زمان به مثابه یک دارایی
به این جملات فکر کنید: «وقت طلا است.» «زمان مهمترین دارایی هر کس است.» «زمان داشتنی نیست، ساختنی است.» آیا این عبارتها درست هستند؟ آیا واقعا زمان بخشی از داراییهای یک فرد یا شرکت است؟ آیا باید زمان را تولید کرد؟ مثلا اگر کسی از شما در مورد داراییهایتان سوال کند، آیا میشود گفت: «یک
به این جملات فکر کنید: «وقت طلا است.» «زمان مهمترین دارایی هر کس است.» «زمان داشتنی نیست، ساختنی است.» آیا این عبارتها درست هستند؟ آیا واقعا زمان بخشی از داراییهای یک فرد یا شرکت است؟ آیا باید زمان را تولید کرد؟ مثلا اگر کسی از شما در مورد داراییهایتان سوال کند، آیا میشود گفت: «یک خانه، یک ماشین، مقداری پسانداز و یک ساعت وقت آزاد از 6 تا 7 بعد از ظهر دارم.»؟ اگر واقعا زمان یک دارایی است، آیا میشود آن را فروخت؟ آیا میتوانیم به بازار برویم و کمی کاهوی تازه و دو ساعت وقت آزاد بخریم؟ آیا میتوانیم زمان را از دوستانمان قرض بگیریم؟ آیا میتوانیم این قرض را پس بدهیم؟
پاسخ به تمام این سوالها مثبت است. البته شاید پیدا کردن کاهوی تازه در شهری مثل تهران کار راحتی نباشد، اما به سادگی میشود ساعتها وقت آزاد تهیه کرد، یا وقتهای آزاد را فروخت.
زمان، بهترین کالا برای فروش
میخواهیم به بازار برویم و کمی کاهوی تازه بخریم. قبل از هر چیزی به پول نیاز داریم. میتوانیم یخچال خانه را بفروشیم و با پول به دست آمده مقدار زیادی کاهو تهیه کنیم. اما این کار را نمیکنیم. چون برای نگه داشتن این کاهوها مجبور خواهیم شد با فروختن وسیلهای دیگر، یخچال بخریم.
در بین تمام چیزهایی که برای فروش داریم، زمان مناسبترین گزینه است. میتوانیم روزی 8 ساعت از زمان خود را به دیگران بفروشیم و در مقابل 8 ساعت خواب راحت و 8 ساعت زندگی آسوده به دست بیاوریم. عملا تعریف «بازار کار» چیزی به جز بازاری برای « خریدوفروش زمان » نیست.
زمان، کالایی کمیاب
خریدوفروش زمان همیشه به همین سادگی نیست. اینطور نیست که ما مقدار بیانتهایی زمان داشته باشیم و بتوانیم با خیال راحت، هر قدر که دوست داریم زمان بفروشیم. هر انسان در سال نزدیک به 2000 ساعت کار میکند. در طول 25 سال اشتغال، او میتواند 50 هزار ساعت از زمان خود را بفروشد. اگر حقوق او را ساعتی 10 هزار تومان فرض کنیم، او در تمام عمر میتواند از فروش زمان 500 میلیون تومان (بدون در نظر گرفتن تورم) پول در بیاورد. این مبلغ برای خیلیها راضیکننده نیست.
توجه کنید که این 500 میلیون تومان ارزش تمام عمر است. علاوه بر این، هر کس فقط 2000 ساعت زمان قابل فروش در سن بیستسالگی دارد. اگر آن را بفروشد، دیگر هرگز نمیتواند آن زمان را پس بگیرد. مشکل اصلی اینجا است که حتی اگر زمان خود را به کسی نفروشد، نمیتواند آن را در یک صندوق ذخیره کند و به هر حال بیست سالگی او سپری خواهد شد.
این وضعیت درست شبیه به این است که شما یک رودخانه داشته باشید، اما نتوانید آب بفروشید. تنها میتوانید جریان آب را به نیروگاه یا آسیاب اجاره بدهید. اگر قراردادتان با آسیاب باطل شود، جریان آب تداوم پیدا میکند، بدون آن که پولی نصیبتان شود.
کیفیت کالای زمان
وقتی برای خرید کاهو به بازار میرویم متوجه میشویم که بعضی کاهوها گرانتر هستند و برخی ارزانتر. عوامل زیادی در تعیین این قیمت تاثیر دارند؛ اما معمولا وضع اینچنین است: کاهوی گرانتر کیفیت بهتری دارد.
در مورد زمان نیز وضع همینطور است. زمان تمام آدمها شبیه به هم نیست. برخی از آدمها زمان باکیفیتتری دارند و میتوانند زمان خود را با قیمت بیشتری بفروشند. یکی از مهمترین عواملی که کیفیت زمان را تعیین میکند «مهارت و تجربه» است. زمان پزشک باکیفیتتر ، کمیابتر و گرانتر از زمان کارگر ساده است. ارزش زمان همین پزشک، از پزشکی باتجربهتر کمتر خواهد بود.
حتی از این هم گرانتر
مهارت و تجربه تنها عامل تعیینکننده ارزش زمان نیستند. به عنوان مثال آدمهای مشهور، نسبت به افراد عادی، دستمزد بیشتری میگیرند.
اگر قرار باشد یک بازیگر معروف مقاله بنویسد، بیشتر از یک روزنامهنگار پول میگیرد. با این که شاید مهارت بازیگری هیچ ارتباطی به روزنامهنگاری نداشته باشد. دلیل این موضوع این است که بازیگر میتواند در جایی دیگر (مثلا تبلیغ شامپو) همین مقدار زمان را به قیمتی بیشتر بفروشد. اما «شامپوی مورد علاقه روزنامهنگاران» تبلیغ خیلی خوبی نیست.
به بیان دقیقتر، هزینه فرصت نوشتن مقاله برای بازیگری معروف، بیشتر از یک روزنامهنگار گمنام است. به همین دلیل بازیگرها وقتشان را برای نوشتن مقالههای اقتصادی نمیگذارند. خوشبختانه.
نابرابریای به نام زمان
وقتی در مورد برابریها و نابرابریهای دنیا صحبت میکنیم، میگوییم که دست کم تمام آدمهای روی زمین در هر روز 24 ساعت دارند. اما این ادعا درست نیست. مردم زمانهایی مساوی در اختیار ندارند.
گفتیم که کیفیت زمانی آدمهای مختلف با هم فرق میکند. اما مقدار زمانی که افراد در طول یک روز دارند نیز متفاوت است. وقتی شخصی ده نفر را استخدام میکند که هر کدام روزی هشت ساعت برایش کار کنند، روزی 80 ساعت زمان اضافه میخرد. او میتواند در یک روز کاری را انجام بدهد که بدون کمک دیگران 11 روز طول میکشید. البته ممکن است کیفیت زمانی این ده کارمند به یک اندازه نباشد، اما هر کدام از آنها مهارتهای مختلفی دارند.
در مقابل، کسی که روزی 8 ساعت از زمانش را به دیگری میفروشد، کمتر از 16 ساعت در روز برای خودش میماند.
پرفروشترین کالای جهان
برای زمان بیشتر از هر کالای دیگری در دنیا تقاضا وجود دارد. گردش مالی کمتر کالایی در جهان با گردش مالی «خریدوفروش زمان» قابل مقایسه است. تخمین زده میشود مقدار حقوقی که در تمام جهان در هر سال پرداخت میشود، 100 تریلیون دلار در سال باشد. این گردش مالی عظیم، شامل زمانهای خوداشتغالی نمیشود و تنها جمع حقوقهای پرداخت شده در مقابل خرید زمان است.
تخمین زده میشود مقدار حقوقی که تمام جهان در هر سال پرداخت میشود، 100 تریلیون دلار در سال باشد.
البته از این عدد بزرگ نتیجه غیرقابل انتظاری به دست نمیآید. در بهترین حالت میشود نتیجه گرفت که بازار زمان داغ است و باید هر چه زودتر وارد این صنعت بشویم. این حرف دقیقا یعنی «باید کار کنیم» که نتیجه هیجانانگیزی نیست. بخش هیجانانگیز این است که به زمان به شکل یک کالا نگاه کنیم. کالایی که حتی قابلیت صادرات و واردات دارد.
بدهیها و طلبهای زمانی
یکی از جالبترین موضوعات در بحث دارایی زمانی، بدهیها و طلبهای زمانی است. این که ما میتوانیم به اندازهای مشخص زمان طلبکار یا بدهکار باشیم، در نگاه اول کمی عجیب به نظر میرسد.
«با این حساب من 12 هزار تومان و نیم ساعت به تو بدهکارم!»
در سادهترین شکل ممکن، وقتی قبول میکنید در یک مصاحبه تلویزیونی به مدت یک ساعت شرکت کنید، یک ساعت زمان بدهکار شدهاید. ممکن است در مقابل این یک ساعت پولی هم دریافت کنید، اما در مواردی پس فرستادن پول دریافت شده، بدهی زمانی شما را تسویه نمیکند. شبکه تلویزیونی برای مصاحبه زنده با شما برنامهریزی کرده است و عدم حضور شما میتواند ضرری خیلی بیشتر از پول پرداخت شده به همراه داشته باشد. به خصوص اگر مردم برای دیدن شما روی آنتن زنده انتظار بکشند. در این صورت اعتبار شبکه زیر سوال خواهد رفت. به بیان ساده، معمولا بدهی زمانی تنها با زمان قابل پرداخت است، مگر توافقی در کار باشد.
وقتی به کسی ایمیل میزنید، مقداری زمان به گیرنده ایمیل بدهکار میشوید. زمانی که باید برای خواندن و جواب دادن به پاسخ ایمیل صرف کنید. (برای همین توصیه میشود که ایمیلهایتان را بعد از ساعت کاری چک کنید، نه در شروع روز.)
یکی دیگر از حالتهای بدهی زمانی، اشتباه انجام دادن کارها است. اگر باعث خرابی ماشین دوستتان شوید، علاوه بر هزینه مالی، برای تعمیر ماشین مقداری زمان هم به او بدهکار میشوید.
سریعترین راه، همیشه سریعترین راه نیست
بله، سریعترین راه، همیشه سریعترین راه نیست. ممکن است امروز کاری را به سریعترین شکل ممکن انجام بدهید و به اندازه کافی برایش وقت صرف نکنید. همین بیدقتی باعث میشود که شما مقداری زمان بدهکار شوید. اگر روزنامهای از شما خواسته است که برایشان مقالهای بنویسید و شما به اندازه کافی برای مقاله وقت نگذارید، دیر یا زود مجبور خواهید شد که مقاله را بارها و بارها ویرایش کنید. ممکن است در نهایت خیلی بیشتر از زمان لازم برای نگارش دقیق یک مقاله، برای ویرایش مقالهای بیدقت وقت بگذارید.
بیدقتی از جمله مواردی است که باعث بدهی زمانی میشود.
کمالگرایی و اتلاف زمانی
درست است که بیدقتی باعث میشود که بدهیهای زمانی افزایش پیدا کند، اما در مقابل کمالگرایی هم میتواند مقدار زمان مصرف شده را بالا ببرد.
اگر تمام عمرتان را برای ساختن یک محصول یا نوشتن یک مقاله بگذارید، مثلا به سفرهای زیادی بروید، کتابهای مختلفی بخوانید، با تمام آدمها در مورد مقالهتان صحبت کنید و کلمه به کلمه مقاله را با حوصله صیقل بزنید، ممکن است به یک مقاله بینظیر و کامل برسید.
اما حتی اگر قرار باشد در مقابل نوشتن این مقاله، به اندازه یک کارمند معمولی حقوق بگیرید، باید بتوانید مجلهای پیدا کنید که برای چاپ مقاله شما دست کم 500 میلیون تومان پول بدهد.
حتی اگر مشتریای به این خوبی پیدا کنید، این پول را در اواخر عمر دریافت خواهید کرد. به این ترتیب در طول عمر حتی برای غذا خوردن دچار مشکل خواهید شد. البته به شرطی که در اواخر عمر از مقالهای که نوشتهاید راضی باشید و نگویید «ای کاش زمان بیشتری داشتم».
بعضیها از ترس بدهی زمانی، کارهایشان را به تعویق میاندازند. آنها حاضر به ارائه نتیجه کارشان نیستند، چون فکر میکنند به اندازه کافی برای محصولشان وقت نگذاشتهاند. در این حالت برای تولید این محصول، بیش از مقدار زمانی که ممکن بود بدهکار شوند، وقت صرف میکنند.
قدر زمانهای رایگان را بدانیم
زمان کالایی ارزشمند و نادر است که مشتریهای زیادی دارد. معمولا اگر کسی برای شما زمان بگذارد، فرض میکند که در آینده این لطف را به شکلی دیگر جبران خواهید کرد.
با این وجود زمانهای زیادی در اطراف ما وجود دارد که میتوانیم از آنها به رایگان استفاده کنیم. یک نویسنده برای نوشتن یک داستان کوتاه، بیشتر از یک ماه وقت میگذارد، شما میتوانید این داستان را در کمتر از نیم ساعت بخوانید. وقتی کسی برای نگارش یک مقاله تحقیقاتی چند ماه وقت میگذارد، اطلاعاتی را در مدت زمانی کوتاه به شما میدهد که استخراج آنها به زمان زیادی نیاز داشت. شما فیلمی را در مدت دو ساعت میبینید، که از حدود صد نفر، یک سال وقت گرفته است. به این ترتیب شما در دو ساعت، صد نفر-سال زمان به دست خواهید آورد.
تاریخ، معدنی برای زمان
تاریخ یکی دیگر از منابع بیمانند زمان است. از تاریخ کشورها گرفته تا تاریخچه شغلهایی مشابه شغل شما. یک نویسنده لازم نیست تمام تجربیات لازم برای نوشتن را خودش به دست بیاورد. او میتواند از تجربه هزاران سال نوشتن و نوشتن و نوشتن و نوشتنِ دیگران سود ببرد و از تکرار اشتباهات تاریخ ادبیات بپرهیزد. مطالعه به سه روش در «مدیریت زمان» به ما کمک میکند:
1- تجربه دیگران میتواند سریعترین و موثرترین راه را به ما نشان بدهد. به این شکل هزینه زمانی کاهش پیدا میکند.
2- اگر تجربه دیگران را به کار ببندیم، با بهتر انجام دادن کارها، بدهیهای زمانی کمتری خواهیم داشت.
3- مطالعه به بهبود کیفیت زمان نیز کمک میکند. ارزش زمان کسی که بیش از 1000 جلد کتاب خوانده است، با کسی که به غیر از کتابهای درسی چیزی نخوانده، یکسان نیست.
نظرات