با نقدینگی چه کنیم؟
افزایش حجم نقدینگی اقتصاد ایران به ۱۶۰۰ هزار میلیارد تومان، تبدیل به گره کوری شده که ظاهراً شکستن قفل آن بدون پرداخت هزینههای هنگفت اقتصادی، اجتماعی و حتی امنیتی غیرممکن شده است.
بررسی پیشنهادهایی که در این خصوص مطرح شدهاند نشان میدهد بازگرداندن نقدینگی به سطح قابل قبول و متعارف یا هضم کردن آن در درون اقتصاد به نحوی که نسبت میان تولید ناخالص داخلی و حجم نقدینگی متعارف شود، مستلزم هزینههای بسیار گزافی است.
۱- انتشار اوراق قرضه: این پیشنهاد منجر به افزایش شدید نرخ بهره این اوراق و رسوب آن روی نرخ تورم میشود که عملاً کارکرد آن را از بین میبرد.
۲- فروش داراییهای دولتی : تهاتر نقدینگی جمعآوری شده با بدهیهای دولت به بانک مرکزی و سیستم بانکی و سوخت مازاد آن.
در حال حاضر ۳۰۰ هزار میلیارد تومان از نقدینگی پول و ۱۳۰۰ هزار میلیارد تومان شبه پول است. اگر فرض کنیم دولت بخواهد ۵۰ درصد حجم نقدینگی را کاهش دهد، هم در روش اول و هم در این روش میباید از محل شبه پول صورت گیرد.
اجرای این روش منجر به کاهش سطح قیمتها خواهد شد که ماحصل آن، برنده شدن کسانی است که پول نقد در اختیار دارند. در نتیجه، به محض ابلاغ آن، بانکها با هجوم سپردهگذاران برای برداشت سپردههای خود مواجه خواهند شد که یک بلبشو تمام عیار است.
۳- توقف انتشار پول پرقدرت : اگر حتی بانک مرکزی انتشار پول پرقدرت را به کامل متوقف کند و آن را به صفر برساند، نرخ بهره متوسط ۲۰ درصدی شبه پول موجود در نظام بانکی، همین امسال رقمی در حدود ۲۶۰ هزار میلیارد تومان یا حدود ۱۶ درصد به حجم نقدینگی خواهد افزود که در شرایط فعلی رقم بسیار بالایی محسوب میشود و ما را به نقطه مورد نظر نخواهد رساند.
اما اگر به همین عدد قانع باشیم، برای خروج از تله ایجاد شده، بخش حقیقی اقتصاد نیازمند یک دوره حداقل ۱۰ ساله با رشد حداقل ۱۰ درصد است تا قادر باشد نقدینگی خلق شده از سمت بهره شبه پول را هضم کند، آن هم به شرطی که نقدینگی از سمت عوامل دیگر مانند انتشار پول پرقدرت، افزایش پیدا نکند!
اما این سطح رشد بخش حقیقی اقتصاد، قویاً نیازمند سطوح روابط بینالملل بسیار گسترده، قدرتمند و در فضای سیاسی آرام است!
روشهای اول و دوم، تکانههای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و امنیتی بسیار هولناکی را به همراه دارند و روش سوم، نیازمند یک شوک سیاسی عمیق از سمت نظم حاکم است.
انتخاب بین این سه یا ادامه روند گذشته که ما را به نقطه اکنون رسانده، مهمترین و سختترین آزمون ۴۰ سال گذشته دولت-ملت در ایران است.
این آزمون قطعاً با یک درد زایش بسیار شدید همراه خواهد بود. به نظر میرسد بدون پرداخت یک هزینه سنگین، گذر از این تندترین پیچ تاریخی میسر نیست.
نظرات