نخریم تا ارزان شود؟!
یکی از نسخههای اقتصادی که مردم در شبکههای مجازی برای هم میپیچند این است که بیایید نخریم تا ارزان شود. معمولا این نسخهها با مثالهایی از کشورهای دیگر همراه میشود که در فلان کشور مردم نخریدند و فلان کالا در مدتی کوتاه ارزان شد. واقعیت این است که این اتفاق در بیشتر کشورهایی که مثال
یکی از نسخههای اقتصادی که مردم در شبکههای مجازی برای هم میپیچند این است که بیایید نخریم تا ارزان شود. معمولا این نسخهها با مثالهایی از کشورهای دیگر همراه میشود که در فلان کشور مردم نخریدند و فلان کالا در مدتی کوتاه ارزان شد. واقعیت این است که این اتفاق در بیشتر کشورهایی که مثال میزنند هرگز نمیافتد.
مثلا در کشوری مثل آلمان اینطور نیست که تنها یک شرکت انحصار تولید شیر را داشته باشد و مردم با اعمال فشار و تحریم بخواهند قیمت محصولات لبنی آلمان را کنترل کنند. اقتصاد آلمان با سازوکار عرضهوتقاضا و با « رقابت آزاد » ساماندهی میشوند، نه با دستور مستقیم خانم مرکل.
هزاران تولیدکننده و واردکننده از کشورهای مختلف برای تصاحب سهم بیشتری از بازار رقابت میکنند و دولت بجای اعطای انحصار و بعد سرکوب قیمت، میکوشد که تبانیها و انحصارها را از میان ببرد و رقابت را تقویت کند.
در کشور ما اوضاع متفاوت است. با این وجود و در این کشور متفاوت، آیا نسخه «نخریم تا ارزان میشود» کار میکند؟ اگر خیر، چرا؟
بفرمایید کمی علم اقتصاد
بازار مسکن را در نظر بگیرید. توجه کنید که بیشتر عرضهکنندگان مسکن «مردم» هستند. نه کارتلهای انبوهسازی. کمپین مجازی تحریم، درواقع میخواهد مردم را علیه خودشان متحد کند. این موضوع در مورد فروشندگان خودرو و تلویزیون هم صادق است. مغازهداری که تلویزیون خود را ۴ برابر قیمت خرید میفروشد چون خودش باید چهار برابر قبل پول بدهد (ارزش جایگزینی) هم مردم است نه دولت. حتی از نظر اقتصاددانهای اتریشی ، دولت هم بخشی از مردم است و انگیزههای شخصی دارد.
حتما میدانید که علم اقتصاد شبیه به یک سکه است که یکطرف آن نوشتهشده عرضه و سمت دیگر آن نقشبسته تقاضا. اما راستش این سکه آنقدرها هم گرد و ساده نیست.
علم اقتصاد شبیه به یک سکه است که یکطرف آن نوشتهشده عرضه و سمت دیگر آن نقشبسته تقاضا.
تحریم یک کالا یعنی کم کردن مقدار تقاضا. فرضِ «اقتصاددانهای مجازی» این است که کاهش تقاضای موثر (Aggregate Demand) الزاما به کاهش قیمتها منجر میشود. پس اگر نخریم، واحد تجاری مجبور خواهد شد که کالای خود را ارزان بفروشد.
مهمترین سوال این است که داریم در مورد چه کالایی حرف میزنیم؟ اگر کالای موردنظر مسکن، خودرو یا طلا باشد، عرضهکنندگان با رکود بازار کالای خود را نمیفروشند. بهاینترتیب عرضه هم کاهش مییابد. آیا شما خانهای که ۱ میلیارد خریدهاید را با قیمت ۵۰۰ میلیون تومان حاضرید بفروشید؟ آیا مردم مجبورند که به هر قیمتی کالای خود را بفروشند؟
سرعت تعطیلی بنگاه
اما در مورد کالاهای سوپرمارکتی (FMCG) چطور؟ آیا نخریدن میتواند باعث ارزانی شود؟ این کالاها را نمیشود نگهداشت و اگر نخریم، خراب میشوند. جواب باز هم منفی است.
فرض کنید ده دستگاه بستنیسازی دارید و هر ساعت ۱۰۰۰ بستنی تولید میکنید. اگر اتفاقی بیفتد که ۲۰۰۰ نفر بستنی بخواهند، شما قادر نیستید نیاز آنها را برآورده کنید و باید دستگاههای جدید بخرید. پول این سرمایهگذاری هزینه تولید را بالا میبرد و قیمت افزایش مییابد. افزایش قیمت سبب میشود که مقدار تقاضا موقتا کم شود. اما این متقاضیان محدود عملا دارند هزینه تولید برای متقاضیان محروم را تامین میکنند. پس کشش تقاضا (Demand Pull) قیمت را افزایش میدهد.
حالا تصور کنید فروش شما به ۵۰۰ بستنی کاهش پیدا کند، چون مردم میخواهند نخرند تا شما بستنی را ارزان بفروشید. چه اتفاقی میافتد؟ شما ۵ دستگاه را خاموش و ۵ کارگر را اخراج میکنید. برخلاف حالت بالا که برای افزایش ظرفیت تولید به زمان نیاز داشتید، در کسری از ثانیه قادر هستید تولید خود را کاهش دهید.
به بیان ساده، شما مجبور نیستید که حتما تولید کنید. این فرض که تولیدکننده برای آنکه عدد تولیدش کم نشود، قیمت را کاهش میدهد درست نیست. هیچ تولیدکنندهای حاضر نیست برای حفظ آمار تولید، ضرر کند. شما بستنی نمیخرید، بستنی ارزان نمیشود و ۵ نفر بیکار میشوند، همین!
معادله پول و کالا
تمام پولی که در کشور وجود دارد ضربدر سرعت خرج شدن این پولها، برابر است قیمت تمام کالاهایی که در کشور وجود دارد ضربدر سرعت تولید این کالاها. (MV=PQ) اگر سرعت خرج کردن و تولیدکردن تغییر نکند، افزایش حجم پول باعث افزایش قیمتها میشود.
اما آیا کاهش سرعت خرجکردن پول هم میتواند قیمتها را کاهش دهد؟ خیر! این معادله فقط تا وقتی درست است که سرعت خرجکردن مردم (سرعت گردش پول) تغییر نکند. کاهش سرعت گردش پول میتواند تولید را کم و حتی صفر کند. چرا که هر بنگاه باید حداقل مقدار مشخصی تولید کند که بتواند باز بماند (نقطه تعطیلی بنگاه).
اگر تولید به کمتر از نقطه مرگ برسد، بنگاه تعطیل میشود. یا کالا نایاب و بهشدت گران میشود یا باید از خارج بیاوریم که قطعا هزینه بیشتری خواهد داشت. فرض ما این است که طراحان کمپین نخریم تا ارزان شود فقط بیسواد هستند. اما آیا محتکرها و واردکنندگان انحصاری برای نایابشدن یک کالا انگیزه کافی ندارند؟
جالب اینجا است که نایابیها بیشتر برای کالاهایی پیش میآید که انبارپذیر هستند: کنسرو ماهی تن و ماکارونی! فرض میکنیم که کاملا اتفاقی این دو کالا بهناگاه کمیاب شدند. بههرحال از خود سوال کنید که چه کسی پول این کمپینها و پویشهای مجازی را میدهد؟ آنهم توسط شاخهای مجازی که «حرف مفت زیاد میزنند، اما مفت حرف نمیزنند.»
هزینه منو را بشناسیم
هزینه منو، تمام هزینههایی است که یک بنگاه باید برای تغییر قیمت بپردازد. در یک رستوران، صاحب رستوران باید برای افزایش یا کاهش قیمت، منوهای جدید چاپ کند. برای همین تا زمانی که چاپ منو بیشتر از مقدار افزایش قیمت هزینه داشته باشد، دست به اصلاح قیمتها نمیزند.
این مورد هم یکی از حالتهای چسبندگی قیمتها است. قیمتها در بالا رفتن چابکتر هستند تا در پایین آمدن. چه کسی حاضر است از جیب خود برای چاپ منوی جدید پول بدهد که قیمت را پایین بیاورد؟
موضوع فقط چاپ منو نیست. تغییر قیمت هزینههای دیگری هم در پی دارد. برخی از این هزینهها ناملموس هستند. مثل وقتیکه با مشاهده برچسب جدید قیمت در دلتان به تولیدکننده فحش میدهید و در واقع از ارزش این برند میکاهید. برندی که برخی از دارایی شرکت است.
چه کسی به کمپین تحریم میپیوندد؟
فرض کنید قرار میگذاریم که هیچکس رنو ساندرو نخرد تا ارزان شود. کسانی که ساندرو دارند به کمپین نمیپیوندند. کسانی که پول خرید ماشین ندارند یا از ساندرو خوششان نمیآید هم تاثیری در بازار ندارند.
تحریمکنندگان در بهترین حالت میتوانند کسانی باشند که پول خرید دارند و میخواهند خرید کنند. فرض کنید تحریم جواب بدهد و قیمت پایین بیاید. چه اتفاقی میافتد؟ خریداران دستبهنقد اقدام به خرید میکنند و همین اقدام، قیمت را بالا میبرد.
آیا محتکرها و واردکنندگان انحصاری برای نایابشدن یک کالا انگیزه کافی ندارند؟
اما در بازار واقعی اتفاقی بدتر از این میافتد. شما تحریم میکنید و قیمت را پایین میآورید (فرض کنیم که موفق شوید)، کسانی که در کمپین شرکت نکردهاند خرید میکنند و قیمت برای شما بالا میرود. آنها سود میکنند و شما ضرر.
بر اساس نظریه بازیها (مشابه معمای زندانی) بیشتر مردم آرزو میکنند که همه غیر از خودشان یک کالا را تحریم کنند که این کالا را ارزان بخرند. اما آیا همین فرد موقع فروش حاضر است ماشینش را به پایینترین پیشنهاد بفروشد؟ هرگز!
پس بخریم؟!
حق دارید بپرسید اگر تحریم نمیتواند ارزانی بیاورد، پس آیا باید بخریم؟ آیا باید به بازار حمله کنیم مثل ملخ تمام قفسهها را خالی کرده و به خانه بیاوریم؟ البته که تولیدکنندگان و فروشندگان صفوف مشتریها خوشحال میشوند و در مواردی از اخبار کذب نایابی، به عنوان یک تکنیک موثر فروش بهره میبرند.
اما همانطور که همه میدانند، گره بازار تنها با تولید است که باز میشود. اگر تقاضای بالا برای یک کالا وجود دارد، بهتر است بجای سهمیهبندی برای کاهش تقاضا یا سرکوب قیمت (که به نابودی تولید منجر میشود) شرایط برای تسریع خرید تجهیزات تولید فراهم شود.
البته هیچ تولیدکنندهای در این شرایط توقع وام ارزان ندارد. همینکه موانع قانونی کم شود، نگویند جهت ترخیص، بیایید اختلاف قیمت دلاری تعرفهها را بپردازید و هرکس که دستش میرسد چوب لای چرخ تولید نگذارد، کافی است.
ما در آکادمی تجارتنیوز تصمیم داریم تولید مقالات آکادمی را دو برابر کنیم. از این به بعد علاوه بر صبحها، هر بعدازظهر هم یک مقاله آکادمی تولید و منتشر میشود. همچنین تلاش میکنیم با افزودن پادکست و نظرسنجی ارزش کار را بالا ببریم. نمیدانم شغل شما چیست. اما شاید شما هم بتوانید بیشتر کار کنید. بیایید همه با هم بیشتر کار کنیم، تا تولیداتمان وافر و ارزان شود.
نظرات