با روزهای کمبازده چهکار کنیم؟
امروز صبح که از خواب بیدار شدهام، تا همین ساعت که حدود 8 بعدازظهر است، تقریبا هیچ کاری نکردهام. ولگردی در یوتیوب، خواندن چند مقاله بیسروته و اتلاف وقت. احتمالا از این روزها برای شما هم پیشآمده است. روزهای کمبازده. روزهایی که شب قبلش هنگام خواب برنامهای برای فردا میچینید؛ اما صبح که از خواب
امروز صبح که از خواب بیدار شدهام، تا همین ساعت که حدود 8 بعدازظهر است، تقریبا هیچ کاری نکردهام. ولگردی در یوتیوب، خواندن چند مقاله بیسروته و اتلاف وقت. احتمالا از این روزها برای شما هم پیشآمده است. روزهای کمبازده. روزهایی که شب قبلش هنگام خواب برنامهای برای فردا میچینید؛ اما صبح که از خواب بیدار میشوید، میفهمید مغزتان کار نمیکند.
این مسئله زمانی اهمیت پیدا میکند که قرار است چیزی تولید کنید. خلاقیت به خرج دهید. در کارهای روتین میتوان با این روزهای کمبازده کنار آمد اما در غیر این صورت، ممکن است لحظهبهلحظه حس کنید که دارید وقت تلف کنید.
روزهای کمبازده، از دیروز تا امروز
زمانی که در دانشگاه درس میخواندم، از این روزها زیاد پیش میآمدند. بهخصوص در دورههایی که حجم کار افزایش مییافت؛ مثلا لازم میشد در یک بازه زمانی کوتاه، پروژهای نسبتا سنگین را تحویل دهم. برای بسیاری، این روزهای کمبازده در زمان امتحانات پیش میآمدند. من چنین مشکلی نداشتم؛ زیرا همواره درس میخواندم و چیز زیادی برای مطالعه در روزهای امتحان نداشتم.
روزهای کمبازده به گمان من یکجور پیام اضطراری از سوی ذهن شما هستند. پیامی که میگوید « بس است ». اینکه چه چیزی «بس است» را هم شما باید بفهمید. چون در شرایط متفاوت، برای افراد مختلف و کارهای گوناگون فرق میکند.
شاید زمان استراحت باشد
در دوره تحصیلات دانشگاه، زمانی پیش میآمد که پس از ساعتها درگیری برای حل یک مسئله، حس میکردم استدلالهایم بیمعنی و توخالی هستند. جواب سادهترین معادلات را اشتباه مینوشتم. کلی اشتباه محاسباتی داشتم.
وقتی احساس تشنگی میکردم، بلند میشدم که کمی آب بخورم. در اتاق را که باز میکردم، یادم میرفت اصلا برای چه بلند شدهام. دوباره سر درسومشق برمیگشتم. بعد از چند دقیقه دوباره یادم میآمد، تشنهام.
در این مواقع ذهن شما با همین اشتباهها و گیرکردنهای طولانیمدت، به شما هشدار میدهد که وقت استراحت است.
گاهی اوقات، چندین روز برای حل یک مسئله کلنجار میرفتم؛ اما بهجایی نمیرسیدم. هر چه بیشتر تلاش میکردم، کمتر نتیجه میگرفتم. با کلافگی کار را رها میکردم. چای میخوردم. فیلم میدیدم و میخوابیدم. فردا صبح که از خواب بیدار میشدم و دوباره میخواستم مسئله را حل کنم، متوجه میشدم چه جواب سادهای داشت و من بیهوده چند روز را درگیر آن بودم.
فهمیدنش سخت نبود که در این مواقع ذهن شما با همین اشتباهها و گیرکردنهای طولانیمدت، به شما هشدار میدهد که وقت استراحت است. وقتی به هشدارش توجه نکنید، روزهای کمبازده و شاید با کارایی صفر داشته باشید. بهتر است، زبان ناخودآگاه ذهنتان را بدانید و بهموقع متوجه شوید که باید استراحت کنید. اینگونه، وقت کمتری هدر خواهد رفت.
به مرخصی بروید
روزهای شلوغی دارید. هر روز باید کاری را برای فردا آماده کنید. برای کسی که در یک اداره دولتی کار میکند، چنین موقعیتهایی کم پیش میآیند. برای کسانی که بابت مدتزمان حضور خود در اداره یا دفتر، حقوق میگیرند، موقعیتی که لازم باشد حتما هر روز کاری را تحویل دهند کم است.
اگر دورکاری میکنید و برای مثال مدیریت بخشی از یک سایت به عهدهتان است و باید هر روز مطلب تازهای در سایت داشته باشید، این وظیفه شما است که مطمئن شوید هیچ روزی بدون مطلب نمیماند.
اگر تمام روزهای هفته کار میکنید، احتمالا پس از مدتی خسته میشوید و مرخصی لازم خواهید داشت.
اگر دیگر نویسندهها مطلبی میفرستند، باید آن را روی سایت بارگذاری کنید. اگر مطلبی نیست، باید خود چیزی بنویسید؛ اما متوجه میشوید که مغزتان کار نمیکند. مطلقا چیزی به ذهنتان نمیرسد. چیزهایی هم که از دیشب در ذهن داشتید، چندان به درد کارتان نمیخورد. چهکار باید بکنید؟
راستش در چنین روزهایی ذهنتان به شما میگوید از این تلاش همیشگی برای ارائه چیزی برای فردا خسته شده است. بهتر است چند روزی را بیخیال شوید. نه استرس کار داشته باشید. نه تلاشی برای آماده کردن و تحویل دادن چیزی بکنید. رها کنید و به گردشی یکروزه بروید. چون شما مدتها است که آخر هفتهها هم کار میکنید.
شاید مرخصی یکهفتهای در سال چندان کافی نباشد
آمریکا کشور سختی برای کار کردن است. پیشازاین، در مقاله « چرا خاک ایران برای هایتک مناسب نیست » توضیح دادهایم که یکی از دلایلی که بیشتر استارتآپها از آمریکا و چین برمیخیزند و نه از اروپا، این است که شرایط کار در این سه تفاوت دارد. در اروپا تأکید زیادی روی رفاه فردی میشود. به همین دلیل فشار کاری کمتر است. در چین کارگران مجبور هستند فشار کاری بالایی را همراه با استانداردهای رفاهی پایینی تحمل کنند.
یکی از دوستانم که اخیرا پس از اتمام دوره دکترای اقتصاد خود در آمریکا مشغول به کار شده است، از شرایط کارش میگفت.
او فقط دو هفته یعنی ۱۴ روز در طول سال مرخصی دارد. این برای کسی است که کار تخصصی میکند و نه یک کار ساده و عادی. او درنهایت فقط میتواند یک هفته تا ده روز در سال را به تعطیلات یا سفر سپری کند.
ناگهان یک روز صبح که به سر کار میروید میبینید ذهنتان در دنیای پرتی مشغول است.
احتمالا قبل از تعطیلات هم مجبور است کمی بیشتر از روزهای عادی کار کند تا هنگام مرخصی، کارش عقب نماند. بعد از تعطیلات نیز احتمالا کارهای عقبافتاده رویهم تلنبار شدهاند و وی مجبور است ساعات بیشتری کار کند.
در این شرایط است که ذهن ما باز پیغام میدهد. ناگهان یک روز صبح که به سر کار میروید میبینید ذهنتان در دنیای پرتی مشغول است. حواستان پرت میشود. ساعتها با یکچیز تکراری بیفایده کلنجار میروید. با خود فکر میکنید کاش چند روزی تعطیلات بیشتر بود تا پیشازاینکه تعطیلات رسمی یا تعطیلات عید برسند، دو یا سه روز مرخصی میگرفتید و استراحت میکردید.
شاید لازم است کارتان را عوض کنید
اخیرا احساس کردهاید که روزهای کمبازده شما زیاد شدهاند. وسط کار با اینکه کسی اطرافتان نیست، حواستان پرت میشود. ناگهان متوجه میشوید که یک ساعت است در یوتیوب پس از تماشا و یادداشتبرداری از ویدئو موردنظر خود، ویدئوهای بیربط میبینید.
یک ساعت است که دارید یک مقاله بیربط را در ویکیپدیا میخوانید. دستودلتان نمیرود که کارتان را ادامه دهید.
دلیل چنین اتفاقی میتواند این باشد که احتمالا شما کارتان را دوست ندارید. این دوستنداشتن میتواند به دلیل عدم علاقه به موضوع و کار و یا شاید به دلیل عدم دریافت حقوق کافی از این کار باشد.
شاید فوتبال را دوست داشته باشید. بازیتان هم خوب باشد. اما دوست نداشته باشید فوتبالیست شوید.
اگر چنین اتفاقی میافتد، شاید لازم است کارتان را عوض کنید. با اینکه ریسک دارد اما به نظر بهتر است به حوزه کاری که به آن بیشتر علاقه دارید، بپیوندید. البته لزوما به این معنی نیست که شما کار الان خود را دوست ندارید. شاید کار الان شما یکی از مهارتهای شما را به کار میبرد؛ اما اگر واقعا مجبور نبودید، دوست نداشتید در آن حوزه کار کنید؛ مثلا شاید فوتبال شما خوب باشد و فوتبال را هم دوست داشته باشید، اما دوست نداشته باشید حتی اگر موقعیتش نیز پیش بیاید فوتبالیست شوید. در این مورد واقعا بهتر است کمی ریسک کنید و به کاری بپردازید که به آن علاقه دارید.
اگر کار الان شما همان کار موردعلاقهتان است؛ اما به دلیل حقوق کم آن، انگیزه کمی برای کار دارید، بهتر است تلاش کنید ارتقا شغلی یا درآمدی بگیرید. اگر در مجموعهای که کار میکنید، نتوانستید ارتقا بگیرید، شاید لازم است به سراغ شرکت دیگری بروید.
اگر نمیتوانید کارتان را عوض کنید، کمی وقت برای چیزهایی که دوست دارید بگذارید
شاید اصلا موقعیتتان برای ریسک کردن مناسب نیست. احتمال شکست شما زیاد است. برای چنین کاری برنامهریزی کردهاید اما برای انجام آن باید کمی پول داشته باشید و در حال حاضر چنین پولی ندارید. تنها راه کسب این پول، هم همین کاری است که الان دارید به آن مشغول هستید. شاید بتوانید یک سال بعد چنین ریسکی انجام دهید و وارد حوزهای که دوست دارید شوید.
ریسک هم به این دلیل است که شاید بهاندازه کافی درباره آن نمیدانید. برای اینکه بتوانید کاری مرتبط با حوزه جدید را پیدا کنید، نیازمند کمی یادگیری هستید. شاید لازم است در یک دوره آموزشی شرکت کنید؛ اما امروز نه پولش را دارید و نه وقتش را.
این دور شدن خوب است؛ زیرا باعث میشود وقتی دوباره به مسئله برمیگردید بتوانید مسائل را از زوایای دیگری نیز بررسی کنید.
در این صورت بهتر است کارتان را طوری برنامهریزی کنید که هر چند روز یا اگر ممکن است در هر روز، بتوانید چند ساعت به کار موردعلاقهتان برسید. اگر دانش کافی دارید، وقت بگذارید و چند نمونه کار آماده کنید. اگر لازم است چیزی یاد بگیرید، یک دوره آموزشی آنلاین بردارید و به یادگیری بپردازید.
با این کار، کمی از جریان کاری روتینی که هر روز مجبور هستید به آن برسید دور میشوید. این دور شدن خوب است؛ زیرا باعث میشود وقتی دوباره به مسئله برمیگردید بتوانید مسائل را از زوایای دیگری نیز بررسی کنید.
از سویی پرداختن به موضوعات موردعلاقه یا دستکم موضوعاتی که مدتها با شوق دنبال آن بودید، هم ذهنتان را شاد و فعال میکند و ازآنجاییکه احتمالا میخواهید در آیندهای نهچندان دور به این حوزه وارد شوید، سابقه فعالیتتان و میزان دانشتان را افزایش میدهد.
روزهای کمبازده ما را به کجا میبرند
یکی از چیزهایی که ما، خصوصا در این شرایط اقتصادی کشور فراموش میکنیم، لزوم استراحت کردن است. استراحت کردن دقیقا بهاندازه خود کار، ضروری است. استراحت فرصتی برای بازیابی به ذهن شما میدهد. در مورد افراد خلاق، راستش دور شدن از موضوع، ذهن آنها را خلاقتر میکند.
یکی از سختترین کارها ایجاد تعادلی بین استراحت و کار است. وقتی این تعادل برقرار نشود، یا کارمان عقب میماند یا اینکه ذهنمان چند وقت یکبار علایمی مبنی بر نیاز خود به استراحت بروز میدهد. علایمی که منجر به همین روزهای کمبازده میشوند.
نظرات