نظریه محدودیتها؛ بخش دوم
در مقاله پیشین به معرفی نظریه محدودیتها و نقش آن در افزایش تولید و سود مجموعههای تولیدی پرداختیم. همانطور که در مقاله پیشین گفتیم، نظریه محدودیتها شامل سه بخش است. پنج گام تمرکزی، فرآیندهای تفکر و حسابداری بهرهوری. در مقاله پیش پنج گام تمرکزی مطرحشده در نظریه محدودیتها را بیان کردیم. در این مقاله قصد
در مقاله پیشین به معرفی نظریه محدودیتها و نقش آن در افزایش تولید و سود مجموعههای تولیدی پرداختیم. همانطور که در مقاله پیشین گفتیم، نظریه محدودیتها شامل سه بخش است. پنج گام تمرکزی، فرآیندهای تفکر و حسابداری بهرهوری.
در مقاله پیش پنج گام تمرکزی مطرحشده در نظریه محدودیتها را بیان کردیم. در این مقاله قصد داریم به فرآیندهای تفکر و حسابداری بهرهوری بپردازیم.
فرآیندهای تفکر در نظریههای محدودیتها
نظریه محدودیتها شامل یک روششناسی پیچیده برای حل مسائل به اسم فرآیندهای تفکر (The Thinking Processes) است. فرآیندهای تفکر برای سیستمهای پیچیده با همبستگیهای زیاد (چیزی مثل خطوط تولید) ساخته شدهاند. وقتی در این سیستمها مشکلی پیش میآید، به علت همبستگی شدید بین اجزای سیستم، اثرات این مشکل میتواند بسیار گسترش یابد.
در این حالت معمولا یافتن ریشه مسئله بسیار سخت است. ابزار فرآیندهای تفکر در نظریه محدودیتها بهمنظور یافتن ریشههای چنین مشکلاتی ساخته شدهاند.
این فرآیندها بهعنوان یک ابزار علمی «علت و اثر» طراحی شدهاند.
این فرآیندها بهعنوان یک ابزار علمی «علت و اثر» طراحی شدهاند که تلاش میکنند ابتدا دلایل ریشهای اثرات نامطلوب (Undesirable Effects of UDEs) بیابند و سپس این دلایل ریشهای را بدون ایجاد اثرات نامطلوب جدید، از بین ببرند.
فرآیندهای تفکر برای پاسخ به این سؤالات استفاده میشوند و این سؤالات بخشی ضروری از نظریه محدودیتها هستند.
- لازم است چه چیزی تغییر کند؟
- این تغییر باید به چه نتیجهای برسد؟
- این تغییر به چه چیزهایی منجر میشود؟
مثالی از فرآیندهای تفکر
بهَعنوان مثالی از ابزارهایی که در فرآیندهای تفکر استفاده میشوند، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
درخت واقعیت جاری
نقش درخت واقعیت جاری (Current Reality Tree) ثبت وضعیت جاری است. نمودار درختی حاصل از این نشاندهنده وضعیت فعلی است که راضیکننده نیست و نیاز به بهبود دارد.
هنگامیکه یک دیاگرام درختی از وضعیت جاری درست میکنیم، اثرات نامطلوب که نشانههای مشکل هستند، شناسایی میشوند. سپس با دنبال کردن دلایل زنجیرهای، میتوان علت ریشهای آنها یعنی مشکلات پنهان را بیابیم.
درخت ابری محو شونده
نقش درخت ابری محو شونده (Evaporating Cloud Tree) ارزیابی بهبودهای بالقوه در سیستم است. این نمودار کمک میکند که تغییرات خاصی را که منجر به حذف اثرات نامطلوب میشوند، شناسایی کنیم.
این نمودار بهصورت خاص برای رفع تناقضها بین رهیافتهای مختلف حل مسئله به کار میرود. نمودار درخت ابری محو شونده بهعنوان بخشی از فرآیندهای تفکر از درخت واقعیت جاری تا درخت واقعیت آینده استفاده میشود.
درخت واقعیت آینده
درخت واقعیت آینده (Future Reality Tree) برای ثبت و نمایش وضعیت آینده استفاده میشود و بازتابی از نتایج تغییراتی است که برای رفع اثرات نامطلوب انجام شدهاند.
درخت استراتژی و تاکتیک
این نمودار یک طرح اجرایی برای بهبود ارائه میدهد. نمودار درخت استراتژی و تاکتیک (Strategy and Tactics Tree) یک طرح اجرایی برای دستیابی به حالت آینده را نمایش میدهد.
چنین نموداری برای ایجاد یک ساختار منطقی که مدیریت دانش میکند و تاکتیکهای استراتژیک را از دل آن استخراج میکند، به کار میرود. این ابزار برای جایگزینی با ابزاری قدیمی به نام درخت پیشنیاز (Prerequisite Tree) در فرآیندهای تفکر ساخته شده است.
حسابداری بهرهوری در نظریه محدودیتها
حسابداری بهرهوری (Throughput Accounting) یک روششناسی دیگر است که تلاش میکند اختلالات مخرب را که بهواسطه حسابداری سنتی وارد میشود، حذف کند. این اختلالات میتوانند رفتارهایی را که به کاهش سود در بلندمدت به کاهش سود منجر میشوند، تقویت کنند.
در حسابداریهای سنتی، موجودی (Inventory) یک دارایی (Asset) بهحساب میآید؛ زیرا بهصورت نظری موجودی میتواند بهواسطه فروش به پول تبدیل شود. همین مسئله معمولا باعث بروز رفتارهای نامطلوب در شرکتهایی تولیدی میشود. رفتارهایی که واقعا لازم نیستند.
تجمیع موجودی باعث تورم دارایی و تولید «سود روی کاغذ» بر پایه موجودی که میتواند به فروش برسد یا نه، میشود؛ زیرا موجودی میتواند به دلیل نقصها، تغییرات بازار و خرابی در طول زمان، هیچگاه به فروش نرسد. از آنسو افزایش حجم موجودی به افزایش هزینههای انبارداری ختم میشود.
نظریه محدودیتها موجودی را یک دارایی نمیبیند زیرا موجودی به نحوی پول را قفل میکند.
نظریه محدودیتها موجودی را یک دارایی نمیبیند زیرا موجودی به نحوی پول را قفل میکند. پولی که میتواند بهصورت مفیدتری در جای دیگری استفاده شود.
در حسابداری سنتی همچنین تاکید زیادی روی کاهش هزینهها وجود دارد؛ اما نظریه محدودیت کاهش هزینهها را بسیار کماهمیتتر از افزایش بهرهوری میداند. نمیتوان هزینهها را صفر کرد، در این مورد محدودیت وجود دارد اما برای افزایش بهرهوری محدودیتی وجود ندارد.
این نکات و چند مشکل دیگر باعث میشود که نظریه محدودیتها روی حسابداری بهرهوری تاکید کند. ازاینروی در نظریه محدودیتها از معیارهای بهرهوری، سرمایهگذاری و هزینههای عملیاتی استفاده میشود. این معیار را میتوانیم اینگونه تعریف کنیم.
بهرهوری
بهرهوری (Throughput) نرخی است که در آن هزینههایی را که با فروش کالا به مشتری ایجاد میشوند، اندازه میگیرند. این هزینهها شامل مواد خام، کارمزد فروش و هزینههای حملونقل است. هزینه خود کار بهعنوان یک متغیر در هزینههای نهایی منظور نمیشود مگر اینکه ۱۰۰ درصد به نرخ تولید بستگی داشته باشد.
سرمایهگذاری
سرمایهگذاری (Investment) میزان پول یا هزینه تجهیزات فیزیکی است. این تجهیزان فیزیکی شامل موجودی محصولات، دستگاهها و هزینههای ملک است. سرمایهگذاری قبلا در نظریه محدودیتها جزء زیرمجموعه موجودیها تلقی میشد.
هزینههای عملیاتی
هزینههای عملیاتی (Operating Expense) میزان پولی است که برای ایجاد بهرهوری خرج میشود. البته هزینههای عملیاتی شامل دستمزدها، ابزارها و مالیات نیستند. هزینههای عملیاتی هزینه نگهداری ظرفیت کاری موجود است.
چهار فاکتور کلیدی در حسابداری بهرهوری
بهعلاوه، حسابداری بهرهوری چهار فاکتور کلیدی دیگر نیز دارد. سود خالص (Net Profit)، میزان بازگشت سرمایه (Return of Investment)، تولید (Productivity) و نسبت سرمایه (Invetsment Turns). این فاکتورها را بدینصورت میتوان حساب کرد:
گفتیم که حسابداری بهرهوری ابزارهایی را برای تصمیمات مدیریتی ارائه میدهد. در حالت کلی تصمیمات مدیریتی با تاثیرات آنها در دستیابی به اهداف زیر اتخاذ میشوند:
- آیا چنین تصمیمی بهرهوری را افزایش خواهد داد؟
- آیا سرمایهگذاری را کاهش خواهد داد؟
- آیا هزینههای عملیاتی را کاهش خواهد داد؟
شاید عجیبترین چیزی که نظریه محدودیتها روی آن تاکید میکند، افزایش بهرهوری باشد. نظریه محدودیتها میگوید که کمتر روی کاهش هزینهها یعنی سرمایهگذاری و هزینههای عملیاتی تمرکز کنید و سعی کنید بیشتر بفروشید؛ زیرا فروش بیشتر یعنی بهرهوری بیشتر.
طبل-حائل-طناب
طبل-حائل-طناب (Drum-Buffer-Rope) یک روش برای هماهنگسازی تولید با محدودیت، همزمان با کاهش موجودی و کار جاری (Work-on-process) است.
طبل
در اینجا «طبل» محدودیت است. سرعت نواخت طبل همان سرعت بخشی از خط تولید که محدودیت دارد. سرعت یا گام این بخش، فرآیند را تنظیم و میزان بهرهوری کل را معین میکند. همانگونه که گام یا سرعت نواخت طبل در مارش نظامی یا موسیقی سرعت کل را معین میکند.
حائل
«حائل» میزان موجودی لازم برای حفظ تولید مداوم است. حائل تضمین میکند که اختلالات و افتوخیزها در بخشهایی که محدودیت ندارند، تاثیری روی بخش محدودیتدار ایجاد نمیکنند.
حائل نشانگر زمان است و معمولا با ساعت اندازهگیری میشود. حائل مدتزمانی است که کار جاری در آن مدت باید پیشرفت داشته باشد تا عملیات تولیدی یکنواخت و دائمی را تضمین کند. هر چه میزان تغییرات در مواد اولیه و محصولات نیمه آماده برای تبدیل به محصول نهایی بیشتر باشد، مدتزمان یا حائل بزرگتر میشود.
نوع دیگری از حائل، اضافه ظرفیت عمدی (Sprint Capacity) در بخشهایی بدون محدودیت است. بهطورکلی دو نوع حائل وجود دارد:
- حائل بخش محدودیتدار: این حائل بلافاصله قبل از خود بخش محدودیتدار است و از آن حفاظت میکند.
- حائل مشتری : این حائل در انتهای فرآیند تولید است و از برنامه حملونقل کالا حفاظت میکند.
طناب
«طناب» نیز سیگنال تولید شده توسط بخش محدودیتدار است و نشان میدهد که بخشی از موجودی مصرفشده است. این سیگنال باعث آزادسازی همان مقدار از موجودی و ارسال آن به واحد خط تولید میشود. نقش طناب این است که بهرهوری را بدون تجمیع موجودیها حفظ کند.
بازهم ادامه دارد
تلاش ما این بود که معرفی هرچند کوتاهی از نظریه محدودیتها که در مدیریت تولید بسیار مهم است، ارائه دهیم. در مقالات آینده سعی میکنیم مباحث تکمیلی و گستردهتری را در حوزه نظریه محدودیتها بیاوریم.
در آینده بهصورت جزئیتری به خود محدودیتها یا قیود میپردازیم. همچنین نظریه محدودیتها را میتوان با مفاهیم دیگری همچون تولید ناب (Lean Production) ترکیب کرد. ترکیب نظریه محدودیتها با تولید ناب هم از مباحث جالبی است که در آینده پی خواهیم گرفت.
نظرات