با کارمند ابله چه کنیم؟!
در یک نظرسنجی که در مطلب «شایستهسالاری» انجام دادیم، مشخص شد که 88 درصد از شرکتکنندگان فکر میکنند کمتر از میانگین جامعه دروغ میگویند. 90 درصد شرکتکنندگان خود را از میانگین جامعه باهوشتر میدانند و 60 درصد آنها فکر میکنند با توجه به شدت هوش و میزان صداقتشان، درآمد کافی ندارند. و این نوابغ ممکن
در یک نظرسنجی که در مطلب « شایستهسالاری » انجام دادیم، مشخص شد که 88 درصد از شرکتکنندگان فکر میکنند کمتر از میانگین جامعه دروغ میگویند. 90 درصد شرکتکنندگان خود را از میانگین جامعه باهوشتر میدانند و 60 درصد آنها فکر میکنند با توجه به شدت هوش و میزان صداقتشان، درآمد کافی ندارند. و این نوابغ ممکن است کارمند شما باشند!
این کارمندها به دفتر شما میآیند و بدون آنکه وظیفه جدید تعریف کنند، افزایش دستمزد میخواهند. آنها فکر میکنند از بیشترِ کارمندانی که در شرکت کار میکنند باهوشتر، صادقتر، سختکوشتر و باسوادتر هستند و باید از دیگران وضعیت شغلی بهتری داشته باشند. به باور آنها دستمزدها عادلانه تقسیم نشده است و از تبعیض در محل کار ناراحتند. شما باید با آنها چهکار کنید؟
چرا آنها اشتباه میکنند؟
قطعا طیف زیادی از شرکتکنندگان در این نظرسنجی دارند اشتباه میکنند. ممکن نیست که 90 درصد مردم از بیشتر مردم باهوشتر و صادقتر باشند. چون در این صورت بیشتر مردم معادل تنها 10 درصد جمعیت میشود.
البته نظرسنجی ما یک ایراد بنیادی دارد. این نظرسنجی در یک مطلب علمی و در اینترنت منتشر شده و احتمال این که خوانندگان ما آدمهایی باهوش باشند، زیاد است. اما توجه به دو نکته ضروری است:
1- آزمایشهای استاندارد در اقتصاد رفتاری هم نشان میدهد که مردم بیش از اندازه به خود اعتماد دارند. (Overconfidence effect)
2- دلیلی ندارد که خوانندگان مطالب علمی در اینترنت از میانگین جامعه صادقتر باشند.
با توجه به این که توزیع بهره هوشی یک توزیع نرمال است، دور از ذهن نیست که بگوییم تنها 50% جامعه از میانگین جامعه باهوشتر هستند. کسانی که بهره هوشی بالای 100 دارند (تقریبی) باید نصف جمعیت را تشکیل بدهند. دقت کنید که شاید عدهای از این جمعیت خود را کمهوشتر از جامعه خوانده باشند. یعنی تمام 10 درصد شرکتکننده فروتن، الزاما کمهوشترین شرکتکنندگان ما نیستند.
اما گروهی وجود دارند که خود را باهوشتر از میانگین جامعه میدانند، درحالی که این گزاره در مورد آنها صادق نیست. ما اسم این جماعت را «ابله» میگذاریم! یعنی نادانهایی که وهم دانایی دارند.
به ابله تست هوش بدهید!
یک ابله به تمام معنا به اتاق شما میآید. صدایش میلرزد. نگاهش میپرد. اعتمادبهنفسش را یکجا جمع میکند و میگوید «حقوق من کافی نیست!». او خود را دارای تمام خصایص حامده و محاسن ماجدهای میداند که برای ارتقای شغلی الزامی هستند. با او چه کار میکنید؟
ممکن است فکر کنید که دو راه پیش روی شما قرار دارد: درخواست او را بپذیرید، یا با دقت به او توضیح دهید که چرا تصور شایستگی او توهمی بیش نیست. اما راه سومی وجود دارد. به او تست هوش بدهید!
البته منظورم این نیست که یک کپی از تست هوش ریون را در مقابلش بگذارید و از او بخواهید که به سوالات جواب دهد. بلکه به او وظیفهای بسپارید و ارتقای شغلی و دستمزد را به انجام آن مشروط کنید.
دقت کنید که تست طراحی شده باید واقعا ارزنده باشد. چیزی مثل «حل کردن تمام تمرینهای کتاب ریاضیفیزیک» به درد شما نمیخورد. وظیفهای را به او بسپارید که در صورت موفقیت او، کار مفیدی صورت گرفته باشد و افزایش دستمزد بهدردتان بخورد.
کارمند ابله را راضی کنید!
کارمندان ابله ناراضیترین کارمندها هستند. سرعت رشد توقع آنها از سرعت رشد مهارتهایشان بیشتر است و همین موضوع زمینه نارضایتی را ایجاد میکند. از طرفی نمیشود تمام ابلهها را اخراج کرد، از نظر آماری آنها 40 درصد جمعیت را تشکیل میدهند. اما کارمندان ابله به سادگی راضی میشوند.
اولین قدم برای مدیریت کارمند ابله این است که او را ابله فرض نکنید! سعی نکنید او را فریب بدهید. به او دروغ نگویید. با وعده الکی سرش کلاه نگذارید. بلکه با بیانی واقعی و بدون آنکه توهینی به شخصیتش شود، مشکلاتی را که مانع ارتقای او میشود، برایش توضیح دهید.
اولین قدم برای مدیریت کارمند ابله این است که او را ابله فرض نکنید!
توجه کنید که بیشتر آدمها فکر میکنند از بیشتر آدمها باهوشتر هستند. یعنی این احتمال وجود دارد که هوش شما از کسی که او را کمهوش فرض کردهاید، کمتر باشد. درنتیجه به قضاوت خود اعتماد نکنید. شاید در این مورد خاص، طرف مقابل شما ابله نباشد.
اگر کارمند ابله راضی نمیشود، به بلاهتش ادامه میدهد و این نارضایتی را به صورت بینظمی به بقیه سازمان منتقل میکند، باید یک فکر جدی بکنید. این فکر جدی نه بهخاطر کم بودن هوش او، بلکه بهخاطر ایجاد بینظمی و تلاش برای دامنزدن به نارضایتی است.
چرا ما اشتباه میکنیم؟
گفتیم که کارمندان ابله، قطعا اشتباه میکنند. اما مدیران هم در مورد آنها اشتباه میکنند. هیچ تست هوشی وجود ندارد که بتواند بهره هوشی آدمها را با دقت بالا اندازهگیری کند. برای این ادعا سه تبیین دارم:
1- اگر سنجابها تست هوش را طراحی میکردند، موجودات باهوشتر قادر میشدند که یک دانه فندق را در جنگل پنهان کنند و بدون نشانهگذاری بتوانند چند ماه بعد آن را بازیابند. انسان در این تست موجودی ابله و کمهوش میشد.
2- آلبرت انیشتن و کیتی پری در یک قطار کنار هم مینشینند. آلبرت از بلاهت کیتی در درک نسبیت شگفتزده میشود و کیتی از ناتوانی آلبرت در انتخاب پیراهن متناسب با شلوار تعجب میکند. هر یک فکر میکند دیگری ابلهی به تمام معنا است!
3- توقعداریم که میانگین بهره هوشی در جهان توزیع یکنواختی داشته باشد. اما کشورهایی که کمترین مشارکت را در طراحی تست هوش داشتهاند، نمره کمتری دریافت میکنند. یعنی میانگین هوش در قاره آفریقا به این دلیل پایینتر است که آفریقاییها کمتر در طراحی تست هوش شرکت داده شدهاند (به دلایل نهادی و استثماری).
4- الکترودینامیک علم دشواری است. اما در شدت سختی هرگز به پای کوانتوم نمیرسد. ریچارد فاینمن برنده نوبل فیزیک، آغازگر دانش کوانتوم-الکترودینامیک QED بود. تست هوش او عدد 125 را نشان میداد که عددی بسیار معمولی است.
هوش در محیط کار
آیکیو تنها عامل تعیینکننده برای خوبی یا بدی یک کارمند نیست و همانطور که گفتیم هوشمندی آدمها را تنها با IQ سنجیده نمیشود. محیط کار، محیطی فعال است که چالشهایی جدید میآفریند. چهبسا که ریچارد فاینمن، آلبرت انیشتن و از هر دوی اینها باهوشتر «ولفگانگ پاولی» کارمندهای خوبی از آب در نیایند.
اگر اطمینان حاصل کردید که کارمند شما طبق تعریف ابله است (کمهوشی که خیال میکند باهوش است) این 8 قدم میتواند به کمک شما بیاید:
1- گوش کنید:
اشتباه: او را نادیده بگیرید. بگذارید هر چه میخواهد بگوید اما توجهات را به چیز دیگری معطوف کنید.
درست: به دقت بهحرفهایش گوش دهید. همین که بداند حرفهایش را میشنوید برایش آرامشبخش است.
2- با خودشان صحبت کنید:
اشتباه: وقت و انرژی خود را صرف گله و شکایت از او نزد دیگران کنید یا در محیط دوستان، به تمسخر او بپردازید.
درست: به او در مورد کارش بازخورد بدهید. اگر او متوجه هیچکدام از اشتباهاتش نشود خیال میکند که دارد کارها را کاملا درست انجام میدهد. سعی کنید جانب انصاف را رعایت کنید و خوبیها را نادیده نگیرید.
3- اندازهگیری کنید:
اشتباه: با توصیفی کیفی به او بگویید که اوضاع چندان خوب نیست. حرف شما قابل باور نخواهد بود.
درست: معیاری دقیق تعریف کنید که بشود آن را با عدد نمایش داد. در صورتی که کارمند ابله مدعی عملکرد بینظیر است، اعداد و نمودارها را نشانش دهید. (اگر نمودار واقعا نشانه شایستگی او است، فروتنانه این موضوع را بپذیرید.) لازم است که قبل از شروع اندازهگیری، خودش معیار شما را پذیرفته باشد.
4- ثابتنظر باشید:
اشتباه: گاهی بگویید عیب ندارد و گاهی عصبانی شوید. گاهی کار را به کس دیگر بسپارید و گاهی از او توقع داشته باشید کار را انجام دهد.
درست: معیارهایی روشن داشته باشید و به آن پایبند بمانید. ایرادی ندارد که بعد از اندازهگیری و مشاهده عینی پسرفت کارمند ابله او را ببخشید.
5- اگر-آنگاه داشته باشید:
اشتباه: یک روز سر کار بیایید و بگویید که متاسفانه قادر به ادامه همکاری با او نیستید.
درست: روشن کنید که اگر این اتفاق بیفتد، فلان اتفاق خواهد افتاد. مثلا در صورت موفقیت در این مورد، حقوقت بیشتر میشود یا در صورت عدم موفقیت، توقع ارتقا نداشته باش.
6- در چاه آب، سم نریزید:
اشتباه: در مقابل یک کارمند از بلاهت کارمند دیگر بگویید. در این صورت او باور میکند که همکارانش ابله هستند. همین موضوع او را به یک ابله تبدیل میکند.
درست: اشتباهات یک کارمند را به خودش بگویید نه به دیگران. به این شکل هم خودش متوجه میشود که موجودی بدون اشتباه نیست و هم دیگری نسبت به او احساس برتری نخواهد کرد.
7- شجاع باشید:
اشتباه: نگران باشید که برخورد با یک کارمند ابله مشکلاتی درست کند که توان مدیریت آن را نداشته باشید.
درست: به کارمند ابله بگویید که اگر شغلی بهتر پیدا کرد، از دیدن پیشرفت او خوشحال خواهید شد.
8- ابله نباشید:
اشتباه: درست است که 40% مردم در مورد بهره هوشی خود اشتباه فکر میکنند، اما من قطعا در 50 درصد بالایی هستم!
درست: به احتمال چهل درصد در مورد تواناییهای خودم اشتباه میکنم. شاید کمتر از چیزی که فکر میکنم شایسته هستم.
فایده این روش
اگر توجه کرده باشید، ما ملاک انتزاعی از هوش را برداشتیم و سعی کردیم معیاری قابل اندازهگیری را بجای آن معرفی کنیم.
اگر هیچ ملاکی وجود نداشته باشد، کارمند شما در ذهن خودش معیاری برای ارزیابی عملکرد تعریف میکند. اما معمولا آدمها نقاط ضعف خود را در ارزیابی وارد نمیکنند. پس از مدتی او خیال میکند خیلی بیشتر از چیزی که شما به آن بها میدهید ارزشمند است.
بهتر است ملاک شما یک بعدی نباشد. از نظم در رفتوآمد گرفته تا انجام وظایف خارج از دامنه مسئولیتِ تعریف شده را در ملاک خود وارد کنید.
احتمال ابله بودن بهقدری بالا است که میشود آن را به عنوان یک حقیقت در مورد بشر پذیرفت. دقت کنید که فقط 40 درصد سمت چپ نمودار ابله نیستند. چه بسا فردی با بهره هوشی 120 خود را نابغهای تکرارناشدنی بپندارد. به بیان ساده، تمام ما ابله هستیم، فقط بعضیهایمان خبر نداریم!
نظرات