در علم اقتصاد یک مبادله یا بدهبستان کلاسیک وجود دارد که به آن مبادله تفنگ-کره میگویند. در این معما، میپرسند آیا دولتها باید بیشتر منابع خود را صرف خرج ادوات جنگی (به قول سیاستمداران دفاعی) کنند یا باید پولها را برای رفاه بیشتر مردم هزینه کنند؟ آیا کاهش بودجه نظامی برای افزایش بودجه بهداشتی خوب
تقریبا تمام مدیران دوست دارند بجای مدیریت، رهبری کنند. اما همه معنای رهبری را نمیدانند. فقط دوست دارند کارمندها برایشان ارزش قائل شوند. با جانودل از آنها پیروی کنند. برای کار از وقت و انرژی خود مایه بگذارند. و البته همانطور که همه ما از کالای مجانی خوشمان میآید، برخی از مدیران دوست دارند که
بیشتر مردم تصور درستی از تبعیض در محیط کار ندارند. در نظر آنها نبود تبعیض یعنی تمام کارمندها برای انجام کار مشابه دستمزد مشابه بگیرند. این تعریف گنگ است و در دنیای واقعی هرگز به کار نمیآید. چرا که هرگز نمیتوان گفت مقالهای که من مینویسم از هر نظر شبیه به مقالات خانم وروانی، آقای
وقتی از مدیریت کردن مدیر حرف میزنم، منظورم این نیست که او را فریب بدهید، از زیر کارهایتان در بروید یا کاری کنید که بیدلیل به شما ترفیع بدهد. خیر. توان مدیریت کردن مدیر یک توانایی است که هر فرد و در هر جایگاهی باید از آن بهرهمند باشد. اجازه بدهید یک مثال بزنم. قرار
عادت (دَ) [ع.] (اِ) ۱- آنچه انسان به آن خو بگیرد. ۲- رسم و سنت. ۳- اعتیاد با بعضی از کالاها خو میگیریم. به آنها عادت میکنیم. بارها به سراغشان بازمیگردیم. مثلا کسی که روزی پنج فنجان از یک برند خاص قهوه مینوشد یا هرروز صبح روزنامهای را میخرد. یا شمایی که هر ساعت به
در مورد توسعه بسیار گفتهاند و نوشتهاند. بسیاری از مردم دور هم مینشینند و از توسعه قطر و ترکیه میگویند و آن را با شرایط ایران مقایسه میکنند. اما حرفهای آنها هیچ ملاکی ندارد. شاید بد نباشد شاخصی برای توسعه کشورها تعریف کنیم. شاخصی علمی و کمی، که به دور از جهتگیری بتواند میزان توسعهیافتگی
شاید شما هم عبارتهای ماموریت و چشمانداز سازمانی را شنیده باشید. شاید از اصطلاح انگلیسی میشن (mission) و ویژن (vision) استفاده کنید یا برای خودتان کلماتی منحصربهفرد مثل کردارنامه و پندارنامه خلق کرده باشید. فرقی نمیکند اسمشان را چه بگذاریم. تهیه درست ماموریت و چشمانداز یکی از مهمترین گامها برای موفقیت استراتژی سازمان است. برای
ساعت ۷ صبح میرود بیرون، ۱۰ شب خستهوکوفته به خانه برمیگردد. فقط برای خوردن شام و رساندن جسم بیحالش به رختخواب انرژی دارد. دوست دارد کتاب بخواند. اما تقریبا هیچ وقت آزادی ندارد. یک ساعت وقت نهار یا نیم ساعتی که در مترو مینشیند وقت خوبی برای مطالعه است اما چند ماه طول میکشد تا
ساعت ۷ عصر بازی فوتبال آغاز میشود. تماشاچیهای مشتاق از شب قبل در ورزشگاه جمع شدهاند. تا دیروقت به طبل میکوبند و فریاد میکشند. خیلیها شب را نمیخوابند. تا بهصدا درآمدن سوت آغاز بازی، هیجان مدام بیشتر میشود. همین هواداران پرهیجان، فردا با چشمهایی خوابآلوده نیمساعت دیر به محل کار میرسند! چهچیز آنها را با
سال ۱۹۹۹ بود که واحد پولی به نام یورو معرفی شد. در آن زمان خیلیها به تعریف پولی جدید برای کشورهایی که نرخ تورم، نرخ رشد اقتصادی و تولید ناخالص ملی مشابه ندارند خوشبین نبودند. واحد پول مشترک در کنار توافق شنگن (امکان تردد، اقامت و سرمایهگذاری بدون روادید) وضعیت اروپا را از تمام دنیا
آخرین اخبار