مالیات منفی یا یارانه، بهای پول مفت
ما ایرانیان سالها است یارانه نقدی را تجربه کردهایم و با بدیها و خوبیهای این طرح آشنا هستیم. حالا میدانیم که یارانه نقدی به چه اندازه میتواند در مبارزه با فقر تاثیر داشته باشد، تورم ایجاد کند یا نرخ بیکاری را افزایش بدهد. مثلا دیدهایم که افزایش پول نقد در دست مردم لزوما منجر به
ما ایرانیان سالها است یارانه نقدی را تجربه کردهایم و با بدیها و خوبیهای این طرح آشنا هستیم. حالا میدانیم که یارانه نقدی به چه اندازه میتواند در مبارزه با فقر تاثیر داشته باشد، تورم ایجاد کند یا نرخ بیکاری را افزایش بدهد. مثلا دیدهایم که افزایش پول نقد در دست مردم لزوما منجر به بالا رفتن سرعت گردش پول، افزایش نرخ مصرف کالا و خدمات، سرعت گرفتن تولید و دنبال آن کاهش نرخ بیکاری نخواهد شد. پرسش اینجا است که آیا بجای یارانه نقدی، گزینه دیگری هم وجود دارد که آثار منفی کمتری داشته باشد؟ مالیات منفی (Negative Income Tax) یا درآمد حداقلی تضمینشده یکی از گزینههای جایگزین برای پرداخت مساوی یارانه است. طرحی که میلتون فریدمن، برنده نوبل اقتصاد، بهشدت از آن حمایت میکرد.
آیا میشود یارانه نقدی را متوقف کرد؟
از سال 1389 پرداخت یارانه نقدی در ایران آغاز شد. این طرح از همان روزهای اول مخالفهای جدیای داشت، اما درنهایت هیچ انتقادی نتوانست جلوی اجرای این طرح را بگیرد.
تزریق این حجم پول در سطح کلان برای دولت و ملت مشکلات زیادی درست کرد. تورم بخشی از این مشکلات بود. رخدادی که ما را به یکی از بدترین مشکلات اقتصاد، یعنی تورم رکودی رساند. درنهایت ارزش پول تاجایی سقوط کرد که پرداخت ماهیانه 40 هزار تومان تاثیری بر معیشت مردم نگذارد.
درنهایت ارزش پول تاجایی سقوط کرد که پرداخت ماهیانه 40 هزار تومان تاثیری بر معیشت مردم نگذارد.
اما بهای دریافت کردن این پول مفت ، گران شدن تقریبا همهچیز بود. از قبوض برق و گاز گرفته تا نان و کرایه تاکسی. حالا مردمی که بهای یارانه را پرداخت کردهاند، حاضر نمیشوند پولی نگیرند، اما قبضهایشان را با قیمتهای جدید بپردازند. به همین دلیل قطع یارانه میتواند منجر به نارضایتی عمومی، تشدید رکود و افزایش فقر شود.
مالیات منفی چیست؟
فرض کنید شما در سال 50 میلیون تومان درآمد دارید. در این صورت باید مبلغی را بهعنوان مالیات به دولت بدهید. فرض کنیم این مبلغ 10 میلیون تومان در سال (20 درصد) است. اگر درآمد شما بیشتر شود، مثلا در سال 100 میلیون تومان در بیاورید، درصد پرداخت مالیات شما هم افزایش پیدا میکند. مثلا ممکن است این بار 35 درصد از درآمد ناخالص خود را به دولت بدهید.
برای کسانی که کمتر از مبلغی مشخص درآمد داشته باشند، مالیاتی در نظر گرفته نمیشود. فرض کنیم این رقم 30 میلیون تومان در سال باشد. (در ایران به کسانی که در ماه تقریبا یکمیلیون و دویست هزار یا کمتر درآمد دارند، مالیات تعلق نمیگیرد.)
نظام مالیاتی باید طوری باشد که دریافتی نهایی هیچکس با کار بیشتر کمتر نشود.
اما چه میشوند اگر درآمد کسی کمتر از این عدد 30 میلیونی باشد؟ مالیات منفی پیشنهاد میکند که این افراد بهجای پرداخت مالیات، از دولت پول بگیرند. درست مانند مالیات حقوق ، این مالیات هم متغیر است. اگر درآمد شما بیشتر از حد بحرانی شود، مالیات میدهید و اگر کمتر از مبلغ موردنظر درآمد داشته باشید، مالیات میگیرید. پس در این سیستم عددی مشخص برای دریافت ماهیانه وجود ندارد.
مالیات پلکانی
طبیعی است کسانی که درآمد بیشتری دارند، مالیات بیشتری بپردازند. این اصل، بخشی از عدالت عمودی نظام مالیاتی است. عدالت عمودی یعنی طبقات ضعیف باید مالیات کمتری بدهند. مثلا اگر کارگری با حقوق ماهی 2 میلیون، 100 هزارتومان در ماه مالیات میدهد، مالیات کسی با درآمد 2 میلیارد تومان در ماه نباید به همان نسبت، یعنی 100 میلیون باشد.
اما یکی از نکات مهم در طراحی نظام مالیاتی این است که مالیات باید طوری طراحی شود که درآمد هیچکس با بیشتر کارکردن، کمتر نشود.
مالیات باید طوری طراحی شود که درآمد هیچکس با بیشتر کارکردن، کمتر نشود.
مثلا فرض کنید کسی که ماهی 10 میلیون درآمد دارد، با پرداخت 2 میلیون تومان مالیات، 8 میلیون درآمد خالص دریافت میکند. اگر درآمد او 12 میلیون شود، نباید بیش از 4 میلیون مالیات بدهد و خالص دریافتیاش از 8 میلیون کمتر شود. در غیر این صورت او ترجیح میدهد کمتر کار کند.
در مالیات منفی پیشنهاد میشود که درآمد از جدولی شبیه به جدول زیر پیروی کند.
مالیات منفی و بازار آزاد
در ذهن اقتصاددانها بازار آزاد و کاملا رقابتی، بهترین شکل ممکن بازار است. در این بازار قیمتها از رقابت کامل بین تمام فروشندهها و تمام خریدارها کشف میشود. بهاینترتیب هیچکس نه چیزی را گران میخرد و نه گران میفروشد. تعداد عرضه یک کالا نیز با تعداد متقاضیهای آن برابر خواهد شد و هیچ مزاد یا کمبودی به وجود نخواهد آمد.
اما در عمقِ فلسفه رقابت کامل، یک فرض اساسی وجود دارد. فرض کنید یک بیماری شایع شود. به خاطر این ویروس هرکس که یک پرتقال بخورد زنده میماند، در غیر این صورت طی یک هفته از دنیا میرود. حتی اگر برای همه پرتقال وجود داشته باشد، قیمت این کالا بیاندازه گران خواهد شد. چون مجبوریم پیشنهاد غیرمنصفانه فروشنده را بپذیریم.
برای به وجود آمدن یک بازار کاملا رقابتی، لازم است که شما در خرید یا عدم خرید آزاد باشید.
برای به وجود آمدن یک بازار کاملا رقابتی، لازم است که شما در خرید یا عدم خرید پرتقال آزاد باشید. اگر قیمت کالا منصفانه بود، خرید کنید و در غیر این صورت بتوانید آزادانه از خرید آن کالای بهخصوص منصرف شوید.
در حال حاضر شرط آزادی در بازار کار وجود ندارد. اگر شما کار نکنید، از بین میروید. به همین دلیل مجبور میشوید پیشنهادهای غیرمنصفانه کارفرما را قبول کنید. اما اگر میدانستید با کار نکردن میتوانید ماهیانه 1 میلیون تومان دریافت کنید، برای پیدا کردن شغل ایدئال خود وقت بیشتری میگذاشتید.
حداقل دستمزد و کارایی بازار کار
قانون حداقل دستمزد نمیتواند شرط آزادی کار را محقق کند. بهخصوص که به خاطر حداقل دستمزد، کارفرما مجبور میشود به کسانی که توانایی و صلاحیت کافی ندارند هم مبلغی مشخص پرداخت کند. همین موضوع کارایی سیستم را کاهش میدهد.
اما قانون مالیات منفی میتواند به نفع کارفرما باشد. شما هر ماه 1 میلیون درآمد ثابت دارید. اگر با حقوق 400 هزار تومان در ماه مشغول به کار شوید، درآمد خالص نهایی شما بیشتر (مثلا 1 میلیون سیصد هزار تومان) خواهد شد.
با مالیات منفی، نیروی کار ارزان درآمد قابل قبولی خواهد داشت.
این بهبود جزئی میتواند به شما انگیزه بدهد که کار را قبول کنید. در نبود قانون حداقل دستمزد کارفرما هم موفق میشود با حقوقی اندک کارگری را استخدام کند که درست بهاندازه حقوق دریافتیاش کارایی دارد.
همین موضوع میتواند فشار سرانههای تولید را کمتر کند و باعث کاهش تورم شود. این کاهش فشار نهادهها، تورم ناشی از افزایش حجم نقدینگی را تعدیل میکند. اتفاقی که در مورد یارانه نقدی نمیافتد.
مالیات منفی و خدمات اجتماعی
دولت هرساله مجبور است مبلغ زیادی را برای حمایت از اقشار ضعیف هزینه کند. مثلا پولی که شما برای آب، برق، آموزش، نان، حملونقل و بنزین میپردازید، کمتر از هزینه تمام شده آنها است.
به همین خاطر بخش خصوصی نمیتواند به تولید آب و برق بپردازد. چون برای تولید هر واحد از آن باید بیشتر از بهای نهایی هزینه کند. همین موضوع میتواند تولید این نوع کالا و خدمات را با مشکل مواجه کند.
ارزان بودن کالاهایی مثل آب دو مشکل جدی ایجاد میکند. اول آن که ثروتمندان آب را به همان قیمتی میخرند که فقرا. در حالی که آنها به یارانه برای آب نیاز ندارند. حتی به خاطر آن که ثروتمندان بهره بیشتری از کالاها میبرند، با حساب مصرف نهان آب، یارانهای که آنها دریافت میکنند بیشتر از یارانه نیازمندان است. مشکل دوم یکی از شکلهای فاجعه منبع مشترک است. به خاطر قیمت پایین مردم الگوی مصرف خود را اصلاح نمیکنند. در این صورت کسی که بیشتر آب مصرف کند، یارانه بیشتری دریافت میکند.
به خاطر آن که ثروتمندان بهره بیشتری از کالاها میبرند، یارانهای که آنها دریافت میکنند بیشتر از یارانه نیازمندان است.
اما یک درآمد تضمینشده معقول میتواند دولت را از پرداخت این هزینههای اضافه معاف کند. اگر درآمد ثابت به شکلی معقول (متناسب با قیمتها بعد از اجرای طرح) تعیین شود، فقیرترین مردم (حتی با درآمد صفر) هم میتوانند از عهده مخارج اولیه خودشان بر بیایند.
آیا مالیات منفی منجر به افزایش شغل میشود؟
بر روی کاغذ، از آنجایی که پذیرش یک شغل، درآمد فرد را افزایش میدهد، مالیات منفی انگیزه فرد برای کار کردن را کم نمیکند.
اما آزمایشهای عملی خلاف این موضوع را نشان میدهد. در دو کشور ایالاتمتحده و کانادا این طرح بهطور آزمایشی انجام شد. قرار بود درآمد تضمینشده برابر با خط فقر باشد تا این طرح به حذف کامل فقر منجر شود.
توقع این بود که مردم دستکم به همان میزان گذشته کار کنند تا درآمد بیشتری داشته باشند. اما بررسی نشان داد که سرانه عرضه کار بین 2 تا 4 هفته در سال کاهش پیدا کرد. یعنی عده زیادی بودند که تمایلی به دریافت درآمد بیشتر نداشتند و به همان درآمد تضمینشده راضی بودند.
کاهش عرضه نیروی کار با فرض کارایی مالیات منفی (در مقایسه با یارانه نقدی) در تضاد است. همچنین کاهش عرضه نیروی کار میتواند منجر به بالا رفتن دستمزد و به دنبال آن تورم شود.
البته اجرای این طرح در سطح کلان ممکن است باعث ورود بخش خصوصی به کسبوکارهای جدید و رونقی خارج از تصور امروز شود. اما این فقط یک حدس است.
کارایی نظام مالیاتی
ممکن است بر روی کاغذ مالیات منفی کاراتر از یارانه به نظر برسد. بهخصوص که برای پرداخت این درآمد، نیازی به استقراض از بانک مرکزی یا انتشار پول ضعیف نیست. بلکه مالیاتِ بالای خط معافیت با یک واسطه بهحساب مالیات گیرنده میرود.
اما مشکل اساسی هزینهبر بودن این نظام است. توجه کنید که برای برقراری صحیح طرح مالیاتِ منفی (NIT) باید درآمد ناخالص تمام افراد بهصورت لحظهای مشخص باشد. در غیر این صورت یک شخص میتواند یک ماه کار نکند و بعد از ثبتنام در سامانه مالیات منفی، مشغول به کار شود. پیشگیری از فسادهای اینچنینی بدون هزینه نیست.
از طرف دیگر جمعآوری، ساماندهی و پرداخت مالیات به مردم هم هزینه دارد. با پرداخت این هزینهها، مقداری زیادی از مالیات تلف میشود. مقدار تلفشده باید بار دیگر از مالیاتدهندهها کسر شود، ولی تاثیری بر مالیاتگیرندهها نگذارد. این اثر با فرض عدالت عمودی مالیات منافات دارد. به بیان ساده درآمد تضمینشده برمبنای مالیات منفی در بالاترین حد کارایی قرار ندارد. هرچند به خاطر فوایدی که دارد هنوز هم قابل بررسی است.
نظرات