سواد مالی کودکان: با آنها در چه سنی در مورد پول حرف بزنیم؟
والدین دوست دارند که بچههایی باهوش داشته باشند. در نظر آنها کودکی که اسم رنگها را میداند، چند لغت انگلیسی بلد است و میتواند پایتخت کشورها را نام ببرد، بچهای زیرک است؛ اما معمولا وقتی بحث به پول میرسد، با بچهها صادق نیستیم. خیلی پیش میآید که از آنها پول قرض کنیم و بدهی خود
والدین دوست دارند که بچههایی باهوش داشته باشند. در نظر آنها کودکی که اسم رنگها را میداند، چند لغت انگلیسی بلد است و میتواند پایتخت کشورها را نام ببرد، بچهای زیرک است؛ اما معمولا وقتی بحث به پول میرسد، با بچهها صادق نیستیم. خیلی پیش میآید که از آنها پول قرض کنیم و بدهی خود را نپردازیم. در دارایی آنها دخل و تصرف کنیم. گاهی برایشان بدون مرز پول خرج کنیم و وقتی خواستههایشان بیش از توان مالی ما است، موضوع را به صراحت به آنها توضیح ندهیم. شاید برخی از والدین دوست نداشته باشند فرزندانشان درگیر مفهوم پول شوند؛ اما سواد مالی کودکان جدیتر از چیزی است که فکر میکنیم. سوادی که میتواند بر آینده آنها تاثیر بگذارد. سوال اینجا است که در چه سنی در مورد چه چیزهایی با آنها حرف بزنیم؟
هفتسالگی: پسانداز
هفتسالگی سن بسیار حساسی است. در این سن کودک به مدرسه میرود و برای نخستین بار حضور در جامعه را تجربه میکند. در این سن معمولا خانوادهها به او پولتوجیبی میدهند. بهاینترتیب کودک یاد میگیرد که برای خودش خرید کند و مراقب پولش باشد.
هفتسالگی وقت بسیار خوبی است که کودک با مفهوم پسانداز آشنا شود. میتوانیم کمی بیشتر از نیاز روزانهاش به او پول بدهیم و در پایان روز به او کمک کنیم که باقی پولش را پسانداز کند. توجه کنید که این فرایند باید مفرح و داوطلبانه باشد، نه تلخ و اجباری.
لازم است پسانداز برای کودکان فرایندی مفرح و داوطلبانه باشد.
برای این منظور بهتر است پسانداز با یک بازه زمانی کوچک آغاز شود؛ مثلا میتوانیم کار را با یک هفته شروع کنیم. بهتر است با پول حاصل از پسانداز چیزی بخریم که کودک را خوشحال کند. بعد میشود بازه پسانداز را به دورههای یک ماهه، سه ماهه و یکساله افزایش داد.
بهتر است برای او یک هدف (مثل شهربازی، سینما، عروسک یا توپ فوتبال) تعیین کنیم، اما وعدههای دروغین میتواند کودک را دلسرد کند. طبیعی است که او نمیتواند با پسانداز یک هفته برای خودش پلیاستیشن بخرد. پس این وعده، انگیزه مناسبی نیست.
هشتسالگی: طلب
هشتسالگی سن خوبی است که کودک با مفهوم طلب آشنا شود. میتوانیم از او پول قرض بگیریم و برای پرداخت آن یک زمان مشخص کنیم. این زمان را در یک دفترچه یادداشت کنیم و درست سر موقع قرض را به او بازگردانیم.
شما در حال ساختن الگوی ذهنی کودکتان هستید. پس رعایت امانت خیلی مهم است.
کودک باید بداند که مالک پولی است که قرض میدهد و قرض دادن او را از پولش محروم نمیکند. اگر کودک زودتر از موعد پولش را خواست، بهتر است به او توضیح بدهیم که باید تا زمان مقرر صبر کند. دقت کنید که شما در حال ساختن الگوی ذهنی او هستید. پس رعایت امانت خیلی مهم است. بهتر است در اولین تجربهها از او درخواست مهلت بیشتر نکنید و پول را به موقع بپردازید.
نهسالگی: بدهی
این سن وقت خوبی است که به او تجربه بدهکار بودن را منتقل کنیم. این بار میتوانیم به او پول قرض بدهیم و از او بپرسیم چه زمان میتواند قرض را پس بدهد. میتوانیم از آموزههای قبلی استفاده کنیم. او تا اینجا با دو مفهوم پسانداز و طلب آشنا شده است. حالا میتواند از پسانداز برای پرداخت بدهیاش استفاده کند.
به او کمک کنید که زمان مناسب برای بازپرداخت بدهیاش را تعیین کند؛ مثلا ممکن است بگویید «تو میتوانی روزی 500 تومان پسانداز کنی، برای بازپرداخت 5000 تومان به 10 روز زمان نیاز داری. معقول است اگر بگوییم دو هفته دیگر این 5000 تومان را پس خواهی داد.» به او توضیح بدهید چرا 4 روز بیشتر به او مهلت دادهاید.
به فرزند خود کمک کنید تا یادبگیرد بدهیهایش را به کمک پسانداز پرداخت کند.
از طرف دیگر به او میگوییم که حالا او در موقعیت قبلی ما قرار دارد. همانطور که در گذشته او از ما طلب داشت و ما بدهکار بودیم، حالا ما از او طلب داریم و او بدهکار است. همانطور که او دوست داشت پولش را پس بگیرد، حالا با پسدادن این پول، ما را خوشحال میکند.
بهتر است او را از پرداخت اولین بدهیهایش معاف نکنیم. او حتما باید پول را پس بدهد؛ اما لازم نیست برای این کار به او استرس وارد کنیم یا او را تحتفشار بگذاریم. نگذارید بدهکار بودن او را وحشتزده کند. ترس از بدهی ریشه بسیاری از رفتارهای مالی غلط در بزرگسالی است.
دهسالگی: ارزش زمانی پول
حالا سه سال است که فرزندتان پسانداز میکند و با مفهوم بدهی و طلب آشنا است. الان وقت آن است که او را با مفهوم ارزش زمانی پول آشنا کنیم.
برای این منظور میتوانیم برای پسانداز او یک حساب پسانداز کوتاهمدت درست کنیم. پسانداز او را در بانک بگذاریم و وقتی پولش بیشتر شد، به او توضیح بدهیم که این پول اضافه از کجا آمده است. لازم است او بداند که گرفتن سود از بانک، رخدادی طبیعی است و این مبلغ اضافه جایزه یا رخدادی استثنایی نیست.
بعضی از بچهها به پول فیزیکی دلبستگی پیدا میکنند و به بانک اعتماد ندارند. داشتن کارتبانک و تجربه خرید با آن میتواند تا حد زیادی اعتماد او را جلب کند. مسائل امنیتی استفاده از کارت را به او توضیح بدهید؛ مثلا به او بگویید که رمز کارتش یک راز بزرگ است و هیچکس (حتی خود شما) نباید از آن خبر داشته باشد.
همچنین میتوانید با او در مورد تورم صحبت کنید. به او بگویید که اگر بهره بانکی 15 درصد است و تورم 10 درصد، پول او بعد از یکسال 5 درصد زیاد شده است. برای او مثال بیاورید. قبلا با 100 هزار تومان میتوانست 100 نان بخرد، اما حالا با 115 هزارتومانش میتواند 105 نان بیشتر بخرد. این یعنی 5 نان در 100 نان، یا 5درصد.
یازدهسالگی: مالیات و خیریه
هدف از انتقال سواد مالی این نیست که کودکی ناخنخشک تربیت کنیم که همیشه مو را از ماست بکشد. برای همین بود که به او یاد دادیم پول قرض بدهد و به پول فیزیکی دلبستگی نداشته باشد.
حالا میشود مفهوم مالیات را به او توضیح داد. در این سن به او میگوییم چه مقدار از پولی که برای خرید کالاها میپردازد مالیات است و این پول خرج چه چیزهایی میشود. او باید از پرداخت مالیات حس خوبی داشته باشد.
هدف از انتقال سواد مالی این نیست که کودکی ناخنخشک تربیت کنیم که همیشه مو را از ماست بکشد.
از طرف دیگر میتوانیم با او در مراسم خیریه شرکت کنیم. لازم است که او از پسانداز خودش بخشندگی کند. این که در همان مراسم به او پول بدهیم و او آن پول را به خیریه ببخشد، چندان باعث تقویت کرَم او نخواهد شد.
دوازدهسالگی: شغل
بعضی از بچهها مقداری بیشتر از پولتوجیبی خود درخواست میکنند. پاسخ دادن به درخواست آنها میتواند چالشبرانگیز باشد. آیا باید خواستههای آنها را بیچونوچرا پذیرفت؟ یا باید در مقابل برخی از خواستههای او مقاومت کرد؟
بیتردید تا امروز فرزند شما وظایفی را بر عهده داشته است. اتاقش را مرتب میکرده، نان میخریده، در جمعکردن میز شام مشارکت میکرده و جورابهای خودش را میشسته است.
اما کارهایی هم وجود دارند که خارج از حیطه وظایف او هستند؛ مثلا ممکن است او در شستن ظرف یا پاک کردن سبزی مشارکت نداشته باشد. حالا میتوانید برخی از این وظایف را در مقابل دستمزدی مشخص به او بسپارید. هیچ ایرادی ندارد اگر او بر سر دستمزد چانه بزند. این موضوع خیلی مهم است. او باید چانهزنی برای حقوقش را تمرین کند و بعدها در یک شرایط واقعی با اعتمادبهنفس در مورد حقوقش حرف بزند.
سیزدهسالگی: بورس!
بله! بورس! در این سن میتوانید برای فرزند خود یک کد بورسی بگیرید و پساندازش را به بازار سرمایه ببرید. توصیه میشود برای او صندوق قابل معامله در بورس با درآمد ثابت (ETF) بخرید تا در بدو ورودش ضرر را تجربه نکند. حتی خودتان میتوانید به مقدار پساندازش اضافه کنید.
فرزند خود را با بازار سرمایه آشنا کنید.
میتوانید او را به نمایشگاههای بورس ببرید، برایش کتاب تهیه کنید و اجازه بدهید که با اصول سرمایهگذاری به زبان ساده آشنا شود. حتما قرار نیست فرزند شما در نهایت دلال سهام شود؛ اما حتی اگر نقاش یا شاعر باشد، بد نیست که موقعیتهای سرمایهگذاری و مفاهیم مالی را بشناسد.
14 سالگی: سود و زیان
حالا فرزند شما دیگر کودکی آسیبپذیر نیست. برای همین میشود او را با روی سیاه بازار سرمایه آشنا کرد. البته برای آموزش زیان نباید او را به موقعیتی مضر وارد کنید. بلکه میتوانید او را با یک سرمایهگذاری پرریسک آشنا کنید. (فقط بخش کوچکی از پسانداز او را به خطر بیندازید، نه تمام آن را.)
اگر خودتان هم با بورس آشنا نیستید و نمیدانید چطور میشود دل را به دریا زد، در شرایط دیگری هم میتوانید ریسک را به او توضیح بدهید؛ مثلا میتوانید به یک فروشگاه آنلاین مراجعه کنید. او یک کالا را انتخاب میکند. شما پول خرید را از او میگیرید، اما قرار میشود یک ماه دیگر اقدام به خرید کنید. برایش توضیح دهید که اگر یک ماه دیگر این کالا ارزانتر شده باشد او سود میکند، اگر گران شده باشد، ضرر.
اندوه ناشی از زیان در بزرگسالی میتواند زمینهساز رفتارهای غیر عقلایی شود و حتی به ورشکستگی بینجامد.
یک ماه بعد میتوانید به او فرصت بدهید که کالایش را از سایت بخرد یا آن را به شما بفروشد. پول این معامله یک ماه بعد با توجه به قیمت بازار پرداخت خواهد شد. این بار اگر کالای موردنظر گران شود او سود میکند و اگر ارزان شود زیان.
به او توضیح بدهید که زیان یک رخداد طبیعی است. قرار نیست زندگی همیشه با سود همراه باشد. اگر او زیان کرد، به ناراحتیاش اضافه نکنید. بلکه سعی کنید موقعیت را طبیعی جلوه بدهید. اندوه ناشی از زیان در بزرگسالی میتواند زمینهساز رفتارهای غیر عقلایی شود و حتی به ورشکستگی بینجامد.
15 سالگی: به دنیا واقعی خوشآمدی
در سن 15 سالگی فرزند شما دبیرستانی است و باید بتواند برای آینده خود تصمیمات مهمی بگیرد. او باید انتخاب رشته تحصیلی کند و برای ورود به دانشگاه آماده شود. اگر مراحل آموزش مالی را بهخوبی طی کرده باشد، حالا شناخت بهتری از زندگی واقعی خواهد داشت.
سه سال دیگر او به سن 18 سالگی میرسد، گواهینامه رانندگی میگیرد و ممکن است مشاغل پارهوقت دانشجویی بپذیرد. باید باور کنید که او دیگر کودک نیست. بهخصوص که با وجود سن کمش تجربههای زیادی داشته است: پولهایش را پسانداز کرده، قرض گرفته، قرض داده، سرمایهگذاری کرده، مالیات پرداخته، در خیریه مشارکت داشته، دستمزد گرفته، در بورس فعالیت کرده و سود و زیان را تجربه کرده است. خیلی از آدمهای 40 یا 50 ساله به اندازه او تجربه مالی ندارند. مهم نیست در آینده چه شغلی داشته باشد. مهم این است که حالا او معنی پول را میداند و میتواند با اعتمادبهنفس در مورد آن تصمیم بگیرد.
نظرات