چرا دلار گران میشود و چه باید کرد؟
شاید برای شما هم سوال شده باشد که اساسا چرا قیمت دلار بالا میرود و چه اتفاقی میافتد که یکباره دلار 3-4 هزار تومانی تن به مرزهای 20 هزار تومان میساید؟ جواب این سوال خیلی دشوار نیست. اما قبل از آنکه به تشریح این موضوع بپردازیم، بیایید نگاهی بیندازیم به چند مفهوم از علم اقتصاد
شاید برای شما هم سوال شده باشد که اساسا چرا قیمت دلار بالا میرود و چه اتفاقی میافتد که یکباره دلار 3-4 هزار تومانی تن به مرزهای 20 هزار تومان میساید؟
جواب این سوال خیلی دشوار نیست. اما قبل از آنکه به تشریح این موضوع بپردازیم، بیایید نگاهی بیندازیم به چند مفهوم از علم اقتصاد در مورد پول.
اول: پول چیست؟
پول یک موجود واقعی نیست. چیزی که واقعیت دارد نان است و کار. یعنی اگر بدون در اختیار داشتن یک ریال پول، تمام نیازهای کالایی و خدماتی شما برآورده شود احساس فقر و فلاکت نخواهید کرد. اما اگر میلیاردها دلار به شما بدهیم اما در یک اتاق خالی شما را بدون آب و غذا اسیر کنیم، لذتی از زندگی نمیبرید.
پول درواقع یک سند بدهی است. یک اسکناس هزارتومانی نشان میدهد که به دلیل خدمتی که به جامعه کردهام، مردم بهاندازه 1000 تومان به من بدهکار هستند. این هزارتومانی را به نانوا میدهم و او خدمت گذشته من را با یک قرص نان جبران میکند. دیگر کسی به من بدهکار نیست.
در مقاله بانک مرکزی چطور پول خلق میکند ، داستان این اوراق بدهی را بهطور کامل تعریف کردهایم. اما نکته مهم این است که پول برگهای است که میگوید «دارنده این سند کالا یا خدماتی ارزنده برای جامعه فراهم کرده است. حالا شما لطف او را جبران کنید.»
این برگههای بدهی میتوانند ارزنده یا بیارزش شوند، اگر تغییری در ارزشِ کالا و خدمات تولیدشده توسط یک ملت بهوجود بیاید.
دوم: معادله پولی
یک معادله مهم در نظریه پولی میگوید MV=PY. از این معادله نترسید. الان برایتان معنی آن را توضیح میدهم. در این معادله M حجم کل پولی است که در کشور وجود دارد و V سرعت گردش پول است. اگر مردم بیشتر پول خرج کنند، سرعت گردش پول بالا میرود.
همچنین P برابر است با میانگین قیمت تمام کالاها و Y نیز سرعت تولید کالا و خدمات است.
تحریم کالاها نمیتواند الزاما باعث ارزانشدن آنها بشود.
حالا این حرفها یعنی چه؟ فرض کنید که هرسال مقداری پول به کشور تزریق میشود. اگر بهاندازه همین مقدار پول، کالا و خدمات تولید شود، قیمتها ثابت میماند. اما اگر مردم کمتر کار کنند، قیمتها بالا خواهد رفت. یعنی میتوانیم نتیجه بگیریم که اگر میخواهید قیمتها پایین بیاید، بیشتر کار کنید!
اما چه میشود اگر «نخریم تا ارزان شود»؟ اگر سرعت گردش پول پایین بیاید، مقدار تولید کالا و خدمات هم کم میشود. در این صورت قیمتها هنوز هم میتوانند ثابت بلکه افزایشی باشند. بهبیاندیگر تحریم کالاها نمیتواند الزاما باعث ارزانشدن آنها بشود. (علاوهبر این با پایین آمدن قیمت کالای تحریمشده، طیف جدیدی از مشتری به صف خرید میآیند و باز قیمت بالا میرود.)
سوم: نرخ واقعی ارز
اینکه بگوییم هر یورو برابر است با 1.12 دلار اطلاعات زیادی به ما نمیدهد. با این عدد نمیشود فهمید که آیا وضع مردم در اروپا بهتر است یا آمریکا. مثلا اگر بگوییم از امروز هر ریال معادل 10 دلار است، وضع مردم بهتر نمیشود. چون تمام قیمتها از جمله دستمزد شما تغییر میکند.
نرخی که میتواند معنی حقیقی نرخ ارز را تعریف کند، نرخ واقعی ارز یا Real Exchange Rate است. برای اینکه بتوانید نرخ واقعی ارز را درک کنید یک مثال میزنم:
مثال: نرخ ارز بر اساس همبرگر
فرض کنید تنها کالایی که مردم مصرف میکنند همبرگر مکدونالد باشد (شاخص بیگمک). یک همبرگر بزرگ در آلمان 4.17 دلار است و همین ساندویچ در آمریکا 5.04 دلار. پس نرخ واقعی یورو بر اساس شاخص بیگمک برابر میشود با 1.35 دلار.
ما در ایران بیگمک نداریم. اما اگر قیمت یک همبرگر بزرگ را 30 هزار تومان (دو دلار) بگیریم نرخ واقعی ارز بر اساس شاخص بیگمک از حاصلضرب نرخ اسمی ارز (15 هزار تومان) در قیمت برگر ایرانی تقسیمبر برگر آمریکایی به دست میآید. بر اساس این شاخص قیمت واقعی دلار برابر میشود با 6 هزار تومان.
یعنی کسی که در ایران 2 میلیون و 400 هزار حقوق میگیرد در ماه میتواند 80 ساندویچ همبرگر بخرد. کسی که در آمریکا میتواند همین تعداد ساندویچ را بخرد باید 400 دلار در ماه درآمد داشته باشد. (یک آمریکایی با حداقل دستمزد این پول را در هفت روز کاری بهدست میآورد.)
شاخص همبرگر شاخص نسبتا خوبی است. قیمت یک همبرگر از قیمت نان، سس، سبزیجات، گوشت، نیروی کار، برق، اجاره، هزینه حملونقل و فرصت سرمایه تاثیر میگیرد. با اینحال برای محاسبه واقعی نرخ واقعی ارز باید تمام اقلام مصرفی و خدماتی دو کشور با هم مقایسه شود. شاخص بیگمک برای ساده کردن این محاسبات تعریف شده است.
مبادله کالا و خدمات میان دو کشور
ایرانیها در یک دایره به اسم ایران زندگی میکنند. آمریکاییها هم در دایرهای به اسم آمریکا. بعضی کالاها را میشود بین دو کشور مبادله کرد.
تجهیزات پزشکی غیر الکترونیکی، دانهها و غلات، کامپیوتر، روغنهای اساسی، دارو، دام زنده، برنج، مرغ زنده و مبلمان مهمترین کالاهایی هستند که ایرانیها از آمریکا میخرند. آمریکاییها هم از ما نفت، گاز طبیعی، محصولات پتروشیمی، پلاستیک و میوه میخرند. ایران و آمریکا در سال 2018 در حدود نیم میلیارد دلار دادوستد داشتند.
ایران و آمریکا در سال 2018 در حدود نیم میلیارد دلار دادوستد داشتند.
اما کالاهایی وجود دارند که قابلمبادله نیستند. نیروی کار، اجاره ملک و خدمات سلمانی از جمله کالاهای غیر مبادلهای هستند. البته تمام خدمات غیرقابلمبادله نیستند. مثلا آمریکاییها میتوانند برای عمل بینی به تهران بیایند و ما میتوانیم از خدمات ایمیل گوگل بهره ببریم.
اگر اتفاقی بیفتد که کشور مقصد (آمریکا) تمایلش به مصرف کالاهای کشور مبدا (ایران) را از دست بدهد، نرخ تبدیل ارز تغییر میکند. یعنی شرایطی که ایرانیها هنوز آیفون و داروی آمریکایی بخواهند اما آمریکاییها تمایلی به خرید نفت و گاز ایران نداشته باشند.
چرا دلار گران میشود؟
همانطور که یک اسکناس 1000 تومانی به این معنا است که «من برای شما کاری کردهام، برای من کاری بکنید» اسکناس یکدلاری هم چنین معنایی را متبادر میکند. «ما به شما نفت دادهایم، به ما کامپیوتر بدهید». چند دلیل میتواند در معنای این جمله اختلال ایجاد کند.
1- افت تولید کالا و خدمات در ایران
اگر ایرانیها دست از تولید بردارند و سرعت تولید محصول پایین بیاید، قیمت دلار بالا میرود.
2- تغییر در زنجیره تامین
اگر ما برای تامین کالا به آمریکا نیاز داشته باشیم اما آنها راهی دیگر برای تامین نفت، گاز، محصولات پتروشیمی، پلاستیک و میوه پیدا کنند، دلار افزایش پیدا میکند.
3- تغییر در سیاستهای کلان
اگر دولت آمریکا با وضع تعرفه ، قانون، مالیات و جریمه باعث شود که هزینه خرید کالا و خدمات از ایران برای شهروندانش بالا برود، دلار گران میشود.
4- عرضه و تقاضای پول
اگر بانک مرکزی بیشازاندازه ریال عرضه کند یا از عرضه دلار خودداری کند، ارزش پول ملی افت میکند.
چهکار باید کرد؟
برای اینکه از سقوط ارزش پول ملی جلوگیری کنیم راهحلهای کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدتی وجود دارد.
لازم است که بخش تولید تقویت شود تا قادر باشیم کالای ارزان و باکیفیت به دنیا معرفی کنیم.
لازم است که شرکای تجاری قدرتمندی داشته باشیم که در صورت بروز اختلال در یک کانال تامین، زمینگیر نشویم.
لازم است که مشاغل دولتی غیرمولد را کاهش بدهیم و بگذاریم نیروی کار در بخش خصوصی مشغول شود.
لازم است برای جذب گردشگر برنامهریزی داشته باشیم و ورود گردشگر به کشور را تا جای ممکن آسان و ارزان کنیم.
لازم است که بر روی محصولات بیرقیب ایرانی مثل صنایعدستی، قالی، زعفران و موسیقی سرمایهگذاری کنیم تا این کالاها جایگزین نفتی شوند که رقبای تجاری زیادی دارند.
لازم است زمینه ورود سرمایه مستقیم خارجی به کشور را فراهم کنیم تا تحریم ایران به معنای تحریم خودشان باشد.
لازم است که یکبار برای همیشه با الگوی آسیبپذیرِ اقتصاد تکمحصولی ( نفرین نفت ) خداحافظی کنیم.
نظرات