۷ دلیل برای اینکه اقتصاد بخوانید
بعضیها متخصص کامپیوتر هستند، اما همه آدمها باید کار با کامپیوتر را بلند باشند. اقتصاد هم چیزی شبیه به علوم کامپیوتر است. قرار نیست همه اقتصاددان باشند، اما همه باید به علم و مهارتهای نرم اقتصادی مجهز شوند. وقتی میگویم همه، منظورم دقیقا همه است. چه یک فرد خانهدار چه شخصی که مدیرعامل یک شرکت
بعضیها متخصص کامپیوتر هستند، اما همه آدمها باید کار با کامپیوتر را بلند باشند. اقتصاد هم چیزی شبیه به علوم کامپیوتر است. قرار نیست همه اقتصاددان باشند، اما همه باید به علم و مهارتهای نرم اقتصادی مجهز شوند.
وقتی میگویم همه، منظورم دقیقا همه است. چه یک فرد خانهدار چه شخصی که مدیرعامل یک شرکت بزرگ است. با این وجود معمولا سطح اطلاع عموم مردم از عمل اقتصاد به شکل غمانگیزی پایین است.
به سادگی میتوانیم نظام آموزشی را به خاطر پایین بودن دانش عمومی از اقتصاد سرزنش کنیم. اما بجای این کار میتوانیم یک یا چند کتاب در مورد اصول علم اقتصاد تهیه کنیم و بخوانیم. اما چرا به علم اقتصاد نیاز داریم؟
یکم) اقتصاد، عملی برای زندگی
برخلاف تصور عموم (حتی شاید برخلاف تصور برخی اقتصاددانها) اقتصاد رشتهای مربوط به پول و سرمایه نیست. اقتصاد علم مطالعه محدودیتها است و در زندگی همهچیز، حتی خود زندگی هم با محدودیت مواجه است.
مهم است بدانیم که تمام آدمها (نه فقط ما) با محدودیت مواجه هستند. اما عدهای قادرند منابع خود را بهتر و کارآمدتر به نیازهای بیانتهای خود اختصاص دهند.
مهمترین منبعی که باید آن را مدیریت کرد، زمان است. آدمهای موفق کسانی هستند که از زمان خود بهتر استفاده کردهاند و هزینه زمانی کمتری پرداختهاند. حتی شاید بیشتر از من و شما تفریح کرده و زندگی شادتری داشته باشند.
در زندگی همهچیز، حتی خود زندگی هم با محدودیت مواجه است.
علم اقتصاد به تخصیص بهینه منابع خلاصه نمیشود. اقتصاد منابع جدید کشف میکند و منابع موجود را گسترش میدهد. یعنی موضوع به همینجا خلاصه نمیشود که از زمان موجود استفاده بهتری کنیم. بلکه در اقتصاد میآموزیم که چطور از زمان دیگران به بهترین شکل استفاده کنیم تا همزمان وضع هر دو طرف بهتر شود.
دوم) اساتید تهیدست
پیشرفت شغلی، پرندهای است با دو بال. یک معنای پیشرفت شغلی، کسب مهارت در زمینه تخصصی است. مثلا یک آشپز که روشی جدید برای طبخ غذایی دشوار ابداع میکند هم پیشرفت کرده است. حتی اگر درآمدش بیشتر نشود.
از سوی دیگر اگر همین آشپز بدون اندکی تغییر در مهارتهایش موفق شود درآمد خود را دوبرابر کند (مثلا در یک رستوران جدید) پیشرفت شغلی کرده است.
بیشتر مردم در زمینه اول پیشرفت میکنند. آنها بعد از مدتها در یک زمینه به مهارت میرسند و آن کار را با دقت بیشتر و صرف زمان کمتر انجام میدهند. اما عموما پیشرفت مهارت، به سرعت به افزایش درآمد منجر نمیشود.
شما در هر زمینهای که کار کنید، دانش اقتصاد به شما کمک میکند که نقدشوندگی مهارتهای خود را بیشتر کنید.
سوم) درک بهتر جهان پیرامون
قیمتها بالا میرود. کالایی ناموجود میشود. تولید یک محصول متوقف میشود. رشد حجم نقدینگی سرعت میگیرد. بهره واقعی بانکی منفی میشود. در رادیو از نرخ واقعی ارز، چسبندگی قیمتها و انحصار خرید صحبت میکنند. بیشتر مردم در مورد تکتک این کلمات تصوری نادرست دارند.
عجیبتر آنکه مردم همین درکهای نادرست را مبنای تصمیمهای خود قرار میدهند. ملک میخرند یا خانه خود را میفروشند و به دلار و سکه تبدیل میکنند و معمولا هم از شانس بد و ضرر مینالند.
اینکه شما بتوانید محیط پیرامون خود را بهتر درک کنید، به حداقلی از دانش اقتصاد نیاز دارد. دستکم لازم است مفاهیم پایه را بدانید.
بیشتر آدمها از اینکه بخواهند در مورد مسائل اقتصادی فکر کنند، گریزان هستند. آنها از فکر کردن و حرف زدن در مورد بدهی، پسانداز، نرخ بهره و افزایش ثروت خالص لذت نمیبرند اما رنج فشار مالی را متحمل میشوند. اندکی دانش اقتصاد به شما کمک میکند که زندگی مالی خود را بهتر مدیریت کنید.
چهارم) درک بهتر رفتار اقتصادی خود
در شاخه موردعلاقه من یعنی اقتصاد رفتاری، رفتار آدمیزاد در مواجهه با مسائل اقتصادی موردمطالعه قرار میگیرد. در آخرین مطالعه در مورد رفتار اقتصادی ما ایرانیها ، موارد بیشماری از رفتارهای غیرعقلایی مشاهده کردیم. خواندن علم اقتصاد کمک میکند که رفتارهای خود را بهتر بشناسید.
در اقتصاد رفتاری میآموزیم که رفتار غیرعقلایی همیشه به معنای رفتار بد نیست. رفتارهایی مثل انصاف، ایثار، بخشش، مشارکت بدون دستمزد و رفتار خوب با آدمهای غریبه، از نظر اقتصاد کلاسیک رفتارهای نامعقول هستند، زیرا سود فرد را ماکزیمم نمیکنند. اما آیا آدمها همیشه به دنبال ماکزیمم کردن تابع «فایده منهای هزینه» هستند؟
میتوانید مقاله اقتصاد رفتاری را بهطور کامل مطالعه کنید. اما به عنوان یک مثال به هزینه غرقشدن (Sunk cost) فکر کنید. شما یک دسر گرانقیمت خریدهاید، اما همانروز تصمیم میگیرید که وزن کم کنید. بیشتر آدمها میگویند اول دسر را تمام میکنم و بعد رژیم میگیرم. آنها چون یک هزینه را پرداخت کردند، کار کاهش وزن را دشوارتر میکنند که خودش هزینه اضافه در پی دارد.
پنجم) تصمیمگیری بهتر و سریعتر
مردم چطور تصمیم میگیرند؟ چرا ساعتها توضیح علمی در مورد ترک سیگار هیچ اثری بر کاهش مصرف سیگار ندارد؟ چرا افزایش شدید قیمت سیگار در ایران ( بیشترین تورم در بین اقلام مصرفی ) باعث کاهش شدید مصرف دخانیات نمیشود؟ کشسانی چیست و چه اثری بر روی مصرف میگذارد؟ چطور میشود تصمیم آدمها را تغییر داد؟
شاید برای شما هم پیش آمده باشد که بخواهید خانواده خود را از فروش خانه یا خرید یک ماشین منصرف کنید. اما به نظر میآید استدلالهای بسیار محکم شما هیچ اثری بر تصمیم احساسی آنها ندارد. چرا؟ چون شما نمیدانید که مردم با چه معیارهایی تصمیم میگیرند و چطور تصمیمهای خود را عوض میکنند.
متاسفانه پول درآوردن از جهالت مردم سودآورتر از آن است که بخواهیم آنها را جهل خارج کنیم.
این ابزار، یک چاقوی دو لبه است. ریچارد تیلر میگوید: «متاسفانه پول درآوردن از جهالت مردم سودآورتر از آن است که بخواهیم آنها را جهل خارج کنیم.» این موضوع بسیار وسوسه کننده است که شما بخواهید از ابزارهای قدرتمند اقتصاد رفتاری، برای ثروتاندوزی استفاده کنید، نه برای اصلاح رفتار اطرافیان خود.
ابدا نمیخواهم بگویم از این ابزارها برای کلاه گذاشتن سر مردم استفاده کنید. اما فراموش نکنید آدمهایی هستند که با این دانش آشنا هستند و تمام تلاششان را برای تاثیرگذاشتن بر تصمیمات شما به کار میبندند. دانش اقتصاد به شما کمک میکند که به آسانی در دامهای رفتاری نیفتید.
ششم) طراحی بازیهای برد-برد
آیا برای ثروتمندشدن حتما باید خون خلق را در شیشه کرد و فروخت؟ آیا نمیشود سود کرد مگر به کسی ضرر بزنیم؟ آیا نمیشود پول داشت اما منفور نبود؟ شاید باور نکنید، اما میشود!
ثروتی که از دلالی، فرصتطلبی و رانت بهوجود آمده باشد، نفرتانگیز است. اما اقتصاد به ما میآموزد که چطور میتوانیم با کار و کارآفرینی ثروتمند شویم و با رساندن خیر به دیگران محبوب شویم.
شاید شما از مدیریت یک گروه و بودن در جمع لذت نبرید. شاید اصلا هدف اصلی زندگی شما ثروت مادی نباشد. باز هم میتوانید به کمک این علم مسیر پیشرفت را بهتر تشخیص دهید و به پیشرفت خود سرعت دهید.
برای نمونه میتوانید به مهارتهای نرم توجه کنید. مطالعات بینالمللی نشان میدهد که مهارتهای نرم بهمراتب بیشتر از مهارتهای فنی به پیشرفت حرفهای شما کمک میکنند. درک درست این مهارتها و تبدیل کردن آنها به ابزاری برای پیشرفت، از موهبتهای علم اقتصاد است.
هفتم) لذت مفید بودن
یکی از مهمترین گزارههایی که از اقتصاد میآموزیم این است که خوشبختی از پیشرفت فردی به دست نمیآید. اگر در یک شهر فقیر و بدون امکانات ثروتمند باشید، چندان نمیتوانید از دارایی خود لذت ببرید.
اقتصاد خوشبختی را در رفاه جمعی تعریف میکند. به همین دلیل است که مردم ترجیح میدهند در یک کشور ثروتمند زندگی معمولی داشته باشند تا در کشوری فقیر ثروتمند شوند.
درک درست از اقتصاد باعث میشود که مردم دست از ثروتاندوزی به بهای آسیبزدن به جامعه بردارند و با خدماتی مفیدتر، زندگی خود و دیگران را بهتر کنند.
در یک جامعه بدبخت، نمیشود دور خود پرچین کشید و خوشبخت شد. در مقابل در یک جامعه خوشبخت، بدبخت بودن کار دشواری است. ملتی که اقتصاد نداند، بهسختی میتواند خود و پیرامون خود را به خوشبختی برساند.
نتیجه نهایی آنکه برای درک بهتر زندگی، نقدکردن مهارتهای حرفهای، شناخت بهتر جهان پیرامون، بهبود رفتار اقتصادی شخصی، بهبود قدرت تصمیمگیری، محبوبیت و مفید بودن، اقتصاد بخوانید!
نظرات