فونیکس - هدر اخبار
کد مطلب: ۱۴۶۲۵۲

در ستایش فراغت

در ستایش فراغت

برتراند راسل در سال 1935 مقاله‌ای با عنوان «در ستایش فراغت» منتشر کرد. این مقاله از همان زمان تا به امروز نقد شد و هر کس با هر تخصصی سعی کرد تمام یا دست‌کم بخش‌هایی از نوشته را زیر سوال ببرد. اشتباهات راسل در زمینه نظریات اقتصادی، و البته پیشرفت‌های علم اقتصاد باعث شد که

برتراند راسل در سال 1935 مقاله‌ای با عنوان «در ستایش فراغت» منتشر کرد. این مقاله از همان زمان تا به امروز نقد شد و هر کس با هر تخصصی سعی کرد تمام یا دست‌کم بخش‌هایی از نوشته را زیر سوال ببرد. اشتباهات راسل در زمینه نظریات اقتصادی، و البته پیشرفت‌های علم اقتصاد باعث شد که ستایش او از فراغت رفته‌رفته فراموش شود. برای نمونه ما می‌دانیم که این حرف‌ها درست نیستند: «تمام مالیات و نیز پول‌هایی که در بانک گذاشته می‌شود، فقط به مصرف جنگ‌افروزی می‌رسد و هیچ سودی برای جامعه ندارد.» یا «از آن جهت که سرمایه‌گذاری عموما به شکست منجر می‌شود، خرج کردن پول حتی در راه قمار بهتر از سرمایه‌گذاری است.»

با این وجود در یک دیدگاه متعادل می‌توانیم ستایش بی‌چون‌وچرای کار زیاد را هم زیر سوال ببریم. در این نوشته قصد نداریم ستایش‌های راسل از فراغت را تکرار کنیم. بلکه می‌خواهیم جایی بین بیکاری مطلق و زندگی بدون استراحت، نقطه‌ای متعادل و مطلوب پیدا کنیم.

معنای فراغت از راسل تا به امروز

دنیای امروز نسبت به جهان در ابتدای قرن بیستم تغییر کرده است. حالا وضعیت حقوق کارمندان و کارگران بهتر از گذشته است. برای نمونه دیگر تنبیه بدنی کارگران یک قاعده پذیرفته‌شده نیست. از طرف دیگر بازارهای مالی توانسته‌اند ابزارهایی برای سرمایه‌گذاری‌های مطمئن و کم‌ریسک ایجاد کنند. به همین دلیل ضرر نکردن در سرمایه‌گذاری تنها بر اثر شانس اتفاق نمی‌افتد. از طرف دیگر متنوع‌سازی باعث شده است که تولید به حد اشباع نرسد و یک شرکت بتواند چند محصول متنوع تولید کند.

راسل باور داشت اگر هر کس تنها روزی 4 ساعت کار کند، بیکاری از بین می‌رود و فرصت کافی برای لذت بردن از زندگی در اختیار همه قرار می‌گیرد. او دوست داشت که پیشرفت فناوری و اتوماسیون فرایند تولید، همان‌قدر که به صاحبان مشاغل سود بیشتر می‌دهد، از ساعت کاری کارگران نیز بکاهد، بدون آن که حقوق آن‌ها کم شود. شاید ساعت کاری هنوز 8 ساعت باشد. اما میانگین درآمد نسبت به آن زمان چند برابر شده است.

شاید ساعت کاری هنوز 8 ساعت باشد. اما میانگین درآمد نسبت به ابتدای قرن بیستم چند برابر شده است.

با این وجود برخی از گزاره‌هایی که راسل در اوایل قرن بیستم ارائه کرد همچنان درست هستند. بیشتر مردم از این که یک روز کامل هیچ کاری نکنند و هیچ درآمدی به دست نیاورند احساس گناه می‌کنند. حتی هستند کسانی که نمی‌توانند بعد از ساعت کاری بیکار بمانند و فکر می‌کنند روزی 16 ساعت کار کردن یک فضیلت اخلاقی است. این آدم‌ها افتخار می‌کنند که هیچ‌وقت آزادی ندارند.

مقدار ساعت کاری، ارزش ساعت کاری

این تصور که تنها با زیاد کار کردن می‌شود درآمد بیشتر داشت، نادرست است. اگر پیشخدمت یک رستوران به جای روزی 8 ساعت، روزی شانزده ساعت کار کند، با فرض اینکه از شدت کار مریض نشود و بخش زیادی از درآمدش را صرف مداوا نکند، می‌تواند درآمدش را دو برابر کند. این فرد برای داشتن درآمد مطلوبش همیشه مجبور است به همین اندازه کار کند.

اما اگر همین فرد ساعت‌های اضافه‌اش را به تحصیل یا کسب مهارت بپردازد، بعد از مدتی می‌تواند با 8 ساعت کار در روز، به درآمد مورد نظرش برسد و به اوقات ارزشمند فراغت دست پیدا کند.

فراغت بیکاری رشد یادگیری انقلاب کتاب

اوقات فراغت بهترین زمان برای رشد و پیشرفت است.

اما تحصیل تنها راهی نیست که ارزش زمان ما را افزایش می‌دهد. مطالعه، گذراندن وقت با دوستان خوب، تماشای فیلم و مستند، تفکر، گردش در طبیعت، فراگرفتن هنری مثل موسیقی یا خوشنویسی و ورزش کردن می‌تواند درآمد شما را به شکل مستقیم یا غیرمستقیم افزایش دهد، بی‌آن‌که ساعت کاریتان بیشتر شود.

ممکن است تاثیر یادگیری هنر، سال‌ها بعد خودش را نشان بدهد. وقتی استیو جابز در کلاس خوشنویسی ثبت‌نام کرد، نمی‌دانست که سال‌ها بعد همین توانایی می‌تواند به او در ایجاد فونت‌های متنوع برای مکینتاش کمک کند. به زبان ساده، بالا بردن کیفیت زمان می‌تواند بیشتر از افزایش مقدار ساعت کاری سودآور باشد.

زمانی برای استراحت

همان‌طور که گفتیم ممکن است کار کردن بی‌اندازه شما را بیمار کند. در نهایت هزینه‌ای که برای درمان خود می‌پردازید، می‌تواند از مقدار اضافه درآمد بزرگ‌تر باشد. این نتیجه بدیهی است.

نتیجه غیر بدیهی برای طرف دیگر در فرایند کار است. کارفرماها دوست دارند که کارمندانشان همیشه و در حالتی به کار بپردازند. اما این تصور برای خودشان خطرناک است. کارمندهایی که به اندازه کافی استراحت نکنند، یا در محیط کار هیچ زمان آزادی نداشته باشند، دیر یا زود از کار خسته می‌شوند و شرکت را ترک می‌کنند. در آن صورت کارفرما باید کارمندی جدید پیدا کند و از ابتدا همه‌چیز را به او آموزش دهند. این کارمندان در زنجیر کشیده شده، از محیط کار نفرت پیدا می‌کنند و می‌اندیشند که کار وجهه انسانی را از آن‌ها بگیرد و به ماشین تبدیلشان کند. آن‌ها حتی اگر محیط کار را ترک نکنند، به خاطر این نفرت بازدهی کمتری خواهند داشت.

در موارد زیادی کارمندهای سخت‌کوش زودتر از کارمندهای عادی کارشان را ترک می‌کنند.

در موارد زیادی کارمندهای سخت‌کوش زودتر از کارمندهای عادی کارشان را ترک می‌کنند. اثر کار بیش از اندازه ( Overworking ) درست مثل حقوق ناکافی، محیط کار بد یا دیده نشدن ارزش‌ها و خلاقیت‌ها می‌تواند مقدار رضایت از کار را کاهش بدهد. پس به عنوان رئیس لازم است به اوقات فراغت کارمندان، دست‌کم به اندازه قانونی احترام بگذارید. از این نظر کار کردن بیش از حد، به نفع یک سازمان نیست.

فراغت و احساس گناه

یکی از موارد جالبی که راسل به آن اشاره می‌کند رابطه فراغت و احساس گناه است. اگر در مقابل پنجره بنشینیم و منظره غروب را تماشا کنیم، اگر در اتوبوس به بیرون خیره شویم، اگر روی مبل لم بدهیم و هیچ‌کاری نکنیم، احساس می‌کنیم که عمر گران را هدر داده‌ایم. راسل باور دارد که این تفکر از سوی سرمایه‌داران به ما القا شده است. این ادعا درست باشد یا نه، همه ما از کودکی یاد می‌گیریم که بیکاری خوب نیست و سرزنش فراغت در ما درونی شده است.

فراغت لذت موزه هنر نقاشی بیکاری

ساعت‌هایی که از تلف کردن آن‌ها لذت برده‌ایم، تلف نشده‌اند. (برتراند راسل)

البته بطالت و هدر دادن عمر شایسته نیست. اما احساس گناه در اوقات فراغت می‌تواند خطرناک باشد. خطر وقتی رخ می‌دهد که ما زمان‌های فراغت خود را با کارهای باطل و بی‌ارزش پر می‌کنیم. به این ترتیب نه می‌توانیم از این زمان برای استراحت استفاده کنیم و نه ارزشی بیافرینیم که ارزش این زمان صرف‌شده را داشته باشد. به این شکل احساس می‌کنیم که کاری مهم داشته‌ایم و وقتمان تلف نشده است. ممکن است بعد از مدتی دریابیم که داریم تمام عمر را صرف همین باطل‌های وقت‌گیر می‌کنیم.

مثلا ممکن است به جای ورزش، یادگرفتن هنر، مطالعه، وقت‌گذاشتن برای خانواده یا استراحت، به صفحات مجلات زرد خیره شویم، بی‌هدف کانال‌های تلویزیون را عوض کنیم، در شبکه‌های اجتماعی پرسه بزنیم، کشوهای مرتب را بار دیگر مرتب کنیم یا به هر شکل دیگر خود را مشغول و گرفتار نشان بدهیم و دست‌کم به خودمان نشان دهیم که فراغتی نداریم.

فراغت، بخشی از حقوق شما

فرض کنید که با حقوق ماهانه 2 میلیون تومان استخدام شده‌اید. آیا می‌پذیرید که به جای این رقم، مبلغ 1 میلیون تومان دریافت کنید؟

ساعات فراغت بعد از کار، روزهای تعطیل و مرخصی بخشی از حقوق شما است. شما حق دارید که استراحت کنید. همان طور که کسی حق ندارد شما را به خاطر گرفتن حقوق ماهیانه‌تان سرزنش کند، کسی هم نباید به خاطر ساعات فراغت بعد از کار به شما خرده بگیرد. باید باور کنیم که می‌توانیم روز جمعه را به طور کامل برای هیچ صرف کنیم.

می‌توانیم یک روز کامل را برای هیچ صرف کنیم.

همین هیچ، حتی از نظر اقتصادی می‌تواند مفید باشد. اگر هیچ وقتِ آزادی نداشته باشید، هرگز ایده‌ای خلاقانه به سراغ شما نخواهد آمد. همین ایده می‌تواند منجر به یک کسب‌وکار سودآور شود که با ساعت کار کمتر، درآمد بیشتری را به دست بدهد. کسانی که تمام ساعت‌های خود را پر می‌کنند، از این هدیه‌های آسمانی بی‌نصیب می‌مانند.

فرصتی برای زندگی کردن

اگر بپذیریم که تمام هدف از زندگی کسب درآمد است، در آن صورت می‌توانیم قبول کنیم که بیش از اندازه کار کردن یک فضیلت اخلاقی است.

اما در زندگی چیزهایی ارزشمندتر از کسب پول هم وجود دارد. باید اوقات فراغتی داشته باشیم تا بتوانیم از زندگی لذت ببریم. تشکیل خانواده، وقت گذاشتن برای فرزندان، آب دادن به گلدان‌ها و دیدن زیبایی‌ها می‌تواند به زندگی ما معنی بدهد.

حتی اگر عاشق کار باشیم و با کار کردن غرق لذت شویم، باید فرصتی داشته باشیم تا درآمد خود را خرج کنیم. به سفر برویم، خرید کنیم یا به فعالیت‌های جنبی بپردازیم.

پارک فراغت کودکی بازی بچه مادر

خوشا آن دم که از استغنای مستی، فراغت باشد از شاه و وزیرم. (حافظ)

این دیدگاه به نفع جامعه نیز هست. با خرج کردن پول می‌توانیم درآمد خود را بار دیگر به چرخه اقتصاد وارد کنیم. به این ترتیب صاحبان کسب‌وکارهای کوچک نیز از منافع کار ما بهره‌مند می‌شوند و اندازه اقتصاد رشد می‌کند و کارگران آینده می‌توانند حقوق بیشتری بگیرند. همیشه از خود می‌پرسم آدم‌هایی که هر روز، حتی روزهای تعطیل به طور تمام‌وقت کار می‌کنند، کی فرصت می‌کنند که از درآمدشان لذت ببرند؟

جایی میان این هر دو

سخت‌کوشی، داشتن هدف‌های بلند، تلاش بی‌وقفه برای رسیدن به آرزوها و برنامه‌ریزی برای افزودن ارزش، ستودنی است. وقتی کار می‌کنیم، کالایی تولید می‌کنیم، خدماتی ارائه می‌دهیم، نحوه تولید را به دیگران آموزش می‌دهیم، حتی وقتی سرمایه و امکانات خود را در اختیار ذهن‌های جوان قرار می‌دهیم تا با آن به شکوفایی برسند و مردم را از منافع این شکوفایی بهره‌مند کنند، کار بزرگی می‌کنیم.

این نوشته می‌خواهد بگوید که اوقات فراغت ارزنده است، آن را برای اهدافی ارزنده هزینه کنیم و اجازه ندهیم فریب مشغولیت، ما را از این هدیه ارزشمند غافل کند. نکته دیگر آن که این نصیحت، برای کسانی است که بیش از اندازه کار می‌کنند. هستند کسانی که به هیچ وجه قصد ندارند در فعالیت‌های اقتصادی سهم داشته باشند. آن‌ها بار زندگی را بر دوش کس دیگر مثل پدر انداخته‌اند. برای داشتن فراغت باید مشغولیتی وجود داشته باشد که از آن فارغ شویم. فراغت مدام فرقی با بطالت ندارد. برای آن‌ها به جای ستایش فراغت، کار را بستایید.

برتراند راسل می‌گوید «روایت یک فرد نادان از حرف‌های فردی دانا هرگز نمی‌تواند دقیق باشد. چرا که او به طور ناخودآگاه حرف‌هایی را که شنیده‌ است، طوری تغییر می‌دهد که برایش قابل فهم باشد.» وقتی فکر می‌کنم که بهترین شکل زندگی در تعادل میان کار و فراغت به دست می‌آید، شاید در همین تله افتاده باشم.

نظرات

مخاطب گرامی توجه فرمایید:
نظرات حاوی الفاظ نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد.