یازده مهارت برای ارتقای تفکر استراتژیک
تفکر استراتژیک یک توانایی است که هرکس میتواند آن را به دست بیاورد. این کار به دانش، تجربه و تمرین نیاز دارد. با این وجود بعضی از افراد بهطور طبیعی در تفکر استراتژیک قویتر از دیگران هستند. این افراد دیدگاهی دارند که به کمک آن میتوانند آینده بهتری را برای خود و دیگران خلق کنند.
تفکر استراتژیک یک توانایی است که هرکس میتواند آن را به دست بیاورد. این کار به دانش، تجربه و تمرین نیاز دارد. با این وجود بعضی از افراد بهطور طبیعی در تفکر استراتژیک قویتر از دیگران هستند. این افراد دیدگاهی دارند که به کمک آن میتوانند آینده بهتری را برای خود و دیگران خلق کنند.
توجه کنید که تفکر استراتژیک با برنامهریزی استراتژیک فرق دارد. برنامه، ابزاری است که به کمک آن میتوانید افکار خود را عملی کنید. اما برنامهریزی بدون تفکر استراتژیک معنایی ندارد. از سوی دیگر تفکر استراتژیک فرایندی دینامیک است. افکار مدام تغییر میکنند، اصلاح میشوند و به کمال میرسند تا در نهایت نتیجه مطلوب به دست بیاید.
در اینجا نگاهی میاندازیم به 11 مهارت، که توانایی تفکر استراتژیک را در شما تقویت میکند.
مهارت 1: داستانگویی عددی
بعضیها در داستانگویی و سناریوپردازی و تفکر خلاق قدرت دارند، برخی دیگر خیلی خوب میتوانند مفاهیم ریاضی و عددی را درک کنند. چیزی که در ادبیات عامه از آن بهعنوان راستمغزی و چپمغزی یاد میشود.
تفکر استراتژیک به هر دو توانایی نیاز دارد. یعنی برای آنکه بتوانید بهصورت استراتژیک فکر کنید، لازم است بتوانید همزمان بهشکلی خلاقانه و منطقی فکر کنید.
برای آنکه بتوانید به صورت استراتژیک فکر کنید، لازم است بتوانید همزمان بهشکلی خلاقانه و منطقی فکر کنید.
برای تقویت این مهارت میتوانید در هر دو زمینه به مطالعه بپردازید. یعنی هم رمان بخوانید و هم کتابهایی با فرمولهای ریاضی.
تحلیل بنیادی یک تمرین فوقالعاده برای تقویت این مهارت است. تحلیلگران بنیادی با نگاهکردن به اعداد و نسبتهای مالی ، به توصیف سناریوی پیش رو میپردازند. سناریویی که در نهایت بهصورت یک عدد (پیشبینی EPS یا ارزش ذاتی) گزارش میشود.
مهارت 2: داشتن چشمانداز
فکرکردن به یک چشمانداز قابل دستیابی کاری بسیار دشوار است. بسیاری از افراد چشمانداز را موضوعی شاعرانه میدانند که نه کمکی به برنامهریزیهای شرکت میکند و نه به مدیران شرکت، دیدی از آینده میدهد.
از سوی دیگر بسیاری از تصمیمهای سازمانی، بر اساس وسوسههای لحظهای گرفته میشوند. شاید آنها چشماندازی روشن از آینده دارند، اما معمولا بهانههایی مثل استفاده از فرصتهای لحظهای برای رشد سریع، تصمیمها را از چشمانداز دور میکند.
دو خطا باعث میشود که افراد نتوانند تصمیمها را با چشمانداز همسو کنند:
- در تعریف چشمانداز، امکانات، منابع، فرصتها و روابط موجود در نظر گرفته نشدهاند. در نتیجه با منابع موجود نمیشود به سمت چشمانداز حرکت کرد.
- در تدوین چشمانداز تنها به امکانات و منابع موجود نگاه شده است و با پیشرفت سازمان و دستیابی به امکانات و منابع جدید، یا باید از چشمانداز فاصله گرفت یا این منابع موجود را از دست داد.
در مقابل در تفکر استراتژیک، شما مدام امکانات موجود را میسنجید و جایگاه آن در سند چشمانداز را بررسی میکنید.
مهارت 3: از تخیل تا وظیفه
در خانه نشستهاید و فکر میکنید چه خوب میشود اگر برای تعطیلات به شیراز سفر کنید. اما نمیدانید برای رسیدن به این هدف باید چه کار کنید. افرادی که از مهارت تفکر استراتژیک برخوردار هستند میتوانند:
- اهداف را به روشنی تعریف کنند.
- برای هر هدف برنامه عملی بریزند.
- در هر برنامه وظایف را به روشنی مشخص کنند.
- منابع لازم برای انجام وظایف را فراهم کنند.
مثلا برای سفر شیراز به بلیت هواپیما، هتل، برنامهای برای گشتوگذار و برنامه غذایی نیاز دارید. برنامه خرید بلیت هواپیما از چندین وظیفه تشکیل میشود که هر کدام به مقدار مشخصی پول و زمان نیاز دارد.
افراد عادی در خانه مینشینند و با رویاهایشان سرگرم میشوند. در مقابل تفکر استراتژیک به شما کمک میکند که با انجام مرحلهبهمرحله وظایف، اهداف خود را محقق کنید.
مهارت 4: انعطافپذیری همراه با پیشبینی
تصور کنید که برای تعطیلات به شمال کشور بروید و با دوستان خود در ساحل بدمینتون بازی کنید. راکت و توپ خریدهاید و به ساحل میرسید اما باد شدیدتر از آن است که بتوانید بازی کنید. همه از این حادثه ناراحت میشوید. مشکل کجا است؟
یک: شرایط لازم برای انجام بازی بدمینتون با معیارهای درستی سنجیده نشدهاند.
دو: با توجه به معیارهای سنجش، فرصتها و تهدیدها به درستی درک نشدهاند.
سه: خود را در موقعیت ناگواری یافتهاید که قابل پیشبینی بود و بهجای اصلاح برنامه با توجه به شرایط، مجبور شدید به شرایط پیشآمده واکنش آنی نشان بدهید.
چهار: هدف اصلی، اجرای بازی بدمینتون است؟ یا خوشگذرانی سالم همراه با تحرک ورزش؟
کسی که توانایی تفکر استراتژیک دارد، ابتدا شرایط آبوهوایی را چک میکند. متوجه میشود که وزش شدید باد یک تهدید برای بازی بدمینتون است. با توجه به هدف گروه (فعالیت مفرح) و ورزش باد، شاید بشود یک فعالیت دیگر مثل کایت را پیشنهاد کرد.
این افراد بهطور پیوسته شرایط را میسنجند، فرصتها و تهدیدها را پیشبینی میکنند و با توجه به هدف، برنامهای جدید میریزند.
مهارت 5: هوشیاری
در هر برنامه دو دسته عامل وجود دارد.
- عوامل درونزا: عوامل تاثیرگذاری که در مدل وجود دارند.
- عوامل برونزا: عوامل تاثیرگذاری که بیرون از مدل هستند.
برای مثال در پیشبینی سود یک شرکت نوشابه، قیمت شکر یک عامل درونزا است. اما این که با توجه به افزایش بیسابقه دمای هوا، مصرف نوشابه بالا برود، عاملی برونزا است.
اما آیا قیمت شکر یک «عامل درونزای خالص» است؟ خیر. حجم تولید شکر به آفات، و هجوم آفات به شرایط آبوهوایی بستگی دارد. در تفکر استراتژیک باید قادر باشیم که این عوامل را بهدرستی تشخیص دهیم و بتوانیم تاثیر هر عامل بر عوامل دیگر را تشخیص دهیم.
معروف است که میگویند یک سرمایهگذار موفق در حوزه آهن، همیشه از قیمت روزانه پرتقال هم خبر دارد.
مهارت 6: تجربهگرایی
همه ما تجربههای تلخی داریم. اما برای افراد عادی اینطور به نظر میرسد که در زندگی واقعی، هر تجربه تلخ شکل و جنسی کاملا جدید دارد و تجارب قبلی به درد شرایط کنونی نمیخورند.
اما در تفکر استراتژیک میتوانیم هر تجربه را به یک درس آموزنده تبدیل کنیم و در مواجهه با مشکلات بعدی از آموزههای قبلی بهره ببریم.
مهارت 7: استراحت بین دو نیمه
افراد سختکوشی وجود دارند که هر روز، روزی 16 ساعت کار میکنند و اگر زمان خالی پیدا کنند (مثلا در ترافیک) به کارهای عقبافتاده میپردازند.
اما تفکر استراتژیک به ما میگوید که یکی از مهمترین کارهایی که باید انجام دهیم این است که هیچ کاری نکنیم. زمانی برای استراحت مطلق ، تماشای منظره غروب، دیدن یک سریال طنز یا وقتگذراندن با دوستان و آشنایان بخش مهمی از برنامه کاری استراتژیک است.
مهارت 8: مشورت
با چه کسی مشورت میکنید؟ افراد دانا، حرفهای و باتجربه؟ اشتباه میکنید؟
مشورت بخش مهمی از تفکر استراتژیک است. افرادی که با این فن آشنا هستند، با هر کسی مشورت میکنند. نظر همه را میپرسند. توقع نداشته باشید که مادربزرگتان بتواند ایده خوبی برای سرمایهگذاری در بورس پیشنهاد کند، اما شاید در نظرات او، نکته جالبی باشد که تا امروز به آن فکر نکردهاید.
مهارت 9: واقعگراییِ خیالپردازانه
اگر کمپانی اپل میخواست واقعگرا باشد، هرگز با معرفی آیفون وضعیت موجود صنعت تلفن همراه را به چالش نمیکشید. اما اگر آنها بیاندازه خیالپرداز میبودند، هیچوقت نمیتوانستند رویاهای خود را عملی کنند.
بهترین وضعیت در نه در خیالپردازی است و نه در واقعگرایی. بلکه هدف ایجاد یک بالانس میان رویا و حقیقت است.
بهترین وضعیت در نه در خیالپردازی است و نه در واقعگرایی. بلکه هدف ایجاد یک بالانس میان رویا و حقیقت است. مهم است که بتوانیم برای رسیدن به رویاهایمان برنامهریزی کنیم، برنامه را به چندین وظیفه تقسیم کنیم و امکانات لازم برای انجام هر وظیفه را فراهم بیاوریم.
مهارت 10: پرهیز از تعصب
بیشتر آدمها در مورد برخی چیزها تعصب دارند. مثلا ممکن است طرفداری یک نفر از سرمایهگذاری در طلا، نه مبتنی بر تحلیل عددی و دلایل قوی، که تنها از روی پیشداوری باشد.
سوگیریهای شناختی و خطاهای ذهنی بخش جدانشدنی از وجود انسان هستند. اما تفکر استراتژیک به ما میآموزد که بدون قضاوت اجازه بدهیم همه، نظر خود را بگویند و از نظراتشان دفاع کنند.
بهترین حالت این است که بهمحض مطرحشدن یک ایده، آن را به نقد نکشیم. بلکه بگذاریم اندکی زمان بگذرد و در مورد آن فکر کنیم. در موارد زیادی ما یک ایده را در اولین لحظه رد میکنیم اما بعد که بیشتر به آن فکر میکنیم از این ایده خوشمان میآید. گاهی هم درست برعکس این اتفاق میافتد و ایدههای درخشان، بعد از مدتی احمقانه بهنظر میرسند.
مهارت 11: آرامش
فردی با یک ایده خلاقانه و جذاب به سراغ شما میآید. به نظر میرسد به همهچیز فکر کرده و برای اجرای آن خیلی مشتاق است. اگر هیجانزده میشوید و میگویید برای اجرای این ایده هر کاری از دستتان بر بیاید انجام میدهید، با تفکر استراتژیک آشنایی کافی ندارید.
در مواجهه با یک ایده جذاب، بهتر است برای فکر کردن و بیشتر حرفزدن در مورد آن درخواست وقت بیشتر کنید. حتی شاید بهتر باشد که هیجان و علاقه خود را ابراز نکنید. ایجاد امید در دل صاحب ایده و بعد ردکردن آن کار چندان جالبی نیست. بهتر است بدون قضاوت به موضوع فکر کنید و سر فرصت آن را بپذیرید یا کنارش بگذارید.
نظرات