سوگیری و قضاوت: آیا زنان رانندگان بدتری هستند؟
فرض کنیم که شمای خواننده، آقا هستید و میخواهید به همراه یک خانم به مسافرتی طولانی بروید. چهکسی پشت فرمان مینشیند؟ اگر خانم هستید، شرایطی را تصور کنید که در یک سفر، یک راننده آقا همراه شما است. آیا به خاطر جنسیت فرض میکنید که رانندگی خانمها الزاما بدتر از آقایان است؟ این ادعا که
فرض کنیم که شمای خواننده، آقا هستید و میخواهید به همراه یک خانم به مسافرتی طولانی بروید. چهکسی پشت فرمان مینشیند؟ اگر خانم هستید، شرایطی را تصور کنید که در یک سفر، یک راننده آقا همراه شما است. آیا به خاطر جنسیت فرض میکنید که رانندگی خانمها الزاما بدتر از آقایان است؟
این ادعا که خانمها رانندگان بدتری هستند، موضوعات جالبی را در مورد خطاهای ذهنی، مشکلات طراحی سیستم و در نهایت اقتصاد رفتاری در دل دارد. در این نوشته نگاهی میاندازیم به این خطاهای ذهنی، و این که چرا برخی خیال میکنند که رانندگی خانمها از آقایان بدتر است.
رانندگی زنان در آمار
مطالعات متعددی وجود دارد که نشان میدهد زنان رانندگان بهتری هستند. مردان خیلی بیشتر از زنان پشت فرمان سیگار میکشند، با موبایل حرف میزنند، از راهنما استفاده نمیکنند، سرعت غیرمجاز میروند و حق تقدم را نادیده میگیرند.
از اقتصاد رفتاری میدانیم که «مردم بیش از اندازه به خود اطمینان دارند» (Over-confidence). در این مثال نیز مردان خطاکار فکر میکنند که رفتارهای پرخطرشان بهخاطر مهارتی است که دارند. اما باز هم آمار نشان میدهد که این رفتارهای مخاطرهآمیز مردان، بیشتر از زنان منجر به حوادث رانندگی میشود.
مردان خیلی بیشتر از زنان پشت فرمان سیگار میکشند، با موبایل حرف میزنند، از راهنما استفاده نمیکنند، سرعت غیرمجاز میروند و حق تقدم را نادیده میگیرند.
حتی اگر این آمار وجود نداشت و رانندگی زنان و مردان درست در یک سطح کیفی بود، باز هم خطاهای ذهنی باعث میشد که رانندگی زنان بدتر بهنظر برسد:
دلیل اول) مغالطه تایید
شاید شنیده باشید که «هر بار که میروم کارواش، باران میبارد». از نظر علمی قطعا هیچ ارتباطی بین بارشهای جوی و تمیزی ماشین شما وجود ندارد. اما واقعا این اتفاق میافتد، حتی در یک روز گرم تابستانی! چرا؟!
وقتی ما یک نظریه در ذهن داریم، بیشتر شواهدی را میبینیم که آن نظریه را تایید میکنند. بارها به کارواش میرویم و باران نمیآید، بارها باران میآید درحالی که ماشین ما کثیف است. اما اگر همان روزی که برای شستن ماشین هزینه کردهاید، باران ببارد، این اتفاق بیشتر در ذهن شما باقی میماند.
کارواشها هر روز کار میکنند، اما هر روز باران نمیبارد.
دارید رانندگی میکنید. یک راننده مرد میپیچد جلویتان. ترمز میزنید و رد میشوید درحالیکه دارید به کارهای امروز فکر میکنید. چندین راننده زن از کنار شما رد میشوند و توجه نمیکنید. یک راننده زن میزند روی ترمز. خودآگاه شما دوباره متوجه رانندگی میشود. راننده خاطی زن است؟ دیدی! آنها همیشه بد هستند.
این مغالطه در جاهای دیگر هم گریبانگیر ما میشود. مثلا تصور کنید که یک نفر معتقد است سهام شرکتهایی که تولیداتشان را در داخل میفروشند بهتر از شرکتهایی است که صادرات دارند. او فقط شواهدی را به ذهن میسپارد که نظریهاش را اثبات کند.
دلیل دوم) استرس و فشار
رانندگی من بد نیست، تا امروز تصادف رانندگی نکردهام و معمولا قوانین را رعایت میکنم. اما زمانی که میخواهم وارد مغازه مکانیکی بشوم، وقتی صاحب مغازه فریاد میزند «سریع بیا تو» عملکردم به شکل چشمگیری بد میشود.
از نظر علمی ما در موقعیتهای استرسزا، سروتونین ترشح میکنیم. این هورمون روی ذهن منطقی ما تاثیر میگذارد و باعث میشود که رفتارهایی هیجانی و غیرعقلایی داشته باشیم. برای مثال عملکرد مالی فقرا بدتر از ثروتمندان است. اما آنها کمهوشتر نیستند. بلکه تحت استرس عملکرد احساسیتری دارند.
وقتی یک آقا پشت فرمان است و خانمش کنارش نشسته، معمولا خانم هیچ دخالتی در رانندگی او نمیکند و نمیکوشد که رانندگی او را ارزیابی کند. اما معمولا آقایان کنار خانمها، مدام نظر میدهند و هر اشتباه کوچک را گوشزد میکنند.
برای همین وقتی یک آقا کنار یک خانم مینشیند، احساس میکند که رانندگی او خیلی خوب نیست. اما خبر ندارد که رفتار خودش باعث میشود که عملکرد راننده افت پیدا کند.
این قاعده در شرکتها و سازمانها هم برقرار است. اگر مدام رفتار کارمند را رصد کنید، هر اشتباه او را گوشزد کنید و به او این حس را منتقل کنید که عملکردش به دقت درحال رصد است، عملکرد او را بدتر میکنید.
دلیل سوم) فرصت تجربه
در سفرهای خانوادگی کمتر پیش میآید که زنان پشت فرمان بنشینند. معمولا زنان وقتی فرصت رانندگی پیدا میکنند که هیچ مردی در کنارشان نباشد، حتی اگر خودشان مالک ماشین باشند.
مهارت رانندگی چیزی نیست که در کتاب بخوانیم، در مورد آن ویدیوی آموزشی ببینیم یا به صورت ذاتی ماهرتر از دیگران باشیم. برای کسب مهارت رانندگی باید تمرین کنیم و زنان کمتر از مردان فرصت تمرین پیدا میکنند.
البته معنی این حرف این نیست که به خاطر تجربه کمتر زنان بیشتر از مردان مرتکب رفتارهای مخاطرهآمیز میشوند. همانطور که گفتیم سوگیری تایید باعث میشود که آدمهای به شدت بیتجربه بیشتر به چشم بیایند. اما همان موارد بیتجربه قربانی یک پیشداوری هستند. آنها تجربه کمتری دارند چون فکر میکنیم به خاطر تجربه کمتر قابلاعتماد نیستند و به آنها فرصت تجربه کافی نمیدهیم.
در سازمان نیز همین اتفاق میافتد. وظایف مهمتر را به افراد باتجربهتر میسپاریم و آنهایی که تجربه کمتری دارند از کسب تجربه محروم میمانند. بعد از مدتی، هنوز کسانی که از قبل تجربه بهتری داشتهاند، ماهرتر از جوانان و تازهکارها به نظر میرسند.
دلیل چهارم) خطای طراحی
ریچارد تیلر، اقتصاددان رفتاری، از اهمیت طراحی سیستم در رفتار عقلایی افراد صحبت میکند. از نظر او باهوشترین افراد در یک طراحی بد، رفتاری نامناسب دارند. درحالیکه افراد معمولی در یک طراحی مناسب عملکردی فوقالعاده خواهند داشت.
این موضوع در طراحی خودرو نمود پیدا میکند. بیشتر ماشینها برای مردانی با قد حدود 176 سانتیمتر طراحی میشوند. اما میانگین قد زنان 14 سانتیمتر کمتر از این مقدار است. صندلی، فرمان، فاصله دکمهها از راننده، فاصله دنده از بدن، دید کافی در اطراف ماشین و نحوه قرارگیری صندلی در مقایسه با ارتفاع کاپوت، برای یک مرد متوسط ایدهآل است. یک خانم دونده نمیتواند باکفشهایی مردانه که برایش بزرگ است، خیلی خوب بدود.
بیشتر ماشینها برای مردانی با قد حدود 176 سانتیمتر طراحی میشوند.
زنان (و همچنین مردان کوتاه قد)، در این ماشینهای بزرگ وضعیت ناراحتی دارند و همین موضوع میتواند بر وضعیت رانندگی آنها تاثیر بگذارد. (توجه کنید که حتی در خودروهای کوچک شهری، باز هم فضا ویژه اندام زنانه طراحی نمیشود.) آنها برای این که بتوانند بر این ابعاد غیراستاندارد غلبه کنند، به تلاشی بیشتر از مردانی با قد 170 تا 190 سانتیمتر نیاز دارند.
بهخصوص که معمولا اگر دو ماشین در خانه باشد، ماشین بهتر (که به خاطر تجهیزات اضافی رانندگی با آن سادهتر است) در اختیار مرد خانه قرار میگیرد و گزینه ارزانتر (سختتر) در اختیار خانمها.
دلیل پنجم) مغالطه میانگین
فرض کنید که بهطور میانگین ماشینهای مرسدس از محصولات بیامو سریعتر باشند. آیا میشود نتیجه گرفت که هر مرسدس از هر بیامو سریعتر است؟ خیر! یک مرسدس کلاس A با موتور 1800 قطعا از یک بیامو M5 سریعتر نیست. به نتیجهگیری بر اساس آمار، مغالطه میانگین میگویند.
فرض کنید که بهصورت میانگین رانندگی زنان از مردان بدتر باشد. حالا میخواهید به سفر بروید و قرار است دوست شما یا همسرش پشت فرمان بنشیند. آیا درست است که بگویید راننده مرد از راننده زن امنتر و ماهرتر است؟ خیر! همچنین اگر بخواهید از یک کارگر آلمانی در مقایسه با یک کارگر هندی دفاع کنید، میانگین عملکرد کارگران آلمانی و هندی، ارتباطی با عملکرد فردی تونی و رانجیت ندارد.
بیشتر بودن میانگین قد آقایان به معنای بلندقد بودن تمام مردها نیست.
وقتی میتوانید نتیجه کلی بگیرید که تمامی مردان از تمامی زنان ماهرتر باشند. اگر وضعیت میانگین بهتر باشد، باز هم تعداد زیادی از بانوان در مقایسه با تعداد زیادی از آقایان رانندگی بهتری خواهند داشت.
مثلا فرض کنید که میخواهید یک برنامهنویس استخدام کنید. بین دو گزینه، یک آقا و یک خانم، تردید کردهاید. در روزنامهای میخوانید که مردان بهطور میانگین برنامهنویسهای بهتری هستند. کدام را انتخاب میکنید؟
جواب معلوم است: آن شخصی که مهارتهای بیشتری دارد، بدون در نظر گرفتن جنسیتش. میانگین عملکرد زنان و مردان کمکی به تشخیص گزینه ماهرتر نمیکند. با وجود بهتر بودن وضعیت میانگین، هنوز هم ممکن است بین دو گزینه شما، کارمند زن به مراتب ماهرتر باشد.
دلیل ششم) مهارت در نبود KPI
یک موضوع بسیار مهم تعریف ما از راننده خوب و بد است. چه معیار و متری قرار است خوبی و بدی یک راننده را گزارش کند؟ آیا سرعت زیاد، تعویض مداوم لاین و استفاده از تلفن همراه در حین رانندگی قرار است راننده خوب و بد را جدا کند؟ یا نرخ تصادفات، میزان رعایت قوانین و رعایت سرعت مطمئن؟
شاید شما براساس مشاهدات خودتان بگویید که فلان شخص رانندگیاش بهتر است. اما آیا میتوانید دقیقا بگویید که با چه معیارهایی این حکم را صادر کردهاید؟ (یکی از دوستانم که ادعا دارد راننده خوبی است، بیشتر از بقیه دوستانم جریمه شده و تصادف کرده است، اما همچنان باور دارد که راننده بهتری است!)
به خصوص وقتی میگوییم تمام جامعه مردان از تمام جامعه زنان بهتر رانندگی میکنند، لازم است اندیکاتورهای کلیدی عملکرد key performance indicator را برای یک نمونه آماری مناسب اندازهگیری کنید و بعد نتیجهگیری کنید.
در بیشتر موارد ما بدون اندازهگیری حکم صادر میکنیم. شرکت خوب، شغل مناسب، ماشین بهتر و کارمند موفق را بدون اندازهگیری و تنها بر اساس احساسات فردی تشخیص میدهیم. در بسیاری موارد، معیارهای غیرحرفهای مثل ظاهر، رنگ پوست، سن و ارتباطات فردی بیشتر از معیارهای واقعی بر ذهن ما اثر میگذارند.
دلیل هفتم) بدون هیچ دلیلی!
ممکن است عدهای بعد از شنیدن تمام این موارد، هنوز بگویند «خیر، زنان رانندگان بدتری هستند، بحث ندارد.» برای آنها نه استدلال مهم است و نه آمار. چشمشان را میبندند و حکم صادر میکنند. حتی اگر به ادعای پوچ خود رنگ علمی بزنند باز هم چیزی تغییر نمیکند.
مثلا شاید از تاثیر تکامل بر بهبود رانندگی مردان بگویند. بدون آن که توجه کنند که تنها 110 سال از ورود خودرو به زندگی انسانها میگذرد و بدن ما در 110 سال هیچ تکاملی پیدا نمیکند.
در بسیاری از موارد، ما بدون داشتن دلایل کافی و در نبود دانش عددی در مورد مسائل نظر میدهیم. از برخی نظریهها جانبداری میکنیم و برخی دیگر را نمیپذیریم، بدون آنکه استدلالهایی واقعا محکم داشته باشیم. ما این طور فکر میکنیم، چون دوست داریم اینطور فکر کنیم.
قطعا اینطور نیست که هر زنی از هر مردی راننده بدتری باشد. این حکم حتی در مقام میانگین هم صادق نیست. اما نحوه قضاوت ما در مورد عملکرد کسانی که نمیشناسیم، آن هم تنها با دانستن یک پارامتر (جنسیت) باعث میشود که یکبار دیگر در مورد معیارهای داوری خود، داوری کنیم.
نظرات