«جغرافیای ایران» با ایران چه کرد؟ / کارتهای جدید ایران در بازیِ ژئوپولتیک
ایران، در یکی از مهمترین و استراتژیکترین نقاط جهان واقع شده و این مساله، همانقدر که برای ما یک «حُسن» بوده یا هست، یک «عیب» هم بوده یا میتواند باشد. اما چگونه؟ به گزارش تجارتنیوز، در سدههای اخیر، قدرتهای رقیب در سطح جهانی، همواره به دلیل موقعیتِ جغرافیاییِ خاص ایران، موجب وارد آمدن خسارت به
ایران، در یکی از مهمترین و استراتژیکترین نقاط جهان واقع شده و این مساله، همانقدر که برای ما یک «حُسن» بوده یا هست، یک «عیب» هم بوده یا میتواند باشد. اما چگونه؟
به گزارش تجارتنیوز ، در سدههای اخیر، قدرتهای رقیب در سطح جهانی، همواره به دلیل موقعیتِ جغرافیاییِ خاص ایران، موجب وارد آمدن خسارت به ایران شدهاند و بخواهیم یا نخواهیم، وضعیت جغرافیاییِ ما، اصلیترین عامل در این رخدادها بوده است.
جغرافیا چگونه به «ایران» شکل داد؟
در سده نوزدهم میلادی، انگلیسیها از ایران به عنوان یک کارت در بازی با رقیبِ روس خود استفاده میکردند تا نگذارند گزندی به هندوستان، به عنوانِ بزرگترین مستعمرهشان برسد. آنها افغانستان را (در عصر ناصری) به همین دلیل از ایران جدا کردند تا منطقهای حائل میان ایران و هندوستان وجود داشته باشد.
قرارداد ۱۹۰۷ میلادی میان روسیه و بریتانیا، در واقع تمهیدی بود از سوی بریتانیاییها برای آنکه سهمی از نفوذ در نیمه شمالی ایران به روسها بدهند تا در عوض، دسترسی به خلیج فارس همچنان در انحصار بریتانیا باقی بماند.
از آن سو، روسها هم نقصی جغرافیایی داشتند، که به نظر میرسید تنها با دستاندازی به خاکِ ایران میتوانستند آن را رفع کنند: روسها از زمانی که «هویت روس» پدید آمد، همیشه به دنبال دسترسی به «آبهای گرم» بودند و تقریبا هیچگاه هم نتوانستند بندری با آبِ گرم برای خودشان مهیا کنند. ناگزیر، نگاهِ این همسایه بزرگِ شمالی، به آبهایِ جنوبیِ ایران در خلیج فارس افتاد.
از آن سو، قرارداد ۱۹۰۷ میلادی میان روسیه و بریتانیا، در واقع تمهیدی بود از سوی بریتانیاییها برای آنکه سهمی از نفوذ در نیمه شمالی ایران به روسها بدهند تا در عوض، دسترسی به خلیج فارس همچنان در انحصار بریتانیا باقی بماند.
پتر کبیر، تزار روسیه در وصیتنامه خود به بازماندگانش توصیه کرد ایران را اشغال کنند و تا خلیج فارس به پیش بروند.
«تیم مارشال»، نویسنده کتاب «در اسارت جغرافیا» (با ترجمه مرجان رضایی در «نشر مرکز») مینویسد: «نداشتن بندری در آبهای گرم با امکان دسترسی به اقیانوسها، همواره نقطه ضعف روسیه بوده است. روسیه به لحاظ جغرافیایی دچار کاستی است و تنها به یُمن داشتن نفت و گاز است که بسیار ضعیفتر از اینها نیست.»
او ادامه میدهد: «پتر کبیر [تزار روسیه که این کشور را به قدرتی در سطح اروپا تبدیل کرد] در سال ۱۷۲۵ میلادی در وصیتنامه خود به بازماندگانش توصیه کرد: «تا جای ممکن به قسطنطنیه (استانبول) و هند نزدیک شوید. هر کس بر آنجا حاکم شود، حاکمِ واقعی جهان خواهد بود. بنابراین، پیوسته جنگ به راه بیندازید، نه تنها در ترکیه، بلکه در ایران هم. […] تا خلیج فارس نفوذ کنید، تا هند پیش بروید.»
ایران هنوز هم برای جهان جذاب است؟
اما تاثیر جغرافیا بر تاریخ ایران محدود به آن دوره نمیشود. در دستکم نیم قرن اخیر، ایران یک بازیگر مهم در حوزه نفت بوده، نه صرفا به این دلیل که نفت صادر میکرده است، بلکه به این دلیل که کنترل مهمترین شریان نفتی جهان، یعنی تنگه هرمز را در اختیار داشته است. نگرانیِ اروپاییها از بُرد موشکهای ایرانی هم عمدتا به این دلیل است که آنها بیش از حد به ایران نزدیک هستند.
در دوره پسابرجام، که رفتوآمدهایِ دیپلماتیک به ایران به اوجِ خود رسیده بود، یک عبارت در برخی مطبوعات غربی طنینی جالب توجه پیدا کرد: «ایران، آخرین غولِ اقتصادی است که از پایان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به این سو، هنوز در اقتصاد جهانی جذب نشده است.»
با خروج یکجانبه آمریکا از برجام و اعمال دور شدیدتری از تحریمها علیه اقتصاد ایران ، دستاوردهای اقتصادی این توافق هم تقریبا یک به یک از دست رفتند، اما به نظر میرسد تغییری در این توصیف از اقتصاد ایران به وجود نیامده باشد.
اقتصاد ایران بر مبنای تولید ناخالص داخلی و بر حسب شاخص برابری قدرت خرید (PPP)، یکی از ۲۰ اقتصاد بزرگ جهان است و هر چند تحریمها به انقباض تولید ناخالص داخلی ما ختم شده، اقتصاد ایران ظرفیتهای بسیاری برای جبران افت خود دارد.
وقتی «ترانزیت» مهمتر از «نفت» میشود
نخست اینکه اقتصاد ایران تنوع بالایی دارد و فشارهای خارجی بر صنعت نفت ایران در چند دهه گذشته، موجب شده که اکنون بخش واقعیِ اقتصاد ایران کمتر از ۵۰ درصد به نفت وابسته باشد. تولید کالاهای صنعتی، از خودرو گرفته تا محصولات پتروشیمیایی، فولاد و نیز محصولات معدنی، بخش غیرنفتی اقتصاد ایران را متنوع کردهاند و این در حالی است که در صورتِ حصولِ توافق میان ایران و آمریکا در آینده میان مدت، نفت میتواند باز هم به موتور جهش اقتصادی ایران بدل شود.
ترانزیت کالا میتواند در آینده، نقشی مهمتر از نفت برای ایران ایفا کند.
اینها همه اما در حالی است که ترانزیت کالا طی سالهای اخیر برای ایرانی که قصد داشته بندِ ناف اقتصادش را از نفت ببرد، اهمیت تازهای پیدا کرده است. در دوران برجام، پیشنهادهای جالب توجهی در این حوزه روی میز سیاستگذاران ایرانی قرار گرفت و حالا که صحبت از کنار گذاشتهشدنِ نفت از اقتصاد به عنوان یک راهبرد بلندمدت در ایران هم به میان آمده، ترانزیت کالا بیش از پیش مهم شده است.
ایران اما از کدام مزیتهای جغرافیایی خود برای توسعه توان ترانزیتیاش بهره کامل نبرده، یا به عبارت دیگر، دستور کار ایران برای به حداکثر رساندن توانایی ژئواکونومیک خود، چه میتواند باشد؟
چگونه «ایران» را دور زدند؟
در روزها و هفتههای اخیر، اتفاقات جالب توجهی در سطح اقتصاد جهان رخ داده است. نخست اینکه «جو بایدن»، رییسجمهور آمریکا، در سفری به بریتانیا بر اتحاد میان آمریکا و اروپا تاکید کرده و تقریبا هر آنچه را که «دونالد ترامپ» سعی داشت «پنبه کند»، او دوباره «رشته کرده است.»
ماجرا از این قرار است: آمریکا میخواهد با نزدیکشدنِ دوباره به اروپا، بر هویت «غرب» در مقابل چین تاکید کند، چرا که چین بیش و پیش از آنکه تصور میشد در حال قدرت گرفتن است.
حسن روحانی در نشست سران «سازمان همکاری شانگهای» (پیمان شانگهای)
چین به تازگی چهاردهمین برنامه ۵ ساله توسعه خود را تا مرحله نهایی تدوین کرده که بخشی از آن، بر دروننگری اقتصاد این کشور و تکیه بر بازارِ بزرگِ داخلیِ آن، در عین حفظ رویکرد صادرات-محور تاکید دارد.
جاهطلبیِ بزرگِ چینیها در زمینه صادرات اما از چندین سال پیش کلید خورده است. بر این اساس، چین قصد دارد با احیایِ جاده باستانیِ ابریشم، به عنوان پیونددهنده اقتصادِ شرق و غرب، بار دیگر به مبداء صادرات کالا به جهان بدل شود و با حفظ جایگاه خود به عنوان « کارخانه جهان »، تمام پهنه «اوراسیا» را از کالاهای تولیدی خود پر کنند.
آمریکا میخواهد با نزدیکشدنِ دوباره به اروپا، بر هویت «غرب» در مقابل چین تاکید کند، چرا که چین بیش و پیش از آنکه تصور میشد در حال قدرت گرفتن است.
طرح موسوم به «جاده ابریشم جدید» (یا آنگونه که انگلیسیها می گویند،Belt and Road Initiative) قرار است دو بخش دریایی و زمینی داشته باشد که بر اساس آن، ایران یکی از کریدورهای اصلی بخش زمینی بوده و قرار بود ترانزیت بخش بزرگی از کالاهای چینی در مسیر شرق آسیا به غرب این قاره و نیز به اروپا، از خاک ایران انجام شود.
تحریمها، ایران را تا سر حد ممکن از این طرح دور کردند و چندی پیش، یک خطِ ریلی از استانبول در ترکیه به چین، به جای آنکه مطابق برنامه اولیه از ایران عبور کند، از جمهوریآذربایجان عبور کرد و ایران در واقع دور زده شد.
شرق دوباره متحد میشود؟
با این همه، ظاهرا در قرارداد راهبردی میان ایران و چین (موسوم به « قرارداد ۲۵ ساله ایران و چین »)، به دو نکته مهم اشاره شده که قرار است پیوندهای میان ایران و چین را گسترش دهند: نخست، حضور دوباره ایران در طرح جاده ابریشم جدید و دوم، پیوستنِ ایران به «پیمان شانگهای».
بر اساس شنیدههایی که به برخی مطبوعات جهانی هم درز پیدا کردهاند، ایران خواستار آن شده که دوباره در این طرحِ ترانزیتی قرار بگیرد. میتوان حدس زد که پاسخ طرفِ چینی هم احتمالا مثبت خواهد بود، چرا که عبور از خاکِ ایران، سادهتر از گزینههای جایگزینِ (همچون پیمودنِ عرض دریای خزر) است.
جنگ تجاری میان آمریکا و چین، به مرحله «یارکشی» رسیده و ظاهرا ایران در تیم چین بازی خواهد کرد.
از آن سو، « پیمان شانگهای » (Shanghai Cooperation Organisation) یک معاهده اقتصادی است که ایران از سال ۲۰۰۵ میلادی به عنوان عضو ناظر در آن حضور دارد. قرار است عضویت کامل ایران در این پیمان (که تا به حال با آن مخالفت شده بود)، دوباره مطرح شود.
ظاهرا در قرارداد راهبردی موسوم به «قرارداد ۲۵ ساله ایران و چین»، به دو نکته مهم اشاره شده که قرار است پیوندهای میان ایران و چین را گسترش دهند: نخست، حضور دوباره ایران در طرح جاده ابریشم جدید و دوم، پیوستنِ ایران به «پیمان شانگهای».
«پیمان شانگهای» هنوز یک پیمان نظامی و دفاعی نیست، اما نزدیکترین گزینه به ایجاد یک پیمانِ نظامی در مقابل «ناتو» است و این یعنی «شرق» ممکن است به زودی در مقابل «غرب» قد علم کند. به این ترتیب، ایران هم ممکن است عضوی از این تغییرِ بزرگ در صحنه ژئوپولتیکِ جهانی باشد.
بندر ایران در ساحل مدیترانه
طرح بزرگ دیگری که اجرای آن با بهبود روابط دیپلماتیک ایران در یک دهه آتی عملیاتی خواهد شد، اتصال ترانزیتی خاک سرزمینی ایران به بنادر سوریه در ساحل مدیترانه شرقی است. نفوذ سیاسی و اقتصادی ایران در عراق و سوریه به عنوان متحدان ایران، ایجاد یک مسیر ریلی و جادهای از ایران به سوریه و با گذر از خاک عراق را عملیاتی خواهد کرد.
اجرای این طرح همین حالا هم روی میز است و بخشی از مسیر جادهای آن هم اجرایی شده، اما حصول کامل آن منوط به حل و فصل مناقشاتِ سطح بالاترِ ایران با قدرتهای جهانی است.
هر چه باشد اما، اجرای این طرح میتواند ظرفیت ترانزیتی و صادراتی ایران را در نیمه دوم قرنِ بیست و یکم، به شکلی اساسی دگرگون کند. صادرات کالاهای ایرانی از طریق دریای مدیترانه، فاصله ترانزیتی ایران و اروپا را به شدت کوتاه خواهد کرد و عبور کشتیهای ایرانی از اقیانوس هند، دریای سرخ و کانال سوئز را به خاطرهای دور بدل خواهد ساخت.
این در حالی است که همین مسیر ترانزیتی، میتواند کالاهای غولی اقتصادی همچون هند را هم از خود عبور دهد و درآمد ترانزیتی مازادی را روانه جیب ایران کند. به این ترتیب، ظاهرا «جغرافیا» هنوز هم میتواند برای ایران «محاسنی» به همراه داشته باشد.
نظرات