برداشت منابع آبی زمان دایناسورها / آیا باید کشاورزی را تعطیل کنیم؟
نگرانیها در مورد وضعیتِ بحران آب در ایران، در هفتههای اخیر اوج گرفته و دلیلِ مشخص آن، پایان یافتنِ بازه زمانیِ سنتی برای بارشهایِ بهاره است، بدون آنکه بیشترِ استانهایِ کشور شاهد بارشهایِ بهاره قابلتوجهی بوده باشند. اما چرا نگرانی در مورد بحران آب، بار دیگر بر سرِ ما آوار شده است؟ به گزارش تجارتنیوز،
نگرانیها در مورد وضعیتِ بحران آب در ایران، در هفتههای اخیر اوج گرفته و دلیلِ مشخص آن، پایان یافتنِ بازه زمانیِ سنتی برای بارشهایِ بهاره است، بدون آنکه بیشترِ استانهایِ کشور شاهد بارشهایِ بهاره قابلتوجهی بوده باشند. اما چرا نگرانی در مورد بحران آب، بار دیگر بر سرِ ما آوار شده است؟
به گزارش تجارتنیوز ، در بهار سال ۱۳۹۸، سیلابهای گستردهای سراسر ایران را فرا گرفت که از منظر شدت و گستره، بیسابقه گزارش شدند. حسن روحانی، رییسجمهور، در همان زمان گفت که وجهِ مثبت این سیلابها (فارغ از خسارتهایِ جانی و مالی) بارش حدود ۵۰۰ میلیارد مترمکعب نزولات جوی در سراسر کشور بوده که این هم از نظر سابقه، پیش از این تجربه نشده بود.
وقتی حواسمان نبود
شاید همین موضوع بود که بحران آب در ایران را از فهرست نگرانیهایِ دمِ دستیِ ما ایرانیها خارج کرد. دیگر کمتر کسی، حتی در رسانهها، از بحران آب در کشور سخن میگفت و حتی عدهای هم بودند که میگفتند که ایران دوره طولانی «خشکسالی» را پشت سر گذاشته و وارد دوره «ترسالی» شده است.
«عباس کشاورز»، سرپرست پیشینِ وزارت جهاد کشاورزی در یک نشست خبری، در مورد وخامتِ بحران آب در ایران گفته بود که چاههای کشاورزی در برخی مناطقِ ایران به قدری عمیق شدهاند که به آبهایی «روغنمانند» رسیدهاند که به دلیل در بر داشتنِ فلزات سنگین، نمیتوان از آنها حتی برای کشاورزی هم استفاده کرد.
گویی همه یادشان رفته بود که فلاتِ ایران، یک سال و یک دهه نیست که خشک است و کمبود آب، دستکم چند هزاره است که در این منطقه از جهان فراگیر است. اختراع سیستمهایی همچون « قنات » یا «کاریز» و آن جمله معروف در کتیبهای هخامنشی که میگفت «ای اهورا مزدا این سرزمین را از سپاهِ دشمن، دروغ وخشکسالی دور نگاه دار«، نشانههایی از قدمتِ این بحران در فلات ایران هستند.
سیلابهای سال ۱۳۹۸ موجب شد یادمان برود که ایران، چندین هزاره است که سرزمینی کمآب محسوب میشود.
باز هم ظاهرا همه فراموش کردهاند که اعتراضاتِ اجتماعیِ ناظر به موضوع بحران آب در ایران، طی سالهای اخیر در این سو و آن سویِ کشور گسترش پیدا کردهاند. به عنوان نمونه، کشاورزان اصفهانی در سال ۱۳۹۷ در اعتراض به انتقال آبِ زایندهرود و کمبود منابع آبی برای کشاورزی تجمع کرده بودند و موضوع وضعیت آبِ شرب در خرمشهر نیز به تجمعاتی مشابه ختم شده بود.
وضعیت بحران آب در ایران چه حد وخیم است؟
اما وضعیت منابع آبی ایران در سالِ جاری واقعاً تا چه حد وخیم است؟ نخست اینکه وخامت بحران آب در ایران را میتوان دستکم از دو منظرِ مختلف مورد بررسی قرار داد. کارشناسانِ هیدرولوژی و محیط زیست میگویند بروز «تنشِ آبی» برای «انسان»، به این معنی است که «محیط زیست» پیش از این وارد وضعیتی شده که از دریافتِ «حقآبه» [یا «حقابه»] خود محروم شده است.
به عبارت سادهتر، وقتی برای «انسانها» کمبود آبِ جدی وجود داشته باشد، «محیطزیست» پیشاپیش وضعیت بسیار وخیم را رد کرده و دیگر آبی برای تزریق به سفرههای آبِ زیرزمینی یا تخصیص به حیاتوحش وجود ندارد و هر چه هست و نیست، باید به ارضایِ نیازهای انسانی اختصاص پیدا کند.
وضعیت آبگیری در برخی سدهای ایران در فروردینماه سال ۱۴۰۰/ بر اساس دادههای وزارت نیرو
مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی اما در گزارشی که به تازگی منتشر شده، تصویری از وخامت بحران آب در ایران به دست داده است. بر اساس این گزارش، در نیمی از مناطق ششگانه آبی در کشور، میزان ذخایر آبِ پشت سدها به شدت افت کرده و به سطوح نگرانکنندهای رسیده و این در حالی است که تنها ۵۸ درصد از ذخایر سدهای کشور پر شده است.
وقتی صحبت از بحران آب در سطح «انسانی» میشود، بحران آب در سطح «محیطزیست» مدتها است که فوق بحرانی شده است.
استانهایِ «اصفهان»، «هرمزگان»، «سیستان و بلوچستان»، «اردبیل»، «فارس» «مرکزی» و «خراسان رضوی» تنها برخی از استانهایِ در معرض تنشِ آبی هستند که در این گزارش به آنها اشاره شده است. از آنسو، در گزارش وزارت نیرو در مورد وضعیت سدهای کشور در فروردینماه سال ۱۴۰۰ هم به برخی سدها و میزان ذخیره آبِ آنها اشاره شده است که بسیار تکاندهنده به نظر میرسند.
به عنوان نمونه، سد «استقلال» در استان هرمزگان، از مجموع حدود ۱۱۶ میلیون متر مکعب ظرفیت خود، تنها ۴۸ درصد آبگیری داشته و در قیاس با مدت مشابه سال ۱۳۹۹، حدود ۵۱ درصد کاهش در ذخایر آبی را شاهد بوده است.
سد بسیار بزرگِ «زایندهرود» در استان اصفهان هم با وجود ظرفیت ۳۳۳ میلیون متر مکعبی، تنها ۲۷ درصد آبگیری داشته و این فاجعه در میزانِ ذخایرِ این سد در حالی رخ داده که در مقایسه با مدتزمان مشابه سال گذشته (۲۰ فروردین ماه سال ۱۳۹۹)، افتی ۳۲ درصدی در میزان آبگیری داشته است.
بیرونکشیدن آب از عمق ۳ هزار متری
با این همه، به نظر میرسد سوتِ بحران آب در ایران، هنوز به گوشِ ردههای بالایِ مدیریتی نرسیده و یا اگر هم رسیده، هنوز به درستی درک نشده است. چند سال پیش، در جریان اکتشاف منابع سنگآهن در استان سیستان و بلوچستان، در عمق ۳ هزار متریِ زمین، منابع آب کشف شد و این در حالی بود که در این عمق، معمولا کسی به دنبال آب نمیگردد.
بررسیهایِ بعدی نشان داد که این منابعِ آبی، فاقد عناصرِ زیانآوری همچون فلزات سنگین هستند و به این ترتیب، بر خلافِ انتظار، میتوان از این منابع برای مصارف کشاورزی استفاده کرد. توضیح اینکه زمینشناسان میدانند که در اعماقِ زمین (در لایههایی که به صورتِ عادی، دسترسی به آنها ناممکن است) آب وجود دارد، اما وجود برخی عناصر موجب میشود که استفاده از این آبها، نه تنها برای شرب که برای کشاورزی هم ناممکن باشد.
آیا «آبهای ژرف» میتوانند ایران را نجات دهند؟
«عباس کشاورز»، سرپرست پیشینِ وزارت جهاد کشاورزی و معاونِ چندین و چند ساله این وزارتخانه، در ابتدایِ آغاز به کار دولت یازدهم، در یک نشست خبری، در مورد وخامتِ بحران آب در ایران گفته بود که چاههای کشاورزی در برخی مناطقِ ایران به قدری عمیق شدهاند که به آبهایی «روغنمانند» رسیدهاند که به دلیل در بر داشتنِ فلزات سنگین، نمیتوان از آنها حتی برای کشاورزی هم استفاده کرد.
کشف آب در عمق ۳ هزار متری زمین اما ظاهرا برخی را خوشحال کرده است. از منظرِ فنی، به این آبها، «آبهای ژرف» گفته میشود، آبهایی که امروز و دیروز در زیرِ زمین جمع نشدهاند و میتوانند متعلق به دهها هزار، صدها هزار و شاید حتی میلیونها سال قبل باشند. شاید هم از زمان دایناسورها!
برخی میگویند میزانِ آب قابل استحصال از این سفرههایِ آب زیرزمینی تا حد چند ده میلیارد مترمکعب است و از آنسو، خبرهایی ضد و نقیض از بهرهگیری از سرمایه و دانش فنیِ روسها و فرانسویها در استحصال این آبها در استان سیستان و بلوچستانِ ایران هم به گوش میرسد.
«حبیبالله دهمرده»، نماینده کنونی شهر زابل در مجلس شورای اسلامی که کارنامه استانداری در استانهای لرستان، کرمان و سیستان و بلوچستان را هم در کارنامه دارد، در سال ۱۳۹۸ گفته بود که آب موجود در این سفرههای زیرزمینی، از رشتهکوههای «هندوکش» در افغانستان و پاکستان نشات میگیرند و ایران اساسا میتواند ظرف ۱۰ روز استحصال آب از این سفرهها را آغاز کند.
از آنسو، «سورنا ستاری»، معاون علی و فناوری رییسجمهور (که از او به عنوان یکی از چهرههای کلیدی و احتمالی در انتخابات ریاستجمهوری آینده هم یاد میشود)، روز ۳۱ فروردین ماه سال جاری، با حضور در استان سیستان و بلوچستان گفت:«پروژه آب ژرف در منطقه سیستان و بلوچستان به نتایج باورنکردنی رسیده و مطمئنا با اجرای آن، اتفاق عجیبی در این استان میافتد.»
به این ترتیب، در حالی که فعالان محیطزیست میگویند به جایِ افزایش منابع آب باید به دنبال مدیریت آب باشیم، ظاهرا هنوز عدهای به دنبال پیدا کردن منابعِ آبِ جدید برای مصرف هستند و در این میان، اهمیتی ندارد که این منابع، از عمق ۳ هزار متری و از دورههای پیشینِ زمینشناسی نشات میگیرند.
کشاورزی را تعطیل کنید، معدنداری کنید
برای کاهش درد و رنج بحرانِ آب در ایران اما گاهی راهحلهای رادیکالتری هم به ذهنِ برخی میرسد. همین چند روز پیش، نایبرئیس انجمن مس ایران خواستار کنار گذاشتن کشاورزی در ایران و توسعه معادن کوچک، به عنوان زمینه شغلی برای کشاورزان، در مناطق کمتر توسعه یافته ایران شد.
«کوروش شعبانی»، با بیان اینکه منطق اقتصادی این است که معادن جایگزین کشاورزی شوند، به «تجارتنیوز» گفت: «ایران بین عرض جغرافیایی ۲۵ تا ۴۵ درجه قرار دارد و کشور کمآبی محسوب میشود و ما در زمینه کشاورزی، به جهت مصرف بالایِ آب، مزیتی نداریم. به همین جهت، توسعه معادن کوچک در مناطق کمتر توسعهیافته، میتواند علاوه بر اشتغالزایی، باعث صرفهجویی در مصرف آب شود.»
از طرفی، برای کشوری که بر اساسِ آمارهای رسمی، دستکم ۹ درصد از نیروی کارِ آن (حدود ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار نفر) در بخشِ کشاورزی به فعالیت مشغول هستند، کنار گذاشتن کشاورزی یک شوکِ عادی نیست.
به گفته نایبرئیس انجمن مس ایران، با یک و نیم لیتر آب در ثانیه، امکان فعالیت معدن و اشتغالزایی در مناطق محروم فراهم میشود و این در حالی است که از نظر تعداد، اکثریت معادن ایران کوچکمقیاس هستند و میتوانند در این زمینه به کار گرفته شوند.
در کشوری که بر اساس آمار رسمی حدود ۲٫۵ میلیون نفر کشاورز دارد، صحبت از تعطیلکردنِ کشاورزی، خودکشی سیاسی محسوب میشود.
میتوانیم به کشاورزان بگوییم تغییر شغل بدهند؟
این اما اولین باری نیست که پیشنهادِ کنار گذاشتنِ کشاورزی در ایران مطرح میشود. طرفدارانِ این ایده میگویند ظرفیتهایِ زیستمحیطیِ ایران برای پاسخگویی به نیاز غذاییِ یک جمعیتِ ۸۵ میلیون نفری کافی نیست و اگر ما به همین رویه ادامه بدهیم، سال به سال وضعیتِ نگرانکنندهتری از ناحیه بحران آب گریبان ما را خواهد گرفت.
در زمان آغاز به کار دولت یازدهم، زمزمههایی برای تشویق کشاورزان به تغییر شغل به گوش میرسید و وقتی ۹۵ درصد از مساحت دریاچه ارومیه به شورهزار بدل شد، دولت یارانههایی به کشاورزانِ منطقه پرداخت کرد که کشت را موقتا کنار بگذارند تا سفرههای آبِ زیرزمینی در حوضه آبریزِ ارومیه نفسی بکشند.
بنابراین، دستکم بر روی کاغذ میتوان کشاورزی را کنار گذاشت تا بحران آب در ایران، به شکلی حل و فصل شود، اما این کار به منابع مالی بسیار زیادی نیاز دارد که با چشمانداز کنونی، تا دههها در اقتصاد ایران وجود نخواهند داشت. بحث «امنیت غذایی» و وابستگی به وارداتِ کالاهای اساسی همچون گندم، جو و برنج هم به جایِ خود.
از طرفی، برای کشوری که بر اساسِ آمارهای رسمی، دستکم ۹ درصد از نیروی کارِ آن (حدود ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار نفر) در بخشِ کشاورزی به فعالیت مشغول هستند، کنار گذاشتن کشاورزی یک شوکِ عادی نیست. اما آیا میتوانیم از طبیعت بخواهیم به ما فرصتی بدهد تا مشکلات مدیریتیمان برای رفع بحران آب در ایران، خود به خود حل شوند؟ قطعا نه.
آخرین گزارشها و تحلیلها در خصوص اقتصاد ایران را در صفحه آکادمی تجارتنیوز بخوانید.
نظرات