قیمت دلار با ما چه کرد؟
در مورد نرخ ارز و قیمت دلار سه نظریه متفاوت وجود دارد. برخی باور دارند افزایش قیمت دلار برای اقتصاد خوب است و با ارزان شدن نسبی کالای داخلی، به تولید ملی و صادرات کمک میکند. برخی دیگر اما افزایش قیمت دلار را بد میدانند و باور دارند که با افت ارزش پول، مطلوبیت زندگی
در مورد نرخ ارز و قیمت دلار سه نظریه متفاوت وجود دارد. برخی باور دارند افزایش قیمت دلار برای اقتصاد خوب است و با ارزان شدن نسبی کالای داخلی، به تولید ملی و صادرات کمک میکند. برخی دیگر اما افزایش قیمت دلار را بد میدانند و باور دارند که با افت ارزش پول، مطلوبیت زندگی برای عموم مردم کاهش پیدا میکند.
بهشخصه از نظر گروه سوم بیشتر استقبال میکنم. کسانی که باور دارند هیچ نسخه واحدی وجود ندارد و خوب یا بد بودن تغییرات نرخ ارز تابع شرایط است. نمیتوانیم همان نسخه اتحادیه اروپا را به ایران هم تعمیم بدهیم. حتی در ایران شرایط دهه 90 با دهه 70 یکی نیست.
قیمت دلار ارزان شد؟
پارسال این موقع (12 آذر 1396) دلار چند تومان بود؟ 4100 تومان. امروز (12 آذر 1397) رسانهها از ارزان شدن قیمت دلار و رسیدن آن به زیر 12 هزار تومان خبر میدهند. همان موقع هم بیشتر ما منتظر در رفتن فنر تورم بودیم. اما 300% درصد رشد در یک سال برای هیچکس خوشایند نبود.
با وجود تمام مشکلات پیشآمده، این رخداد فرصتی استثنایی برای اقتصاددانها محققین، دانشجویان، روزنامهنگارها و تحلیلگرها است که نظریههای اقتصادی را محک بزنند و ببینند آیا تاثیر تغییرات نرخ ارز با دانستههای آنها همخوانی دارد یا خیر. پیش از اینکه به واقعیت برسیم بیایید نگاهی بیندازیم به نظریات موجود.
تاثیر گرانی نرخ ارز
برخی از اقتصاددانها باور دارند که قیمت دلار یک شاخص اقتصادی نیست و نمیتواند سلامت یا بیماری یک اقتصاد را نشان دهد. بجای تلاش برای سرکوب قیمتها باید ریشهها شناسایی و حل شوند.
سادهترین دفاع از قیمت بالای دلار، گرانتر شدن کالای خارجی و ارزانی تولید داخل است. برای مثال در دهه 70 خرید شکلات خارجی مرسوم بود. با گرانی قیمت دلار، مردم به عنوان هدیه به خانه همدیگر شکلات ایرانی بردند. همین موضوع باعث جان گرفتن تولید داخل شد. امروز تنوع و کیفیت شکلاتهای داخلی قابل قبول و حتی قابل صادرات است.
قیمت دلار یک شاخص اقتصادی نیست و نمیتواند سلامت یا بیماری یک اقتصاد را نشان دهد.
بهنظر این گروه، کارگران آذرشهری در بلندمدت از رونق صنعت شکلات بهره بردند. هرچند این گرانی، خرید شکلات فرانسوی را برای بالاشهریها دشوار کرد.
از طرف دیگر ارزان نگه داشتن دستوری باعث میشود که حاکمان به مردم نگاه از بالا داشته باشند و مردم را جیرهخورانی تصور کنند که حیاتشان مشروط به فعالیتهای ارزی دولت است.
تاثیر ارزانی نرخ ارز
در مقابل کسانی هستند که این نظریهها را سادهانگارانه میدانند. آنها میگویند بیشتر نهادههای تولید در ایران وارداتی هستند و گرانی نرخ ارز باعث گرانی دستگاهها، تجهیزات و مواد اولیه میشود به صنعت آسیب میزند.
اگر برای مقابله با این مشکل، با ارز دولتی از صنایع حمایت کنیم با ایجاد رانت و بستر فساد به بدنه اقتصاد لطمه میزنیم. در حالی که افزایش کاذب درآمد دولت (ناشی از افزایش قیمت ارز) بیتدبیری مسئولین را پنهان میکند.
آیا تنها نرخ ارز در شکلگیری صنعت شکلات تاثیر داشت؟
از طرف دیگر تجربه سفر، انتقال دانش و تحصیل خارجی هم به ارز نیاز دارد. گرانی ارز انتقال دانش، هنر و معرفت را هم مختل میکند. بهخصوص که تجهیزات آزمایشگاهی، تلفن هوشمند و لپتاپ هم ابزاری برای کسب علم است.
قیمت دلار و نااطمینانی
حالا به 1397 نگاه کنیم. قیمت دلار در واقعیت چهکار کرده است؟ مهمتر از افزایش نجومی نرخ کالاها، افزایش شدید نااطمینانی در کشور است. وقتی تولیدکننده میبیند که با فروش کالاهایش نمیتواند دوباره مواد اولیه مورد نیازش را بخرد (ارزش جایگزینی)، نسبت به آینده بدبین میشود.
کسی که در سال 96 میتوانست با دو ماه حقوق خود یک گوشی آیفون بخرد، حالا میبیند با همان حقوق برای خرید همان کالا باید نصف سال حقوقش را بپردازد. این فقط خرج گوشی است. خانه، ماشین، لوازم منزل، تشکیل خانواده، لباس بچه…
فروشنده نمیداند بعد از خالی شدن انبارش، چطور باید آن را پر کند. مطمئن نیست که خرید جنس با این نرخ کار عاقلانهای است یا نه؟ اگر قیمت ارز سقوط کند و بهای فروش کمتر از بهای تمامشده شود چه اتفاقی میافتد؟
در این شرایط هر اتفاقی ناخوشایند است و فروش با دوراهی مواجه میشود. بالا رفتن نرخ ارز و افزایش ارزش جایگزینی، یا پایینآمدن نرخ و ضرر حسابداری.
قیمت دلار و اعتماد
یادم میآید که برای انتخابات 96 میگفتند رای نیاوردن حسن روحانی یعنی رشد 300 درصدی نرخ ارز. خیلیها پای صندوق رفتند که پس از تجربه تلخ دوران احمدینژاد بار دیگر این جهش قیمت را نبینند. حتی اگر این آدمها بار دیگر به پای صندوق رای بروند، بخشی از اعتماد خود را از دست دادهاند.
امروز خریدار یقین دارد واردکننده کالا را با نرخ دولتی وارد کرده و به قیمت آزاد میفروشد. کارمند باور دارد صاحبکار با وجود افزایش درآمد مجموعه نمیخواهد حقوق خود را عوض کند. صاحبخانه باور دارد باید نرخ کرایهاش با قیمتهای جدید اصلاح شود. مشتری از رشد قیمت در منوی رستوران تعجب میکند.
چیزی که در این میان دارد از دست میرود، اعتماد است. وقتی قیمتها بهطور لحظهای بهروز میشود، خریدار از فروشنده بیزار میشود. تیر خلاص اعتماد، زمانی است که نرخ دلار کم میشود و قیمت با همان سرعت قبل اصلاح نمیشوند.
نااطمینانی و بیاعتمادی در همهجای زندگی رسوخ میکند. از نرخ خوراک پتروشیمی و فروش محصولات پالایشگاهی گرفته تا شیرخشک و پوشک. این درجه از نااطمینانی شبیه به یک بمب شیمیایی، تمام مردم را تحتتاثیر قرار میدهد.
رونقهایی که رخ نمیدهد
اینکه رشد صنعت شکلات را فقط به نرخ ارز نسبت بدهیم، کمی عجولانه است. چرا با جهش ارز صنعت پوشاک یا خودرو رشد نکردند؟ درست است که ایجاد رونق در یک صنعت محتاج گذر زمان است و همین امروز نمیشود در مورد آن نظر داد. اما صنایعی هستند که پیشبینی میشد زودتر از اینها تغییر کنند.
بسیاری از نهادههای تولید، وارداتی هستند.
برای مثال توقع داشتیم که گردشگران خارجی با افت 300 درصدی هزینههای سفر، به ایران هجوم بیاورند. اما آیا تعداد گردشگران خارجی 3 برابر شده است؟ حتی اگر این اتفاق بیفتد، آیا اضافه رفاه ورود این تعداد گردشگر میتواند رفاه کاستهشده را جبران کند؟
گویا مشکل اصلی جذب گردشگر به ایران، نرخ ارز نیست. شاید حتی اگر سفر به ایران مجانی شود، شاهد صف ورود گردشگران به یکی از دیدنیترین کشورهای جهان نباشیم. مهم نیست این سفر چقدر ارزان و ارزنده باشد، بدون برنامهریزی هیچ صنعتی جان نمیگیرد.
قیمت دلار و سرمایه اجتماعی
بازار سرمایه در ایران ابزارهای کافی برای حراست از سرمایههای مردم را ندارد و بهجای سادهکردن سرمایهگذاری ، با اقدامات نسنجیده (مثل حذف EPS) کار را برای مردم عادی سختتر میکند. خرید ارز و سکه واکنش طبیعی این مردم سردرگم است. اما آنها برای همین واکنش طبیعی به فقدان سرمایه اجتماعی متهم میشوند.
بهجای سادهکردن سرمایهگذاری، با اقدامات نسنجیده (مثل حذف EPS) کار را برای مردم عادی سختتر میکنند.
در شبکههای اجتماعی ، مادری نگران که یک سال پوشک بچهاش را پیشخرید میکند، به «توحش اقتصادی» متهم میشود. نه آنهایی که باید برای امنیت خاطر مادران این سرزمین تلاش میکردند. رفتار مردمی که برای خرید دلار در صف ایستادهاند، «گوسفندوار» و «هیجانی» خوانده میشود، نه رفتار کسی که پای مردم را به میدان فردوسی باز کرده است.
وقتی این مردم در بازار سرمایه زیان میکنند، بیسواد و غیرمنطقی خوانده میشوند. بدون اینکه کسی در مورد کسانی که حرف بزند که باید با طراحی و معرفی درست ابزارهای مالی سرمایهها را به مجرای صحیح هدایت میکردند. یکی از مهمترین سرمایه اجتماعی ازدسترفته، جهت اشتباه انگشت اتهام است. نه گذاشتن 10000 دلار زیر بالش.
آنهایی که میروند…
با افزایش قیمت دلار صف طویل گردشگرانی که از قیمتهای جدید استقبال کنند، محقق نشد. اتفاقی که افتاد صف طویل دریافت نوبت سفارت بود. این نوع دیگری از فرار سرمایه است: فرار سرمایههای انسانی.
وقتی یک مهندس متخصص میبیند که حقوقش از 600 دلار به 200 دلار کاهش پیدا کرده با افزایش حقوق 20 درصدی تنها میتواند 40 دلار از پول از دسترفته را جبران کند، امیدش را از دست میدهد.
بهسختی میشود به این مردم توضیح داد که تمام هزینههای آنها دلاری نیست و نباید اینقدر بدبین باشند. آنها وقتی میبینند که مستقل از نهادههای تولید، نرخ کرایه مسکن هم تابع دلار است، توضیحات اقتصادی را نمیپذیرند.
نظرات