چرا زود قضاوت کردن به نتایج غلط ختم میشود؟
به نظر شما سفر با هواپیما خطرناکتر است یا با خودرو؟ فکر میکنید آسیبهای که یک نیروگاه هستهای به طبیعت وارد میکند بیشتر است یا آسیبهای یک نیروگاه خورشیدی یا حرارتی؟ آیا یک پلیس شغل خطرناکی دارد یا کسی که کارش قطع کردن درختان است؟ به نظر شما آیا بیشتر ایرانیها از آبگوشت خوششان میآید.
به نظر شما سفر با هواپیما خطرناکتر است یا با خودرو؟ فکر میکنید آسیبهای که یک نیروگاه هستهای به طبیعت وارد میکند بیشتر است یا آسیبهای یک نیروگاه خورشیدی یا حرارتی؟
آیا یک پلیس شغل خطرناکی دارد یا کسی که کارش قطع کردن درختان است؟ به نظر شما آیا بیشتر ایرانیها از آبگوشت خوششان میآید.
ما آدمها وقتی به پاسخ این سوالها فکر میکنیم، به دمدستیترین دادههایی که در ذهنمان وجود دارند رجوع میکنیم و بر اساس آنها نتیجهگیری میکنیم.
یعنی بر اساس اطلاعات دمدستی، ناقص و غیرجامع زود قضاوت میکنیم و نتیجه میگیریم. نتایجی که معمولا غلط هستند؛ زیرا ما دچار خطای راهحل دمدستی (Availability Heuristic) شدهایم.
قضاوتهای سریع به چه نتایجی میرسند؟
اخیرا هواپیمای بوئینگ ۷۳۷ مکس ۸ اتیوپی سقوط کرده و اخبار نقص فنی آن هنوز در رسانهها دستبهدست میشود. در کنار آن بحثهای زیادی در مورد ایمنی پروازها، کیفیت هواپیماها و بهطور خاص ایمنی این هواپیما مطرحشده است. با در نظر گرفتن اینها وقتی به مقایسه خطر سفر با هواپیما و خودرو میپردازیم، احتمالا با خود فکر میکنیم که بله سفر با هواپیما خطر بیشتری دارد.
یا وقتی به آلودگیهای محیط زیستی انفجار نیروگاههای هستهای فوکوشیما یا چرنوبیل فکر میکنیم به نظرمان میرسد که آلودگی و آسیب نیروگاههای هستهای به طبیعت بیشتر از نیروگاههای خورشیدی یا حرارتی است.
وقتی اخبار درگیریهای پلیس و تیراندازی را میشنویم با خود فکر میکنیم که شغل پلیسی خطرناکتر از شغل کسی که کارش قطع درختان است.
وقتی میخواهیم به این فکر کنیم که آیا بیشتر ایرانیها آبگوشت را دوست دارند یا نه، فقط به آدمهایی که میشناسیم فکر میکنیم و میبینیم که از بین اعضای خانواده و دوستان ما فقط یک نفر آبگوشت دوست ندارد. پس نتیجه میگیریم که بیشتر آدمها آبگوشت را دوست دارند.
میانبر ذهنی: راهحل دمدستی
راهحل دمدستی یک میانبر ذهنی برای یافتن سریع پاسخ است. این میانبر ذهنی (Mental Shortcut) یکی از جانبداریهای شناختی انسانها است که البته زمانی بسیار مفید بوده است.
هنگامیکه انسانهای اولیه با یک حیوان جدید روبهرو میشدند، بلافاصله ذهن و بدنشان به حالت فرار یا مبارزه میرفت. در این حالت باید خیلی زود تصمیم میگرفتند که آیا این حیوان خطرناک است و اگر خطرناک است، آیا باید با آن مبارزه کنند یا از آن فرار کنند.
وقتی زمان و منابع کافی برای اتخاذ یک تصمیم وجود ندارد، ذهن ما از راهحل دمدستی بهره میگیرد. ذهن ما نیز برای اینکه بتواند در این شرایط سریع تصمیم بگیرد، آخرین شرایط و حیواناتی که شبیه این موقعیت بودند را در نظر میگیرد و یک تصمیم سریع بر اساس آنها میگیرد.
از آنجایی هم که در طول ده هزار سال فرآیندهای فرگشتی، انسانها توانستهاند بقا پیدا کنند، در نتیجه به جرات میتوان گفت که این میانبر ذهنی موفق عمل کرده است.
اما راهحل دمدستی معمولا نتایج غلطی دارد
ذهن ما در اولین برخورد با سوالهایی که در بالا گفتیم، سعی میکند با راهحل دمدستی پاسخی برای آنها بیابد. پاسخهایی که معمولا غلط از آب در میآیند.
پاسخ درست سوالات بالا اینگونه است:
طبق آمارها سفر با هواپیما بسیار امنتر از سفر با خودرو است؛ زیرا احتمال سقوط هواپیما خیلی کمتر از احتمال تصادف ماشین است.
نیروگاههای هستهای پاکترین نیروگاههای موجود هستند. با توجه به ایمنی بسیار بالای آنها احتمال خطرآفرینی آنها بسیار کم است، آلودگی آنها کنترلشده است. همچنین میزان مواد رادیواکتیوی که از یک فاجعه هستهای به طبیعت وارد میشود، بسیار از کمتر مواد رادیواکتیوی است که بهصورت طبیعی وجود دارند در نتیجه آسیبهای ناشی نیروگاههای هستهای بسیار کمتر از دیگر نیروگاهها است.
کسی که شغلش قطع کردن درختان است، شغلش بهمراتب خطرناک از پلیس است زیرا احتمال آسیب و مرگ در این شغل بیشتر از پلیس است.
پاسخ سوال نهایی را هم نمیدانم. برای اینکه ببینیم چند درصد از ایرانیها از آبگوشت خوششان میآید باید یک تحقیق میدانی انجام دهیم. انجام تحقیق و رجوع به آمار هم تنها راه حذف خطای راهحل دمدستی است.
باز هم دنیل کانمن
عبارت راهحل دمدستی را اولین بار دو روانشناس برنده جایزه نوبل یعنی آموس ورسکی (Amos Tversky) و دنیل کانمن (Daniel Kahneman) در سال ۱۹۷۳ استفاده کردهاند. ما بارها در آکادمی تجارتنیوز از نقش این دو روانشناس در اقتصاد رفتاری حرف زدهایم.
آنها در توصیف خطای راهحل دمدستی میگویند: خطای راهحل دمدستی در ناخودآگاه رخ میدهد و با یک اصل کار میکند. اصلی که میگوید «اگر شما میتوانید به چیزی فکر کنید، آن چیز باید مهم باشد».
ازاینروی ما باور میکنیم چیزهایی که بیشتر به ذهن ما خطور میکنند، مهمتر و معمولتر هستند و بازتابی دقیقتری از دنیای واقعیاند.
وقتی شاهد یک کیفقاپی در شهر باشید، به ذهنتان میآید که احتمال اینکه قربانی بعدی شما بشوید، زیاد میشود.
یکی از واضحترین مثالهای عملی خطای راهحل دمدستی، تاثیر مثالهای دمدستی و معمول در ذهنیت آدمها است؛ مثلا وقتی کنار جاده ماشینی میبینید که چپ کرده، احتمالا پیش خود فکر کنید که احتمال اینکه ماشین شما هم چپ کند، زیاد است.
هر چه بیشتر شما با ماجرایی درگیر باشید، این ماجرا بیشتر دمدست ذهنتان خواهد بود و شما فکر خواهید کرد احتمال رخداد مشابه برای شما زیاد است، بیشتر از چیزی است که در واقعیت وجود دارد.
عوامل موثر بر خطای راهحل دمدستی و راه گریز از آن
ذهن ما برخی اتفاقات را بیشتر از بقیه در خود نگاه میدارد. پوشش زیاد رسانهای، یکتا بودن اتفاق و میزان دراماتیک بودن آن میتوانند باعث شوند که اتفاق خاصی بیشتر در ذهن ما بماند.
وقتی اتفاقی نامعمول است، در ذهن ما بیشازاندازه بزرگ میشود و باعث میشود بهاشتباه فکر کنیم که چنین اتفاقی معمولتر از چیزی هست که در واقعیت وجود دارد.
میانبرهای ذهنی و جانبداریهای شناختی تاثیر زیادی در فرآیندهای تصمیمگیری و قضاوت ما دارند. برای دوری از این خطا نیز بهتر است پیش از هر نتیجهگیری، به آمارها، منابع و نظرات کارشناسی رجوع کنیم تا بتوانیم تصمیم بگیریم.
نظرات