اقتصاد محیطزیست و رویایی به نام آسمان آبی، زمین سبز!
همه ما در خانهای بزرگ به نام زمین زندگی میکنیم. فعلا این تنها کرهای است که برای زندگی در اختیار داریم. سیارهای کوچک و آبیرنگ، معلق در خلأ بیکران که تمام نیازهای ما را در خود دارد: آب شیرین، عناصر و فلزات، نفت، غذاهای گیاهی و حیوانی و همچنین مناظری زیبا و چشمنواز. اگر با
همه ما در خانهای بزرگ به نام زمین زندگی میکنیم. فعلا این تنها کرهای است که برای زندگی در اختیار داریم. سیارهای کوچک و آبیرنگ، معلق در خلأ بیکران که تمام نیازهای ما را در خود دارد: آب شیرین، عناصر و فلزات، نفت، غذاهای گیاهی و حیوانی و همچنین مناظری زیبا و چشمنواز. اگر با این سیاره مهربان باشیم، زمینِ خدا آنقدر بزرگ هست که برای همه ما جای کافی داشته باشد. میلیاردها میلیارد باکتری و گیاه، میلیاردها سال زحمت کشیدهاند تا زمین از سیارهای سوزان بهجایی امن و معتدل برای سکونت ما تبدیل شود. آسمانی آبی، زمینی سبز، صدای چهچه پرندگانی که در کنار رود بازی میکنند، گلهای ریز و درشت در دشت و نسیم خنک بهاری، تصویر زمینی است که دانشمندان علم اقتصاد محیطزیست به دنبال آن هستند. رویایی که با حقیقت فاصله زیادی دارد!
آه ای انسان پلید!
زمین بیش از 7 میلیارد سال عمر دارد. اگر هر هزار سال از عمر زمین را بر روی یک برگ کاغذ بنویسیم، به 10 هزار جلد کتاب هفتصدصفحهای خواهیم رسید. اگر به 50 صفحه پایانی در جلد آخر این مجموعه عظیم نگاه کنیم به موجودی به نام آدمیزاد برمیخوریم. لابد درست در صفحه آخر، در سطرهای پایانی نوشتهاند: «و این موجود، انقلاب صنعتی به راه انداخت و سطر به سطر این 10 هزار جلد کتاب را خطخطی کرد. در مدتی کوتاه، گونههای زیادی از بین رفتند و زمین آنقدر آلوده شد که حتی انسانها هم بر روی آن دوام نیاوردند. و این پایان تلخی بود برای کتاب هستی. پایان!»
بدون آب، گیاهان خشک میشوند. چرندگان بدون گیاه میمیرند. درندگان بدون شکار از گرسنگی رنج میکشند.
یخهای قطبی دارند ذوب میشوند. جنگلهای آمازون در حال نابودی هستند. اقیانوسها با نفت و پلاستیک آلوده شدهاند. منابع آب شیرین تا عمق چندصدمتری زمین مکیده شدهاند. بدون آب، گیاهان خشک میشوند. چرندگان بدون گیاه میمیرند. درندگان بدون شکار از گرسنگی رنج میکشند.
در مقابل کارخانههای سیمان، فولاد و مواد شیمیایی ساخته میشوند تا شهرهای کثیف و بدقواره ما بزرگتر شوند. به نظر میرسد بهای رشد اقتصادی از میان بردن طبیعت باشد. بدهبستانی که به آن تبادل سنتی درآمد-محیطزیست میگوییم: بهبود وضع محیطزیست یعنی کاهش درآمد و برعکس. در اقتصاد محیطزیست تلاش بر این است که بین این دو دشمن قسمخورده صلح برقرار شود.
من و شما هستیم که بهایش را میپردازیم!
برای بسیاری از مردم توجه به محیطزیست، دغدغهای لوکس و تا حدی لوس است! وقتی کودکان دارند از گرسنگی میمیرند، مردان شغل ندارند و فریاد رنج زنان به آسمان رفته، چه کسی نگران پلانکتونها، نهنگها و دندان پوسیده خرسها است؟ اما باور کنید یا نه، تکتک ما هزینه آسیبهای زیستمحیطی را پرداخت میکنیم! اجازه بدهید یک مثال بزنم.
فرض کنید رفراندومی برگزار شده است و قرار است بین بنزین 100 تومانی و بنزین 5 هزارتومانی یکی را انتخاب کنیم. بنزین 100 تومانی مخارج ما را کم میکند و به درآمد خیلی از ماها میافزاید. پس به این قیمت رای میدهیم و از فردا بنزین ارزان میشود. بعد چه اتفاقی میافتد؟
همه ما داریم بهای بنزین ارزان را پرداخت میکنیم!
بهخاطر بنزین ارزان همه با ماشین شخصی بیرون میآیند. خیابانها قفل میشوند. ماشینهای 8، 10 و 12 سیلندر در ترافیک گیر میکنند. هوا بهشدت کثیف میشود. خودروهای امدادی نمیتوانند از جایشان تکان بخورند. به خاطر ترافیک نمیتوانیم بهموقع به سر کار برویم. پیمودن مسیری که معمولا 15 دقیقهای زمان میگرفت، 8 ساعت طول میکشد. از کار خود اخراج میشویم و به خاطر شدت آلودگی سرطان میگیریم… مجبور میشویم خیلی بیشتر از پول لیتری 5 هزار تومان بنزین، خرج دوا و دکتر کنیم.
از طرفی دولت باید اختلاف بین قیمت خرید بنزین حدودا 1 دلاری (که از خارج میخرد) و قیمت فروش 100 تومانی را از فروش نفت یا مالیات بدهد. روزانه بیش از 50 میلیون دلار! بهاینترتیب پولی برای آموزش، بهداشت و خدمات اجتماعی باقی نمیماند. با این قیمت ارزان ساخت پالایشگاه مدرن صرفه اقتصادی ندارد. هم اختلاف قیمت بنزین از جیب ما میرود، هم پول مداوا و هم هزینه زمانهای از دست رفته در ترافیک. درنهایت برای ما این بنزینِ ارزان، گرانتر از بنزینِ گران تمام خواهد شد!
سقف بازار خراب میشود روی سر ما!
از منظر اقتصاد هر کالایی که برای آن مازاد تقاضا وجود داشته باشد، ارزان است. قیمت بهطور طبیعی باید تاجایی بالا برود که عرضه و تقاضا به تعادل برسند. یعنی بدون استدلال میتوانیم بگوییم که قیمت بنزین، آب، گاز و برق در ایران بیشازاندازه ارزان است، چون منابع موجود پاسخگوی نیاز همه نیست.
اما مشکل فقط رنجی نیست که ما در ترافیک و هوای آلوده تحمل میکنیم. هر شرکتی سعی میکند که سود خودش را بیشتر کند. برای همین منابع زمین را بدون حدومرز مصرف میکنند و آلودگیهای خود را در محیطزیست رها میکنند تا کالاهایی ارزان تولید کنند.
هر شرکتی سعی میکند که سود خودش را بیشتر کند. برای همین منابع زمین را بدون حدومرز مصرف میکنند و آلودگیهای خود را در محیطزیست رها میکنند تا کالاهایی ارزان تولید کنند.
مصرفکنندهها هم از این کالاهای ارزان لذت میبرند. رفتار منطقی و اقتصادی شرکتها، تولید باکمترین هزینه است، رفتار منطقی مصرفکننده هم خرید با کمترین قیمت. اما جمع رفتار منطقی این دو گروه به نتیجهای غیرمنطقی و مخرب منتهی میشود: زمینی که همه بر روی آن زندگی میکنند آلوده میشود. گفتیم که همین مردم جای دیگر بهای این آلودگی را پرداخت میکنند (مالیات، هزینه زمانهای ازدسترفته، خرج مداوا و…).
به این وضعیت، که همه منطقی رفتار میکنند اما خروجی غیرمنطقی است «شکست بازار» میگوییم. یعنی زمانی که بازار بهخودیخود نمیتوانند رفتارهای اقتصادی مردم را به بهترین شکل ساماندهی کند. بهبیاندیگر اقتصاد محیطزیست علمی است که به بررسی یکی از مهمترین حالات شکست بازار میپردازد.
آثار منفی تولید، آثار مخرب مصرف
فرض کنید شما بهجای خودروی شخصی از دوچرخه استفاده میکنید. دوچرخه شما با روشی سبز و از مواد اولیه بازیافتی ساخته شده است. به غیر از دوچرخه، تمام زندگی شما طوری برنامهریزیشده که هیچ آلودگیای تولید نکنید. آیا در این صورت میتوانید از زندگی در محیطی پاکیزه لذت ببرید؟
خیر! در نزدیکی محل زندگی شما، پالایشگاهها آلودگی تولید میکنند. بنزینی که آنها تولید میکنند، قبل از آن که بسوزد محیطزیست را آلوده کرده است. این آلودگی بخشی از آثار جانبی منفی تولید آنها است.
در یک بازار شکستخورده، پیروی از الگوهای منطقی، رفتاری غیرمنطقی تلقی میشود.
محصول نهایی به باک خودروها وارد میشود. دود بیرون آمده از اگزوز آنها به ریه تمام مردم شهر وارد میشود. چه کسانی که دود تولید کنند چه پاکیزهترین شهروندها. اتفاقا شما که روی دوچرخه به نفسنفس افتادهاید دود بیشتری استنشاق خواهید کرد. مصرفکنندگان بنزین بهطور مستقیم به جان شما آسیب میزنند. اما شما نمیتوانید برای آثار جانبی منفی مصرف ، آنها را مواخذه کنید.
در این شرایط شما که قصد داشتید کمتر به محیطزیست آسیب بزنید، خود بیشتر از دیگران آسیب میبینید. در یک بازار شکستخورده، انگار مردم بیملاحظه هستند که رفتاری منطقی دارند و آدمهای قانونمند و طبیعتدوست نه! برای گریز از این پارادوکس مجبور میشوید دوچرخه خود را کنار بگذارید و به خیل تولیدکنندگان آلودگی بپیوندید.
آثار منفی تولید و مصرف هم یکی از حالتهای شکست بازار است. با این تفاوت که شما در معاملهای زیان میکنید که در آن مشارکت نداشتید!
محیطزیست و اقتصاد آزاد
تا اینجا دیدیم که رفتار آزادانه بنگاههای اقتصادی به شکست بازار و تخریب محیطزیست منتهی میشود. در این مواقع باید دولت در تولید و مصرف دخالت کند و سعی کند شرایطی بیافریند که در آن به تمام جوانب توجه شده باشد. در همین مقاله به برخی دخالتهای موثر دولت (مثل اخذ مالیات) اشاره خواهیم کرد. اما قبل از آن لازم است یک موضوع را روشن کنیم. این تصور که اقتصاد آزاد برای محیطزیست بد است، تصور درستی نیست.
در زمینه کسبوکارهای دوستدار محیطزیست ، بررسیها نشان میدهد که اقتصادهای آزاد در مقایسه با اقتصادهای وابسته به دولت تا 70 درصد عملکرد بهتری داشتهاند! اما چطور تولیدکننده و مصرفکنندههای سودجو و خودخواه در حفظ محیطزیست کوشاتر از دولتهای خیرخواه هستند؟
بررسیها نشان میدهد که اقتصادهای آزاد در مقایسه با اقتصادهای وابسته به دولت تا 70 درصد عملکرد بهتری داشتهاند!
فرض کنید یک شرکت خصوصی فولاد، بدون توجه به منابع آب و یا هوای پاکیزه به تولید نورد بپردازد. در این صورت دولت در مقابل این شرکت میایستد و آنها را مجبور میکند که فرایند تولید خود را بهینه کنند. حتی اگر دولت، دولتی ناکارآمد و فاسد باشد، اخذ مالیاتِ بیشتر انگیزهای است کافی برای برخورد با متخلف.
اما اگر دولت در این شرکت فولاد سهم داشته باشد، یا بهطورکلی مالک آن باشد، در صورت بروز تخلف چهکسی باید مقابل چهکسی بایستد؟ دولت در مقابل خودش! در این صورت اگر دولت اندکی ناکارآمدی داشته باشد، هرگز علیه خودش طرح شکایت نمیکند و برای کاهش آلودگی و بهتبع کاهش درآمد خود نمیکوشد.
راهحلهای دولت برای حفظ محیطزیست
همانطور که دیدیم ترکیب شرکتهای خصوصی با دولت (با هدف اخذ جریمه و مالیات) میتواند به طور طبیعی به نتیجهای دوستدار محیطزیست ختم شود. البته دولتهای ناکارآمد هم حفاظت از محیطزیست را بهانه اخذ جریمه قرار میدهند. اما در بیشتر موارد پرداخت اندکی رشوه باعث میشود که پرونده به طور کامل مختومه و فریادهای «وا محیطزیستا» ساکت شود. به این ترتیب با وجود یک دولت فاسد، فقط شرکتهای فاسد و اهل پرداخت رشوه باقی میمانند و شرکتهای قانونمدار با بهانههای زیستمحیطی تعطیل میشوند. این خود شکستی بزرگ است برای بازار تولید.
با وجود یک دولت فاسد، فقط شرکتهای فاسد و اهل پرداخت رشوه باقی میمانند و شرکتهای قانونمدار با بهانههای زیستمحیطی تعطیل میشوند.
اما اگر زیرساختهای قانونی مناسب وجود داشته باشد، دولت برای اخذ مالیات به بهانههایی موجهتر نیاز خواهد داشت. بهانههایی که درنهایت به بهبود وضع محیطزیست منجر میشوند.
دولت برای اعمال قدرت ابزارهای مختلفی در اختیار دارد. در ادامه به بررسی کارآمدی و ناکارآمدی چهار ابزار اصلی دولت برای پیشگیری از شکست بازار میپردازیم.
الف- مالیات
یکی از راهحلها برای خروج از شکست بازار، اخذ مالیات است. فرض کنید که تولید بهینه هر واحد از یک محصول 1000 تومان هزینه داشته باشد. اما بدون ملاحظات زیستمحیطی بشود این محصول را با 500 تومان تولید کرد. تولیدکننده زیرک روش غیر بهینه و ارزان را انتخاب میکند.
اما چه میشود اگر دولت از روش دوم 600 تومان مالیات بگیرد و آن را خرج مبارزه با آثار منفی تولید کند؟ در این صورت روش آلوده 1100 تومان هزینه خواهد داشت. تولیدکننده زیرک بجای پرداخت مالیات بیشتر، روش تولید خود را بهینه میکند.
در کشورهای پیشرفته، مالیات سنگین در کنار نظام قضایی کارآمد، انگیزه کافی برای گسترش صنایع پاک را ایجاد کرد.
در دنیای واقعی این روش میتواند شکست بخورد. همیشه شرکتها مشکلِ بالا رفتن هزینههای تولید خود را با تغییر روش تولید جبران نمیکنند. آنها میتوانند قیمت نهایی محصولات خود را بالا ببرند و بار مالیاتی را به دوش مصرفکنندگان بیندازند. از طرفی بالا رفتن قیمت برای تمام کالاها باعث کاهش مصرف نمیشود. از سال 88 تا الان قیمت خودرو چندین برابر شد، بیآنکه مصرف خودرو کاهشی چشمگیر داشته باشد. به این ترتیب مالیات نقش هدایتی خود را از دست میدهد.
ب- محدودیت و ممنوعیت
در مواردی دولتها تولید برخی از محصولات را بهطور کامل ممنوع میکنند. این کالاها الزاما کالاهای منافی اخلاق (مواد مخدر) یا سمی (لیتیوم و آرسنیک) نیستند. مثلا ممکن است کاشت برنج در استان فارس ممنوع شود، چون این استان از منابع آبی کافی برخوردار نیست. همین موضوع باعث میشود که قیمت برنج در استان فارس افزایش پیدا کند. چون حالا تمام برنج موردنیاز استان، از استانهای دیگر آورده میشود. قیمت بالا انگیزه خوبی است برای یک کارآفرین خوشفکر که بر روی فناوریهای نوین تحقیق کند. استفاده از همین فناوری در قیمتهای پایین توجیه اقتصادی نداشت.
قیمت بالا انگیزه خوبی است برای تحقیق و توسعه یک کارآفرین خوشفکر بر روی فناوریهای نوین.
اگر به این ممنوعیت و محدودیتها خوب فکر کنیم درمییابیم که منع تولید و وضع مالیات عملکردی مشابه دارند. در هر دو حالت هزینه تولید و درنتیجه قیمت برای مصرفکننده بالا میرود. مثلا ممنوعیت تولید تریاک باعث توقف کامل تولید آن نمیشود. بلکه هزینه تولید آن را برای سوداگران بالا میبرد، اما در عمل هرگز مقدار تولید را صفر نمیکند. مثلا قیمت بالای تریاک (به خاطر ممنوعیت) باعث میشود که خیلیها وسوسه شوند تا به این بازار یا بازارهای جایگزین (مواد مخدر شیمیایی) ورود کنند. قوانین سختگیرانهتر و قیمت بالاتر برای پذیرش ریسکهای بالاتر مثل خطر جانی توجیه اقتصادی ایجاد میکند!
به این ترتیب مالیات حاشیه سود را کم میکند و ممنوعیت حاشیه سود را افزایش میدهد. اما یک فرق بزرگ دیگر هم بین مالیات و ممنوعیت وجود دارد. در مالیات دولت از اعمال محدودیت سود میبرد. سودی که درنهایت برای عموم مردم (حتی آنها که نه خریدار بودند نه فروشنده) خرج خواهد شد. اما محدودیت (برخورد انتظامی، پیگرد قانونی و زندان) برای دولت هزینه دارد. هزینهای که از جیب عموم مردم (حتی آنها که نه خریدار بودند نه فروشنده) برداشته میشود. پس اخذ مالیات سنگین برای جامعه رفاه بیشتری به همراه دارد تا ممنوعیت.
ج- یارانه و حمایت از صنایع پاک
برخلاف مالیات و تنبیهِ صنایع آلوده ، دولت میتواند با پرداخت یارانه از صنایع پاکیزه حمایت کند. در این صورت تولید به روشهای دوستدار محیطزیست توجیه اقتصادی پیدا میکند. در نگاه اول ممکن است این روش دوستانهترین و متمدنانهترین روش ممکن برای حفاظت از محیط زیست به نظر برسد. اما این روش مسالمتآمیز، کاستیهای زیادی دارد.
فرض کنید کارخانه آلوده 60 واحد آلودگی و کارخانه پاک 20 واحد آلودگی تولید میکند. درمجموع 80 واحد آلودگی به محیطزیست راه پیدا میکند. اگر از کارخانه پاک حمایت کنیم، تولید کارخانه پاک افزایش پیدا میکند اما اخلالی در کار کارخانه آلوده ایجاد نمیشود. (بهغیراز این که عرضه محصول افزایش پیدا میکند و قیمت کم میشود.) مثلا ممکن است با وجود یارانه کارخانه اول همان 60 واحد آلودگی را تولید کند، اما تولید آلودگی کارخانه پاک به 40 واحد برسد. در مجموع آلودگی کلی که ایجاد میشود بیشتر از وقتی است که یارانهای وجود نداشت! (شاید تولید کارخانه اول کمتر شود. اما توجه کنید که در قیمت پایینتر، معمولا مقدار مصرف کل افزایش پیدا میکند.)
از طرف دیگر این یارانه از جیب ملت پرداخته میشود. بار دیگر ملتی که میتوانند نه تولیدکننده این محصول بهخصوص باشند، نه مصرفکننده آن. همچنین ممکن است تشخیص کارخانههای پاک با خطا یا فساد همراه باشد. مثلا شاید از یک کارخانه تولید خودروهای الکتریکی حمایت کنیم که از باتریهای لیتیومی آلوده استفاده میکند. در این صورت از تولید پنهان آلودگی حمایت کردهایم.
د- بورس آلودگی، بازار علیه بازار
دولت میتواند وظیفه نظارت بر بازار را به یک بازار دیگر (به مردم) بسپارد. بورس آلودگی یک بازار آزاد مبتنی بر عرضه و تقاضا است. مثلا شما میتوانید در بورس چند واحد آلودگی بخرید و وقتی قیمت آن بالا رفت، آلودگی خود را بفروشید. شرکتها موظفاند مقدار مجاز آلودگی خود را از بورس بخرند. اگر تقاضای برای آلودگی زیاد شود، قیمت آن بالا میرود.
برای همین شرکتها میکوشند که نیاز خود به آلودگی را کاهش دهند. امید میرود که صفآرایی دو بازار مختلف با انگیزههای متفاوت، از شکست بازار جلوگیری کند. این روش هم خالی از ایراد نیست. اگر تولید آلودگی کم شود، قیمت آن کاهش پیدا میکند. قیمت ارزان انگیزهای میشود برای تولید آلودگی بیشتر! به این ترتیب شاید معامله آلودگی بتواند جلوی رشد شتابدار تولید آلودگی را بگیرد، اما بعید است که این روند را منفی کند و ما را به آسمانی آبی و زمینی سبز برساند. بهخاطر ناکارآمدی این چهار روش، رویای محققان اقتصاد محیطزیست با حقیقت فاصله زیادی دارد. خلق یک روش کارآمد، وظیفه اصلی این دانشمندان است.
نظرات