جنگ سردِ گازی / آیا «گاز» میتواند خاورمیانه را به آشوب بکشد؟
نفت، تا همین یکی دو دهه پیش، آنقدر مهم بود که در سال ۱۹۹۱ میلادی و در پی حمله صدام حسین به کویت، یکی از بزرگترین لشکرکشیهای نظامی در دنیای مدرن، به رهبری آمریکا و علیه عراقِ بعثی، شکل گرفت تا جریان ورود نفت به اقتصاد جهانی دستخوش آسیب نشود. حالا اما چند سالی است
نفت، تا همین یکی دو دهه پیش، آنقدر مهم بود که در سال ۱۹۹۱ میلادی و در پی حمله صدام حسین به کویت، یکی از بزرگترین لشکرکشیهای نظامی در دنیای مدرن، به رهبری آمریکا و علیه عراقِ بعثی، شکل گرفت تا جریان ورود نفت به اقتصاد جهانی دستخوش آسیب نشود.
حالا اما چند سالی است که گاز جای نفت را گرفته و برخلاف دومی، این بار مدعیان بیشتری هم دستاندر کار هستند. تجارتنیوز در این گزارش به این سوال جواب داده که آیا گاز میتواند رقابتهای ژئوپولتیک در منطقه خاورمیانه را تشدید کند و جنگ سرد گازی راه بیندازد؟
دوران طلایی نفت
در سال ۱۹۷۳ میلادی، پس از آغاز «جنگ اعراب و اسرائیل»، کشورهای عربیِ عضو اوپک، برخی متحدین اسرائیل را مورد تحریم نفتی قرار دادند و این موضوع، به بحرانی بیسابقه در سطح جهان بدل شد. قیمت نفت، ظرف چند ماه از بشکهای ۳ دلار به حدود بشکهای ۱۲ دلار رسید و کار به جایی رسید که حتی احزابِ سیاسی در جهانِ غرب هم شکستهایی را در انتخابات تجربه کردند.
بحران دوم در سال ۱۹۷۹ میلادی (همزمان با انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷) رخ داد. اعتصاب کارگران شرکت نفت ایران و بروز بحران سیاسی، جریان نفتِ صادراتیِ ایران به غرب را مختل کرد و وقتی در سال ۱۹۸۰ میلادی (۱۳۵۹ خورشیدی) عراق (به عنوان یکی دیگر از بزرگترین صادرکنندگان نفت) به ایران حمله کرد، شبکه صادرات نفت در سراسر جهان با بحرانی دیگر مواجه شد و دومین ضربه سنگین اقتصادیِ ناشی از اختلال در جریان نفت، به جهان وارد شد.
چرا «طلای سیاه» جایگاه خود را از دست داد؟
بسیاری از کارشناسان عقیده دارند همین دو رخداد بود که موجب افول نفت به عنوان منبع اصلی تامین انرژی در جهان شد. آمریکا که در دهه ۱۹۷۰ میلادی بزرگترین مصرفکننده نفت در جهان بود، در سال ۱۹۷۵ میلادی، بلافاصله ذخیرهسازی نفت برای روزهای بحران را آغاز کرد و آنچه بعدها «ذخایر استراتژیک نفت» (Strategic Petroleum Reserve) نام گرفت، از همان زمان کلید خورد.
اکنون نفت اهمیتی را که در دهه ۱۹۷۰ میلادی داشت، از دست داده، اما تخمین زده میشود ذخایر نفت استراتژیک آمریکا به حدود ۷۱۵ میلیون بشکه برسد. در واقع، آمریکاییها به گونهای برنامهریزی کرده بودند که در صورت بروز بحرانهایی مشابه در جریان توزیع نفت در جهان، بتوانند تا چند ماه بدون واردات نفت دوام بیاورند.
به این ترتیب، مصرفکنندگان انرژی در جهان، به اشکال دیگری از انرژی روی آوردند. چینیها، همپایِ رشد حیرتآورِ اقتصادیشان در ۴ دهه گذشته و رشد نیازشان به انرژی، همچنان بر سوزاندنِ زغالسنگ تکیه زدهاند که بزرگترین منابعِ آن را در اختیار دارند.
آمریکاییها هم (به مددِ شیوههایی نوین همچون «شکست هیدرولیکی» (Hydraulic fracturing)) نفت مورد نیاز خود را در داخل کشورشان تولید میکنند و حالا نه واردکننده، که صادرکننده نفت هم هستند. داستان انرژیهای نو هم باید در جای خود گفته شود.
تخمین زده میشود ذخایر نفت استراتژیک آمریکا به حدود ۷۱۵ میلیون بشکه برسد. آمریکاییها به گونهای برنامهریزی کردهاند که در صورت بروز بحرانهای مشابه بتوانند تا چند ماه بدون واردات نفت دوام بیاورند.
«گاز طبیعی» به صحنه وارد میشود
تغییرات بنیادین در آرایشِ بازیگرانِ تامین و مصرف انرژی در جهان اما تنها به چند کشور محدود نمیشود. بر خلاف روندِ دهههای پیشین، آمریکا و روسیه اکنون بزرگترین تولیدکنندگان نفت در جهان هستند و «اوپک» (به عنوان بزرگترین کارتلِ اقتصادی در جهان) آناندازه بیاهمیت شده که کشورهای عضو ترجیح دادهاند «اوپک پلاس» را شکل بدهند تا با پیوستن کشورهایی همچون روسیه، جمهوریآذربایجان، مکزیک، مالزی و سودان، قدرت و اهرم اعمال فشار این سازمان در جهان را همچنان حفظ کنند. صحبت از پایانِ واقعی عمر «اوپک»، اکنون از همه سو به گوش میرسد.
در این میان، کشورهایی هم بودهاند که «اوپک» را ترک کردهاند: اکوادور، اندونزی و قطر. موردِ قطر اما از بقیه جالبتر است. قطر در سال ۲۰۱۹ میلادی و پس از حدود ۳۸ سال عضویت در این کارتل نفتی و با وجود دارا بودن حدود ۲۵ میلیارد بشکه نفت قابل استحصال، اعلام کرد که ترجیح میدهد بر صادرات گاز تکیه کند.
به نظر میرسد این رخداد، شوکی بود که نشان میداد نفت واقعا از صحنه انرژیِ جهان بیرون میرود و چیزهایی هستند که برای همیشه در حال تغییرند. با این همه، این شروع ماجرا نبود و صرفا نقطه اوج آن بود.
پیش از آن، در سال ۲۰۰۱ میلادی و در زمان ریاستجمهوری محمد خاتمی در ایران، ایده تشکیل یک «اوپکِ گازی» به میان آمد که اتفاقا، ایران مبدع آن بود و قرار بود ایران و روسیه نقشی اساسی در پیشبرد این ایده داشته باشند. در واقع، دارندگان گاز داشتند تلاش میکردند داستان انحصار در تولید نفت را که پیشتر با «اوپک» تجربه شده بود، حالا با گاز تجربه کنند.
«مجمع کشورهای صادرکننده گاز» (GECF) در سال ۲۰۰۸ میلادی و در زمانی که محمود احمدینژاد رییسجمهور ایران بود آغاز به کار کرد و ایران، با وجود پیشتازی در طرحِ ایده، نتوانست قدرت چانهزنی بالایی در این سازمان به دست بیاورد. این سازمان امروز ۱۹ عضو دارد و در مجموع، بیش از ۷۰ درصد از ذخایر گاز متعارف در جهان را به خود اختصاص داده است.
قطر در سال ۲۰۱۹ میلادی و پس از حدود ۳۸ سال عضویت در اوپک و با وجود دارا بودن حدود ۲۵ میلیارد بشکه نفت قابل استحصال، اعلام کرد که ترجیح میدهد بر صادرات گاز تکیه کند.
رقابت بر سر تولید، صادرات و پول
نکته مهم در مورد گاز طبیعی این است که بر خلاف نفت، منابع گاز طبیعی در تعداد کشورهای بیشتری وجود دارد و در جهانی که روز به روز بیشتر تشنه انرژی میشود، داشتنِ منابع انرژیِ قابلِ فروش، یعنی رقابت و رقابت، تا حدی که تنها بتوانی خودت بفروشی و بازار را از بقیه رقبا بگیری.
همین حالا، به غیر از روسیه و ایران به عنوان دو کشورِ دارای بزرگترین ذخایر گاز طبیعیِ کشفشده در جهان، کشورهای همچون قطر، ترکمنستان، قزاقستان، مصر، مراکش، الجزایر، اندونزی، موزامبیک، استرالیا، کانادا و حتی چین (به عنوان بزرگترین واردکننده نفت در جهان) همگی تولیدکننده گاز طبیعی هستند. به عبارت سادهتر، صحنه رقابت در حوزه صادراتِ گاز، به مراتب شلوغتر از صحنه رقابت در صادرات نفت است.
در سال ۲۰۰۱ میلادی و در زمان ریاستجمهوری محمد خاتمی در ایران، ایده تشکیل یک «اوپکِ گازی» به میان آمد که اتفاقا، ایران مبدع آن بود و قرار بود ایران و روسیه نقشی اساسی در پیشبرد این ایده داشته باشند.
با این همه، وقتی صحنه تا این حد شلوغ است و بسیاری از کشورهای کوچک (همچون قطر) هم میتوانند به صادرکنندگان بزرگ گاز بدل شوند، قدرتهایِ بزرگتر در این حوزه، ترجیح میدهند بازی را به طریقی به غیر از یک رقابتِ سالم بر هم بزنند.
گاز، تا پیش از همهگیر شدنِ انرژیهای نو، مهمترین منبع انرژی در جهان خواهد بود.
اما اجازه بدهید با آمار شروع کنیم. دادههایی که در سال ۲۰۱۹ میلادی به روز شدهاند، نشان میدهند که ایران، پس از ایالات متحده آمریکا و روسیه، سومین تولیدکننده بزرگِ گاز در جهان است که تولید سالانه گاز آن در زمان مقایسه، به ۲۴۴ میلیارد متر مکعب میرسیده است. (دقت کنید که این آمار تولید است و نه آمار صادرات.)
در مقابل، روسیه در همان زمان سالانه حدود ۶۸۰ میلیارد مترمکعب و قطر (در رتبه چهارم تولید گاز در جهان) حدود ۱۷۸ میلیارد مترمکعب گاز تولید کردهاند. با این همه، وقتی صحبت از صادرات میشود، ایران به رتبههای پایینتر (تا حد نوزدهم در جهان) سقوط میکند. در واقع، بخش اعظم گاز تولیدشده توسط ایران در داخلِ کشور مصرف شده و حجم بسیاری کمی از آن راهی بازارهای بینالمللی میشود.
دادههایی روزآمدتر، مربوط به سال ۲۰۲۰ میلادی، نشان میدهند که روسیه، سالانه حدود ۲۱۰ میلیارد مترمکعب (حدود ۳۰ درصد از تولید) و قطر، سالانه حدود ۱۲۶ میلیارد مترمکعب (حدود ۷۰ درصد از تولید) گاز خود را صادر میکنند، نسبتی که در ایران، بسیار ناچیز است.
در میان ۱۵ کشور نخستِ صادرکننده گاز در جهان، از ایران، به عنوان دومین دارنده ذخایر گازی و سومین تولیدکننده بزرگ گاز در جهان، نامی دیده نمیشود. این در حالی است که برآوردها نشان میدهند در سال ۲۰۱۹ میلادی، قطر حدود ۳۳٫۲ میلیارد دلار از محل صادرات گاز درآمد داشته و شاید به همین دلیل است که این کشورِ بسیار کوچک و کمجمعیت، تصمیم به خروج از اوپک گرفته است.
دادههایی که در سال ۲۰۱۹ میلادی به روز شدهاند، نشان میدهند که ایران، پس از ایالات متحده آمریکا و روسیه، سومین تولیدکننده بزرگِ گاز در جهان است که تولید سالانه گاز آن در زمان مقایسه، به ۲۴۴ میلیارد متر مکعب میرسیده است. با این همه، در میان ۱۵ کشور نخستِ صادرکننده گاز در جهان، از ایران نامی دیده نمیشود.
گاز و ژئوپولتیک: نمیگذارم مشتریهایم را بقاپی!
اما عرصه تولید و صادرات گاز، آن قدرها هم که به نظر میرسد به توانایی تولید و توانایی صادرات بستگی ندارد و ملاحظاتِ ژئوپولتیک بسیار کلانی بر این حوزه سایه انداختهاند. در واقع، وزن این ملاحظات و ماحصل آنها به اندازهای بالا است که شاید بشود عنوان «جنگ سرد گازی» را هم به آنها داد.
اما ماجرا از کجا شروع میشود؟ روسیه، اصلیترین تامینکننده گاز در اروپا است. در سال ۲۰۱۷ میلادی، حدود ۳۹ درصد از گازِ وارداتی کشورهای اروپایی توسط روسیه تامین میشد و این در حالی بود که برای برخی کشورهایِ قاره سبز، روسیه تنها منبع گاز بوده و هست. مثلا، کشورهایی همچون فنلاند و استونی، ۱۰۰ درصد از گاز وارداتی خود را از روسیه میخرند. این نسبت برای اقتصادهای سنگینوزنی همچون اقتصاد آلمان هم به حدود ۵۰ تا ۷۵ درصد میرسد.
اما این برای اروپایی که به صورتِ سنتی دشمنِ خونیِ روسیه به حساب میآید، هم یک نقطهضعف است و هم یک نقطه وابستگی و اروپاییها دائما در تلاش بودهاند که منابع واردات گاز خود را متنوعتر کنند. رویکرد روسیه دقیقا برعکس خواسته اروپا است و روسها، میخواهند هر طور شده، انحصار صادرات گاز به اروپا را برای خودشان حفظ کنند.
روسیه، اصلیترین تامینکننده گاز در اروپا است. در سال ۲۰۱۷ میلادی، حدود ۳۹ درصد از گازِ وارداتی کشورهای اروپایی توسط روسیه تامین میشد و این در حالی است که کشورهایی همچون فنلاند و استونی، ۱۰۰ درصد از گاز وارداتی خود را از روسیه میخرند.
همین حالا، روسها با استفاده از خط لوله «نورد استریم» (Nord Stream)، سالانه حدود ۵۰ میلیارد مترمکعب گاز روانه خانههای اروپایی میکنند و برنامهریزیهای انجامشده برای توسعه «نورد استریم ۲» (با وجود تمام مجادلات سیاسی و اقتصادی بر سر آن) میتواند این ظرفیت را ۲ برابر افزایش بدهد.
اما رقبای جدیدی هم پیدا شدهاند که رابطه دو طرفهشان با روسها، گاهی خوب است و گاهی بد و این، بازیِ صادرات گاز را به بازیهای سیاسی هم پیوند میزند. مثلا، ترکیه و جمهوریآذربایجان، قصد دارند با انتقال گاز از میدان «شاه دنیز»، متعلق به آذربایجان در دریای خزر و از طریق خاک دو کشور، در پروژهای که به «خط لوله ترانس-آناتولین» (Trans-Anatolian gas pipeline) موسوم است، رقیبی برای روسها در تامین گاز اروپا شوند.
روسیه نمیخواهد شریکی در صادرات گاز به اروپا داشته باشد.
هنوز مشخص نیست واکنش روسها به این تصمیم چه خواهد بود، اما تجربه نشان داده روسیه در زمینه صادرات گاز، نمیخواهد کمترین امتیازی به هیچکس بدهد، بهویژه که یک طرفِ این ماجرا، ترکیهای باشد که عضو «ناتو» است و در واقع، رقیبِ نظامیِ روسیه محسوب میشود. البته این هم ممکن است که «ولادیمیر پوتین»، امتیازی به «رجب طیب اردوغان» داده باشد تا او را از «ناتو» دور کند.
این اما در حالی است که پیشنهاد تامینِ بخشی از گازِ اروپا از سوی ایران، بسیار پیش از پشنهاد ترکها روی میز بود، پیشنهادی که البته به دلیل روابطِ تیره میان ایران و جهان غرب، هرگز رنگ اجرا به خود ندید. بر این اساس، از سال ۲۰۰۷ میلادی به این سو، ایران و برخی کشورهای اروپایی، همچون یونان، ایتالیا، سوئیس، اتریش، آلمان، فرانسه و اسپانیا، توافقنامههایی برای صادرات گاز از میدانِ «پارس جنوبیِ» ایران به اروپا به امضا رساندند.
در این پروژه، موسوم به «خط لوله پارس» (Persian Pipeline)، ترکیه هم منافعی داشت و قرار بود مسیر انتقال گاز ایران به این کشورهای اروپایی از خاک ترکیه بگذرد. بر اساس برنامهریزیهایِ انجام شده، هدف از اجرای پروژه هم صادرات سالانه حدود ۵۰ میلیارد مترمکعب گاز از سوی ایران بود.
روسیه در زمینه صادرات گاز، نمیخواهد کمترین امتیازی به هیچکس بدهد، بهویژه که یک طرفِ این ماجرا، ترکیهای باشد که عضو «ناتو» است و در واقع، رقیبِ نظامیِ روسیه محسوب میشود. البته این هم ممکن است که «ولادیمیر پوتین»، امتیازی به «رجب طیب اردوغان» داده باشد تا او را از «ناتو» دور کند.
پیچیدگیهای بیشتر و بیشتر
از آن طرف، تا همین دو دهه پیش، قراردادِ دیگری برای انتقال گاز ایران به شبهقاره هند، از طریق خاکِ پاکستان هم روی میز بود، پروژهای موسوم به «خط لوله صلح»، که آن هم به دلیل کارشکنیها و فشارهای آمریکا به پاکستان، برای جلوگیری از انتفاعِ ایران اجرایی نشد.
با این همه، موقعیت جغرافیاییِ خاص و دسترسی راحتِ ایران به گاز آنقدر مناسب است که خریداران را به طمع بیندازند تا با وجود تحریمها، باز هم گوشهچشمی به ایران داشته باشند. جدیدترینِ این خریداران، چین است که زمزمههایی از قرارداد صادرات گازِ ایران به این کشور، در سند توافقی که در بهار سال ۱۴۰۰ میان ایران و چین به امضا رسید، شنیده شد.
ایران قرار بود از طریق پاکستان به هند گاز بفرستد، پروژهای که تحریمها مانع آن شد.
همزمان، این حدس هم زده شده که ممکن است عبور گاز ایران از مسیر پاکستان به چین، در واقع جایگزین «خط لوله صلح» بشود و در واقع، چین با کارت ایران، به توسعه پاکستان هم کمک میکند. توسعه پاکستان هم از این منظر برای چین اهمیت دارد که پاکستان، در واقع مشکلات متعددی با دیگر رقیبِ چین، یعنی هند دارد.
از آن سو اما دیگر رقبای منطقهای ایران هم دست به سینه ننشستهاند. در ماههای اخیر و پس از خبرهای شوکهکننده از امضای توافقنامههای صلح میان اسرائیل و چند کشور عربی، موضوع دیگری هم در مورد صادرات گاز مطرح شده که میتواند باز هم بازی را پیچیدهتر کند.
اسرائیل (رژیم اشغالگر قدس) قصد دارد میانجیِ انتقال گاز از خلیجفارس به اروپا باشد و در این مسیر، ممکن است حتی عربستانسعودی و مصر هم با این کشور همراه بشوند. در تازهترین رویداد، در سال ۲۰۱۹ میلادی، کشورهایی همچون مصر، قبرس، اسرائیل، یونان و حتی اردن (کشورهایی که بعضی از آنها پیشتر با یکدیگر دشمنیهای خونین داشتند)، «مجمع گازیِ شرق مدیترانه» (East Mediterranean Gas Forum) را ایجاد کردند که قرار است از عمق دریای مدیترانه گاز استخراج کرده و به اروپا صادر کند.
ممکن است عبور گاز ایران از مسیر پاکستان به چین، در واقع جایگزین «خط لوله صلح» بشود و در واقع، چین با کارت ایران، به توسعه پاکستان هم کمک میکند. توسعه پاکستان هم از این منظر برای چین اهمیت دارد که پاکستان، در واقع مشکلات متعددی با دیگر رقیبِ چین، یعنی هند دارد.
ترکیه این اتحاد را به شدت محکوم کرده، چراکه هم ممکن است مشتریهای اروپاییِ گازی را که از میدان گازیِ «شاه دنیز» در دریای خزر به اروپا میفرستد، از دست بدهد و هم اینکه قبرس، یونان و مصر، به نوبه خود مشکلاتی سیاسی با ترکیه دارند. ظاهرا، گاز میتواند حتی نقشه سیاسی منطقه را هم تغییر بدهد.
حال باید دید ایران بهعنوان سومین تولیدکننده گاز جهان در این بازی جدید چه جایگاهی به دست میآورد و چگونه بازی میکند؟
نظرات