اخلاق در بازار سرمایه
سال 2008، آمریکا. بورس فروریخت. سرمایهها به باد رفت. میلیونها نفر متضرر شدند. دانشمندان علوم مالی نتوانسته بودند ریزش بازار سرمایه را پیشبینی کنند. همه متحیر مانده بودند که چه اتفاقی افتاده است. کتابهای علمی بار دیگر باز شدند. مردم دنبال پاسخی بودند برای پیدا کردن دلیل زلزله عظیم در بازار سرمایه. توجیهات مختلف برای
سال 2008، آمریکا. بورس فروریخت. سرمایهها به باد رفت. میلیونها نفر متضرر شدند. دانشمندان علوم مالی نتوانسته بودند ریزش بازار سرمایه را پیشبینی کنند. همه متحیر مانده بودند که چه اتفاقی افتاده است. کتابهای علمی بار دیگر باز شدند. مردم دنبال پاسخی بودند برای پیدا کردن دلیل زلزله عظیم در بازار سرمایه.
توجیهات مختلف برای توضیح دادن ریشه این مشکل مطرح شدند. نظریههای علمی، مقالات، کتابها و کنفرانسها تلاش میکردند شرایط حاکم بر بورس را توضیح دهند. از همه بدتر، دانشمندنماها بجای اعتراف به ضعف خود در پیشبینی، کوشیدند که شرایط بعد از بحران را پیشبینی کنند!
بااینحال همه بر سر یک گزاره توافق داشتند: لازم است بار دیگر تعاریف ابتدایی و پایهای را مرور کنیم. نتیجه این مطالعات به تکامل درک ما از دانش اخلاق در بازار سرمایه منتهی شد.
چرا بورس وجود دارد؟
در ابتدا برای تشکیل بورس اهداف متفاوتی وجود داشت. قرار بود بورس به مردم کمک کند که برای توسعه کسبوکار خود تامین مالی کنند، از طرف دیگر به سرمایهگذارها کمک کند که بتوانند پسانداز کنند، پسانداز خود را رشد بدهند و با پولهای خود در توسعه صنعتی مشارکت داشته باشند.
قرار بود بورس به مردم کمک کند.
وجه اشتراک تمام کارهایی که در بورس انجام میشود «کمک» است. بورس یک ابزار کمکی است. در بورس اوراق بهادار کالاهای ضروری مثل نان عرضه نمیشود. برگههای سهام ابزاری کمکی هستند برای ارتقای سطح زندگی مردم. مردمی که میخواهند کار خود را توسعه دهند یا سرمایهگذارانی که به دنبال ارتقای طبقه اجتماعی خود و ساختن یک زندگی بهتر هستند.
مخاطرات اخلاقی در بورس
معمولا در بورس از ریسک حرف میزنیم. ریسک اجرایی، ریسک سیاسی، ریسک فناوری. وقتی از کلمه ریسک استفاده میکنیم، یک سوی آن برد و یک سوی آن باخت است. ما برای رسیدن به یک مطلوب است که ریسک میکنیم. شاید چیزی از دست بدهیم شاید هم چیزی بهدست بیاوریم.
معمولا اگر ارزش برد ضربدر احتمال برد، بزرگتر باشد از ارزش باخت ضربدر احتمال باخت، ما موقعیت ریسکی را میپذیریم. مثلا فرض کنید میخواهید در یک بازی تاس شرکت کنید. قرار میشود اگر 1 یا 2 آمد به من 10 هزار تومان بدهید، اگر 3 تا 6 آمد من به شما 700 تومان بدهم. این موقعیت را قبول میکنید چون شانس برد شما بیشتر است.
اما در مورد اخلاق، از ریسک حرف نمیزنیم. نمیگوییم ریسک اخلاقی. بلکه میگوییم مخاطرات اخلاقی. چرا که باور داریم بیاخلاقی در بازار سرمایه یک سمت برد و یک سمت باخت ندارد. بلکه بیاخلاقی یک بازی باخت-باخت است.
شکست اخلاقی یا ورشکستگی
بیشتر شرکتها ترجیح میدهند سودشان صفر شود یا حتی به ضرر بیفتند، اما دچار رسوایی اخلاقی نشوند. شرکت میتواند ضرر را جبران کند یا راهی برای افزایش سود پیدا کند. اما معمولا خروج از دامهای اخلاقی کار سادهای نیست.
رسواییهای اخلاقی میتوانند هر چیزی باشند. رشوه، فروش اطلاعات کاربر، جاسوسی، صورتسازی، رفتارهای تبعیضآمیز ، استفاده تعمدی از مواداولیه سمی یا مضر، آسیبزدن به محیطزیست یا عدم پاسخگویی مناسب در مقابل مشتریها.
معمولا ماجرای رسوایی با پرداخت جریمه ختم بهخیر نمیشود. بلکه ارزش سهام شرکت افت میکند، درآمدهای عملیاتی کاهش مییابد و در بهترین حالت هزینه فروش کالا (COGS) زیاد میشود. از این نظر رسوایی اخلاقی یک ضربه بنیادی شدید است.
برای فعالهای بازار سرمایه، سرمایهگذارها، کارگزارها و شرکتهای بورسی بدترین خطر این نیست که تمام دارایی خود را از دست بدهند. خطرناکترین رخداد این است که اعتبار و آبروی خود را ببازند.
بررسی موردی: رسوایی بربری
وقتی مشخص شد که شرکت بربری برای حفظ ارزش برند، کالاهای فروش نرفته را میسوزاند با موج خشم دوستداران محیطزیست مواجه شد.
بسیاری از اسکاتلندیها باور دارند که این برند انگلیسی از طرح سنتی پارچههای اسکاتلند سوءاستفاده کرده است.
این شرکت قول داد که محصولات فروش نرفته را اهدا یا بازیافت کرده و فراتر از این، دیگر از پوست و موی طبیعی حیوانات در محصولات خود استفاده نکند. باوجود خروج از وضعیت بحرانی، این تصمیم بربری را به شرکتی جدید تبدیل کرد.
اخلاق حرفهای؛ دفاع از یک حرفه
بیشتر مردم درک درستی از اخلاق در بازار سرمایه ندارند. اخلاق در بورس برای این نیست که ما بچههای خوبی باشیم، مودب باشیم و همکاران و مشتریها دوستمان داشته باشند. اصول اخلاقی بازار سرمایه برای این هستند که بتوانیم برای مدتی طولانیتر سود کنیم.
شاید بشود با یک بیاخلاقی سود یک روز را دوبرابر کرد. اما یک فرد قرار است 25 سال، نزدیک به 10هزار روز فعالیت کاری داشته باشد. هر روز یکدهم درصد تفاوت، معادل میشود با یکمیلیون درصد تفاوت در طول عمر.
به همین دلیل باقیماندن در بازار، خیلی مهمتر از دوبرابر کردن سود در یک دوره زمانی است. شاید وسوسهکننده باشد، یک رشوه بدهید و امروز دارایی خود را دوبرابر کنید. اما شرکتهای اخلاقی حاضر نیستند دوبرابر شدن ناگهانی دارایی را فدای یکمیلیون برابر شدن شرکت در بلندمدت کنند.
اخلاق و تضاد منافع
تمام ما اصل طلایی اخلاق را میشناسیم: آنچه برای خود میپسندی، برای دیگران هم بپسند. اگر دوست داریم دیگران برای سود خود، عمدا به ما لطمه نزنند، ما هم نباید به طمع سود، دیگران را عمدا به زیان بیندازیم.
یکی از مخاطرات اخلاقی، تضاد منافع است. فرض کنید من در یک کارگزاری کار میکنم. شرایط بسیاری قابلتصور است که بتوانم با ضربهزدن به دیگران، به نفع سبد شخصی خودم کار کنم. یکی از سادهترین کارها افشای اطلاعات پرتفوی مشتریان سرشناس در مقابل دریافت پول است.
تضاد منافع از جمله مواردی است که میتواند به رسوایی منجر شود. ممکن است شرکت مشتریهای خود را از دست بدهد. جریمههای سنگین یا حتی تعطیلی شرکت هم دور از ذهن نیست. معمولا این مشکل با بستن قراردادهای سفتسخت، بیمه و پرداخت حق مشاوره حل میشود. اما تمام اینها هزینه مبادله سنگینی را به بازار سرمایه تحمیل خواهند کرد.
در این موارد میتوانیم بهسادگی از خطر تضاد منافع دوری کنیم: سود ما در سود مشتری است و زیان ما در زیان مشتری. اگر کاری بکنیم که مشتری راضی باشد، حتی اگر به نظر بیاید برای جلب رضایت او ضرری را قبول کردهایم، در نهایت به نفع ما خواهد بود.
بررسی موردی: تویوتا
سال 2017 تویوتا برای جمعآوری یکمیلیون و 700 هزار خودروی پریوس آگهی عمومی داد. این خودروها ممکن بود در کیسه هوا و سیستم ترمز مشکل داشته باشند. دقت کنید: «ممکن بود»!
تویوتا در سال 2018 نیز برای جمعآوری خودروهای هیبریدی تولیدشده از سال 2015 تا 2018 آگهی داده است. این خودروها ممکن است به دلیل نقص فنی دچار آتشسوزی شوند. البته هنوز هیچ موردی گزارش نشده است.
تویوتا در حال حاضر ارزندهترین خودروساز دنیا است.
تویوتا بدون دریافت هزینه خودروها را بررسی و در صورت نیاز تعمیر میکند. چرا این شرکت حاضر است برای پیشگیری از خسارت مشتریهایش هزینه کند؟ این اقدام تویوتا چه پیامی برای خریداران سهام این شرکت دارد؟
چرا تویوتا لقب قابلاعتمادترین خودروساز جهان را یدک میکشد؟ چرا شرکت تویوتا با ارزش بازار 200 میلیارد دلار، ارزشمندترین خودروسازی جهان است؟ خوب است بدانید که با پول حاصل از فروش تویوتا میشود کمپانیهای مرسدس، بیامو و نیسان را خرید، و پول اضافه آورد!
خودخواهی و ایثارهای خودخواهانه
مردی را تصور کنید که دلباخته یک خانم شده باشد. او ایثار و از خودگذشتگی بهخرج میدهد، از وقت و انرژی و پول خود میگذرد، تا برای محبوبش هدیهای گرانقیمت بخرد. چرا؟
در این ایثار و از خودگذشتگی، یک خودخواهی عمیق وجود دارد. او از دارایی خود میگذرد نه برای رضایت محبوبش، بلکه برای رضایت خودش. حاضر است چیزی کوچک (وقت و پول) را از دست بدهد تا چیزی بزرگتر (معشوق) به دست بیاورد.
درست است که علم اقتصاد به ما میآموزد که «مردم به انگیزههای خود پاسخ میدهند» اما همین علم به ما میگوید «مردم عقلایی به سود نهایی فکر میکنند.»
درست است که علم اقتصاد به ما میآموزد که «مردم به انگیزههای خود پاسخ میدهند» اما همین علم به ما میگوید «مردم عقلایی به سود نهایی فکر میکنند.» شرکت اگر واقعا سودجو (جویای سود) باشد، میداند که چشمپوشی از سودهای مقطعی و کوچک، یگانه راه رسیدن به سودی بزرگ و پایدار است.
اخلاق نهادی و شورای نظارت
در مورد اخلاق دو نظریه کاملا متفاوت وجود دارد. برخی معتقدند که بازار آزاد بهتر از هر نظام دیگری میتواند اصول اخلاقی را تعریف کند. به نظر آنها نظارت و بستهبودن بازار دامی میشود برای نابودی اخلاق.
مثلا تصور کنید که قیمت خودرو در ایران یکشبه 5 برابر شود. مردم وحشتزده برای خرید خودرو به شرکتهای انحصاری مراجعه کنند. شرکت اعلام کند که خودرو با قیمت مصوب فقط به مدیران شرکت فروخته میشود و مردم باید 6 برابر گرانتر از آنها خرید کنید!
در حالت عادی چنین فساد آشکاری آخرین میخ بر تابوت یک شرکت خواهد بود. اما وقتی شرکتها انحصار درست کرده باشند و شرکتهای خصوصی نتوانند به رقابت آزاد بپردازند، توان بازار برای تنبیه خاطی بهشدت پایین میآید.
اما عدهای هم وجود دارند که میگویند سپردن نظارت اخلاقی به بازار آزاد ناکارآمد است و احتمال تبانی در آن بالا است. حتما باید نهادهای مستقل و قدرتمندی وجود داشته باشند که بر بازار نظارت داشته باشند و خطاکاران را تنبیه کنند.
نظرات