تاریخچه رکود بزرگ؛ عمیقترین بحران اقتصادی آمریکا چگونه شکل گرفت؟
رکود بزرگ بدترین بحران اقتصادی پس از انقلاب صنعتی در جهان بود که با سقوط بازار سهام در اکتبر سال 1929 آغاز شد. این اتفاق والاستریت را به وحشت انداخت؛ تا جایی که میلیونها سرمایهگذار پولهای خود را از بازار بیرون کشیدند. پس از آن و طی سالهای آینده، هزینه مصرفکننده و سرمایهگذاری با افت
رکود بزرگ بدترین بحران اقتصادی پس از انقلاب صنعتی در جهان بود که با سقوط بازار سهام در اکتبر سال 1929 آغاز شد. این اتفاق والاستریت را به وحشت انداخت؛ تا جایی که میلیونها سرمایهگذار پولهای خود را از بازار بیرون کشیدند.
پس از آن و طی سالهای آینده، هزینه مصرفکننده و سرمایهگذاری با افت قابلتوجهی مواجه شد و بهدنبال آن، کارخانهها نیروی کار خود را تعدیل کردند. نرخ اشتغال و کاهش شدید تولید از پیامدهای این اتفاق بود.
سال 1933، بدترین نقطه رکود بزرگ محسوب میشود. در این سال جمعیت بیکار آمریکا به 15 میلیون نفر (حدود یکچهارم کل نیروی کار) رسید و نیمی از بانکهای این کشور ورشکسته بودند.
چه عواملی موجب وقوع رکود شد؟
در طول دهه 1920، اقتصاد آمریکا با سرعت هرچهتمامتر گسترش یافت و در سالهای 1920 تا 1929، ثروت این کشور بیش از دو برابر شد؛ دورانی که از آن تحت عنوان «خروش بیست سالگی» یاد میشود.
در این سالها با رونق گسترده بازار سهام، از میلیونرها گرفته تا آشپز و سرایدار، پساندازهای خود را در والاستریت سرمایهگذاری میکردند. محبوبیت بورس در این سالها گسترش یافته بود و در آگوست 1929 به اوج خود رسید.
پایبندی جهانیِ کشورها به نظام استاندارد طلا، موجب شد مشکلات اقتصادی آمریکا به سراسر جهان بهویژه اروپا سرایت کند.
در اواخر دهه اما تولید بهشدت کاهش و نرخ بیکاری افزایش یافته بود؛ بنابراین قیمت سهام بسیار بالاتر از ارزش واقعی آن بود. در عین حال، دستمزدها بسیار پایین بود و بدهی مصرفکننده روند روبهرشدی داشت.
بهدلیل خشکسالی و افت قیمت مواد غذایی، بخش کشاورزی با مشکلاتی مواجه بود. بانکها وامهای بسیاری در اختیار مردم قرار داده بودند، اما تقریبا هیچکس امکان بازپرداخت بدهیها را نداشت.
در تابستان 1929، اقتصاد آمریکا وارد رکود ملایمی شد. کاهش مصرف، تلنبار شدن کالاهای فروختهنشده در انبارِ کارخانهها را بهدنبال داشت. به این ترتیب، تولید کاهش یافت؛ با این حال، قیمت سهام همچنان رو به افزایش بود و تا پاییز همان سال به روند صعودی خود ادامه داد. اما این رشد بههیچوجه در مقایسه با درآمد مورد انتظار در آینده قابل توجیه نبود.
صف نان در نیویورک در دوره رکود بزرگ
سقوط بازار سهام در سال 1929
در 24 اکتبر 1929، زمانیکه سرمایهگذارانِ نگران، شروع به فروش گسترده سهمهای گرانقیمت خود کردند، سقوط بازار سهام که عدهای قبلتر درباره آن هشدار داده بودند، در نهایت رخ داد.
در آن روز، 12.9 میلیون سهم معامله شد که پنجشنبه سیاه نام گرفت.
پنج روز بعد، یعنی در 29 اکتبر -موسوم به سهشنبه سیاه- پس از موج دیگری از وحشتِ سرمایهگذاران حدود 16 میلیون سهم معامله شد. میلیونها سهم ارزش خود را از دست دادند و بسیاری از سرمایهگذارانی که وامهای خود را به بازار سهام آورده بودند، به ورطه ورشکستگی کشیده شدند.
از آنجا که سقوط بازار سهام، موجب از میان رفتن اعتماد مصرفکننده شد، رکود مصرف و کاهش سرمایهگذاری، کارخانهها و سایر کسبوکارها را ناچار به کاهش تولید و اخراج کارگران کرد.
والاستریت پس از سقوط بازار سهام در سال 1929
آنهایی که خوششانس بودند تا در مشاغلشان باقی بمانند هم دستمزدهایشان کاهش یافت و در نتیجه قدرت خرید کمتر از قبل شد.
بسیاری از آمریکاییها که خریدهای خود را بهشکل اعتباری انجام داده بودند، با بدهیهای بزرگ مواجه شده و بهدنبال آن سلب مالکیتها شروع شد. پایبندی جهانیِ کشورها به نظام استاندارد طلا، موجب شد مشکلات اقتصادی ایالات متحده به سراسر جهان بهویژه اروپا سرایت کند.
بحران بانکی و دولت هربرت هوور
علیرغم اطمینان خاطری که از سوی رئیسجمهور آمریکا، هربرت هوور و دیگر رهبران برای عبور از بحران داده میشد، اما مشکلات طی سه سال آینده بدتر شدند. تا سال 1930، نهتنها چهار میلیون آمریکاییِ بیکار نتوانستند شغل پیدا کنند، بلکه این رقم در سال 1931 به شش میلیون آمریکایی رسید.
در همین حال، تولید صنعتی این کشور به نصف کاهش یافته بود. صفهای مردم برای گرفتن نان و سوپ، طولانیتر و تعداد بیخانمانها در شهرهای آمریکا بیشتر و بیشتر شد.
هربرت هوبر اعتقاد داشت که دولت نباید مستقیما در اقتصاد دخالت کند و مسئولیت ایجاد شغل یا تامین کمکهای اقتصادی برای شهروندان را برعهده ندارد.
کشاورزان نمیتوانستند از عهده مخارج مربوط به برداشت محصولاتشان بربیایند. بهاینترتیب، در حالی که مردم در گرسنگی بهسر میبردند، محصولات کشاورزی در مزارع خراب میشدند.
در سال 1930، خشکسالی شدید در دشتهای جنوبی آمریکا موجب وزش بادهای شدید و غبار از تگراس به ایالت نبراسکا شد. در نتیجه این بادها، عده بسیاری از مردم کشته شده و دامها و محصولات کشاورزی از میان رفتند.
بخش بزرگی از روستاییها ناچار به ترک زادگاهشان شده و در جستجوی شغل بهسوی شهرها رفتند.
در پاییز سال 1930، اولین موج بحران بانکی در ایالات متحده ظهور کرد. تعداد زیادی از سرمایهگذاران اعتماد خود را به توانایی پرداخت بدهی از سوی بانکها از دست دادند و تقاضای پرداخت سپردههایشان را داشتند.
بیاعتمادی به بانکها در بهار و پاییز 1931 شدت گرفت و تا اوایل سال 1933 هزاران بانک در آمریکا تعطیل شدند.
بحران بانکی در آمریکا موجب شد ساختار بانکهای بینالمللی هم بیثبات شود و به این ترتیب، یکی از اصلیترین بخشهای اقتصاد متزلزل شد.
در مواجهه با این وضعیت وخیم، دولت هوور در تلاش بود تا با پرداخت وامهای دولتی از بانکهای ناکام و موسسات مالی حمایت کند.
ایده کلی این بود که بانکها نیز بهنوبه خود پرداخت وام به کسبوکارها را شروع کرده تا آنها بتوانند کارمندانشان را استخدام کنند.
آغاز ریاستجمهوری روزولت
هربرت هوور، در واقع جمهوریخواهی بود که پیشتر بهعنوان وزیر بازرگانی ایالات متحده فعالیت میکرد. او اعتقاد داشت که دولت نباید مستقیما در اقتصاد دخالت کند و مسئولیت ایجاد شغل یا تامین کمکهای اقتصادی برای شهروندان را برعهده ندارد.
اما در سال 1932، آمریکا به بدترین رکود ممکن گرفتار شده بود و حدود 15 میلیون نفر (بیش از 20 درصد از جمعیت این کشور) بیکار بودند. فرانکلین دی. روزولتِ دموکرات در انتخابات ریاستجمهوری ایالات متحده پیروز میشود.
تا روز تحلیف (چهارم مارس 1933)، موج چهارم بحران بانکی پدیدار شده و ایالتها دستور داده بودند که تمامی بانکها تعطیل شوند و وزارت خزانهداری آمریکا پول کافی برای پرداخت حقوق تمامی کارمندان دولت را نداشت.
زمانیکه رکود بزرگ آغاز شد، ایالات متحده آمریکا تنها کشور صنعتی در جهان بود که هیچگونه بیمه بیکاری یا تامین اجتماعی در آن وجود نداشت.
روزولت که به آرامش و خوشبینی شهرت داشت، در آن زمان جمله معروف خود را به زبان آورد: «تنها چیزی که باید از آن بترسیم، خود ترس است.»
روزولت برای رسیدگی به مشکلات اقتصادی، به سریعترین شکل ممکن اقدام کرد. ابتدا تعطیلی چهارروزه را برای تمام بانکها اعلام کرد تا طی این مدت کنگره بتواند قانون اصلاحات بانکی را تصویب کرده و پس از آن بانکهای ایمن دوباره بازگشایی شوند. او همچنین در سری گفتگوهایی که از رادیو پخش میشد، تلاش کرد تا بار دیگر اعتماد مردم به دولت را احیا کند.
طی 100 روز ابتداییِ ریاستجمهوریاش، دولت روزولت قانونی را تصویب کرد که هدف آن تثبیت تولید صنعتی و کشاورزی، ایجاد شغل و تحریک اقتصاد در جهت بهبودی بود.
علاوه بر آن، او برای اصلاح نظام مالی و با هدف حمایت از سپردهگذاران، اقدام به تاسیس شرکت بیمه سپرده فدرال (FDIC) کرد. یکی دیگر از اهداف او از راهاندازی این شرکت، فراهم آوردن ایمنی بیشتر کمیسیون بورس و اوراق بهادار آمریکا و همچنین تنظیم بازار سهام و جلوگیری از سوءاستفادههایی بود که منجر به اتفاقات سال 1929 شد.
نیو دیل (New Deal): جادهای بهسوی بهبودی
از دیگر برنامههای اقتصادی و اجتماعی روزولت موسوم به نیو دیل که برای بهبود اوضاع و تسریع خروج از رکود کمککننده بود، میتوان به راهاندازی سازمان عمران دره تنسی (Tennessee Valley Authority) اشاره کرد.
این شرکت آمریکایی برای کنترل سیلابها و تامین انرژی برق در منطقه فقیر تنسی، اقدام به ساخت سد و پروژههای انرژی هیدروالکتریک کرد.
در عین حال، راهاندازی سازمان پیشرفت کار (Works Progress Administration) از دیگر اقدامات روزولت بود که برنامهای برای اشتغالزایی دائمی برای حدود 8.5 میلیون نفر در سالهای 1935 تا 1943 در نظر گرفت.
از سال 1930 تا 1940، تعداد زنان شاغل در ایالات متحده آمریکا 24 درصد افزایش یافت.
زمانیکه رکود بزرگ آغاز شد، ایالات متحده آمریکا تنها کشور صنعتی در جهان بود که هیچگونه بیمه بیکاری یا تامین اجتماعی در آن وجود نداشت.
در سال 1935، کنگره قانون تامین اجتماعی (Social Security Act) را برای اولین بار تصویب کرد؛ بیمه بیکاری، بیمه معلولین و بازنشستگی برای سالمندان.
پس از آنکه اولین علائم بهبود در بهار سال 1933 پدیدار شد، اقتصاد طی سه سال آینده به پیشرفت خود ادامه داد. طی آن سالها تولید ناخالص داخلی واقعی با نرخ متوسط 9 درصد در سال رشد کرد.
در سال 1937 اما رکود اقتصادی شدیدی رخ داد. این رکود از تصمیم فدرالرزرو و وزارت خزانهداری برای کاهش عرضه پول و سیاستهای مالی انقباضی نشات گرفت.
اگرچه اقتصاد این کشور بار دیگر از سال 1938 روند روبهرشد را از سر گرفت، اما رکود دوم بسیاری از دستاوردهای تولید و اشتغال را معکوس کرد و به این ترتیب، تاثیر رکود بزرگ تا پایان دهه طول کشید.
سختیهای دوران رکود، موجب ظهور جنبشهای سیاسی افراطی در کشورهای مختلف اروپایی شد که از مهمترین آنها رژیم نازی آدولف هیتلر در آلمان بود. خشونتهای آلمان در نهایت منجر به آغاز جنگ در سال 1939 در اروپا شد.
اگرچه آمریکا بیطرفی خود را حفظ کرد، اما این جنگ موجب شد سازمان پیشرفت کار در ایالات متحده تمرکز خود را بر تقویت زیرساختهای نظامی این کشور معطوف کند.
توزیع نان و قهوه در میان فقرا
سیاهپوستان آمریکا در دوران رکود بزرگ
یکپنجم از آمریکاییهایِ برخوردار از حمایتهای مالی فدرال در دوران رکود بزرگ، سیاهپوستانِ مستقر در روستاهای جنوب بودند. اما کار کشاورزی و کار در منزل (از جمله نظافت و پرستاری) در قانون تصویبشده تامین اجتماعی در سال 1935 گنجانده نشده بود. یعنی در مواقع نااطمینانی هیچ شبکه ایمنی برای این قشر وجود نداشت و کارفرمایان بخش خصوصی میتوانستند مبلغ کمتری به آنها بپردازند. در واقع برنامههای حمایتی که سیاهپوستان واجد شرایط آن بودند، در عمل سیاهپوستان را مورد تبعیض قرار میداد.
علیرغم این موانع اما گفته میشود که تمامی نمایندگیهای نیو دیل یک مشاور سیاهپوست داشتند. طی این دوره تعداد آمریکاییهای آفریقاییتبار که در بخشهای دولتی فعالیت میکردند، سهبرابر شده بود.
زنان در دوران رکود بزرگ
در دوران رکود بزرگ بخش بزرگی از زنان توانستند شغل پیدا کنند. از سال 1930 تا 1940، تعداد زنان شاغل در ایالات متحده آمریکا 24 درصد افزایش یافت و از 10.5 میلیون نفر به 13 میلیون نفر رسید. اگرچه پیش از این دوران هم آنها بهطور مداوم به بازار کار میپیوستند، اما فشارهای اقتصادیِ رکود، زنان بیشتری را برای یافتن شغل به بازار کار کشاند و این در حالی بود که مردها شغل خود را از دست میدادند.
کاهش 22 درصدی نرخ ازدواج در سالهای 1929 تا 1939 همچنین موجب افزایش تعداد زنان مجردی شد که در جستجوی شغل بودند.
طی این دوره، بهواسطه نقش مهم بانوی اول یعنی النور روزولت، زنان از حضور پررنگتری در دولت برخوردار بودند.
بهعنوان مثال، فرنسیس پرکینس در این دوره وزیر کار آمریکا بود. او اولین زنی بود که به کابینه راه یافت.
زنان بسیاری در دوران رکود بزرگ وارد بازار کار شدند؛ اما دستمزد آنها در مقایسه با مردان کمتر بود.
درآمد زنان البته در مشاغلی که انجام میدادند، کمتر بود؛ با این حال در طول دوره بحران بانکی، وضعیت شغلی آنها پایدارتر ماند؛ چرا که آنها بیشتر در مشاغلی چون پرستاری، تدریس و کار در منازل فعالیت میکردند.
نکات منفی در مورد حضور بیشتر زنان در جامعه اما کم نبود؛ زنان حقوق کمتری نسبت به مردان دریافت میکردند و مشاغل آنها بیشتر به خیاطی و پرستاری محدود شده بود.
قانون دیگری هم وجود داشت که به زنان متاهل اجازه کار نمیداد. تا سال 1940، در 26 ایالات آمریکا محدودیتهایی برای اشتغال زنان متاهل وجود داشت. قانونگذاران بر این باور بودند که اشتغال زنان متاهل بهمنزله بیکار شدن مردان است. تنها تحت شرایطی که مردان به شغلی «نه» میگفتند، زنان میتوانستند با دستمزدهایی «البته پایینتر» در آن مشاغل فعالیت کنند.
پایان رکود بزرگ و آغاز جنگ جهانی دوم
با تصمیم روزولت برای حمایت از انگلیس و فرانسه در مقابل آلمان و سایر نیروهای محور، بخش تولید این کشور بهسوی اهداف دفاعی و تامین سلاح متمرکز و شغلهای بیشتر و بیشتری در بخش خصوصی ایجاد شد.
حمله ژاپن به پرل هاربر (Pearl Harbor) در دسامبر 1941، منجر به ورود آمریکا به جنگ جهانی دوم شد.
رشد قابل توجه در بخش صنعت و خدمت اجباری که از سال 1942 آغاز شد، نرخ بیکاری را به پایینتر از قبل از دوران رکود بزرگ کاهش داد.
سرانجام کارخانههای آمریکا به حالت تولید کامل بازگشتند و رکود بزرگ به پایان رسید.
توجه کامل آمریکا به جنگ جهانی دوم معطوف شد. بهلطف راهاندازی کارخانههایی که سلاح و تجهیزات دفاعی تولید میکردند و همچنین کارخانههایی که مواد غذایی و پوشاک مورد نیاز افراد درگیر در جنگ را تامین میکردند، اقتصاد آمریکا جان دوبارهای گرفت.
نظرات