فونیکس - هدر اخبار
کد مطلب: ۳۵۱۲۵۵

چگونه مدیرعامل شویم؟

چگونه مدیرعامل شویم؟

یکی از مسیرهای ارتقای شغلی، حرکت به سمت شغل‌های مدیریتی است. در بسیاری از شرکت‌ها نردبان شغلی دوسویه وجود ندارد و وقتی حرفی از ارتقا شغلی کسی به میان می‌آید، تنها چیزی که به ذهن می‌رسد این است که آن فرد به یک سمت بالاتر که عموما شامل کارهای مدیریتی است، وارد ‌می‌شود. انتهای این

یکی از مسیرهای ارتقای شغلی، حرکت به سمت شغل‌های مدیریتی است. در بسیاری از شرکت‌ها نردبان شغلی دوسویه وجود ندارد و وقتی حرفی از ارتقا شغلی کسی به میان می‌آید، تنها چیزی که به ذهن می‌رسد این است که آن فرد به یک سمت بالاتر که عموما شامل کارهای مدیریتی است، وارد ‌می‌شود.

انتهای این مسیر شغلی، بالاترین جایگاه مدیریتی در یک سازمان یعنی مدیرعامل اجرایی (CEO) است. البته مشخصا افراد کمی به این جایگاه می‌رسند. مدیرعامل‌های اجرایی در دنیای امروز به‌خصوص در شرکت‌های فناوری، نه‌تنها یک مقام بلکه به سمبلی یا نمادی از شرکت نیز بدل می‌شوند.

در شرکت‌های بزرگ فناوری وقتی شرکتی می‌خواهد محصول جدید و شاید انقلابی را معرفی کنید، این مدیرعامل است که روی صحنه می‌رود و آن را نمایش می‌دهد. استیو جابز و معرفی آیفون مشهورترین نمونه در این مورد بود؛ زیرا استیو جابز فراتر از یک مدیرعامل، نماد اپل و نوع تفکر پیشرو آن بود.

برای مدیرعامل شدن چه چیزهای لازم است؟

همه نمی‌توانند استیو جابز باشند. همه نمی‌توانند مدیرعامل اپل شوند. حتی همه نمی‌توانند در اپل شغلی داشته باشند؛ اما دنیای تجارت و کسب‌وکار که در اپل خلاصه نمی‌شود.

همه شرکت‌ها مدیرعامل دارند و شاید شما هم روزی بتوانید مدیرعامل یکی از این شرکت‌ها شوید؛ اما چه مسیری را باید طی کنید؟ چگونه می‌توانید مدیرعامل شوید؟

تحصیلات

درصورتی‌که شما بنیان‌گذار یک شرکت نباشید، بدون داشتن تحصیلات مرتبط خیلی بعید است بتوانید راهی به سمت مدیرعامل شدن پیدا کنید.

در آمارهای جهانی حدود نیمی از مدیرعامل‌های ۱۰۰ شرکت برتر فورچون (Fortune 100)، تحصیلات مربوط به مدیریت، تجارت و اقتصاد، مالی و حسابداری دارند. ۲۷ درصد مهندسی و علوم پایه خوانده‌اند و ۱۴ درصد نیز حقوق.

البته لازم نیست حتما تحصیلات لیسانس شما هم در این رشته‌ها باشد. بیشتر این افراد در دوره لیسانس رشته‌های دیگری به‌خصوص رشته‌های فنی و علوم پایه خوانده‌اند و سپس در ادامه مدرک MBA یا DBA دریافت کردند. داشتن تحصیلات مهندسی یا علوم پایه در لیسانس برای کسانی که دوست دارند در یک شرکت فناوری مدیرعامل شوند، چه‌بسا بهتر هم هست؛ زیرا داشتن نگاه فنی به محصولات، به‌شدت می‌تواند به درد بخورد.

سر در دانشگاه تهران مدیرعامل داشتن یک مدرک دانشگاهی مرتبط به مدیریت، اقتصاد یا تجارت برای مدیرعامل شدن الزامی است.

در نتیجه برای اینکه مدیرعامل شوید، ابتدا باید وارد شرکتی که دوست دارید در آن مدیرعامل باشید، شوید. سپس با دریافت یک مدرک مرتبط، بخشی از مدیریت شرکت را به عهده بگیرید. اگر شرکت‌ هم برنامه‌ای برای تربیت مدیرعامل داشته باشد، بهتر است تلاش کنید قابلیت‌های خود را به هیئت‌مدیره نشان دهید تا شما هم جزو کاندیداها باشید.

اگر مدرک مرتبط به مدیریت ندارید، بسیار بعید که بتوانید در این مسیر وارد شوید یا اینکه شرکت دیگری شما را به‌عنوان نامزدی برای مدیرعامل اجرایی خود برگزیند.

مسیر شغلی

وقتی قرار است سازمانی یک مدیرعامل جدید انتخاب کند، دو گزینه پیش رو دارد. یا باید از قبل مدیرعامل تربیت کند یا یک مدیرعامل خارج از سازمان را انتخاب کند. وقتی کسی از خارج سازمان وارد شود، به دلایل متعدد مثل نا آشنایی با محیط و فرآیند‌های کار معمولا عملکرد چشم‌گیری در ابتدا ندارد.

به همین دلیل هیئت‌های مدیره معمولا کاندیداهای داخلی را ترجیح می‌دهند و از این روی دوره‌ها و برنامه‌هایی برای تربیت مدیرعامل ایجاد می‌کنند تا همواره یک گزینه خوب در دست داشته باشند.

از بین ۱۰۰ شرکت برتر فورچون، در ۷۹ درصد موارد تغییر مدیرعامل، یک کاندیدای داخلی به سمت مدیرعاملی انتخاب‌شده است. در سازمان‌های با عمر طولانی مثل جنرال الکتریک و فورد این عدد حتی بزرگ‌تر هم بوده است و تنها در ۳ درصد موارد مدیرعامل خارجی انتخاب‌شده است.

هیئت‌های مدیره معمولا کاندیداهای داخلی را ترجیح می‌دهند.

ایده‌های متعددی برای پیمودن یک مسیر شغلی که احتمالا به مدیرعاملی ختم شوند وجود دارند. نکته مهمی که باید همواره به خاطر داشته باشید این است که این مسیرها لزوما خطی نیستند؛ یعنی نسخه‌ و مسیر مشخصی وجود ندارد که تضمین کند که شما حتما از آن طریق روزی یک مدیرعامل می‌شوید.

اما این سه رهیافت برای پیمودن یک مسیر شغلی به سمت مدیرعاملی می‌توانند مفید باشند.

گام‌های کوچک برای گام بزرگ

کسانی که با این مسیر شغلی به سمت مدیرعاملی می‌رسند، همواره روبه‌جلو حرکت نمی‌کنند. گاهی به کناره می‌روند گاهی ساکن می‌مانند. این افراد ممکن است یک نقش کوچک در مسیر شغلی خود انتخاب کنند. ممکن است یک محصول جدید یا بخش جدید را در شرکت خود ایجاد کنند.

آن‌ها با این کار عملا مدیر شرکت کوچک خود در داخل سازمان بزرگ‌تر می‌شوند تا آماده مسئولیت‌های بزرگ‌تر باشند. همچنین این افراد ممکن است از سازمان مادر جدا شوند و مدیرعامل شرکت خود شوند.

در هر دو حالت این افراد چیزی را از صفر ایجاد می‌کنند، چیزهای جدید یاد می‌گیرند و خود را به‌عنوان یک مدیر موفق به چشم می‌کشند.

پرش بزرگ

برخی از افراد یک‌باره گامی بزرگ در مسیر شغلی برمی‌دارند و که می‌تواند آن‌ها را در دهه اول شغلی خود مدیرعامل کند. این افراد معمولا احتیاط را کنار می‌گذارند، ریسک می‌کنند و از فرصت‌ها و موقعیت‌ها بهره می‌برند. حتی اگر آن موقعیت بسیار فراتر از توانایی‌های آن‌ها باشد و آن‌ها آمادگی لازم را نداشته باشند، باز هم آن را می‌پذیرند و خود را به چالش می‌کشند؛ زیرا ما هیچ‌وقت نمی‌دانیم کی آماده هستیم.

مدیر عامل ماهی قرمز پرش از تنگ پذیرش چالش‌های سخت می‌تواند فرصت خوبی برای به چشم کشیدن مهارت‌های مدیریتی شما باشد.

البته این فرصت‌ها برای افراد کمی پیش می‌آید. برای مثال اگر شرکت شما یک برنامه تربیت مدیرعامل نداشته باشد و شما هم در این برنامه نباشید، بعید است که چنین موقعیتی برای شما هم پیش بیاید تا بتوانید خود را نشان دهید.

اما اگر خود به دنبال فرصت‌ها باشید، کارهایی خارج از توانایی‌های اولیه خود انجام دهید، از مدیر خود بخواهید که کارهای بیشتری به شما بسپارد، مسایل پیچیده حل کنید و با روی باز از فرصت‌ها و چالش‌های استقبال کنید، احتمالا شما هم بتوانید گام‌های بزرگ بردارید و روزی مدیرعامل اجرایی شوید.

خرابی را آباد کنید

این عنوان شاید کمی گیج‌کننده باشد. برای روشن شدن قضیه بگذارید مثال بزنیم.

فرض کنید شما یک کارمند یا یک مدیر کوچک در بخشی از شرکت خود هستید. می‌دانید که بخش مهم دیگری از شرکت خروجی مطلوبی تولید نمی‌کند. در کل زیان‌ده است و هزینه‌اش بیشتر از سود آن برای سازمان است؛ مثلا ممکن است ورشکست شده باشد یا محصولی شکست‌خورده تولید کند.

هر بخشی که برای شرکت مهم است، خراب‌شده است و لازم است هر چه سریع‌تر درست شود، یک فرصت برای شما است. شما می‌توانید از این فرصت و چالش استفاده کنید و از مدیریت بخواهید این بخش را به شما بسپارد.

مدیرعامل وقتی توانستید با مدیریت خود یک بخش خراب را آباد کنید، شما خود را یک گام به سمت مدیرعامل شدن نزدیک کرده‌اید.

چنین بخش‌هایی معمولا یک مدیریت قوی لازم دارند. شما می‌توانید وارد این بخش شوید و مدیریتش را به عهده بگیرید؛ زیرا این برای شما یک فرصت است که خود را اثبات کنید چون مهارت‌های گوناگون خود را به نمایش می‌گذارد.

اگر شما مسئولیت چنین بخشی را به عهده بگیرید، آن را از خاکستر ویرانی بلند کنید و در نهایت به یک بخش موفق بدل کنید، گام بزرگی به سمت مدیرعامل اجرایی شدن برداشته‌اید.

خصوصیات فردی

نهایت کلام هم اینکه برای مدیرعامل بودن ما باید خصلت‌های فردی و مهارت‌های اجتماعی خاصی داشته باشیم. باید در ارتباطات بین فردی قوی باشیم. بدانیم چگونه تحت‌فشار آرام بمانیم و کار کنیم. باید با داشتن تصویر بزرگ‌تر کارهای خود و عملیات سازمان را اولویت‌بندی کنیم. مهارت مذاکره داشته باشیم و از ترندها جهانی سر دربیاوریم.

تقریبا همه این مهارت‌ها را می‌توان یاد گرفت؛ اما به‌شرط اینکه روحیه این کارها را داشته باشید. با اینکه تعدادی از بهترین مدیران جهان درون‌گرا هستند، اما وقتی درون‌گرا باشید یا به بیان دقیق تمایلات درون‌گرایی بیشتری نسبت به برون‌گرایی داشته باشید، چندان علاقه نخواهید داشت که با افراد ارتباط بگیرید؛ زیرا روابط اجتماعی انرژی شما را خواهند گرفت.

برای رسیدن به یک هدف نه فقط تلاش فردی بلکه شرایط و موقعیت درست هم لازم است.

از آن‌سو درون‌گرا بودن می‌تواند باعث شود شما تحت‌فشار آرامش خود را حفظ کنید، آینده را بهتر ببینید و تحلیل دقیق‌تری از شرایط کسب داشته باشید که این هم برای یک مدیرعامل ضروری است.

آنچه می‌خواهیم بگوییم این است که برای اینکه یک مدیرعامل شوید باید برخی از مشخصه‌های فردی را داشته باشید یا در خود تقویت کنید. اگر این مشخصات را ندارید و یا علاقه‌ای به یادگیری این مهارت‌ها یا تقویت مشخصات فردی موردنیاز ندارید، بعید است که بتوانید یک مدیرعامل اجرایی شوید.

نکته دیگری را هم که باید در نظر بگیرید این است. ممکن همه این کارها را انجام دهید ولی باز هم نتوانید مدیرعامل شوید. زیرا برای رسیدن به یک هدف نه فقط تلاش فردی بلکه شرایط و موقعیت درست هم لازم است. از شرایط جور نباشد، احتمال شکست ما زیاد است.

نظرات

مخاطب گرامی توجه فرمایید:
نظرات حاوی الفاظ نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد.