محمدرضا مدیری، مدیرعامل پتروشیمی زنجان در گفتوگو با «تجارتنیوز»:
«حکمرانی ریال» خطرناکترین ایده ۳۰ سال گذشته است!/ آزادسازی قیمت ارز، دلار را ارزان میکند
تکنرخی کردن ارز کاری نیست که یکشبه انجام شود/ برنده اصلاحات، جامعه فقیرشده ایران است/ دولت آقای پزشکیان به دنبال بازتوزیع ثروت از مسیر فرصتهای برابر است
اقتصاد ایران طی سالهای اخیر، بحرانهای بزرگی را پشت سر گذاشته و در هر دوره با نسخههای متفاوتی برای عبور از مراحل سخت روبرو بوده است. با این حال اما بسیاری از این راهکارها چندان کارآمد نبوده و کشور را به ورطه کنونی کشاندهاند. بهویژه حوزه سیاستهای ارزی همواره مورد انتقاد کارشناسان اقتصادی بوده است. محمدرضا مدیری، مدیرعامل پتروشیمی زنجان در گفتوگو با «تجارتنیوز»، نسخههایی نظیر حکمرانی ریال را خطرناکترین ایده ۳۰ سال گذشته دانسته و عنوان میکند سیاستهای ارزی باید اصلاح شوند. او معتقد است که برنده اصلاحات، جامعه فقیرشده ایران خواهد بود.
به گزارش تجارتنیوز، دولت چهاردهم تا چند هفته دیگر، ارکان حکمرانی را در دست میگیرد. دولتی که به گفته رئیس جمهوری منتخب، از دیدگاههای مختلف سیاسی و اقتصادی بهره خواهد برد. آنطور که از خبرها پیداست، قرار است دولت چهاردهم، اصلاحاتی اساسی در برخی ساختارهای معیوب ایجاد کند. از جمله این اصلاحات، که بسیاری از فعالان اقتصادی امیدوارند به سرانجام برسد، اصلاح نظام ارزی و خداحافظی با ارز چندنرخی است.
محمدرضا مدیری، مدیرعامل پتروشینی زنجان در گفتوگو با تجارتنیوز به سوالاتی پیرامون استراتژی احتمالی دولت چهاردهم در بحث «ناترازی انرژی»، «اصلاح قیمت بنزین»، «کنترل و مدیریت تورم»، «مسیر دستیابی به رشد و توسعه اقتصادی»، «بهبود وضعیت جذب سرمایه»، «تکنرخی کردن ارز» و مواردی از این دست پاسخ داده است.
این نخستین بخش از گفتوگوی تفصیلی محمدرضا مدیری با تجارتنیوز است که در آن به مباحث سیاستهای ارزی، کنترل و مدیریت تورم و نحوه اصلاح ساختارهای معیوب پرداخته شده است.
باید دید اسب زینکردهای که میگویند، سالم است یا آماده کفن و دفن؟
منتقدان دولت جدید معتقدند که مسعود پزشکیان قرار است یک اسب زینکرده را تحویل بگیرد. اما آیا تعبیر اسب زینکرده برای وضعیتی که دولت جدید تحویل میگیرد، تعبیری واقعی است؟
چون شما با شوخی شروع کردید، من هم با شوخی شروع میکنم؛ در تشبیه، شما میتوانید یک نظام تشبیه را برای رسیدن به یک هدف روی میز بگذارید و همان تشبیه را میشود برای جهت معکوس آن استفاده کرد.
اولا این اسب زینکرده چه اسبیست؟ آیا مریض است؟ آیا سالم است؟ اینکه قرار است به کدام سمت برود؟ توان رفتن دارد یا ندارد و کسی که اسب را تحویل میگیرد، باید به فکر کفن و دفنش باشد؟ و اینکه آن زین اصلا چه زینیست؟
من از این شوخی وام میگیرم که تشبیه شما را پاسخ بدهم؛ توصیف اقتصاد ایران برای وضعیت موجود با استفاده از واژگان سادهسازی شدهای مانند اسب زینکرده، پاسخ دقیقی برای ما ایجاد نمیکند.
به نظر من برای تحویل دولت به هر یک از 6 کاندیدایی که این ایثار را کردند و در انتخابات شرکت کردند، اگر بخواهیم از این تشبیه استفاده کنیم، باید از تعبیر «ورود به میدان مین» استفاده کنیم که تشبیه نزدیکتری نسبت به واقعیتهای اقتصادی است.
البته مفهوم صحبت من این نیست که دولت قبلی، دولتی یکسره موفق بود است؛ اصلا چنین مفهومی ندارد. صحبت من این است که دولت قبلی هم داشته در میدان مین کار میکرده و توانسته با زحماتی که بسیاری از اعضای تیم دولت و وزرا انجام دادهاند، با حرکت در وسط این میدان مین، وضعیت را در یک محدوده حفظ کند.
تلاشهایی که شهید رئیسی مخصوصا در بیش از یک سال گذشته کردند، برای اینکه نظام مسائل اقتصاد ایران را بهتر متوجه شوند، بتوانند برای آن بهتر برنامهریزی کنند و تصویر بهتری برای اینکه باید چه مسیرهایی را برای حل موضوع ایجاد کنند، زحمت بسیار عظیمیست. حالا زحمت خیلی رسانهای نیست؛ به دلیل اینکه وقتی شما میخواهید یک کار کارشناسی اقتصادی انجام دهید آن هم در وضعیتی که ما با ابرچالشهای خیلی بزرگی در کشور مواجه هستیم، رسانهای و عمومی شدن آن، مانع رسیدن به نتایج قابل قبول برای عموم میشود.
بعد از اینکه دولت به یک جمعبندی برسد یا رئیس دولت، یعنی مرحوم رئیسی به یک جمعبندی میرسیدند، حتما اقدام میکردند، کما اینکه اگر لابهلای اخبار بگردید، اگر از افراد مطلع بپرسید و در جزئیات حرکت کنید، میبینید که تصویر بوده و اگر این حادثه تلخ رخ نمیداد، فرض من این است که شهید رئیسی حتما جهت مسیری که اقتصاد ایران به سمت آن میرفت را تغییر میداد. کما اینکه یکی از نامزدهای انتخاباتی هم از واژگانی برای توصیف این موضوع استفاده کرد.
در تصویرسازی سیاسی، انگار عامدانه در حال مینگذاری در راه دولت هستند
اما تصویر چیست؟ فارغ از اینکه الان مدیرانی که میخواهند دولت را تحویل بدهند، چگونه دارند آن را تحویل میدهند، توجه به دو نکته ضروریست. در تحلیل هر پدیدهای باید دقت کنیم که رفتار ذینفعان آن پدیده در چه چارچوبی قرار دارد. اینجا ما بحث سیاسی نمیکنیم. نه من اساسا صلاحیتی دارم که در خصوص سیاست صحبت کنم و نه حوزه من سیاست است.
در لایه تصویرسازی سیاسی، انگار یک عده عامدانه در حال مینگذاری در راه دولت هستند و واقعیت این است که من این تصویر را در حوزه اقتصاد، خیلی نمیپسندم؛ لااقل در بخشی که بانک مرکزی، وزارت اقتصاد، وزارتخانههای اقتصادی و حتی سازمان برنامه و بودجه قرار دارند. ممکن است مواردی را ببینید و سروصدایی هم بشود؛ اما برخی از این موارد درست نیست. شما میبینید که در حال حاضر سر و صدای زیادی درباره انتصابات وجود دارد. برخی از این انتصابات، ضرورت است. مثلا اگر اعضای هیات مدیره یک شرکت نباشند، کار گیر میکند. من وارد بحثهای سیاسی و رسانهای نمیشوم.
اما اینطور باید بگویم که دولت شهید رئیسی در یک فضای خیلی سخت کشور را تحویل گرفت. البته این فضای خیلی سخت عمدتاً مربوط به سالهای ۹۷، 98 و ۹۹ بود که ما با چند پدیده متوالی روبرو شدیم. یکی خروج ایالات متحده به طور یکجانبه از برجام بود که اصلا برای آن آمادگی نداشتیم و کل اقتصاد ایران را دچار شوک کرد. این رخداد البته سروصدای ذینفعان اقتصادی و اجتماعی را هم بدون اینکه تحلیل داشته باشند، علیه دولت مستقر بالا برد و دولت را در بخشهایی از تصمیمگیری، دچار دستپاچگی کرد. موضوع ارز 4200 تومانی یکی از این موارد است. یعنی پدیدهایست به این شکل که ما در اجتماع و رسانه فشاری میآوریم که منجر به یک خروجی میشود و همین خروجی وضع را بدتر میکند!
مساله دوم، بحران کرونا بود؛ این بحران هم صرفا این نبود که وضعیت اجتماعی ما را بر هم بزند و آمار مرگ و میر را بالا ببرد؛ این یک موضوع جهانی بود که حداقلهای وضعیت فروش نفت را برای ما سخت میکرد.
رئیس کل بانک مرکزی در زمان خروج ترامپ از برجام کشور را با معجزه مدیریت کرد
مساله سوم هم سیاست فشار حداکثری دولت ایالات متحده بود که اگر دقت کنید در اواخر دولت آقای ترامپ، مقداری کاهش پیدا کرد؛ یعنی بعد از اینکه حملهای به آرامکو رخ داد، ایالات متحده آمریکا درک کرد که بازی، بازی یکطرفه نیست؛ تغییراتی در تیم آقای ترامپ رخ داد و ما مدیریت فروش نفت را شروع کردیم و حجم فروش نفت افزایش پیدا کرد. اما با این تفاوت که بحران کرونا روی این تحولات سوار شد و دیگر در آن زمان، طرف تقاضایی که حاضر بود با وجود دورزدن تحریمها از ما نفت بخرد، در یک دورهای حتی او هم تقاضا نداشت.
یعنی ما یک مینیموم فروش نفت داریم که در مدیا خیلی درباره آن بحث میشود. این 300 هزار بشکه هم البته غلو است، زیرا فقط نفت نیست و باید فرآورده را هم به آن اضافه کنیم. شاید چند وقت کوتاهی هم به 300 هزار بشکه رسیده باشیم و رئیس کل محترم بانک مرکزی و تیم اقتصادی در آن زمان، با یک معجزه کشور را اداره کرد! فارغ از همه بلاهایی که بر سر ما آمده باید تحسین کرد که این افراد اعتماد به نفس خود را از دست ندادند و توانستند برای مدیریت اوضاع، زمان بخرند.
اما بعد از آن، جریان فروش نفت کشور تا انتخابات ایالات متحده در آبان ۱۳۹۹ و بعد از آن هم، استقرار دولت جدید در بهمن ۱۳۹۲ پیش رفت و فروش نفت کشور، افزایش پیدا کرد. فروش نفت در آن زمان کمی بیش از یک میلیون بشکه در روز بود اما ما فرآورده هم میفروختیم که اگر آن را معادل بشکه نفت قرار بدهیم، کشور نزدیک به 1.5 تا ۱.۶ میلیون بشکه در همان زمان فروش داشت.
اتفاقی که بعد از روی کار آمدن دولت شهید رئیسی افتاد این بود که یک انتظاری، هم از طرف مذاکرهکنندگان غربی ایجاد شد و هم از سمت تقاضای اجتماعی داخلی، مبنی بر اینکه دولت آقای رئیسی میتواند این نابسامانی را جمع کند. به دلیل حمایتهای سیاسی که دولت سیزدهم داشت، به خاطر اینکه پایگاه اجتماعی دولت قبل خیلی آسیب دیده و بخش زیادی از سرمایه اجتماعی خود را از دست داده بود، فرض شد که با این مومنتوم ایجاد شده، دولت شهید رئیسی میتواند کار را جمع کند. آثار آن هم در قیمت ارز و نرخ بهره در سال ۱۴۰۰ دیده شد. بخشی از ثبات فعلی یا به بیان بهتر، ثبات سالهای 1403 و 1402، مرهون همین اتفاقات بوده است. اما از آنجا که نمیخواهیم وارد فضاهای ژئوپلتیک شویم، ادامه را به سال 1402 نمیکشانم که ما چه کردیم؛ یا از نظر من بهعنوان یک شهروند معمولی کجا در سیاست خارجی شاید جهتگیری خیلی دقیقی نداشتیم. به هر حال آن فرصت از دست رفت. از دست رفتن آن فرصت، کار دولت جدید را سخت میکند. اصلا بهتر بگویم، کار هر دولتی که بخواهد در سال 1403 کشور را اداره کند، سخت میکند. کاش دولت شهید رئیسی برقرار بود و این ضایعه رخ نمیداد اما الآن دولت آقای پزشکیان روی کار خواهد آمد. هر کدام از کاندیداها هم اگر روی کار میآمدند، همین وضعیت دشوار را داشتند.
رشد اقتصادی 4 درصدی ادامه نمییابد!
با این مقدمه، حالا به صورت سوال شما برمیگردم. ما یک سری شاخص در اقتصاد ایران داریم که برای سالهای 1400 و 1401 و 1402 ارقام آن با اختلافات جزئی بین منابع منتشر کننده در دسترس است. همچنین، شاخصهای فصل اول ۱۴۰۳ را هم پیش رو داریم. ادعاهایی داریم که در بحثهای سیاسی و روکمکنیهای انتخاباتی معنی دارد ولی در واقعیت اقتصاد اینها فرع ماجراست. ما در دولت شهید رئیسی توانستهایم رشد محدوده چهار درصد را به دست بیاوریم. البته حتماً از سمت رشد، این عدد خوبی است، اما توضیح میدهم که ادامه نخواهد یافت؛ یعنی پیش بینی و عرض من این است که خیلی بعید خواهد بود بتوانیم این رشد را تکرار کنیم، شاید تا محدوده 2.5 درصد برگردیم و رشد در این ارقام منفی شود؛ آن هم مشروط بر اینکه اتفاق محدودکنندهای در سیاست خارجی رخ ندهد و همین خط سیر را ادامه دهیم. در سال 1403 بدون هیچ تغییر ژئوپولتیکی رشد چهار درصدی رخ نمیدهد.
نکته دیگر تورم است. کسانی که میخواهند انتقاد کنند، به رخ دولت میکشند که تورم بالای ۵۰ درصدی که در ۸۰ سال گذشته بینظیر بوده و رکوردی نداشته، در دولت شهید رئیسی کنترل شده است. این حرف درست است و ما در 80 سال گذشته هیچوقت تورم 52 درصدی را تجربه نکرده بودیم. اما این به معنای آن نیست که عملکرد تنهایی دولت شهید رئیسی است. اتفاقا بعد از اینکه دولت شهید رئیسی توانست که یک نظمی بدهد و ریلگذاری کند، گرچه از نظر من شکسته بسته، شیب رشد تورم مقداری کند شد. ما تورم را اصولا از جنس رشد میبینیم و خود آن اهمیتی ندارد. تورم در همان محدوده ۴۰ درصد قرار دارد اما الان که تورم نقطه به نقطه را میبینیم مقداری نزولی است. آیا میتوانستند این شاخص تورم را کمتر کنند؟ من فکر میکنم حداکثر تلاش خود را کردند؛ یعنی حداکثر تدبیر که کنترل ترازنامه بانکها بوده است. این رویکرد، ما را رسانده است به جایی که بیش از آن، یعنی آسیب بیشتر به اشتغال و آسیب بیشتر به فضای کسب و کار که رکود ایجاد میکند.
اگر موضوع را حیثیتی و سیاسی کنیم آن وقت راه حلی هم نمیتوانیم بگذاریم
اگر ما از دریچه واقعیت به این موضوع نگاه کنیم، موضوع را حیثیتی و سیاسی نمیکنیم؛ وقتی موضوع را حیثیتی و سیاسی کنیم آن وقت راه حلی هم نمیتوانیم بگذاریم. حتما در دوره انتخابات دیدید که رئیس جمهوری منتخب بارها بر این نکته که باید انسجام داخلی ایجاد کرد تاکید کردند و ذهن ایشان در هر صحبتی که میکنند، حول محور گفتوگوی گروههای سیاسی و انسجام داخلیست. البته ما برای چنین دستاوردی مابهازای گزافی پرداخت کردیم.
یعنی اگر تورم را کمی پایین آوردیم و سعی کردیم آن را به کمتر از ۴۰ درصد برسانیم، در حالی بود که قول داده بودیم تورم در سال اول دولت سیزدهم نصف و بعد تکرقمی شود، که ناشی از دادن مشاورههای غلط به مرحوم رئیسی در دوران انتخابات 1400 بود؛ یا ناشی از ندانستن دادههای کلان اقتصاد بوده است. اگر این حرفها را دولت ایشان نزده بود، الآن هم شاید کسی آنقدر انتقاد نمیکرد و چیزی نمیگفت. صرفا بیشتر سیاسیون فکر میکنم میخواهند یادآوری کنند که ایدهفروشی و خیالفروشی نکنید، مردم را به چیزی که ممکن نیست امیدوار نکنید، تا بشود بعدها سرمایه اجتماعی را حول آن شکل داد.
مسیر میدان مین فقط با منفجر کردن بعضی از این مینها باز میشود
میدانید که نرخ بهره در وضعیت ناگواری بود. اینکه بگوییم اگر فرمان در دست من بود میتوانستم بهتر از این عمل کنم، زیرسوال است. بعید است که خیلی بهتر از کاری که آقایان خاندوزی، فرزین و منظور که قبل از ایشان حتما نظام قویتری در سازمان برنامه و بودجه حاکم بود، میتوانستند کار بهتری کنند. من مجموعه وزارت اقتصاد را در جمع دولت شهید رئیسی، مجموعه باتدبیری میبینم؛ حتماً شما ممکن است که وقتی دیکته یا انشایی مینویسید یک نفر بگوید شاید این جمله، جمله بهتری بود اگر نوشته میشد، اما با بضاعت موجود، آنها داده داشتند، آنها اطلاعات داشتند و خروجی آن همین بوده است. در کل، تصویر فعلی میشود فضایی که ما در ابتدای تحویل دادن دولت دوازدهم به دولت سیزدهم داشتیم. در آن زمان به یک کمینه تاریخی در وضع رسیده بودیم و هر فردی که سوار میشد، وضع را بهتر میکرد و میتوانست مدالش را آویزان کند. در حالی که در دولت قبل، طی سال ۹۹ و اوایل 1۴۰۰ این اتفاقات افتاده بود و ثمره آن شد عملکرد سه ساله دولت شهید رئیسی. برعکس، الان همان وضعیت را داریم، میوه آن دوره چیده شده و نیازمند یک راهگشایی جدید است. بخشی از مسیر میدان مین را به جز با منفجر کردن بعضی از این مینها نمیتوان باز کرد.
موجودی انبارها و ذخایر بنزین باید در زمان تحویل دولت مورد توجه ویژه قرار گیرند
شما به منفجرکردن مینها اشاره کردید؛ دولت جدید باید چه مینهایی را منفجر کند؛ باید چه کاری انجام دهد؟ الان بحثهای زیادی درباره تورم و ارز تکنرخی وجود دارد که آقای دکتر پزشکیان هم به آن اشاره میکنند و به نظر میآید که جهتگیری دولت ایشان به این سمت است که نظام چندنرخی را یک مقدار اصلاح کنند؛ چقدر این مینها قابل منفجر کردن هستند و در این فهرست قرار دارند؟ چقدر میشود امیدوار بود که نتیجهای حاصل شود؟
امیدوارم در حین تحویل گرفتن دولت، با دقت این امر انجام شود. تلاش کردهایم به دوستانی که دسترسی دارند این را بگوییم. وضعیت موجودی بانکها، وضعیت بدهی مستقیم دولت، بدهی دولت به بانکها، بدهیهایی که از طریق شرکتهای دولتی زیر ترازنامه دولت پیدا و کشف میشود، موجودی انبار که بسیار مهم است، موجودی انبار در کالاهای اساسی، موجودی انبار در خصوص بعضی از کالاهای حاشیهساز مثل بنزین که عدد آن ممکن است دقیق نباشد، ولی فکر میکنم 1.5 میلیارد لیتر ما باید ذخیره داشته باشیم، موارد مهمی هستند که در هنگام تحویل دولت باید توجه ویژهای به آن شود.
امیدوارم دولت آقای دکتر پزشکیان وقتی میخواهند امور را تحویل بگیرند، روی عدد و رقم تحویل بگیرند تا بتوانند گزارش مناسبتری در مسیر جلو رفتن به مردم بدهند.
پزشکیان میداند که مداد جادو ندارد!
آیا برای اینکه گزارشی بدهند و یک سری اعداد و ارقام را اعلام الان کنند که در حال حاضر در چه شرایطی قرار داریم، برنامهای دارند؟
به نظر میرسد که آقای حاجیمیرزایی این کار را جلو میبرند. میدانید که در رسانهها هم گزارشی درباره آب آمده که باید راستیآزمایی شود. از این مطلع نیستم اما صرفا بهعنوان نقطه شروع، فکر میکنم ضرورت دارد که دولت به این نکته توجه کند.
اما چه میشود کرد؟ این سوال، سوالی میلیون دلاری یا حتی تریلیون دلاری است! برنامه آقای دکتر پزشکیان آن طور که من از مناظرهها و صحبتهای ایشان فهمیدم، این است که بر اساس دو بخش اساسی و دو نگاه چیده شده است؛ نگاه داخل و بعد یا همزمان با آن، نگاه به خارج.
پس با این نگاه مشخص است که آقای پزشکیان میدانند، مداد جادو ندارند؛ یعنی میدانند مثل فرصت سال 139۹ نیست که دولت ایالات متحده انگیزه داشته باشد، بدون هیچ پیششرطی وارد برجام شود و در نتیجه آن، جریان وجوه نقد ارزی ما افزایش یابد، انتظارات تورمی کاهش یابد و اقتصاد اندکی آرام بگیرد. اگر تصویر این باشد که ما مناسبات بینالمللی را حل کرده باشیم، بتوانیم صادرات نفت، فرآوردهها و سایر کالاها را شفاف و با قیمت بهینه انجام دهیم و تخفیف زیادی لازم نداشته باشد، پول آن هم به موقع برگردد و در واقع، جریان وجوه نقد خوبی داشته باشد، در آن شرایط، یک سری از اقدامات را میتوان انجام داد و در شرایط فعلی، یک سری اقدامات دیگر را میتوان عملی کرد.
محور سیاستهای دولت پزشکیان، عدالت است
قبل از هر امری باید ببینیم که آیا دولت برای مسیر اصلاح، تئوری دارد یا نه؟ همه دولتها حتی از اول انقلاب هم دولتهایی که ایدهای داشتند و آن را دنبال میکردند، محدود بودند. مثلا زمانی که ما مدرسه میرفتیم، دولت مرحوم هاشمی یک ایده داشت و آن هم ایده سازندگی بود که حول آن همه چیز را تعریف میکرد؛ فارغ از اینکه این ایده درست است یا خیر، امروز بعد از اینکه این همه تجربه انباشته شده، میشود به آن انتقاد کرد اما شاید در آن زمان خیر.
دولت آقای روحانی هم شبیه دولت آقای هاشمی، یک ایده داشت و حول همان ایده، همه چیز را تعریف میکرد. اما این ایدهها تئوریک نبودند و نمیتوانستند استراتژی را تعیین کنند. فکر میکنم از بین سطوح جمع صحبتهای آقای دکتر پزشکیان، فعلا میشود فهمید که ایشان عدالت را محور قرار دادهاند و از دریچه عدالت، البته با تعریف فرصتهای برابر، نه از دریچه تعریف توزیع هر آنچه داریم، حتما به دنبال توسعه و بازتوزیع ثروت از مسیر فرصتهای برابر هستند.
میشود این را یک ایده دانست اما این ایدهها و این نوع شعارها معمولا دوام پیدا نمیکند، مگر اینکه ذینفعان اجتماعی را حول یک تئوری بزرگتر راضی کنید و همراهی آنها را بگیرید. من فکر میکنم، اگر هر دولتی روی کار بیاید، شاید باید در مفاهیم خیلی پایه مثل حقوق مالکیت، مفاهیم حقوق، خود را تعریف و دولت را بازتعریف کند.
ارز در نظام ذهنی ایرانیان، انفال است
اگر از دریچه حقوق به مساله نگاه کنیم، راه حلها فرق خواهند کرد. به طور مثال، همین موضوع ارز، در صحبتهای آقای دکتر پزشکیان شنیدید که فرمودند، به جز دارو و کالاهای اساسی باید این نظام چندنرخی جمع شود. وقتی از دریچه حقوق نگاه کنیم، روی کاغذ میشود که فردا صبح، همه ارزها را جمع و اعلام کرد که قیمت نیما با یک حراج تعیین میشود، هر کسی خواست، دسترسی دارد، میخرد و اقدام میکند. اما وقتی از دریچه حقوق به آن نگاه میکنید، کار کمی پیچیدهتر است.
به هر حال همانطور که میدانید، بر اساس نظام ذهنی ما، برخی ارز را انفال میدانند. یعنی نظام ذهنی ما این است که اصلا آحاد اقتصادی و شهروندان را در مالکیت ارز خارجی محق نمیدانند. یعنی عموم جامعه ایران اینگونه است. یعنی اگر شما الآن دوربین را بردارید و به خیابان بروید، کسانی که ارز انباشته و با پسانداز آن بهعنوان سپر تورمی از دارایی خود محافظت نمیکنند، میگویند که اصلا چرا ارز وجود دارد!
ترجمه نهایی حکمرانی ریال این است که شهروندان با ارز خارجی چه کاری دارند؟
این ایده حمکرانی ریال هم از همین دیدگاه استخراج شده وخطرناکترین ایدهای است که من در 30 سال گذشته شنیدم. ترجمه نهایی حکمرانی ریال این است که شهروندان و آحاد اقتصادی با ارز خارجی چه کاری دارند؟ ریال موجود است دیگر! مفهوم این دیدگاه، یک نظام بسته مرکزی برنامهریز است که با یک شهوت قدرت، همه را کنترل میکند. با این شهوت برنامهریزی میخواهد ارز را از دسترس همه خارج کند. همه هم میدانند این دیدگاه شکست میخورد، همه میدانند که این یک نگاه خیلی افراطی و شاید شبهچپ است. البته نمیخواهم انگ بزنم.
حقوق تولیدکنندگان و بازیگران صنعت دارو با این عدد ارز ترجیحی پایمال میشود
حالا اگر از دریچه حقوق مالکیت نگاه کنید، حتی تکنرخی کردن ارز هم کاری نیست که بتوانید در یک شب انجام دهید! زیرا بنگاهها بر اساس سیاست چندنرخی برنامهریزی کردهاند، تعهد ایجاد کردند، کالا وارد کردند، فروختهاند، بعضاً نسیه فروختند و جایگزین کردن موجودی انبار به آنها زیان میزند. از آن طرف هم در تعریف کالای اساسی دارو هم همین موضوع را داریم. اگر از سمت حقوق مالکیت نگاه کنیم، اساساً حقوق تولیدکنندگان و بازیگران صنعت دارو با این عدد ارز ترجیحی پایمال میشود. عدهای هم در این میان منافع عظیمی میبرند. برونداد اکسترنالیتیزم میشود این وضعیتی که ما در صنعت سلامت داریم. اما با همه این تصویر تلخی که ترسیم کردم، تقریبا اولین ابزارهایی که در دست دولت آتیست و کمترین آثار و تالی فاسد را نسبت به همه این اصلاحاتی که ما انجام میدهیم، خواهد داشت، در ادامه میگویم.
دولت رئیسی در خصوص مساله ارز به جمعبندی رسیده بود
طی مناظرات، صحبت زیادی درباره نظام چندنرخی ارز مطرح و گفته شد که این نظام ارزی باید اصلاح شود. همانطور هم که شما اشاره کردید، اصلاح این امر کار آسانی نیست؛ چراکه طی سالها همین روال ادامه پیدا کرده و همه بنگاههای اقتصادی، درگیر همین نظام چندنرخی هستند. به نظر شما دولت آقای پزشکیان چه سیاستی در این باره خواهد داشت؟ آیا میتواند در کوتاهمدت این اصلاحات را انجام دهد؟ آیا جزو سیاستهای بلندمدت دولت است که تلاش کند یک انضباط در نظام ارزی کشور ایجاد کند تا هم فعالان اقتصادی و هم مردم از این سردرگمی نجات یابند؟ و حتی ارز را از شکل یک کالای سرمایهای خارج کند؟ اینکه مردم به دنبال آن هستند که دلار بخرند تا از تورم جا نمانند، یه تنهایی یک سری نابسامانی در نظام ارزی کشور ایجاد میکند. به نظر شما دولت آقای پزشکیان در این باره چه برنامهای دارند؟
من فارغ از اینکه ایشان چه برنامه دارند، به چند نکته اشاره میکنم. اولا این مواردی که شما در صورتبندی سوال گفتید، تصویر بسیار شیرین و رویاییست. به نظر من دولت شهید رئیسی در خصوص مساله ارز به جمعبندی رسیده بود و احتمال اینکه بهزودی به آن سمت حرکت کنند، یعنی به سمت تکنرخی شدن یا محدودشدن نظام چندنرخی، حرکت کنند، بسیار بالا بود. اما دقت بفرمایید که دولتها یا در ابتدای استقرار، کاری میکنند یا دیگر بعد از آن زمان، نمیتوانند، زیرا ذینفعان با هم جمع میشوند و مسیر را جلو میبرند. این جمله را از بزرگان داشته باشید که من وام میگیرم و اینجا استفاده میکنم؛ هر پدیدهای که دوام دارد، ذینفعان وسیع و قدرتمندی دارد. پس اگر میبینیم این نظام ارزی، بیش از ۴۰ سال است به روشهای مختلف خود را تحمیل میکند و روی میز قرار میگیرد، یعنی ذینفعان خیلی قدرتمندی دارد.
این ذینفعان در شوکهای ناشی از تغییر دولتها، بعضا ضعیف میشدند؛ الان بیشتر یاد گرفتهاند و حالا دیگر در جابجایی دولتها آنقدر ضعیف نمیشوند. پس باید ذینفعان را در نظر گرفت که انگیزه اساسی دارند در حفظ این نظام؛ چون آنها برندگان اقتصاد هستند و توان تجهیز رسانهها را دارند، توان جوسازی دارند، توان آن را دارند که انتظارات تورمی را با جوسازی و ترساندن آحاد اقتصادی افزایش بدهند؛ به این ترتیب در وضعیتی که دولت با سرمایه اجتماعی خیلی زیادی هم مواجه نیست، این کار خیلی پیش میرود.
طرف دوم، بینش اقتصادی است. وقتی مدیران اقتصادی یا تصمیمگیران اقتصادی، عمیقا دانش آن حوزه را ندارند و نسبت به آن، یک دانش سطحی دارند، ترسو میشوند. اعتماد به نفس در دو سر یک نمودار است. یکی زمانی که خیلی جاهل باشید، اعتماد به نفس بسیار بیشتری دارید، مثلا ممکن است بگویید که دلار باید 1000 تومان باشد؛ یعنی فکر کنید، بایدی است! وقتی دانش خیلی زیادی هم دارید، باز اعتماد به نفس دارید. در میانه این دو سطح، افراد در تصمیمگیری همیشه محافظهکار میشوند و نگران. فکر میکنم این آفت در این دو بردار، کاری را که دولت رئیسی داشت در حذف دلار 4200 تومانی انجام میداد، دچار اختلال کرد. یعنی وقتی چنین تصمیمی گرفته شد، بهطور دستپاچه از این تصمیم برگشتند؛ زیرا نگران بودند. هم ذینفعان فشار میآوردند، هم در دولت فکر میکنم آشوبی در تصمیمگیرها ایجاد شد که در نهایت فکر میکنم رئیس کل محترم بانک مرکزی اگرچه باورش این نبود، ولی در یک فضای هیجانی در برنامه خبری پربینندهای همان شب نرخ 28 هزار و 500 تومان را اعلام کردند. یعنی حتی به این اشاره نکردند که این نرخ از این به بعد بر اساس اسناد بالادستی، «شناور مدیریتشده» است! اصلا بانک مرکزی میداند که نظام سیاست ارزی ما شناور مدیریتشده است، اما وقتی از ترکیب واژگانی استفاده میکنید که علامت تثبیت را نشان میدهد، ناشی از یک دستپاچگیست.
اجرای سیاست تکنرخی ارز را به دو عامل بینش عمیق و ذینفعان، مرتبط میدانم
من اجرای سیاست تکنرخی ارز را به این دو عامل یعنی بینش عمیق و ذینفعان، مرتبط میکنم. حتماً آثار تورمی دارد که من در جای خودش توضیح میدهم. من نگرانم که همین خط سیر در دولت آقای دکتر پزشکیان رخ دهد. یعنی امیدوارم تیم اقتصادی اولاً این بینش را داشته و عمیقا باور داشته باشند که آزادسازی قیمت ارز، قیمت ارز را پایین میآوذ، بالا نمیبرد! ما نباید صورت مساله ارز را با کلماتی که باعث تصغیر هستند و مساله را فقط کوچکسازی میکنند، مثل اسمگذاریهایی مانند جمشید بسمالله و بعدها ادبیات دیگر، کوچک کنیم، با اسمگذاری روی بازار آزاد که ما آن را بازار سیاه میدانیم و بر اساس قانون سال 1400 قاچاق محسوب میشود، مساله حل نمیشود. مانند این است که شما زباله را زیر فرش پنهان کنید، در واقع، اتاق را که تمیز نکردهاید.
باید تیم اقتصادی و فرماندهی اقتصاد، بتواند به رئیس جمهوری و ذینفعان اصلی این بینش را بدهد که میشود این کار را کرد و نترسید، یک به یک تلاطم رخ میدهد و بعد فرو مینشیند و جلوی دستپاچگی را بگیریم. دوم، حمایت سیاسی صورت بگیرد تا ذینفعان نتوانند کار را ابتر بگذارند. زیرا میدانید، وقتی شما یک اصلاحی انجام میدهید و ابتر میماند، بعدا که میخواهید همان اصلاح را انجام بدهید، ذینفعان صدا را بلند میکنند، که دیدید نتوانستید! کسی اشاره نمیکند که بار قبل اصلا اجرا نشد و در میانه راه ماند. در خصوص هدفمندسازی یارانهها در دولت نهم، همین وضعیت را داشتیم. آن قانون، قانون بدی که نبود؛ ما در توالی اجرا و بعد، سر و صدای ذینفعان، با اینکه در اوج توانگری مالی بودیم، در کشور شاید بتوان گفت که یک خاطره تلخ ایجاد شد. به نحوی که الان اگر بخواهیم نظام تکنرخی را هم اجرا کنیم، ذینفعان دیگر باور نمیکنند و فکر میکنند که در نهایت، برنده درازمدت آن میدان و آن اصلاحات نخواهند بود. در حالی که اگر شما بینش داشته باشید، میدانید که برنده درازمدت اصلاحات، جامعه به شدت فقیرشده ایران است.
اتفاقاً همه افرادی که شما به اسم آنها عدالت را فاکتور میکنید و در مساله رانت ارزی، ثروت یک درصد یا حتی یک صدک جامعه را افزایش میدهید، آنها برندگان اصلاحات اساسی در اقتصاد ایران خواهند بود. البته با قیود خود و حتما به این سادگی که من میگویم نیست.
دولت پزشکیان با ایجاد مابهازا برای دهکهای کمتر برخوردار، اصلاحات لازم را انجام میدهد
برگردم به موضوع اینکه احتمالاً دولت آقای دکتر پزشکیان چه خواهد کرد، من فکر میکنم با ایجاد مابهازا برای دهکهای کمتر برخوردار، هر اصلاحی که بخواهد انجام دهد را جلو خواهد برد. یعنی اگر که دولت ایشان فکر کند که باید قیمت حتی ارز ترجیحی را تغییر دهد، حتما مابهازای آن را برای دهکهای پایینتر جامعه، یعنی حداقل پنج-شش دهک اول اقتصاد ایران، تعریف میکند تا از آسیب دیدن ذینفعان پیشگیری کند.
الان من از این صداهایی که میآید، میفهمم کسانی که قرار است فرماندهی اقتصاد ایران را به عهده بگیرند بلد کار هستند و میفهمند. همچنین باید یارگیری اجتماعی هم کمک کند که ما به آن سمت برویم.
تصور من این است که بساط این رانتپاشی، دست کم محدود میشود. یعنی اینکه اگر یکسره هم از بین نرود، لااقل محدود میشود. این ادعا را هم مطرح میکنم که قیمت ارز (حقیقی) پایین خواهد آمد. ممکن است که یک نفر این مصاحبه را دو سال دیگر نشان بدهد و بگوید که دیدید قیمت بالا رفت! ولی دقت نکند که میزان بالا رفتن آن نسبت به مثلا تفاضل تورم خارج اقتصاد و اقتصاد ایران چقدر است یا اگر بخواهیم حساب تجارت و حسابهای ملی را نگاه کنیم، با آن شاخصها چقدر تغییر کرده است. من تقریبا مطمئن هستم که اگر مداد جادو داشتیم و همین فردا ارز را تکنرخی میکردیم هم قیمت ارز نه تنها بالا نمیرفت که پایین هم میآمد.
این نکته را هم بگویم که ما در خصوص ارز، چند فرصت طلایی را از بین بردیم و کارمان را سخت کردیم. خاطرم هست که در ۲۲ خرداد 1392 که انتخابات مربوط به استقرار دولت یازدهم بود، قیمت ارز آزاد ۳۶۳۰ تا 3640 تومان بود. به محض اینکه نام آقای دکتر روحانی از صندوق بیرون آمد، قیمت ارز شروع کرد به ریزش و به سمت ۳۳۰۰ تومان رفت. بعد از اینکه در مردادماه دولت، امور را تحویل گرفت و رای اعتماد به دولت آقای دکتر روحانی داده شد، قیمت ارز باز هم پایین آمد و متاسفانه دولت وقت و مدیران اقتصادی وقت از نظر من طمع سیاسی کردند و فکر میکردند از این کاهش قیمت ارز، سرمایه اجتماعی درست میشود و قیمت ارز به کمتر از 3000 تومان رسید. در حالی که اقتصاد ایران بهای کالاهای ستشده با دلار 3200 تومانی و حتی 4000 تومانی را قبلا پرداخته بود. ما در انتهای سال ۱۳۹۱ دلار را در کانال بالاتر از 4000 تومان میدیدم. این در قیمت کالاهایی که دست مردم میرسید و بهتر بگوییم در قیمتهای نسبی، خود را نشان داده بود.
وقتی ما قیمت ارز را سرکوب کردیم، البته انتظارات تورمی هم پشت آن بود و بانک مرکزی هم نیامد پشت این ماجرا تا اجازه ندهد قیمت، ریزش جدی کند، قیمتهای نسبی را دوباره بر هم زدیم و این فنر را آنقدر جمع کردیم که در اواخر سال ۹۶ که هنوز اتفاقی نیفتاده بود در مسیر برجام، چه اتفاقی افتاد که به اردیبهشت ۹۷ ختم شد!
امیدوارم و آرزو میکنم که این اتفاق دوباره تکرار نشود. همین الان تغییرات منفی که بازار ارز میخورد را میشود در آن چارچوب دستهبندی کرد. من واقعا نگران هستم به دلیل اینکه ما سال 1402 را با دلار 60 هزار تومانی شروع کردیم و این قیمت به 50 هزار تومان برگشت. با دو تورم ۴۰ درصدی الان داریم دلار زیر 60 هزار تومان را در اقتصاد ایران و در بخش واقعی اقتصاد میبینیم که تالی فاسد خواهد داشت.
آقای طیبنیا قیمتی برای دلار اعلام نکردهاند
شما فرمودید که دلار در صورتی که آزاد باشد، قیمت خود را تعدیل میکند؛ در مورد صحبتهای آقای طیبنیا حاشیههایی مطرح و استرس زیادی ایجاد کردهاند در جامعه که قرار است دلار 60 هزار تومانی شود و محاسبه همه کالاها با دلار 60 هزار تومانی اتفاق میافتد. آیا در حال حاضر همین طور نیست؟
آقای دکتر طیبنیا که همه این موارد را بلد هستند اما من فکر میکنم یک کارشناس اقتصادی وقتی مجبور است در 6 دقیقه یک فیلمی منتشر و کلمات بیشتری استفاده کند،شنونده باشد دقیق باشد و آن پیام را هضم کند و رسانه هم در ترجمه کردن پیام کمک میکند. من از هیچ بخش صحبت آقای دکتر طیبنیا اینکه، قیمت ارز چیست را برداشت نمیکنم. منظور ایشان این است که ارزهای زیر این قیمت، همگی جمع میشوند. ایشان نه افق زمانی تعیین کردند و نه به قیمت اشارهای کردند. شاید زمانی که افق زمانی ایشان باشد، اصلا قیمت ارز متفاوت باشد.
تصورم این است که همین الآن هم آقای دکتر طیبنیا خلاف ایده دوران سال ۱۳۹۲ که در دولت نشستند، اگر امروز بنشینند در دولت، بعید میدانم موافق باشند که قیمت ارز الآن سقوط کند و نزولی باشد و سعی میکنند که همان سیاست تعادلی شناور مدیریتشده را پی بگیرند. الان بانک مرکزی وارد این موضوع میشود. ما همه اینها را در چارچوب بخش اول رویکرد آقای دکتر پزشکان به اقتصاد، یعنی نگاه به درون و انسجام درونی میبینیم. اگر ایشان در سیاست خارجی موفق شود، اگر پنجره فرصتی ایجاد شود که تردید ندارم فرصتش نخواهد سوخت مانند دولت شهید رئیسی، و از این پنجره فرصت با تدابیر مقام معظم رهبری حتما استفاده خواهند کرد؛ آنوقت آرام نشاندن این طیاره بسیار سادهتر خواهد بود؛ چرا که چند اتفاق در بازار ارز میافتد.
اولا به خاطر اینکه جریان وجوه نقد بهتری دارید، کندی جریان وجوه نقد اقتصاد تورمی به بار نمیآورد، خود به خود این افق آن بخشی که از اقتصاد ایران خارج شده تحت قالب سرمایه میبینیم الزاما از کشور خارج نشده از اقتصاد خارج شده و در قالب خروج سرمایه میبینیم، الزاما از کشور خارج نشده، بلکه از اقتصاد خارج شده و به گاوصندوقها، سپردههای بانکها و صندوقچههای منازل آمده است. آن بخش از اقتصاد آرام آرام برمیگردد و انگیزه پیدا میکند که به ریال تبدیل کند. این دسترسی به ارز را افزایش میدهد. در آن شرایط وضع ما در همین عددهاخیلی سادهتر است.
اما در وضعیت فعلی هم که فکر میکنم آقای دکتر پزشکیان در یکی از مناظرهها به آن اشاره کردند، دستگاه بروکراسی ما به طور خاص، وزارت صمت، اصلا مدیران فرصت ندارند و من فکر میکنم شبها هم وقت ندارند به اندازه کافی بخوابند اما با یک صف طولانی مواجه هستند که تقاضای ارزی است. اینها باید تنظیمگری کنند و ماموریت آنها از سیاستگذاری تبدیل شده به بنگاهداری که باید موجودی انبار کشور را تنظیم کنند. نگران ورود مواد اولیه هستند و نمیدانند چه کنند، خودرو را چه کنند، صف طولانی ارز حتی به ۶ ماه هم رسیده است. با همین تغییر قیمت ارز، انگیزه پیوستن به سقف را اصلا از کسب و کارها گرفته میشود.
کسب و کارها از قیمتگذاری دستوری و عدم دسترسی به ارز رنج میبرند
کسب و کارها با دو فشار، یکی قیمتگذاری یا بهتر بگویم از واژه ترکیب سرکوب قیمتی محصولات که یک اتفاق بسیار نامیمون و از علل مصائب اقتصاد ایران است رنج میبرند و یکی هم از عدم دسترسی به ارز در زمان مناسب و ارز با کیفیت. یعنی اینکه مثلاً شما یورو میخواهید در اروپا اما ممکن است یوان بدهند در چین! این یک زمانی از شما میگیرد و شما را دچار دردسر میکند. این رویکرد باعث میشود که شما بهعنوان کسب و کار سعی کنید که موجودی انبار را بالا ببرید. موجودی انبار را که بالا بردید سعی میکنید که ثبت سفارشات را زیاد کنید. وقتی که ثبت سفارش را بالا میبرید چون سرکوب قیمتی هم میشوید، سعی میکنید که قیمت پروفورمهای ثبت شده خود را کمی زیادتر کنید در حد 15 درصد، 20 درصد، ارز بیشتری بگیرید که هیچ کارشناسی نمیتواند مچ شما را بگیرد. این تقاضای ارز را بالا میبرد و از آن طرف، مابهازای ارز مازادی که خریدید، کالایی نمیآورید و اصلا نمیتوانید به اقتصاد بازگردانید.
در طرف صادرات هم همین اتفاق میافتد. شما برای اینکه بتوانید هزینههای خود را پوشش بدهید، کسب و کارتان سودآور باقی بماند و وارد زیان نشوید، در حین صادرات ارز کمتری را افشا میکنید. شما اگر آمار گمرکهای ایران را با کشورهایی که آمار شفاف دارند، در چند نمونه در نظر بگیرید، میبینید مثلا در فقره پسته چه اتفاقی میافتد. یک بررسی شود که گمرک ایران صادرات پسته را در هر کیلو چند دلار میبیند و در گمرک آلمان چقدر ثبت میشود. آنجا نظام مالیاتی باعث میشود که شما قیمت واقعی را بدهید و مالیات بدهید، حتی کمی بیشتر بگویید اما اینجا نظام چندنرخی ارز به شما انگیزه میدهد که کمتر نشان بدهید و ارز را برنگردانید. قیمت وقتی آزاد میشود، این دو انگیزه بهعلاوه ارزهایی که شاید ما اسم آن را فرار سرمایه بگذاریم، به اقتصاد برمیگردند و این مسیر را هموار میکنند.
در مساله تخصیص ارز، مچینگ میان تقاضا و تامین ارز مهم است
یک بخش دیگر هم اینکه ما میشنویم از مدیران، حتی وقتی میخواهند به بازار اطمینان بدهند، مثلا ۷۰ میلیارد دلار تقاضای ارز دارد اقتصاد و ما هم ۷۰ میلیارد دلار ارز تامین میکنیم. این شبیه به عکس گرفتن از یک فیلم است. شما یک لحظه را که نمیتوانید عکس بگیرید. مچینگ مهم است؛ مهم این است که من امروز یک میلیارد دلار میخواهم، آیا امروز یک میلیارد دلار به من میرسد یا سه ماه دیگر میرسد؟ اگر من در ابتدای سال جریان ارزی میخواهم در حالی که قیمت در لحظه تعیین میشود، این ارز با تاخیر برسد چه فایدهای دارد. یا اگر سه میلیارد دلار تقاضا روی میز باشد و بتوانید یک میلیارد دلار را تامین کنید، بدیهی است که قیمت ارز بالا میرود.
اینها موارد ابتدایی است و حتما مدیران کشور بیشتر از ما این موارد را میدانند. اما سوال در بدنه جامعه ایجاد میشود و فکر میکند که همه چیز درست است؛ پس چرا قیمت ارز اینقدر متلاطم است؟ در نتیجه این شایعات را درست میکنند و فکر میکنند که دولت مستقر یا بانک مرکزی از افزایش قیمت ارز نفع میبرد. شما با عمده کسب و کارها و شهروندان معمولی حرف بزنید، میگویند «خودشان» بالا میبرند و خودشان پایین میآورند و معلوم نیست مرجع این ضمیر کیست. حتما قاطبه هیچ دولتی انگیزه ندارد که قیمت ارز متلاطم شود. اتفاقا به غلط انگیزه دارند که قیمت ارز تثبیت شود. امیدوارم بشود در بدنه دولت جدید حول این محور یارگیری کرد. نترسیم، اجازه بدهیم بازار دخالت کند، اجازه بدهیم بازار حرکت خود را انجام بدهد. حتما در بحرانهایی که ممکن است در اثر تغییرات در تحریمها و تغییرات در مثلاً شاید دولت آمریکا رخ خواهد داد، تدبیر هایی لازم است که من صلاحیت ندارم امروز درباره آنها پیش بینی کنم.
البته آقای دکتر پزشکیان در صحبتهای خود بارها گفتهاند به جز دارو و کالای اساسی! در خصوص دارو حتما تصمیم گیری میشود و باید جزئیات اعداد را دید و بررسی کرد که در چه افق زمانی میشود دارو را حمایت کرد، یا چه مابهازایی داد که دارو هم از چنگال ارز چندنرخی خارج شود.
برخی کالاهای اساسی بالاتر از قیمت واقعی فروخته میشوند
شما در سوالتان گفتید که مردم از دلار 60 هزار تومانی میترسند. اتفاقا اگر به مردم بگویید که دارند کالاها را با دلار 100 هزار تومانی، 90 هزار تومانی و 70 هزار تومانی میخرند، دیگر نمیترسند، میگویند چه خوب که با دلار 60 هزار تومانی بخرند. دلار گوشی تلفن همراه در برخی از برندها با دلار 100 هزار تومانی است. در حالی که آن کالایی را هم که با دلار 42 هزار تومانی میخرید در واقع دارید با دلار 65 هزار تومانی میخرید. چه کسی ذینفع است؟ در دولت آقای خاتمی وقتی ارز را تکنرخی میکردند، تورم قبل ۱۰ درصد افزایش پیدا کرد معنی گزاره این نیست که تورم ۱۲ درصدی شد ۲۲ درصد. بلکه معنای گزاره این است که 12 درصد شده ۱۳.۲ درصد که اصلا حس نمیشود خصوصا اگر در یک وضعیت استیبل و پایدار این اتفاقات و اصلاحات رخ بدهد.
در خصوص کالای اساسی ما کالاهای اساسی داریم که قیمت آنها بالاتر از قیمت واقعی است. من اسم نمیآورم چون حاشیه فساد در آن زیاد بوده است. ما با حمایت قلابی که از کالای اساسی میکنیم، چند اتفاق در اقتصاد ایجاد میکنیم. اولا حدس این است که تقاضا برای کالای اساسی حدود ۱۰ میلیارد دلار باشد، حالا ۲۰ درصد بالاتر یا ۲۰ درصد پایینتر. الآن ادعای 17 میلیارد و 18 میلیارد دلاری میشود. این اضافه مبلغ کجاست؟ این اضافه یا دارد از طریق قاچاق از کشور خارج میشود که ما اسم آن را گذاشتیم هدررفت، یا دارد با تغییر قیمتهای نسبی استفاده دیگری از آن میشود؛ مثلاً خوراک دام میشود. با این بدبختی اینها را به دست شهروندان میرسانیم، نمیخواهم نژادگرایانه بگویم که اتباع بیگانهای که در کشور زحمت میکشند هم استفاده میکنند که حق آنها هم هست و اتباع قانونی هستند ولی هرز منابع را در واقع به شدت افزایش میدهد.
از آن طرف هم دارید جامعه ایرانی را چاق میکنید. با شکر کالری که برای جامعه ایرانی تامین میکنید را بالا میبرید. کالری تامینی خیلی پروتئینی نیست و بیشتر کربوهیدراتی است. شما در شکر، گندم، برنج (فارغ از اینکه به کشاورز آسیب میزنید) و در روغن دارید یک تصویری از مردم ایران ایجاد میکنید که در بلندمدت به بهداشت آنها صدمه میزند. میخواهم بگویم مساله بسیار پیچیدهتری است و آقای دکتر پزشکیان بهواسطه اینکه میدانند این بحث ها خیلی پیچیده است، اصلا وارد موضوع نمیشوند و میگویند که بحث کارشناسی است و مطمئن باشید که در سطح کارشناسی تصمیمگیری میشود.
بخش دوم این گفتوگو بهزودی در سایت تجارتنیوز منتشر میشود.
نظرات