خواندن سریع و آهسته؛ بازاری برای خلاصه کتاب
ساعت 7 صبح میرود بیرون، 10 شب خستهوکوفته به خانه برمیگردد. فقط برای خوردن شام و رساندن جسم بیحالش به رختخواب انرژی دارد. دوست دارد کتاب بخواند. اما تقریبا هیچ وقت آزادی ندارد. یک ساعت وقت نهار یا نیم ساعتی که در مترو مینشیند وقت خوبی برای مطالعه است اما چند ماه طول میکشد تا
ساعت 7 صبح میرود بیرون، 10 شب خستهوکوفته به خانه برمیگردد. فقط برای خوردن شام و رساندن جسم بیحالش به رختخواب انرژی دارد. دوست دارد کتاب بخواند. اما تقریبا هیچ وقت آزادی ندارد. یک ساعت وقت نهار یا نیم ساعتی که در مترو مینشیند وقت خوبی برای مطالعه است اما چند ماه طول میکشد تا یک کتاب 400 صفحهای تمام شود؟ همانطور که بجای غذای واقعی، فستفود میخورد، بهناچار بجای کتاب سراغ خلاصه کتاب میرود.
خیلی از ماها همین وضعیت را داریم. ماها زمانی خوره کتاب و فیلم بودیم. اما حالا عدد حقوقمان آنقدر کم است که مجبور میشویم دو یا سه جا کارکنیم، تا از عهده اجاره خانهای 40 متری و قسط 206 بربیاییم. در این فضا توقع اینکه کتاب بخوانیم، سینما و تئاتر برویم و مستندهای علمی را دنبال کنیم، توقع بیجا است. مهم نیست چقدر کتابدوست باشیم. شرایط زندگی ما مثل مردم سوئیس نیست که سرانه مطالعه ما را با آنها مقایسه کنند. اما شاید صنعت خلاصه کتاب بتواند آبی باشد بر آتش بیمطالعه بودن ما ایرانیها.
در صنعت خلاصه کتاب چه میگذرد؟
این روزها استارتآپهای زیادی در دنیا به خلاصه کردن کتاب میپردازند. یک دانشجوی دکترا یا پژوهشگر کتابهای غیرداستانی را میخواند و چکیدهای از آن را به رشته تحریر درمیآورد.
در مواردی نویسنده اصلی مسئولیت خلاصه کردن آن را برعهده میگیرد. او درواقع نسخه دومی از اثر میآفریند، برای کسانی که برای مطالعه عمیق و دقیق نسخه اصلی وقت ندارند.
در مواردی نویسنده اصلی مسئولیت خلاصه کردن آن را برعهده میگیرد.
البته تنها بازار هدف این شرکتها کسانی نیستند که برای خواندن وقت ندارند. یک دانشجوی جدی اقتصاد شاید نتواند برای مطالعه دقیق کتابهای مدیریت وقت بگذارد. بااینحال درکی کلی و سطحی از مدیریت به پیشرفت کاری او کمک میکند.
برخی از شرکتها مثل آمازون در تلاش هستند که کار خواندن و خلاصه کردن کتابها را به هوش مصنوعی بسپارند. مثلا از هوش مصنوعی میخواهید در مورد اقتصاد اشتراکگذاری به شما اطلاعات بدهد. هوش مصنوعی تعداد زیادی کتاب و مقاله میخواند و در زمانی کوتاه نتیجه مطالعاتش را به شما منتقل میکند.
اول نقد
طبیعی است که صنعت خلاصه کتاب با نقدهای زیادی روبرو باشد. اولین نقد این است که خلاصهنویسی روح آثار را از بین میبرد. شما هرگز با مطالعه خلاصه کتاب «فکر کردن سریع و آرام» نمیتوانید به عمق تفکر دنیل کانمن دست پیدا کنید.
اما نقدهایی جدیتر هم وجود دارد: خطر دانش سطحی. بسیاری از فلاسفه باور دارند که دانش اندک بهتر از نادانی نیست. بهخصوص اگر دانش سطحی به خواننده احساس دانایی منتقل کند.
کسی که فکر میکند میداند، موجود خطرناکی است.
طبیعی است که شرکتهای خلاصهنویس به مشتریهای خود گوشزد نمیکنند که با مطالعه خلاصه کتاب هرگز به روح کتاب دست پیدا نمیکنید. اتفاقا تبلیغات آنها جهت عکس دارد. آنها وعده میدهند که در زمانی کوتاه، کتابی بلند را بخوانید.
چند مطالعه در این زمینه به نتایج عجیبی رسیدند. بیشتر کسانی که خلاصه کتاب میخوانند پیشتر از کتابهای کامل استفاده میکردند. بهبیاندیگر پا گرفتن صنعت خلاصه کتاب میتواند در بلندمدت سرانه مطالعه را کم کند!
نقد مثبت یک، بازار هدف جدید
بیشتر کتابهای خلاصه به کتابهای غیرداستانی میپردازند. اینطور نیست که آنها با حذف توصیفهای داستایوفسکی، جنایتومکافات را خلاصه کنند، بلکه به خلاصه کردن کتاب آموزشی میپردازند.
این شرکتها مدعی هستند که نمیخواهند کتابخوانها را به خلاصهخوانی دعوت کنند. بلکه میخواهند به سراغ کسانی بروند که در حالت عادی کتاب نمیخواندند، یا زمینه مطالعاتی آنها چیز دیگری بود.
برای مثال آکادمی تجارت هم در مواردی کتابهای قطور را در چند سطر معرفی کرده است. هدف آکادمی تجارت بینیاز کردن شما از خواندن کتاب « راه بردگی » نیست. بلکه برعکس، میخواستیم شما را تشویق کنیم که به سراغ کتاب اصلی بروید.
همانطور که گفتیم برای این ادعا باید مطالعات بیشتری انجام داد. آیا خوانندگان مطالب معرفی کتاب، ترغیب میشوند اصل کتاب را تهیه و مطالعه کنند؟ یا احساس میکنند از مطالعه نسخه کامل بینیاز شدهاند؟
نقد مثبت دو، به کام نویسندگان
نویسندهای مثل سایمون سینک معروف شدن اهمیت زیادی دارد. به همین دلیل او در شبکههای اجتماعیاش فعالیت میکند، سخنرانی TED برگزار میکند و البته خوشحال میشود اگر کتابهایش خلاصه شوند.
بهشخصه پیش از آنکه کتاب «با چرا آغاز کنیم» را بخوانم کاملا با سایمون سینک آشنا بودم. در آن زمان کتاب هنوز ترجمه نشده بود. یکی از دوستانم نسخه اصلی را از خارج برایم آورد. یعنی پول خرید کتاب مستقیما به سینک نفع رساند.
بهشخصه پیش از آنکه کتاب «با چرا آغاز کنیم» را بخوانم کاملا با سایمون سینک آشنا بودم.
اگر این سخنرانیها و تبلیغات وجود نداشتند، هرگز تمایلی به خواندن اثر پیدا نمیکردم (و حاضر نمیشدم پول کتاب را به یورو بپردازم). خیلیهای دیگر هم مثل من بعد از شناختن سایمون سینک، با کتابهایش آشنا شدند. اگر جمعیت زیادی خلاصه کتابهایش را بخوانند، انتشار کتاب بعدی برای او بهمراتب آسانتر خواهد شد.
اعتراف میکنم که بعد از خواندن کتاب پی بردم که درک من از «با چرا آغاز کنیم» خیلی سطحی بود. کتاب خیلی بیشتر از چیزی که در فضای خلاصه یافت میشد، مطلب داشت. اما بدون داشتن آن درک سطحی سعی نمیکردم درک خود را عمیقتر کنم.
نقد مثبت سه، بازی را اصلاح کنید نه بازیکن را
چرا باید دانش سطحی خطرناک باشد؟ چرا کسی باید با اشاره به چند اسم و چند کتاب بتواند استخدام شود و حقوق نجومی دریافت کند؟ درست است که با خلاصه کتاب میشود ادای علامهها را درآورد. اما چرا باید «ادای علامه درآوردن» مشتری داشته باشد؟
در یک بازار رقابتی و در یک رقابت تنگاتنگ، کسی نمیتواند با اشاره سطحی به دانش شغلی را تصاحب کند. برای داشتن شغل، او باید از انجام یک کار بر بیاید.
در یک نظام اقتصادی درست، آدمها مزد داناییهای واقعی خود را میگیرند.
بهبیاندیگر در دنیای امروز مدرک تحصیلی و تعداد کتابهای خواندهشده نباید برای کارفرما اهمیت داشته باشد. برای او باید مهم باشد که کارمند چهکارهایی میتواند انجام دهد.
به اعتقاد این افراد، اگر طراحی سیستم شغلی ما آنقدر بد است که علامهنماها میتوانند از خلاصه کتاب برای گرفتن تسهیلات استفاده کنند، نظام شغلی است که باید اصلاح شود، نه ابزارهایی مثل کتابهای خلاصه.
موضوع فقط کتاب نیست!
گفتیم که خلاصه کردن رمان، روح اثر را میکشد و خلاصه کتابهای علمی خطر دانش سطحی دارد. اما چه میشود اگر کسی سریال بازی تاجوتخت را به شکل خلاصه دیده باشد؟
بگذارید سریال محبوب خودم را مثال بزنم. برای تماشای Naruto اول باید 110 قسمت سریال نروتو را تماشا کنید و بعد به سراغ نروتو شیپودن بروید. با دیدن حدود 500 قسمت سریال تمام میشود.
من و دوستانم خیلی در مورد کاکاشی، اوروچیمارو و جیرایا صحبت میکنیم. اگر بخواهید در بحث ما وارد شوید، باید حدود 200 ساعت سریال ببینید. اگر تمام داستان را در 2 ساعت بشنوید، حتی اگر روح اثر را از دست داده باشید، اتفاق خیلی بدی نمیافتد. نه؟
سریالهای زیادی در آمریکا محبوب هستند و اتفاقا آگاهی از آنها میتواند به ساختن رابطه بهتر با مدیر و ارتقای شغلی کمک کند. خیلی بد میشود اگر سریال محبوب مدیرتان را در 2 ساعت ببینید؟
صنعتی چندمیلیاردی، تهدید یا فرصت؟
در کشورهایی مثل چین یا ایران که مردم مجبورند برای امرارمعاش ساعتهای زیادی کار کنند، مطالعه به حاشیه زندگی رانده میشود. بهسختی میشود مردمی را که در مورد نان شبشان تردید دارند، به خاطر نخواندن «پدران و پسران» سرزنش کرد.
اما این مردم الزاما آدمهایی بیفرهنگ و دور از فضای دانش نیستند. قضای روزگار ما را به این فقر فرهنگی انداخته است. عطش شدید آدمهایی مثل من برای مطالعه سریع، صنعتی میلیاردی را آبیاری خواهد کرد.
اما آیا پا گرفتن این درخت به صنعت تالیف و نشر کتاب کمک میکند؟ یا ریشههای آن را میخشکاند؟ آیا رشد تقاضا برای کتابهای فشرده، به تقاضا برای کتاب کامل منجر میشود یا در بلندمدت تقاضای آن را از بین میبرد.
این تردید برای آینده شغلی نویسندهها هم وجود دارد. شرکتهای خلاصهنویسی به نویسنده اثر پول پرداخت میکنند. این موضوع میتواند به نویسندهها کمک کند که بجای پرداختن به مشاغل جنبی، به نوشتن آثار بعدی خود بپردازند.
ابزارهای بیگناه
ماهواره بد است یا خوب؟ بد! اینترنت بد است یا خوب؟ خوب! تماشای کانالهای ماهوارهای از اینترنت چطور؟
هیچ ابزاری بهتنهایی بد یا بهتنهایی خوب نیست. اگر عدهای با ماشین مردم را زیر بگیرند، باید آن عده را دستگیر کرد. ممنوع کردن خودرو کمکی به ماجرا نمیکند. اگر قاتل آزاد باشد و ابزار قتل ممنوع، قاتل ابزاری جدید برای قتل پیدا میکند.
خلاصه کتاب هم فقط یک ابزار است. کالایی که مشتری دارد. میتواند شغل ایجاد کند و گردش مالی بیافریند. سوال مهم این است که آیا هیچ کتابی کاملی وجود ندارد که دانش سطحی منتقل کند؟ چرا کسی نگران چاپ و نشر آنها نیست؟
اینکه ما از خلاصه کتاب چه استفادهای کنیم موضوعی است که به ما و تنها به ما بستگی دارد.
خلاصه کتاب و فرصتی جدید برای شرکتهای ایرانی
امروزه تعداد زیادی از کسبوکارهای نوپا به فروش آنلاین کتاب میپردازند. فروش سریال و فیلم آنلاین هم فعالهای خودش را دارد.
من سریال شهرزاد را ندیدم. بعید است برای دیدن تمام سریال وقت کافی داشته باشم. اما شک ندارم که اگر نسخهای 2 ساعته از آن وجود داشت، عصر جمعه را به تماشای آن اختصاص میدادم. حتی شاید همین دو ساعت من را وادار به تماشای تمام سریال کند.
حالا که فکر میکنم میبینم بدم نمیآید خلاصهای باکیفیت از هریپاتر را بخوانم. وقتی ما بچه بودیم هریپاتر در دسترسمان نبود. جک لندن، آلفرد هیچکاک، چارلز دیکنز و مارک تواین نویسندههای زمان کودکی ما بودند. الان برای خواندن هریپاتر (گویا چند جلد هم هست) وقت کافی ندارم. اما برای خلاصه آن، حتما!
چه ایرادی دارد؟ حتی برای رمان. یکنفر دوست دارد عمق جنگوصلح را بجود، دیگری دوست دارد سطح آن را بو بکشد. اگر فرد «دروغ» بگوید که کتاب را خوانده، شاید باید چند کتاب خلاصه در مورد دروغ به او بدهیم، نه که تمام فعالهای صنعت خلاصهنویسی کتاب را متهم کنیم!
نظرات