چگونه با سوگیریهای شناختی مقابله کنیم؟
تصمیمگیری بخشی اجتنابناپذیر از زندگی تمام موجودات زنده است و این موجودات زنده شاید حتی شامل گیاهان هم بشود. چه در مورد ما انسانها و چه در مورد موجودات دیگر، روشهای تصمیمگیری از الگوهایی مشابهی پیروی میکنند؛ هدف این الگوها هم اتخاذ تصمیمی است که شانس بقا را افزایش دهد. به همین دلیل در بسیاری
تصمیمگیری بخشی اجتنابناپذیر از زندگی تمام موجودات زنده است و این موجودات زنده شاید حتی شامل گیاهان هم بشود. چه در مورد ما انسانها و چه در مورد موجودات دیگر، روشهای تصمیمگیری از الگوهایی مشابهی پیروی میکنند؛ هدف این الگوها هم اتخاذ تصمیمی است که شانس بقا را افزایش دهد. به همین دلیل در بسیاری از موارد موجودات زنده باید سریع تصمیمگیری کنند.
اما میدانیم که تصمیمگیری فرآیند زمانبری است و اگر قرار باشد سریع تصمیم بگیریم، لاجرم برخی از چیزها را در نظر نخواهیم گرفت. این اتفاقی است که در طول هزاران سال تکامل بشر رخ داده و الگوهایی را در ناخودآگاه ما برای تصمیمگیریهای سریع ایجاد کرده است که امروز به آنها سوگیریهای شناختی میگوییم.
دلیل استفاده از عبارت « سوگیریهای شناختی » هم این است که این الگوهای تصمیمهای سریع، در دنیای امروز در نهایت به تصمیمها و نتیجهگیریهای غلط منتهی میشوند.
البته این سوگیریهای شناختی هم زمانی که هنوز جوامع انسانی و مدرنیسم بهوجود نیادمده بودند، کار میکردند و جوابهای خوبی میداند. اما امروز این سوگیریهای شناختی در بسیاری از موارد به ضرر ما هستند و جلو تصمیمگیری درست را میگیرند.
ما در این مقاله سوگیریهای شناختی معمولی را که ما انسانها با آن درگیر هستیم، معرفی و راههای گریز از آنها را نیز مطرح میکنیم.
آشنایی با سوگیریهای شناختی
گام اول برای مقابله با سوگیریهای شناختی یا جانبداریهای شناختی (Cognitive Bias) که در بخش ناخودآگاه ذهن ما در طول هزاران سال شکلگرفته، آشنایی با این سوگیریهای شناختی و نحوه تاثیرگذاری آنها روی ادراک و تصمیمگیری ما است.
به همین دلیل ما در ادامه میخواهیم تعدادی از مهمترین سوگیریهای شناختی که ذهن ما همواره با آنها درگیر است و در مواقع تصمیمگیریها بهخصوص زمانهایی که فرصت زیادی برای تصمیمگیری وجود ندارد، از آن بهره میبرد، معرفی کنیم.
پیشازاین در مورد برخی از این سوگیریهای شناختی مقالههایی نوشتهایم که در هر بخش، لینک مقاله مربوط نیز آورده شده است. در باقی موارد هم تلاش میکنیم توضیحات مختصری ارائه دهیم.
سوگیریهای شناختی که ما انسانها بیش از همه از آنها تاثیر میپذیریم این موارد هستند:
سوگیری تاییدی
سوگیری تاییدی (Confirmation Bias) اولین و مهمترین سوگیری شناختی است که ما انسانها با آن درگیر هستیم.
سوگیری تاییدی به حالتی گفته میشود که ناخودآگاه فرد تلاش میکند اطلاعات موجود یا ارائهشده را به نحوی تعبیر یا تفسیر کند که تایید کننده عقاید یا عقیده پیشین خود فرد باشند، حتی اگر این اطلاعات موجود از نظر منطقی در تضاد کامل با عقیده یا عقاید مذکور باشند.
مثال آنهم زیاد است. سوگیری تاییدی اصلیترین دلیلی است که بیشتر بحثهایی که میان افراد رخ میدهد به نتیجه نمیرسند و یک یا هیچکدام از طرفین بحث بههیچوجه قانع نمیشوند؛ زیرا هر دو طرف تلاش میکنند استدلالهایی را که طرف دیگر بحث در رد حرف او میآورد، به نحوی تعبیر کند که در تایید نظر خود باشد.
اثر قالببندی
اثر قالببندی (Framing Effect) به حالتی گفته میشود که در آن نحوه ارائه اطلاعات بر تصمیمگیری فرد تاثیر میگذارد.
مثلا اگر فردی نیازمند جراحی باشد و دکتر به او بگوید که بهاحتمال ۱۰ درصد جراحی موفقیتآمیز نخواهد بود، احتمال اینکه فرد به جراحی تن دهد، بسیار کاهش مییابد.
در صورتی اگر دکتر همین اطلاعات را در قالب دیگری مطرح کند و مثلا بگوید احتمال موفقیت این جراحی ۹۰ درصد است، بیشتر افراد به این جراحی تن میدهند.
قضیه این است که شاید این ۱۰ درصد احتمال شکست یا حتی احتمال مرگ، چیزی باشد که در همه جراحیها وجود دارد؛ اما ارائه اطلاعات در قالبی که تاکیدش روی شکست باشد و نه موفقیت، روی تصمیمگیری فرد مبنی بر انجام ندادن عمل جراحی تاثیر میگذارد.
اثر لنگر
اثر لنگر (Anchoring Bias) به تمایل ما برای تخمین درستی یا ارزش چیزی گفته میشود که بهصورت عامدانه یا غیرعامدانه به شکل خاصی چیده شده است. مشهورترین مثال این اثر را میتوانید در فروشگاههای آنلاین ببینید.
در فروشگاهها وقتی قیمت کالایی مثلا ۲۰۰ هزار تومان است، قیمت آن را ۱۹۹ هزار تومان یا ۱۹۸ هزار تومان مینویسند. با اینکه این رقم تفاوت چندانی با قیمت نهایی ندارد، اما وجود عدد ۱۰۰ در این قیمتها، لنگری در ذهن ما درست میکند که باعث میشود ناخودآگاه ما قیمت را چیزی نزدیک به ۱۰۰ هزار تومان در فرض کند و در نتیجه با این قیمت پایین تمایل ما به خرید آن افزایش یابد.
خطای قمارباز یا خطای هزینه غرق شدن
خطای هزینه غرق شدن (Sunk Cost Fallacy or Gambler's Fallacy) یکی از بدترین سوگیریهای شناختی است که به شکستهای تجاری بسیار بزرگ هم ختم شده است.
عدم تمایل شرکت نوکیا به استفاده از سیستمعامل اندروید که باعث شکست کامل آن شد، ناشی از همین سوگیری شناختی بود.
مشهورترین مثال این سوگیری شناختی، ایستگاه اتوبوس است. فرض کنید شما میدانید که مدتزمان متوسطی که باید در یک ایستگاه اتوبوس صبر کنید تا اتوبوسی سر برسد، ۱۵ دقیقه است. شما پانزده دقیقه منتظر میمانید و اتوبوس نمیآید. چهکار میکنید؟ احتمالا با خود میگویید ۵ دقیقه دیگر هم صبر میکنم.
۵ دقیقه صبر میکنید و بازهم اتوبوس نمیآید. دوباره شاید با خود بگویید من که ۲۰ دقیقه منتظر ماندهام، ۵ دقیقه دیگر هم منتظر میمانم. در نهایت ممکن است با همین ۵ دقیقهها متوجه شوید که یک ساعت است منتظر اتوبوس هستید و خبری از آن نشده است.
درصورتیکه اگر سر زمان خاصی مثلا بعد از ۲۵ دقیقه تصمیم میگرفتید که سوار تاکسی شوید و منتظر اتوبوس نمانید، احتمالا در مجموع هزینه کمتری میپرداختید؛ زیرا ارزش ۳۵ دقیقه اضافی شما احتمالا بیشتر از اختلاف هزینه بلیت اتوبوس و کرایه تاکسی میبود.
به این سوگیری شناختی خطای قمارباز هم گفته میشود زیرا یکی از اصلیترین دلایلی است که افراد در این بازیها، ضررهای زیادی میکنند.
این خطای شناختی در بازارهای سهام هم زیاد رخ میدهد. هنگامیکه سهامی که خریدهاید، دارد منفی میشود و شما به امید اینکه دوباره مثبت خواهد شد آن را نمیفروشید ولی هیچوقت مثبت نمیشود و شما سهام را در قیمت بسیار پایینی میفروشید از این سوگیری شناختی متضرر شدهاید.
یا برعکس هنگامیکه سهام در حال رشد است و شما به امید رشد بیشتر بازهم منتظر میمانید اما ناگهان منفی میشود و شما ضرر میکنید.
راهحل جلوگیری از بروز این سوگیری شناختی این است که مثلا در بورس سقف ضرر و سقف سود را مشخص کنید و اگر بهاندازه این مقدار ضرر یا سود کردید، سهامتان را بفروشید.
جالب است که ما در زبان فارسی دو ضربالمثل متضاد هم درباره این سوگیری شناختی داریم. ضربالمثل «آب که از سر گذشت چه یک وجب، چه صد وجب» دقیقا همین خطای شناختی است؛ زیرا بین یک وجب آب با صد وجب خیلی تفاوت وجود دارد.
کسی که در یکوجبی عمق آب است راحتتر میتواند نجات پیدا کند تا کسی که در عمق صد وجبی است.
ضربالمثل دیگری که برای جلوگیری این سوگیری شناخته گفتهشده، همان چیزی است که در مورد بازار سهام گفتیم. جلو ضرر را هر وقت بگیرید، منفعت است.
خطای نتیجهگیری دمدستی
خطای نتیجهگیری دمدستی (Representativeness heuristic) به تمایل آدمها به نتیجهگیریهای سریع بر اساس شواهد اندک میگویند. بهعنوان مثالی از این سوگیری شناختی، حالتی را فرض کنید که مثلا چون فردی ژنهای سرطان خاصی را ندارد، ما استدلال کنیم و بگوییم که او بههیچوجه سرطان نمیگیرد.
واضح است که این نتیجهگیری دمدستی غلط است؛ زیرا ژنتیک فقط یکی از عوامل سرطان است.
اثر هالهای
اثر هالهای (Halo Effect) سوگیری شناختی خاصی است که در آن یک جنبه از موضوعی، روی درک ما از جنبههای دیگر تاثیر میگذارد.
مثلا تحقیقات نشان داده است که در ناخودآگاه افراد، آدمهای خوشپوش یا خوشتیپ قابلاعتمادتر هستند. آدمها به افراد خوشتیپ بیشتر اعتماد میکنند و اگر کمک لازم داشته باشند، احتمالا اینکه به فردی خوشتیپ کمک کنند بیشتر است.
اثر هالهای باعث میشود افراد خوشلباس قابلاعتمادتر به نظر برسند.
دقیقا هم این سوگیری شناختی است که باعث میشود تجار، افراد سیاسی و کسانی که به دنبال جلب اعتماد دیگران هستند، خوشلباس باشند. درصورتیکه معلوم است خوشلباسی دلیلی بر قابلاعتماد بودن هیچکسی نیست.
سوگیری پسنگری
سوگیری پسنگری (Hindsight bias) به حالتی میگویند که فرد نتیجهگیری گذشته خود را اثرگذارتر و مستدلتر از آنچه هست، میبیند.
مثلا یک نفر بدون دانش زیادی پیشبینی میکند که تیم فوتبال خاصی در جام جهانی قهرمان میشود. اگر آن تیم قهرمان جام جهانی شود، هالهای خیالی در ذهن فرد شکل میگیرد که «من گفتم که فلان تیم قهرمان میشود».
اما اگر ذهنیت او را بررسی کنیم، پیشبینی او صرفا شاید یک انتخاب تصادفی بوده است اما به دلیل سوگیری پسنگری حسی از متخصص بودن و دانش داشتن در فوتبال به او دست میدهد و ممکن است باعث شود او نظر خود را بالاتر و دقیقتر نظرات دیگران ببیند. چنین چیزی در مورد فوتبال مشکلی درست نمیکند اما اگر فردی در یک مدیریتی دچار این خطا شود، ممکن است تصمیمگیریهای او آسیبهای زیادی به دیگران وارد کنند.
خطای راهحل دمدستی
خطای راهحل دمدستی (Availability heuristic) مثل خطای نتیجهگیری دمدستی است و به سوگیری شناختی گفته میشود که در آن ذهن ما تلاش میکند بر اساس اطلاعات دمدستی و عموما ناقص، نتیجهگیری کند.
مثلا از آنجایی که اخیرا خبر سقوط دو هواپیما در رسانهها منتشر شده است، فرد اینگونه استدلال میکند که خطر سفر هوایی بسیار بیشتر از مثلا سفر با ماشین است؛ اما میدانیم که این نتیجهگیری غلط است و سفرهای هوایی بسیار ایمنتر از سفرهای جادهای هستند.
اثر ارابه
اثر ارابه یا اثر ارابه موسیقی (Bandwagon effect) سوگیری شناختی است که باعث میشود افراد فکر کنند چون تعداد افراد زیادی بهدرستی موضوعی اعتقاد دارند، پس آن موضوع واقعا درست است.
اثر ارابه خطای شناختی بسیار موثری است که حکومتها از آن برای پروپاگاندا استفاده میکنند. همچنین اثر ارابه را بهخوبی میتوانید در بازار ارز، طلا و بورس ببینید.
مثلا در بازار بورس وقتی تعداد زیادی از سهامدارها، سهام خاصی را میفروشند یا میخرند، بقیه نیز به دنبال آنها این سهم را میفروشند یا میخرند و به این صورت قیمت آن سهم شدیدا افت میکند یا بالا میرود.
بخش زیادی از صفهای خرید و فروشی که در بازار ارز، طلا و دلار ایجاد میشود، ناشی از اثر ارابه است.
زیرا هر فردی رفتار دیگران را میبیند و چون تعداد زیادی آن کار را انجام میدهند، فکر میکند که واقعا اتفاقی رخ خواهد داد این همه نفر حتما چیزی را میدانند. درصورتیکه مشخص است اعتقاد همه افراد به موضوع خاصی دلیلی بر درستی آن نیست.
اگر همه مردم دنیا هم به عقاید حزب نازی اعتقاد داشته باشند، بازهم دلیلی بر این نیست که عقاید حزب نازی، چیزهای درستی باشند.
اثر ارابه همچنین با خطای اجماع کاذب نیز ارتباط دارد.
چگونه از سوگیریهای شناختی جلوگیری کنیم؟
گفتیم که اولین قدم برای جلوگیری از ابتلا به سوگیریهای شناختی، آشنا بودن با آنها و نحوه اثرگذاری آنها رو تصمیمهای ما است؛ اما علاوه بر آن راههایی هم وجود دارد که میتوانیم با تمرین آنها، ذهن خود از دچار شدن به این سوگیریهای شناختی تا حد زیادی واکسینه کنیم.
ما در ادامه برخی از این راهحلها را مطرح میکنیم.
به درون خود توجه داشته باشید
قضیه این است که شما باید دائما بر فرآیندهای فکری و استدلالی خود نظارت داشته باشید. وقتی به نتیجه خاصی رسیدید، سعی کنید در درون خود، مسئله را از ابعاد دیگری هم ببینید. از آنسو عجله هم نباید بکنید.
زیرا این سوگیریهای شناختی برای بقای انسانها و موجودات زنده در شرایط سخت و جاهایی که فرصت کمی برای تصمیمگیری وجود دارد ساخته شدهاند تا فرد بتواند سریعترین تصمیمی که احتمالا جانش را نجات میدهد بگیرد.
اگر گرسنه، خسته، تنها، عصبانی یا تشنه هستید، بههیچوجه نباید هیچ تصمیمی بگیرید.
مشخص است که ما در زندگی معمولی خود با خطر جانی مواجه نیستیم. در نتیجه اولا باید آرام بمانیم و همچنین به خود فرصت بدهیم. اگر شما درگیر یک تصمیمگیری هستید، به گوشه آرامی بروید، نفس عمیق بکشید و به احساسات، غلیانها و درگیریهای ذهنی خود توجه کنید.
یکی دیگر از راهکارهای جلوگیری از ابتلا به سوگیری شناختی در تصمیمگیری این است که تصمیم نگیرید. نه اینکه کلا تصمیم نگیرید بلکه آن را به زمان دیگر و شرایط بهتر بگذارید.
مثلا اگر گرسنه، خسته، تنها، عصبانی یا تشنه هستید، بههیچوجه نباید هیچ تصمیمی بگیرید. خصوصا تصمیمهایی که در صورت خطا بودن اثرات منفی فراوان خواهند داشت.
در این حالت شما باید تصمیمگیری را به زمانی واگذار کنید که در بهترین شرایط خود هستید.
دیگران را در نظر بگیرید
به این فکر کنید که در اثر تصمیمی که میگیرید یا نمیگیرید، چه کسانی را چگونه تحت تاثیر قرار خواهند گرفت. گاهی وقتها ملاحظه کردن دیگران در تصمیمگیریها و دقت کردن به اثر این تصمیمها روی آنها به شما کمک میکند که عاقلانهتر تصمیم بگیرید و مهمتر از آن تصمیمتان برایتان روشنتر و واضحتر شود.
تحلیلهای منطقی و عقلایی
وقتی میخواهید تصمیمی بگیرید، سوگیریهای شناختی را که در سطور بالا فهرست کردیم، در نظر بیاورید و کمی هم به بصیرت خود تکیه کنید. البته با اینکه بصیرت هم جای خود را دارد و در برخی از مواقع جوابهای خوبی میدهد، برای اینکه تصمیم بهتری بگیرید به این فکر کنید که آیا میتوانید دادهها و شواهد واقعی هم پیدا کنید.
با اینکه قرار نیست مثلا پایاننامه دکترا بنویسید اما در نظر داشته باشید که تصمیم شما میتواند روی زندگی شما و دیگران تاثیر زیادی داشته باشد در نتیجه بهتر است به دادههایی تکیه کنید که میتوانید به دست آورید.
هرچه دادههای بیشتری داشته باشید، میتوانید تصمیم بهتری دور از سوگیریهای شناختی اتخاذ کنید.
در این حالت شما احتمالا از اینکه این دادهها چقدر میتوانند به شما برای اتخاذ یک تصمیم دقیق کمک کنند، شگفتزده شوید. اما اگر بازهم نتوانستید با این دادهها تصمیم بگیرید، میتوانید بیشتر کاوش کنید تا دادههای بیشتر و بهتری جمعآوری کنید.
چشمانداز فرد ناظر
گاهی وقتها تصمیمگیری به علت نداشتن دادهها یا تجارب کافی سخت است؛ اما گاهی وقتها هم چون ما ارزشها و اولویتهای متناقضی در مورد نتایج تصمیمهایمان داریم، نمیتوانیم تصمیم بگیریم.
اینجاست که ارزش افراد خارج از سیستم که قرار نیست تحت تاثیر تصمیم ما باشند، مهم میشود. رجوع کردن به این افراد و پرسیدن نظر آنها میتواند در این موارد بسیار راهگشا باشد. دیگران ممکن است دادهها یا تجاربی داشته باشند که شما ندارید.
برای این کار هم بهتر از چند فرد کاملا متفاوت مشورت بگیرید. افرادی که طرز تفکر و ارزشهای کاملا متفاوتی دارند.
با اینکه ممکن است دیدگاه و نظر آنها کاملا فکر و ایدههای شما را به چالش بکشند، اما با اینها برای روشن ساختن مسئله، ابعاد دیگر آن و اتخاذ یک تصمیم درست بسیار مفید است.
و در نهایت به گذشته رجوع کنید
قطعا تصمیمی که قرار است بگیرید، اولین تصمیم زندگی شما نیست. در نتیجه بد نیست به گذشته خود نگاه کنید و ببینید در گذشته در موارد مشابه چه تصمیمی گرفتهاید و آن تصمیمها چه نتایجی به بار آوردهاند.
از آنسو فکر کردن به اینکه آیا در آن زمان شما تصمیم عجولانهای گرفتهاید یا زود قضاوت کردهاید هم میتواند شما را بر ذهنتان مسلط کند تا از سوگیریهای شناختی دور شوید.
شاید در ابتدا اجرای همه این راهحلها کمی سردرگمکننده به نظر برسد. راستش وقتی هم بخواهید همه این کارها را یک جا انجام دهید ممکن است سردرگم شوید.
اما از آنجایی که ما آدمها دائما در طول زندگی تصمیمهای گوناگون میگیریم، فرصتهای زیادی هم برای اجرا و تمرین این روشها داریم و میتوانیم اثر سوگیریهای شناختی را در زندگی خود کاهش دهیم.
نظرات