کسانی بر این باورند که اگر کارآمدی دولتها به حد کفایت باشد به مرور اعتماد هم ایجاد میشود، پس باید به موثر عمل کردن وسیاستهای خوب تمرکز کرد. این البته حرفی بجاست، ولی ارتباط کارآمدی و افزایش اعتماد شبیه به قضیه مرغ و تخممرغ است،
کارآمدی افزایش اعتماد مردم را در پی دارد، ولی چنان که اشاره شد برای کارآمدی درجاتی از اعتماد هم لازم است، وقتی کسانی سیاستگذار را جدی نگیرند، سیاستهای خوب هم بعید است توفیقی داشته باشند.
بهبود ساختار تصمیم سازی در دولت، بهره گیری از بدنه کارشناسی مجربتر و افزایش کیفیت سیاست گذاری و مانند آن لازم است و خیلیها هم از آن گفتهاند، اما بد نیست بر برخی از جنبههای دیگر نیز تاکید شود.
میدانیم که اعتماد هم به تدریج و طی سالیان ایجاد میشود، ولی خیلی زود دود میشود و به هوا میرود، سوءظن تاریخی ایرانیها به اهالی قدرت هم مزید بر علت است، ولی به نظر میرسد برای آنکه شهروندان اعتماد بیشتری به دولت داشته باشند این چند محور را میتوان ذکر کرد. نخست و اساسیتر از همه، دنبال کردن یک پروژه سیاسی موثر.
نسیم نیکلاس طالب حرفی به شدت عمیق در مورد سیاست دارد: «سیاست یعنی هنر اینکه فقرا را هیجان زده و اغنیا را خوشحال نگه داری، فقرا را برای آنکه رای دهند و اغنیا را برای اینکه پولشان را خرج کنند!»
وقتی چشمانداز مثبتی به آینده نباشد و آدمها امیدی به بهبود نداشته باشند، طبیعی است که هر میزان هوشمندی و حسننیت سیاستمداران بعید است راه به جایی ببرد. دوم، سکوت حداکثری عالی رتبههای دولت.
خوشمان بیاید یا نه، بسیاری از دولتها به ویژه آنهایی که در سطح عالی درگیر سیاستگذاریاند، روابط عمومی و ارتباط با اهالی جراید و البته مردم عادی را بلد نیستند، وقتی هم حرف میزنند بسیاری اوقات کار را خرابتر میکنند و بر ابهامها میافزایند.
یک کار خوب که میشود کرد این است که میزان «مردمداریهای» جلوی دوربین و با خبرنگار صحبت کردنهای آدمهای سیاسی را به حداقل ضروری کاهش داد و اجازه داد یک سخنگوی کار بلد این کار را انجام دهد.
در کنار هر سیاست اقتصادی، یک سیاست روابط عمومی جدی هم لازم است تا انتظارات مردم به خوبی مدیریت شود و مردم به شکل مناسب از اوضاع باخبر شوند، این هم کار متخصصان روابط عمومی است.
سوم، ارتباط مستمر با گروههای مختلف شهروندان. صحبت از سکوت حداکثری عالیرتبههای دولت به معنای کم کردن ارتباطها نیست، از قضا در فضای بیاعتمادی باید با رویکرد و سبک مناسب با گروههای مختلف شهروندان (ذینفعان سیاستهای اقتصادی) ارتباطی پیوسته و شفاف داشت.
اما این کار را باید افراد مناسب با نگاهی بلندمدت و تخصصی و به صورت نظاممند و از طریق کانالهای ارتباطی درست انجام دهند. سیاست روابط عمومی گاهی به همان اندازه سیاست اقتصادی پیچیده است.
چهارم، استفاده مناسب از شبکههای اجتماعی. در حال حاضر اقبال به حضور در شبکههای اجتماعی میان مقامات ایرانی کم نیست و خیلیهایشان به درستی تشخیص دادهاند که آنجا هم باید فعالیت کرد و گزارش کار داد.
این ایرادی ندارد، بلکه بسیار هم عالی است. اما اینجا هم بیسلیقگی توی ذوق میزند. وقتی کسی از اهالی دولت شبکهای مثل اینستاگرام را برای ارتباط با مردم انتخاب میکند، تصور اولیه این است بناست مطابق با اقتضای آن با مخاطبانی «خاص» ارتباط بگیرد.
روشن نیست به اشتراک گذاشتن متنهای رسمی طولانی که به بخش نامههای اداری شبیهاند در قالب تصویر قرار است چه کمکی کند، اگر بنا به صدور بخشنامه و گزارش رسمی است راههای بهتر و حرفهایتری وجود دارد.
مخاطب و حال و هوا در شبکههای اجتماعی فرق میکند، باید به قول قدما با «لسان قوم» با آنها ارتباط گرفت. به ویژه در ارتباط با مخاطب قرن بیست و یکمی که اقتصاد برایش عامل مهمی است، پیامهای فنی طولانی و وقتگیر به سبک اداری کارساز نیست،
این حرف خوب فرنگیها را باید با طلا نوشت: «هرچه کمتر بهتر». غائله ونزوئلایی شدن ایران که مدتی پیش در شبکههای اجتماعی سرو صدا کرد و حتی رئیس بانک مرکزی هم پاسخی به آن داد، نمونه روشنی بود که چقدر با عملکرد مطلوب دولتیها در شبکههای مجازی فاصله وجود دارد.
پنجم، برونسپاری کار روابط عمومی. در عصر اینترنت که آدم در پنج دقیقه میتواند آبرویش را در سطحی جهانی از دست بدهد، باید خیلی بااحتیاط با مخاطب ارتباط گرفت. بعید است دولتها به دلیل محدودیتهای ذاتی بتوانند از پس این کار سترگ (روابط عمومی موثر) برآیند.
به نظر اینجا هم باید کار را به بخش خصوصی سپرد، اگر کاری را بلد نیستید، مشاور بگیرید، شرکتهای روابط عمومی بینالمللی مطرح در جهان گزینه مناسبی به شمار میآیند. روابط عمومی مثل مهمانی دادن است، یا نباید برگزار کرد یا عالی برگزار کرد، نصفه نیمه عمل کردن و متوسط بودن معنایی ندارد. شراکت بخش خصوصی و عمومی در روابط عمومی هم میتواند کارساز باشد، والله اعلم.
منبع: تجارت فردا
نظرات