رفاه ازدسترفته در تصمیمهای سیاسی
هر کشتی یک ظرفیت بهخصوص دارد. اگر کشتی را کمتر از ظرفیت بارگیری کنند، مقدار زیادی سوخت و زمان هدر میرود و هزینه حملونقل بیش از اندازه بالا میرود. اگر بار کشتی بیش از ظرفیت باشد، ریسک غرق شدن کشتی و از دست رفتن دارایی بالا میرود. به این اختلاف وزن بار، وزن مرده یا
هر کشتی یک ظرفیت بهخصوص دارد. اگر کشتی را کمتر از ظرفیت بارگیری کنند، مقدار زیادی سوخت و زمان هدر میرود و هزینه حملونقل بیش از اندازه بالا میرود. اگر بار کشتی بیش از ظرفیت باشد، ریسک غرق شدن کشتی و از دست رفتن دارایی بالا میرود. به این اختلاف وزن بار، وزن مرده یا deadweight میگویند. در اقتصاد نیز اصلاح deadweight loss وجود دارد که آن را به صورت رفاه ازدسترفته ترجمه میکنند.
برای آن که بدانید رفاه ازدسترفته چیست، لازم است بگوییم که برای هر کالا نقطه تعادلی بین عرضه و تقاضا وجود دارد که در صورت رقابت آزاد با سازوکار بازار، بهترین قیمت بهصورت طبیعی کشف میشود. هر قیمتی بالاتر یا پایینتر از این قیمت تعادلی، رفاه ازدسترفته یا deadweight دارد.
کدام رفاه از دست میرود؟
تصور کنید که در یک بازار آزاد (که هر کس حق دارد هر کالایی را از هر جایی که میخواهد بخرد و به قیمت دلخواه بفروشد) قیمت هر پراید 20 میلیون تومان باشد. در این صورت اگر شما 50 میلیون تومان داشته باشید میتوانید یک پراید بخرید و 30 میلیون باقیمانده را برای خرید کالاهای دیگری بگذارید که نیاز دارید.
اما اگر قیمت پراید به دلایلی (مثل ممنوعیت واردات خودرو) به 50 میلیون تومان برسد، 30 میلیون تومان رفاه ازدسترفته یا deadweight وجود خواهد داشت. کدام رفاه؟ رفاه ناشی از کالاهای دیگری که میتوانستید بخرید، اما نخریدهاید.
کدام رفاه؟ رفاه ناشی از کالاهای دیگری که میتوانستید بخرید، اما نخریدهاید.
اگر قیمت پراید بجای 20 میلیون به 15 میلیون برسد چطور؟ مثلا فرض کنید که دولت اعلام کند که فروش پراید با قیمت بالای 15 میلیون ممنوع است (نمونه این نرخ مصوب را در جاهای مختلف اقتصاد ایران میبینیم). در این صورت فروشنده (بهخصوص تولیدکننده) رفاه از دست میدهد. کدام رفاه؟ رفاه ناشی از کالاهایی که میتوانست با 5 میلیون بخرد، اما نخریده است.
دیگر چه رفاهی از دست میرود؟
رفاه ازدسترفته فقط بهخاطر فهرست کالاهایی که میشود خرید به وجود نمیآید. فرض کنید فقط یک ماشین در بازار وجود دارد. اگر قیمت ماشین بجای 20 میلیون تومان بشود 50 میلیون، تعداد زیادی از افراد توان خرید خودرو را از دست میدهند. کاهش تقاضا به معنای کاهش تولید و کاهش تولید به معنای کاهش شغل است.
بهای محدودیت واردات را مردم پرداخت میکنند.
اگر قیمت بجای 20 میلیون، 15 میلیون باشد، تولیدکننده انگیزه تولید را از دست میدهد و کاهش عرضه یعنی کاهش اشتغال. هر نوع فاصله گرفتن از اشتغال کامل (نرخ طبیعی بیکاری) به از دست رفتن رفاه منجر میشود. برای همین نه قیمت پایین مطلوب است و نه قیمت بالا. بهترین وضعیت یک قیمت تعادلی است.
مثالهایی برای رفاه ازدسترفته
برای این که بازار وضعیت طبیعی خود را از دست بدهد و رفاه عمومی را کاهش بدهد، لازم است که یک نیروی قدرتمند در بازار اختلال ایجاد کند. معمولا تنها نهادی که این قدرت را دارد، دولت است.
با این که دولت انگشت اتهام را به سوی محتکران و سوداگران نشانه میگیرد، با این وجود کمتر تاجری وجود دارد که حجم داراییاش با اندازه بازار قابلمقایسه باشد. حتی اگر چنین تاجری وجود داشته باشد، باز هم مقصر تکقطبی و انحصاری شدن بازار دولت است، نه بازار.
اما دولت چطور میتواند نظم طبیعی بازار را به هم بزند؟
الف) انحصار فروش
انحصار فروش یعنی وقتی برای یک کالا، تنها یک فروشنده وجود داشته باشد. این فروشنده کیفیت و قیمت را کنترل میکند و برای رقابت و گرفتن سهم بیشتر از بازار الزامی نمیبیند که کیفیت بیشتر یا قیمت کمتر پیشنهاد کند.
مثلا فرض کنید که اینترنت تنها در انحصار دولت باشد و شرکتهای ارائهدهنده خدمات، از دولت سرویس بگیرند. مردم برای تحقیقات روی اینترنت سریعتر انگیزهای نخواهند داشت و دولت هم ترجیح میدهد منابع مالی خود را صرف تحقیقات پرریسک علمی (که احتمال شکست زیادی دارد) نکند.
از سوی دیگر قیمت توسط دولت تعیین میشود نه بر اساس عرضه و تقاضا:
- اگر خیلی قیمت کم باشد، صف تقاضا تشکیل میشود و تعداد زیادی متقاضی باعث افت کیفیت میشود. (برای مثال ارزان بودن بنزین باعث ایجاد ترافیک سنگین میشود.) قیمت ارزان همچنین منابع عمومی را تلف میکند.
- اگر قیمت خیلی زیاد باشد، تمام متقاضیان به نیاز خود نمیرسند و رفاه کاهش مییابد، چون برای خرید یک کالای مصرفی مثل خودرو، یک فرد باید سالها کار و پسانداز کند. این موضوع انگیزه کار را کم میکند و کار کمتر به رفاه عمومی آسیب میزند. (مثلا کارمند بانک با احترام و پشتکار پیگیر کار شما نمیشود.)
اختلاف قیمت تعادلی با قیمت انحصاری درست شبیه به مالیات (در قیمت بالاتر) و یارانه (در قیمت پایینتر) عمل میکند. با این تفاوت که محل خرج این مالیات یا محل تامین اعتبار این یارانه، نامشخص است و فشار آن به مردم وارد میشود.
ب) انحصار خرید
همانطور که در مورد انحصار فروش یا Monopoly گفتیم، انحصار خرید یا Monopsony هم معمولا از عهده دولت بر میآید. انحصار خرید زمانی است که دولت تمام تولید موجود را خریداری میکند و هیچ خریدار دیگری وجود ندارد.
برای مثال اگر شما بخواهید برق تولید کنید، هیچ مشتریای به غیر از دولت نخواهید داشت. یک حالت دیگر مونوپسنی در استخدام پیش میآید. یک شرکت بزرگ در کنار روستایی کوچک، تنها مشتری بازار کار است.
همانطور که در مورد انحصار فروش یا Monopoly گفتیم، انحصار خرید یا Monopsony هم معمولا از عهده دولت بر میآید.
در انحصار خرید هم انحصارگر قیمت را کنترل میکند و دلیلی برای ارتقای کیفیت خرید خود نمیبیند. مثلا او با کمترین دستمزد و سختترین شرایط کاری، افراد را استخدام میکند. هر کس که راضی نیست، میتواند برود.
رفاه ازدسترفته ناشی از انحصار خرید بسیار واضح است. در مورد برق، تولیدکننده انگیزه تولید را از دست میدهد. در مورد استخدام، نارضایتی و دشواری زندگی به صورت مستقیم رفاه را کم میکند.
ج) یارانه
یارانه (Subsidy) از مثالهای مهم در اختلال دولت در بازار است. برای مثال وقتی دولت یارانه سوخت میدهد، ورود به بازار سوخت برای بخش خصوصی بسیار دشوار میشود و فقط دولت قادر به عرضه بنزین میشود. یعنی دولت از منابع عمومی خرج میکند تا اجازه ندهد که عموم به یک بازار وارد شوند!
از سوی دیگر پرداخت یارانه به یک کالا باعث میشود که مصرف بالا برود، اما تولید تغییر نکند. در این صورت کمیابی (scarcity) به وجود میآید، خیلیها نمیتوانند نیاز خود را برآورده کنند و رفاه از دست میرود.
کمیابی معمولا باعث تشکیل بازار سیاه (Black Market) میشود. گروهی که رانت و رابطه دولتی دارند کالای یارانهای را میگیرند و با قیمت آزاد میفروشند. برای مثال یک آیفون ایکس را 4 میلیون هزار میخرند و 14 میلیون میفروشند.
معمولا خیلی کم پیش میآید که یارانه به مصرفکننده برسد. معمولا دلالها در راه یارانهها را میبلعند. یارانه نقدی نیز باعث افزایش نقدینگی و تورم میشود. طبقه بهرهمند از این تورم آسیب نمیبیند، طبقه ضعیف (دریافتکنندگان یارانه) تنبیه میشوند و رفاه از دست میدهند.
د) مالیات
بهترین منبع درآمدی که میشود برای دولتها در نظر گرفت مالیات است. بهتر است دولت به هیچ منبع مالی دیگری جز مالیات دسترسی نداشته باشد. با این وجود مالیات برای خریدار و فروشنده رفاه ازدسترفته دارد.
فرض کنید یک کیلو گوشت 90 هزار تومان است. با این قیمت هفتهای نیم کیلو گوشت میخرید. اما اگر دولت بخواهد 10 هزار تومان مالیات روی گوشت بگیرد، مصرف شما کمتر میشود. (با هر کیلو 100 هزار تومان شاید اصلا دیگر گوشت نخرید.)
شما گوشت میخواستید، از آن محروم شدید. این مقدار گوشت رفاه ازدسترفته شما است.
فروشنده میخواست به شما گوشت بفروشد و حالا دیگر این اتفاق نمیافتد. پولی که قرار بود بگیرد، رفاه ازدسترفته قصاب است.
میتوانیم اثبات کنیم که بار مالیاتی همیشه به مصرفکننده نهایی منتقل میشود. یعنی اگر دولت مالیات را 1 درصد افزایش دهد، هزینه برای هیچکس جز شمای مصرفکننده تغییر نمیکند. اما این تغییر باعث کاهش خرید شما و در نتیجه اعمال فشار به تولیدکننده، توزیعکننده و فروشنده میشود.
ه) تعرفه
تعرفه نوعی مالیات است که معمولا برای واردات یک کالا منظور میشود. نکته بسیار جالب اینجا است که واردات درست به اندازه صادرات برای یک جامعه اضافه رفاه به همراه میآورد.
صادرات باعث بالا رفتن قیمت میشود (چون بخشی از عرضه از بازار خارج میشود) اما این افزایش قیمت مصرف را بالا میبرد (مصرفکننده خارجی) و افزایش تولید در قیمت بالاتر به نفع کشور است.
واردات باعث کاهش قیمت میشود (چون عرضه افزایش پیدا میکند)، این کاهش قیمت باعث افزایش مصرف میشود و افراد جدیدی قادر به تهیه مایحتاج خود میشوند.
در این نمودار میتوانید اضافه رفاه ناشی از واردات و صادرات را با هم مقایسه کنید. همانطور که میبینید در تجارت بینالملل هم واردکننده و هم صادرکننده سود میبرند.
وقتی دولت با هدف انحصار تعرفه وضع میکند (مثل تعرفه واردات خودرو در ایران) از تولید حمایت نمیشود، تنها مصرفکننده است که آسیب میبیند. در مورد کالاهای مصرفی و کوچک، اعمال تعرفه باعث سودآورتر شدن قاچاق کالا و تقویت کارتلهای غیرقانونی میشود.
و) قوانین و محدودیتها
این روش فقط منحصر به حکومتها است. افراد نمیتوانند قانون وضع کنند و محدودیت مصرف و تولید بگذارند. خوب است که دولت جلوی تولید و مصرف کالاهایی را بگیرد که برای عموم مضر است. مثلا دولت نباید اجازه دهد که مردم (تولیدکننده و مصرفکننده) مقدار زیادی گاز گلخانهای وارد جو کنند.
اما دولتها از این قدرت سواستفاده میکنند و برای کالاها و خدماتی محدودیت میگذارند که در عمل هیچ ضرری برای دیگران ندارد. این قوانین از رفاه شما کم میکند. رفاه ازدسترفته فیلترینگ تلگرام شامل زمان ازدسترفته به خاطر کندی سرعت، هزینه خرید فیلترشکن و کاهش امنیت حریم شخصی به خاطر استفاده از ویپیانهای غیراستاندارد، آسیب دیدن مشاغل تلگرامی و هزینه کیفیت میشود.
یک مورد از قوانینی که رفاه ازدسترفته دارد، تعیین سقف اجاره یا قانون سقف افزایش اجاره است. اگر سقف اجاره خیلی پایین باشد، صاحبخانه از اجاره دادن خانه منصرف میشود، خانه جدید نمیسازد یا برای مستاجر شروطی مثل مجرد نبودن و نداشتن فرزند میگذارد.
همین موارد (کمیابی مسکن به خصوص مسکن نوساز) باعث از دست رفتن رفاه میشود.
ز) حداقل دستمزد
تعیین حداقل دستمزد (قانون کار) از دو جنبه میتواند رفاه ازدسترفته داشته باشد.
اولین جنبه مربوط به زمانی است که حداقل دستمزد خیلی بیشتر از دستمزد تعادلی بازار باشد. در این صورت دو اثر اتفاق میافتد.
الف- هزینه تولید برای صاحبان مشاغل افزایش مییابد و با کاهش بهره سرمایهگذاری در عرصههای مولد، چرخ تولید کُندتر میچرخد. سرمایهدار به سمت سرمایهگذاریهای غیرمولد مثل سفتهبازی هدایت میشود.
ب- تولید کالاهایی مثل محصولات کشاورزی بهشدت به حداقل دستمزد وابسته است. نیروی تولید محصولات کشاورزی، عوامل توزیع و کارگران بخش فروش معمولا با حداقل دستمزد ارتزاق میکنند. افزایش هزینه تولید محصولات کشاورزی، قیمت مواد غذایی را بالا میبرد. در عمل افزایش حداقل دستمزد شبیه به مالیات بر محصولات غذایی، به طبقه ضعیف (که حداقل دستمزد را دریافت میکنند) فشار میآورد.
افزایش شدید حداقل دستمزد، قیمت مواد غذایی را بالا میبرد.
در نتیجه ممکن است صاحبان مشاغل بدون قرارداد با کارگران کار کنند. این اتفاق حقوق کارگری را تهدید میکند.
اگر دستمزد خیلی کمتر از دستمزد تعادلی باشد (وضعیت کنونی ایران) پرداخت دستمزدهای ظالمانه توجیه قانونی پیدا میکند و انگیزه مردم برای مشارکت اقتصادی پایین میآید.
رفاه ازدسترفته در اقتصاد خرد
رفاه ازدسترفته در اقتصاد خرد هم رخ میدهد. فرض کنید برادرتان برای شما یک تیشرت به قیمت 100 هزار تومان خریده است. طبیعی است که این تیشرت دقیقا همان چیزی نباشد که شما میخواهید. شاید خودتان با این پول ترجیح دهید که رنگ، مدل و سایز دیگری بخرید. تنها زمانی این تیشرت را میخریدید که تخفیفی جذاب (مثلا 40%) داشته باشد. این مبلغ رفاه ازدسترفته (deadweight loss) شما است.
مواردی که در بالا فهرست شد، تنها نمونههای از اقدامات اقتصادی بود که به کاهش رفاه منتهی میشود. مهم است که سیاستمداران و مشاوران اقتصادی میزان رفاه ازدسترفته تصمیمهای خود را بدانند و با سنجش هزینه-فایده سعی کنند که آثار منفی اقدامات خود را به حداقل برسانند.
نظرات