کسی در ایران جرات ندارد درباره بانک، خودروسازی و مافیای دارو و غذا فیلم بسازد
سید محمد حسینی گفت: کسی در ایران جرات ندارد درباره بانک، خودروسازی و مافیای دارو و غذا فیلم بسازد.
به گزارش تجارتنیوز، در بخش اول گفتگو با سیدمحمد حسینی (مدیر گروه فیلم و سریال روایت فتح، عضو شورای پروانه ساخت و مدیر انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس)، مصایب سینمای دفاع مقدس را مرور کردیم و در این بخش که دومین بخش از گفتگوی ایلنا با سیدمحمد حسینی است، به چند سوال اساسی پاسخ داده شده است: آیا نگاهمان به سینمای دفاع مقدس درست است؟ آیا سینمای اجتماعی را سانسور میکنند؟ و آیا سینمای ایران بازتاب مسایل روز جامعه ایران است؟
در ادامه مشروح این گفتگو را از نظر میگذرانید:
در سالهای اخیر از سوی کشورهای مختلف فیلمهای سینمایی متعددی با موضوع اتفاقات روز خاورمیانه ساخته شد. در سینمای ایران تولیدات روز با این موضوع را چطور ارزیابی میکنید؟
یکی از اتفاقات مهم چند سال اخیر در این منطقه ظهور داعش است و امروز یکی از موضوعات پربیننده سینمای جنگی دنیا موضوع داعش است. کشوری که بیش از همه کشورها درگیر این پدیده است و آنها را بارها شکست داده، ایران است اما در سبد تولیدات سینمایی مربوط به داعش کشور ما جزو فقیرترین کشورهای دنیا است.
حتی اگر بخواهیم خود را با کشورهایی که در این سالها به دلیل ظهور جریانهایی چون داعش از هم پاشیدند مقایسه کنیم تعداد تولیدات سینمایی ما درباره داعش از این کشورها هم کمتر است. کشوری چون هند هم درباره داعش فیلم ساخته و سال گذشته فیلمی داشت که داستانی درباره داعش روایت میکند و آنقدر این فیلم حساسیتبرانگیز بوده که اتحادیه تهیهکنندگان و حتی نخستوزیر هند درباره پخش آن اظهارنظر کردهاند و همین فیلم به خودی خود به یک پدیده بحرانزا تبدیل شده است.
فیلم روایتگر داستان دختری هندی است که جذب داعش میشود و به نوعی این فیلم نشان میدهد که افراد زیادی از یک ایالت جذب داعش شدند و حتی یکی از بزرگان مسلمان هند نیز گفته بود که اگر کسی بتواند این موضوع را به اثبات برساند جایزه ویژهای به او داده میشود. بسیاری از کشورهای دنیا از این موضوع استفاده میکنند اما سینمای ما با وجود اینکه کشورمان درگیری بسیاری با داعش داشته، چندان به سراغ این موضوع نمیرود.
البته در این سالها فیلمهایی با موضوع داعش ساخته شدهاند و در جشنواره فجر اخیر نیز چنین فیلمی وجود داشت و بر خلاف شما برخی بر این عقیدهاند که فیلمهایی با موضوعاتی اینچنین افزایش کمی بالایی دارند.
بله فیلم «قلب رقه» از جمله آثاری است که درباره داعش ساخته شده است اما تعداد فیلمها چندان زیاد نیست. بسیاری از کارشناسان حوزه سینمای کشور بر این عقیدهاند ملیترین گونه سینمایی ما سینمای دفاع مقدس است که به شدت ایرانی است.
شاید این گونه سینمایی ملهم از فرهنگ عاشورایی است و به نوعی به تربیت، نگاه و تلقی ما از هستی مربوط شود و منابع این گونه سینمایی باعث شده تا یک گونه بسیار خاص و منحصر به فرد در سینمای ما شکل بگیرد. به نظر من تولیدات سینمایی در این ژانر به سمت روایت تاریخ رفتهاند و اتفاقی که در این گونه سینمایی در حال رخ دادن است این است که تاریخ را برای بیان مساوی حماسه میداند.
در تاریخ قطعاً ما با شکست هم مواجه شدهایم اما همه جای دنیا وقتی میخواهند به دل تاریخ بروند و قصه سینمایی تعریف کنند به سراغ حماسه میروند و شاهد هستیم کشورهایی چون کره جنوبی برای خودشان حماسه و افسانه میسازند. وقتی قرار است یک سرباز وطن را روایت کنیم باید این سرباز با سرافرازی روایت شود و رفتن به سراغ نکبتهای اجتماعی کار اشتباهی است.
به همین دلیل سینمای دفاع مقدس در بین فیلمسازان با یک اقبال مواجه است تا بتوانند آن روح را در این سینما پدید بیاورند. من تصور میکنم که این روح در حال شکلگیری و اتفاقاً بر این عقیدهام که تولیدات ما زیاد نیست.
سینمای اجتماعی امروز ایران را در چه سطحی میبینید؟
ما بارها درباره سینمای اجتماعی صحبت کردهایم و بحثهای بسیاری درباره این سینما وجود دارد اما اگر با دقت به این سینما نگاه کنید، معمولاً دغدغهها و مسائل اجتماعی ما در کلیت این سینما جایی ندارد.
در برخی آثار به جای مسئله اجتماعی با وقاحت و بیتربیتی اجتماعی روبرو هستیم. خیلی از کسانیکه مدام درباره سینمای اجتماعی صحبت میکنند هیچوقت جرأت ندارند به مسئلهای چون بانک بپردازند که سفره من و شما را به خاک و خون کشیده است. قطعاً موضوعی مثل بانک و جریانهای آسیبزایی که در این حیطه فعال هستند و به کل کشور آسیب زده و همه مردم کشورمان با آن درگیر هستند و همه ما را بیچاره کردهاند یک موضوع مهم و اساسی اجتماعی است اما در هیچ فیلمی از سینمای ما این موضوع جایی ندارد.
چرا فیلمسازان اجتماعی ما جرأت ندارند درباره خودروسازی صحبت کنند، چرا مافیای دارو و غذا در قصههایشان وجود ندارد. بسیاری از مسائلی که در فیلمهای اصطلاحاً اجتماعی ما روایت میشوند اصلاً اجتماعی نیستند و این یک ژانر اشتباهی است که عنوان اجتماعی را به آن زدهاند.
آنچه که سینمای دفاع مقدس را ارزشمند میکند این است که ما پرداختی حماسی درباره تاریخمان داریم اما قطعاً ضعفهایی در این حوزه وجود دارد و باید از تکینکها، فرمها و قصههای جدید بهره ببریم.
چرا فیلمهای سینمای دفاع مقدس دیگر نمیتوانند مثل گذشته مخاطب داشته باشند؟
نوجوانی که میخواهد وارد سالن سینما شود و فیلم تماشا کند، روحش دنبال فتح و پیروزی است و اگر ما میخواهیم چنین معنایی را به او انتقال دهیم باید جرأت کنیم که روی پرده سینما خرمشهر را فتح کنیم نه اینکه هر بار وقتی درباره خرمشهر صحبت میکنیم این شهر در حال سقوط باشد، مردم ما اصلاً اسلحه ندارند و عراقیها هم در حال پیشروی هستند.
مخاطب سینمای ما از خودش میپرسد اگر خرمشهر پس گرفته شده چرا در فیلمهای ما هیچوقت چنین روایتی از خرمشهر نمیبینیم. به نظر من باید به این چراها توجه کرد و در صورت توجه و پرداختن به این چراها قطعاً ذائقه مخاطب به سمت این سینما برمیگردد.
ما باید داستانمان را متناسب با خواسته مخاطب امروز تولید کنیم و در صورتیکه به خواست مخاطب توجه داشته باشیم او پای این فیلمها مینشیند و نوجوانان و جوانانی که به سینما میروند میتوانند از طریق فیلمهای سینمایی بفهمند که برای حفظ کیان این سرزمین و برای اسلام چه اقدامات ارزشمندی صورت گرفته است.
آیا آثار سینمایی ما، به خصوص در ژانر دفاع مقدس و فیلمهای جنگی با موضوعات روز این نشانهها و ویژگیها دیده میشود؟
به نظر من فیلمی چون «مجنون» به سمت چنین روایتی رفته و به همین دلیل هم دیدیم که در ایام جشنواره با چه اقبال خوبی مواجه شد. در «مجنون» فیلمساز سعی کرده برادرانگی که در قصه وجود دارد را با حماسه گره بزند و در آن شاهد پایمردی و رشادت هستیم و نقشی که بیسیم در سکانسهای پایانی ایفا میکند بسیار دیدنی است.
در آخرین دوره جشنواره فیلم فجر یکی از تولیدات روایت فتح فیلم «دو روز دیرتر» بود که موضوعی کمدی و اجتماعی داشت. آیا تغییر رویکردی در تولیدات روایت فتح رخ داده است؟ آیا میتوان این فیلمها را در ادامه سیاستهای این بنیاد دانست؟
ساخت این فیلم ورود به حوزهای جدید بود و روایت فتح نوعی فتح باب داشت اما قطعاً اصلیترین ژانری که قرار است به آن بپردازیم و در آن فیلم بسازیم سینمای دفاع مقدس است.
ما سعی داریم در آثارمان به روایت شهید آوینی نزدیک شویم و الآن چند فیلمی که ساختشان آغاز شده به لحاظ فیلمنامه خودشان را خیلی به روایتهای متفاوت نزدیک کردهاند. اینکه ما به سمت فیلم اجتماعی رفتهایم هم با نگاهی به معضلات اجتماعی است و بی شک یکی از مهمترین و بزرگترین مسائل روز جامعه ما در حوزه شکلگیری اجتماع بحث جمعیت است. ما در حال انقراض خودمان هستیم و نیازی به دشمن نداریم و این معضل اگر در هر کشوری بود امروز به اولین مسئله فرهنگی آن کشور تبدیل شده بود. البته موضوع این اثر در حوزه بیعدالتیهای اجتماعی نیست که معتقدم بانکها در کشورمان سمبل بی عدالتی هستند.
در این فیلم فیلمساز تمام تلاش خود را کرده که مسئله مهم معضل جمعیت را مطرح کند. مخاطب اصلی این فیلم هم قشر جوان است؛ ما فیلمهایی داشتیم که به موضوع جمعیت پرداختهاند که از جمله آنها میتوان به «خجالت نکش» اشاره کرد اما در آن فیلم موضوع مطرح شده بیشتر مربوط به سنین بالاتر میشود. به نظر من در بیانی طنز این موضوع را مطرح کردن برای مخاطب امروز جذابتر است و چنین فیلمی یک آزمون برای ما بود که ببینیم چگونه میتوان این موضوع را مطرح کرد و من فکر میکنم مخاطب با این اثر ارتباط برقرار خواهد کرد.
بسیاری از سینماگران به عملکرد شورای پروانه ساخت انتقاد دارند و بر این عقیده هستند که سختگیریهای بسیاری برای فیلمهای اجتماعی وجود دارد.
به هیچوجه اینگونه نیست. اگر از آقای حبشی که دبیر شورای پروانه ساخت هستند این سوال را بپرسید به لحاظ آماری خیلی دقیق به شما نشان میدهند که به هیچوجه اینگونه نیست و تعداد آثار اجتماعی که در این سالها مجوز گرفتهاند و وارد مرحله تولید شدهاند، به هیچوجه کم نیست و حتی نسبت به سالهای گذشته بیشتر شده است اما آنچه که من معتقد هستم این است که سینمای اجتماعی باید رویکرد داشته باشد.
منظورتان از رویکرد در سینمای اجتماعی چیست؟
من به عنوان یک شخصیت حقیقی به این پرسش پاسخ میدهم و نظرم هیچ ارتباطی با شورای پروانه ساخت ندارد. سلیقه شخصی من این است که در سینمای اجتماعی بیان باید معنی متفاوتی پیدا کند. آنچه که ما در این سینمای فلاکت و نکبت دنبال میکردیم حرف و مفهومی کاملاً خطا بود که عنوان اجتماعی برای آن در نظر گرفتهایم.
چرا عنوان اجتماعی برای این سینما که شما آن را سینمای فلاکت و نکبت میدانید، از نظر شما اشتباه است؟
پرداختن به این موضوع نیازمند بحث مفصلی است اما به طور مختصر نظرم را بیان میکنم و تأکید دارم که اظهارات من، نظرات شخصی من هستند و ارتباطی با شورای پروانه ساخت ندارد.
آنچه که در سینمای اجتماعی رخ داد به نظر من رخداد گوارایی برای سینما و فرهنگ ایران نبود. این سینما هیچ نسبتی با گذشته و اکنون ما ندارد و در همه این سالها آنچه که غالباً به عنوان سینمای اجتماعی مطرح میشد اینگونه بود و همچنان هم این سینما وجود دارد و این رویکرد همچنان دنبال میشود و اصلاً اینگونه نیست که شورای پروانه ساخت جلوی این جریان را گرفته باشد.
به نظرم ما در این سینما نسبت به فرهنگ سرزمینمان اجحاف کردیم. هر سال که به جشنواره فیلم فجر میرویم حدود ۲۰ تا ۳۰ عنوان فیلم میبینیم اما دریغ از یک نگاه به آسمان؛ در حالیکه در کشوری چون آمریکا فیلمسازی چون دنی بویل اثری چون «۱۲۷ ساعت» میسازد که به طور مطلق برآمده از نگاهی سکولار است ولی وقتی شخصیت اصلیاش از مخمصه به هر شکل رها میشود برای قدردانی به آسمان نگاه میکند. ما در سینمایمان اصلاً چنین سکانسی نداریم و عجیب است که این فقدان در سینمای جامعهای ایجاد شده که افراد هر اعتقادی داشته باشند در شرایط بحرانی به خدا و ائمه سلام الله علیهم پناه میبرند.
این اعتقادات مربوط به بافت اجتماعی ما هستند و نمیتوان آنها را انکار کرد و وقتی انکار میشود واقعیتی کنار گذاشته شده که دیگر ما نمیتوانیم ادعای سینمای اجتماعی داشته باشیم. من نمیدانم برخی سینماگران ما کدام اجتماع را روایت میکنند. این چه اجتماعی است که پدر از اراده، مادر از عطوفت و مهر، برادر از غیرت و خواهر از وقار و حیا، کودک از نشاط و نوجوان از امید و آینده خالی است؟ چرا پدر ایرانی باید چنین موجودی باشد که به آنتاگونیست قصههایمان تبدیل شود؟ در این سینما پدر ایرانی سمبل پریمیتیویسم (واپسگرایی و عقبماندگی) است، مادر ایرانی یک بازنده است و دختر ایرانی دنبال بیحیایی است و برادر ایرانی به دنبال کلاهبرداری، پشت هم اندازی و ابنالوقت بودن است. این تصویر چگونه میتواند سازنده باشد؟
آیا میتوان گفت که ایجاد محدودیت میتواند راه و روشی مناسب برای کمرنگ کردن این سینما باشد؟
به نظر من بهترین روش گفتگو است. خیلی از سینماگران قائل به این سطح از تلخی یا سیاهی نیستند که یک دختر به صورت پدرش سیلی بزند و اطمینان دارم که خیلی از سینماگران از چنین صحنهای حالشان بهم میخورد و من هم این جمله را به عنوان یک نفر از خانواده سینما میگویم که آن را برای خودم ننگ میدانم.
به نظر من باید گفتگو و مفاهمهای شکل بگیرد که بیشتر حوصله کنیم، بیشتر همدیگر را ببینیم تا بیشتر همدیگر را درک کنیم و با هم رفیق شویم. تا رسیدن به این موقعیت فاصله زیادی وجود دارد ولی من بر این عقیدهام که رسیدن به آن امکانپذیر است.
نظرات