رئیسی کشاورزی را متحول میکند؟
بدون شک غذا دیگر یک مقوله تولیدی، اقتصادی و اجتماعی در جهان نیست و فراتر از آن به یک مقوله سیاسی و امنیت سیاسی تبدیل شده است و این تغییر نگاه به منزله اهمیت غذا و تامین امنیت و ایمنی غذایی در جهان است.
چرا که گرسنگی، سوء تغذیه، فقر غذایی و سالم نبودن غذا به دنبال خود پیامدهای نامطلوبی برای مردم جامعه دارد از بیماری و کاهش سطح سلامت مردم و بهره هوشی نسلهای آتی و افزایش هزینههای درمان و فشار بر بودجه خانوار و کاهش بهرهوری نیروی انسانی گرفته تا شورش نان.
بنا بر همین اهمیت، بخش کشاورزی که تامینکننده بخش عمده غذای مردم (محصولات خام و فرآوری شده) و معیشت کسب و کارهای مرتبط با آن است، نیازمند راهبرد، نقشه راه و برنامه اقدام و عمل با رویکردهای تابآوری، فناورانه، بهرهور، حکمرانی خوب و دانش محور است تا بهرهروی، کارآمدی و پایداری اتفاق بیفتد.
این موضوع برای بخش کشاورزی ایران یک موضوع حیاتی است چرا که با انباشت مشکلات و چالشهای اساسی همانند خشکسالی، تغییرات آب و هوایی، کافی نبودن سرمایهگذاری، پایین بودن بهرهوری، مدیریت ناکارآمد بازار و تولید، کمبود دانش و فناوری روزآمد و مدیریت دانش، مشکل آب و خاک و … روبهرو است و ضرورت حیاتی برای تدوین برنامه کارآمد بر اساس واقعیتهای موجود و پیشبینیهای آینده را صد چندان پر اهمیت میکند.
در این مقطع زمانی، وزیر جهادکشاورزی دولت سیزدهم مدیریت بخش کشاورزی را به عهده گرفته تا مسوولیتپذیر و پاسخگوی همه ذینفعان بخش کشاورزی و مصرفکننده بوده و در اقتصاد ملی نقشآفرینی نماید.
دوری از شعارزدگی و ترسیم نقشه راه بر اساس وضعیت موجود و آسیبشناسی آن و چشمانداز آینده هنگامی امکانپذیر است که تعامل و گفتمان سازنده با متخصصان و کارشناسان موضوع، نهادهای مدنی و تشکلهای مردمی مرتبط و بخش خصوصی و سایر ذینفعان انجام شود تا در افق زمانی مشخص از مشکلات موجود کاسته و حداقل مشکلی به مشکلات موجود اضافه نشده و یا مشکلات شدت نگیرد.
با نگاهی به برنامه تحول بخش کشاورزی که توسط آقای دکتر ساداتی نژاد برای وزراتخانه جهاد کشاورزی ارائه شده است نقاط ضعف و کاستیهایی وجود دارد و ابهاماتی که نگرانیها را نسبت به آینده پیش روی بخش کشاورزی، امنیت غذایی و امنیت معیشتی و شغلی بازیگران زنجیره غذا را دو چندان میکند.
به نظر میرسد ضرورت دارد تمامی کارشناسان، متخصصان و اندیشمندان مرتبط با فعالیتهای بخش کشاورزی این برنامه را مطالعه و مورد نقد و ارزیابی قرار داده تا از این طریق با اخذ نظرات برنامه مورد نظر کارآمدتر شود.
در این نوشتار سعی شده به برخی ابهامات و نگرانیهای مهم این برنامه بسنده شود و امیدورام آغاز راهی باشد تا همه متخصصان با دلسوزی برنامه را نقد و اشکالات ماهوی، اندیشهای، ساختاری و اجرایی آن را گوشزد نمایند تا به معنای واقعی کلمه دولت مردمی شکل گیرد:
۱- دو مفهوم تحول و جهادی زینتبخش عنوان برنامه پیشنهادی است که چند ابهام را به ذهن متبادر میکند:
• تحول بخش کشاورزی تعریف نشده است، تحول در چه موضوعی و چه فعالیتی در چه سطحی، کمی، کیفی مد نظر برنامه هست و خصوصیات و ویژگیهای آن چیست؟ آیا در بخش کشاورزی نیاز به تحول داریم، یا اصلاح و تغییر یا هر سه؟
• تحول مورد نظر بر اساس چه اصول اساسی و پایهای با توجه به شرایط موجود و چشمانداز آینده بخش بنا شده است، این اصول بنیادی تحول ضرورت دارد بیان شود.
• رویکرد برنامه رویکرد جهادی است اما تعریفی از این رویکرد نشده است و اینکه این رویکرد با چه مکانیزم و فرآیندی چگونه باعث تحولبخش کشاورزی خواهد شد؟ لازم است چارچوب مفهومی و اندیشهای تحول و رویکرد جهادی و ارتباط این دو با هم ترسیم و ارائه شود.
۲- برنامه تهیه شده به خصوص اهداف ارائه شده فراتر از افق یک برنامه چهار ساله است. بیشتر به نظر میرسد اهداف برنامههای توسعه و اسناد بالادستی و وظایف وزارت جهاد کشاورزی در یک جا تجمیع شده و بیشتر آرمانی است تا اجرایی.
هر برنامه بر اساس آسیبشناسی وضعیت موجود و چشمانداز آینده عموما بر دو سه مشکل اساسی و اولویتدار تمرکز نموده و ضمن ترسیم درخت مساله، اهداف، راهبردها و اقدامات مورد نظر برای حل مساله ارائه میشود و ارتباط ساختارمند و نظاممند بین مساله،اهداف، راهبرد و اقدامات مشخص میشود.
این ساختارمندی و نظاممندی در برنامه مورد نظر دیده نمیشود و از این جنبه هم در زمان اجرایی کردن با مشکل روبرو خواهد شد چون اولویتها و ساختارمندی مشخص نیست و هم در ارزیابی عملکرد برنامه. برنامه عملگرا نیست بیشتر برنامه شعارگرا است.
۳- دستیابی به همه اهداف مشخص شده نیازمند ضمانت اجرایی است با چه نیروی انسانی متخصص، با چه بودجه مورد نیاز، با چه الگوی مشارکتی نهادهای مدنی و بخش خصوضی، با چه زیرساختهای مورد نیاز ، با چه الگوی تعامل بین وزارت جهاد کشاورزی و سایر سازمانهای دولتی مرتبط، با چه ساختار تصمیمسازی برای بخش کشاورزی در دولت و حاکمیت و … این ضمانت اجرایی در برنامه دیده نمیشود و آرمانی بودن برنامه را بیشتر به چشم میآورد.
۴- به نظر میرسد به وسعت، تنوع، عمق و شدت چالشها و مشکلات بخش کشاورزی در دستیابی به اهداف مشخص شده کمتر توجه شده است و میزان اثرگذاری آنها بر اهداف کمی لحاظ نشده است.
۵- مبنای محاسبات و ارقام ارائه شده مشخص نیست بر اساس کدام مدل برآوردی در افق ۱۴۰۴ اهداف کمی مشخص شده است و با توجه به محدودیتهای بخش کشاورزی به خصوص آب و خاک، تغییرات اقلیم، کمبود سرمایهگذاری و فناوری چگونه در عرض چهار سال روند صعودی برآورد شده است.
از طرف دیگر در این بخش آمده است که «بخش کشاورزی به طور جدی از ریسکهای آب وهوایی، فنی، بازار و سیاستهای کلان تأثیر میپذیرد و اهداف کمی هدفگذاری شده را به شدت دستخوش تغییر قرار میدهد.
لذا هرگونه هدفگذاری در حوزه تولید محصولات کشاورزی نیازمند مدیریت ریسکهای قابل کنترل و استفاده از ابزار حمایتی بیمهای است تا هدفها در افق تعریف شده قابل دستیابی باشد.
به عبارتی هیچ تضمینی برای دستیابی به اهداف کمی نیست چرا که منوط به این شده است که ریسکهای قابل کنترل مدیریت شوند حالا چگونه با چه ابزاری مشخص نیست.
در ضمن مشخص نیست قابل کنترل و غیر قابل کنترل در این برنامه چه تعریفی دارد و تکلیف مخاطرات غیرقابل کنترل برای سیستم هشدار، پیشگری و درمان چیست.
۶- درخصوص مساله آب که موضوع مهمی برای تولیدات بخش کشاورزی است، اهداف کمی برآورد شده نگران کننده است. مشخص نیست که با کدام "آب" قرار است به اهداف افزایش تولید در گوشت قرمز، مرغ و سایر محصولات دیگر نایل شود.
برای مثال تولید سالانه ۱.۲ میلیون تن گوشت قرمز به ۱۸ میلیارد مکعب آب نیاز دارد. یا تولید ۳.۵ میلیون تن گوشت مرغ همین میزان آب نیاز دارد. با احتساب سایر محصولات دامی، شیر، تخم مرغ و …… تقریبا ۵۰ میلیارد متر مکعب آب نیاز است.
این میزان حجم آب از کجا تامین میشود؟ برآورد برنامه از نیازهای آبی و منابع تامین آن چه چیزی است؟ با توجه به خشکسالی امسال و برآوردی که میشود مهرماه هم کم بارشی داریم آیا در این برنامه پیشبینی شده ترسالی اتفاق بیفتد؟
با توجه به کسری تجمعی ۱۳۵ میلیارد متر مکعبی آبهای زیر زمینی و کاهش بارندگیها و تغییر اقلیم، دستیابی به اهداف افزایش تولید بدون ارائه نقشه راه و تامین آب مورد نیاز برنامه، امری غیر ممکن است.
۷- برخی اهداف کمی ارائه شده هم دور از دسترس و خلاف تجربه واقعی گذشته است به عنوان مثال رسیدن به خوداتکایی در دانههای روغنی از حدود ۵ درصد شرایط فعلی (با تلاش ۲۰ سال گدشته وزارتخانه) به میزان ۵۰ درصد طی ۴ سال آتی مستلزم چه الزاماتی است؟
نیاز به چه میزان آب است؟ در کدام زمینهای زراعی؟ چقدر با آمایش سرزمین هماهنگ است؟ آیا کشاورزان از منظر اقتصادی رغبتی به تولید دانههای روغنی دارند؟ و ….
۸- افزایش سطح اراضی دیم بدون اشاره به افزایش بهرهوری در اراضی موجود چه مشکلی را حل خواهد کرد؟ در حالی که طی ۲۰ سال گذشته متوسط عملکرد (تولید) اراضی دیم کشور افزایشی چندانی را نشان نداده است چگونه میتوان استراتژی افزایش تولیدات دیم کشور را بر اساس افزایش سطح زیر کشت بنا نمود؟ اگر هم هر دو هدف مد نظر است چرا هیچ اشارهای به چگونگی رسیدن به این اهداف نشده است؟
۹- از منظر هدفگذاری و اجرایی، این سوال مطرح است که چرا تاکنون همه اهدافی که در این برنامه تجمیع شده عملیاتی نشده است؟ گرچه اکثر اهداف برنامه وزیر در سایر اسناد بالادستی و برنامههای توسعه بخش و وزارت جهاد کشاورزی بوده و برخی از آنان دارای قوانین مشخص هم است از خودکفایی و افزایش بهرهوری گرفته تا تنظیم بازار و توسعه صادرات، اما هنوز بخش کشاورزی با همین مشکلات روبرو است. این برنامه به این سوال چه پاسخی داده که قرار است چگونه با تحول رویکرد جهادی، تحقق اهداف را رقم بزند.
۱۰- برخی از سیاستهای اشاره شده از حیطه وظایف جهاد کشاورزی خارج است و بیان این موضوعات توقع ایجاد کرده در حالی که اختیارات قانونی کافی برای دستیابی به این سیاستها وجود ندارد از جمله حذف تله فقر، کاهش مهاجرت، اشتغالزایی، مقابله با خشکسالی، ارتقای امید به زندگی و مدیریت تغییرات اقلیم.
۱۱- با توجه به مخاطرات بیشماری (درون بخشی و برون بخشی) که بخش کشاورزی و ذینفعان آن را تهدید میکند اما در برنامه وزیر، اثری از چگونگی پرداختن و مدیریت این مخاطرات برای تابآوری سیستم محصولات کشاورزی و غذایی نیست.
کمتر میتوان ردپای توصیههای فائو و کشورهای عضو را در چگونگی تابآور نمودن سیستم مورد نظر در این برنامه پیدا کرد . به عنوان نمونه تابآوری سیستم محصولات کشاورزی و غذایی و امنیت معیشت بهرهبرداران در زمان شیوع بیماریهای همهگیری همانند کووید۱۹
۱۲- نکته مهم قابل توجه برنامه وزیر جهاد کشاورزی نوع نگاه و اندیشه مفهومی حاکم بر آن است که جمع اهداف متضاد را نتوانسته است با چارچوب مفهومی و اندیشهای مناسب و متناسب با آن پاسخ دهد.
از یک طرف بر منافع بهرهبرداران تکیه دارد که قیمتگذاری رفاه آنان را تامین نمیکند از یک طرف بر تنظیم بازار و کنترل دولتی تکیه داد و از طرفی به امنیت غذایی (که به یقین منظور مولفههای این شاخص است که یکی دسترسی فیزیکی و اقتصادی ) است، تکیه دارد.
از یک طرف به خوداتکایی از یک طرف به خودکفایی و از طرف دیگر بر تولید صادرات محور توجه نموده و از طرف دیگر دست یافتن به جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقهی آسیای جنوب غربی (شامل آسیای میانه، قفقاز، خاورمیانه و کشورهای همسایه) و …، اما نتوانسته است با یک چارچوب مفهومی بیان نماید چگونه قرار است همه این اهداف یکجا در دوره چهار ساله اتفاق افتد؟
از این منظر برنامه انسجام کارکردی و ماهوی ندارد. جدای از اینکه هنوز این سوالات مطرح است آیا باید کشور خودکفا باشد؟ در چه محصولاتی ؟ با چه راهبردی و چرا ؟ آیا تنظیم بازار با شکل و ساختار کنونی آن لازم است چرا؟ چطور در این ساختارهای فعلی رقابت شکل بگیرد و انحصار و رانت از بین برود؟ و …
در خاتمه برای موفقیت بخش کشاورزی جدای از تدوین برنامه واقعبین و متمرکز بر دو سه مشکل اصلی و ریشهای، انتصاب مدیران با تجربه و با تخصص و مشارکت پذیر که قبل از تصمیم، نظرات کارشناسی را اخذ نمایند و در کنار آن برآوردی از آثار مثبت و منفی تصمیم داشته باشند میتواند به سیاستگذاران کمک کند تا طراحی برنامههای بخش کشاورزی را بهبود بخشند و هوشمندانه تدبیر نمایند.
برای مطالعه بیشتر یادداشت گرفتاریهای بزرگ وزیر کشاورزی رئیسی را بخوانید.
نظرات