سقوط آزاد صادرات کتاب های ایرانی
«کتاب نویسندگان ایرانی را دارید؟» این سؤال را وقتی در سفر روسیه بودم، از کتابفروشیها میپرسیدم و بعد در انتها میشمردم چند کتاب ایرانی را در روسیه دیدم که ترجمه شده و مردم از آن استقبال میکنند. بعد از آن هم به همه کسانی که میشناسم که در رفتوآمد به کشورهای دیگرند، میگفتم در گشت و گذارهایی که دارند، این سؤال را از کتابفروشیها بپرسند. یک دلیل مهم برای این کار، نبودن نهاد متولی است. یعنی هیچ نهادی آمار دقیق و متقنی از تعداد کتابهای ایرانی که به خارج از کشور میرود، ندارد.
در طول 46 سالی که از پیروزی انقلاب اسلامی میگذرد، نمیدانیم چه تعداد کتاب از ایران به کشورهای مختلف رفته است. البته گاهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی آماری را اعلام کرده اما باز هم نمیتوان خیلی دقیق از تعداد این کتابها که مسافر کشورهای دیگر میشوند، خبر داشت. اردیبهشتماه سال 97، خبر پرفروش شدن کتاب «بهترین شکل ممکن»، نوشته مصطفی مستور در آذربایجان و ترکیه خبرساز شد؛ کتابی که توسط ناشر ترک و با ترجمه مناسبی در این دو کشور منتشر شد و مورد استقبال قرار گرفت. اما تنها این کتاب نبود که توانست در کشورهای منطقه پرفروش شود؛ نمونه مشهور چند سال اخیر، ترجمه و انتشار کتابهای هوشنگ مرادیکرمانی در کشورهای منطقه است. هوشنگ مرادیکرمانی را همه مخاطبان ایرانی با «قصههای مجید» میشناسند اما وقتی کتاب «شما که غریبه نیستید» را نوشت، توانست در کشورهای منطقه نیز مخاطبان بسیاری را با خود همراه کند. در روسیه برای کتابش صف بستند و تا چند وقت در محافل ادبی این کشور او را دعوت میکردند. سازمان فرهنگ و ارتباطات یکی از آن سازمانهایی است که کتاب ترجمه را به آن طرف مرزها میبرد. در گزارش امروز، به سراغ تعداد کتابهایی رفتیم که از سال 1381 تا سال 1402 توسط این سازمان به خارج از کشور ارسال شده است.
منطقه را فراموش کردیم
ناشران ایرانی در دهه 80 و اوایل دهه 90 حضور پررنگی در کشورهای همسایه مخصوصا افغانستان داشتند اما این روند در سالهای اخیر روبهکندی گذاشته است. ترکیه و پاکستان، جایگزین ما در این کشور شدند، از کشورهای فارسی زبان دیگر هم خیلی خبرهای خوبی نمیرسد و تقریبا کتابهای ایرانی مگر با همت ناشران به آنجا برسند.
موسی بیدج، شاعر ایرانی که کتابهای زیادی را به زبان عربی ترجمه کرده است، اشارهای دارد به کاری که کشور مصر برای کتابهای فارسی انجام میدهد و میگوید: «سیاستگذاران فرهنگی مصری چند سالی است که در برنامهریزیهای خود توجهی جدی به طرحی دارند که آن را «پروژه ملی ترجمه» میخوانند. جالب است که بدانید از یک هزار ترجمه نخستی که انجام دادهاند حداقل ۶۰ ترجمه به آثار ایرانی تعلق داشته که در میان آنها هم ادبیات قدیم و هم معاصرمان جایگاهی جدی دارد. مصریها از 80 سال قبل کرسی آموزش زبان فارسی داشتهاند، تنها بررسی مختصری کافی است تا با تعداد زیادی از فارغالتحصیلان مصری در مقاطع کارشناسیارشد و دکتری روبهرو شوید. در جهان عرب شیفتگی زیادی نسبت به یادگیری و آشنایی با زبان و ادبیات فارسی وجود دارد.» با وجود استقبالی که در کشورهای مختلف از آثار ایرانی وجود دارد، اما ما باز هم از این استقبالی که وجود دارد غافلیم و برنامهای منسجم و منظم برای ترجمه آثار ایرانی نداریم.
گرنت تعطیل شده؟
قطعا دولت و دستگاه دیپلماسی فرهنگی بهعنوان مهمترین بازوهای حمایتی برای سفر کتابهای ایرانی به کشورهای دیگر باید در کنار ناشران قرار بگیرند. برپایه همین سیاست و هدف است که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از سال 1394، طرح گرنت را پیش کشید و برنامههایی را برمبنای آن پایهریزی کرد. اگر بخواهیم طرح گرنت را در یک جمله معرفی کنیم باید گفت این طرح برای حمایت و ترجمه آثار ایرانی در عرصه نشر بینالملل پایهریزی شده است. طبق اعلام وزارت ارشاد، اهداف این طرح تقویت صنعت نشر ایران در حوزه نشر بینالملل، معرفی، اشاعه و گسترش ادبیات، فرهنگ و هنر ایران در جهان و فراهمسازی زمینههای حضور فعال، مؤثر و پایدار مؤسسات فرهنگی و هنری برای تولید و عرضه محصولات در نقاط مختلف جهان است. اردیبهشتماه 1401 این طرح را بررسی کردیم و از کتابهایی گفتیم که از سال 1394 تا 1400 در لیست این طرح قرار گرفتند. در این گزارش تعداد کتابها، کشورهای متقاضی و زبانهایی که این کتابها به آن ترجمه شدهاند را آوردیم و کرهجنوبی مقصد اول کتابهای ایرانی بود. اما بعد از انتشار آن گزارش هر زمان از معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای آمار این طرح در دو سال اخیر (1401 و 1402) پیگیری کردیم، نتیجهای نداشت و با این جمله مواجه شدیم: «میخواهیم در طرح گرنت، تغییراتی ایجاد کنیم و صبر کنید تا این تغییرات انجام شود.» طی سه سال دولت سیزدهم فقط یکبار آمار طرح گرنت اعلام شد و روی سایت این معاونت قرار گرفت. شنیدههای «فرهیختگان» به نقل از ناشران حاکی از آن است که گرنت در این دوسال آمار کم و رو به پایینی داشته است و تعداد کتابهایی که مشمول این طرح شدند، بسیار اندک است. اینکه چرا این اتفاق افتاده مشخص نیست، البته این طرح بودجه کمی داشت و یکی از مشکلاتش همین بودجه اندک بود. اما باید دید فقط بودجه گرنت را تعطیل کرده یا موضوعات دیگری هم وجود دارد؟
آمارها چه میگویند؟
جدولی که در این گزارش منتشر شده، عناوین و شمارگان کتابهایی است که توسط سازمان فرهنگ و ارتباطات طی سالهایی در دهههای 80، 90 و سه سال اخیر به کشورهای مختلف رفته است. با نگاهی به این آمار متوجه میشویم شمارگان طی این سالها از هزار به 120 رسیده است. شمارگان در طی این 21 سال هم سقوط ۹۰ درصدی داشته که حتما نگرانکننده است و باید علاجی برایش پیدا کرد. نکته دیگری که میتواند قابل اعتنا باشد، مقایسه تعداد عناوین با کل کتابهای منتشرشده در سالهای مختلف است. در سال 1401 طبق آمار خانه کتاب و ادبیات ایران، بالغ بر 98 هزار و 909 عنوان کتاب منتشر شده، اطلاعات این جدول نشان میدهد در سال 1401، تعداد 102 عنوان کتاب به خارج از کشور رفته، با کمی محاسبه متوجه میشویم که حدودا 10صدم درصد کتابهای منتشرشده به آن سوی مرزها رفته است. در سال 1402، باز هم طبق آمار خانه کتاب، 112 هزار و 829 عنوان کتاب منتشر شده و 75 کتاب به خارج از کشور رفته، یعنی حدود 6صدم درصد! البته حتما همه کتابهای منتشرشده، حتما مناسب ترجمه نیستند اما باز هم این تعداد آنقدر زیاد نیست و حتما کتابهایی که میتوانند به آن سوی مرزها بروند، بیشتر از این تعداد است. این درصدها حتما ناراحتکننده است و البته ترجمه کتاب در ایران و مشکلاتش فقط به این موارد ختم نمیشود و آنقدر موانع ریز و درشت وجود دارد که ناشر یا نویسنده را از کاری که میخواهد انجام دهد، پشیمان میکند. البته شاید گفته شود این آمار فقط مختص سازمان فرهنگ و ارتباطات است اما در بخشهای دیگر هم خبری نیست و تعداد عناوین منتشرشده در همین حد باقی میماند و بیشتر نمیشود.
کتاب به انبار رایزنیها نرود
حالا که قرار است سیاستهای جدید برای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی پایهگذاری شود، بد نیست وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی و معاون فرهنگی این وزارتخانه که امیدواریم زودتر معرفی شود، برنامهریزی درستی را برای این موضوع مهم داشته باشند. گزارشهای متعددی وجود دارد که نشان میدهد تعداد قابل توجهی از آثار ترجمهشده بعد از اینکه ترجمه شده و به کشور مقصد میرسند؛ طی چرخهای مبهم از دسترس خارج میشوند و بهدست مخاطبان نمیرسند. گاهی هم شنیده میشود که سر از انبارهای دورافتاده درمیآورند یا به عناوین مختلف از بین میروند؛ این به این معناست که تمام ایدهها و تلاشهایی که پشت ترجمه این آثار وجود دارد تا تیرش را به قلب مخاطب هدف خود بنشاند، اصلا به هدف نمیرسد! حتما ارتباط مؤثر با آژانسهای ادبی و از آن طرف رایزنان فرهنگی میتواند به پیشبرد این موضوع کمک کند تا کتابهای ترجمهشده سامان پیدا کنند.
نظرات