آیا داشتن لهجه مانعی برای موفقیت است؟
چه بحث در مورد لهجههای زبان فارسی باشد و چه در مورد لهجههای انگلیسی، تاثیر لهجه بر موفقیت یک امر مبهم است. در حالت عادی و بدون مطالعه در این زمینه، اکثر ما پیشفرض خاصی راجع به این مسئله نداریم. اما در طول دهههای اخیر تحقیقات زیادی در مورد اثرات لهجه صورت گرفته است. تحقیقاتی
چه بحث در مورد لهجههای زبان فارسی باشد و چه در مورد لهجههای انگلیسی، تاثیر لهجه بر موفقیت یک امر مبهم است. در حالت عادی و بدون مطالعه در این زمینه، اکثر ما پیشفرض خاصی راجع به این مسئله نداریم.
اما در طول دهههای اخیر تحقیقات زیادی در مورد اثرات لهجه صورت گرفته است. تحقیقاتی که نشان میدهد در محیطهای حرفهای، داشتن یا نداشتن لهجه میتواند بر موفقیت کاری شما تاثیرگذار باشد.
در این مقاله، ابتدا به مفهومهای سوگیری زبانی پرداخته و پس از آن، نتایج تحقیقات ذکرشده را مرور میکنیم.
لهجه من و شما
اگر از دید زبانی و اجتماعی به این مسئله نگاه کنیم، لهجه تنها نوعی از حرف زدن است که از محل زندگی، سطح اجتماعی، تحصیلات، نژاد و زبان اول ما تاثیر میپذیرد. بهخودیخود، لهجه غیر از ایجاد کمی دشواری در فهم مکالمات، هیچ تاثیر دیگری نداشته و حداقل در تئوری، نباید تاثیر خاصی داشته باشد.
حالتی را در نظر بگیرید که هدف شما از مکالمه، تنها تبادل اطلاعات باشد. حال فرض کنید که در این مکالمه، فرد دیگر لهجه خفیف اصفهانی داشته باشد.
به احتمال زیاد، قبول دارید که این نکته هیچگونه تاثیری بر انتقال مفاهیم نداشته و به همین علت، دانستن یا ندانستن آن در این حالت فرضی، اهمیتی ندارد.
حالا یک حالت دیگر را فرض کنید. برای شما یک کار اداری پیش آمده اما در همان ساعت، یک قرار کاری بسیار مهم دارید. به همین دلیل، تصمیم گرفته تا از یکی از دوستان خود برای پیگیری آن کار اداری کمک بگیرید.
دو نفر از دوستان شما برای کمک، ابراز علاقه میکنند؛ در این حالت فرض کنید که تمامی فاکتورها بهجز لهجه، برای این دو نفر یکسان هستند (میزان صمیمیت، موقعیت اجتماعی، قدرت بیان، ادب و…). اما یکی از این دو دوست شما، لهجه اصفهانی بسیار غلیظتری نسبت به دیگری دارد.
در این حالت نیز آیا داشتن لهجه کاملا بیاثر و بیاهمیت به نظر میآید؟
قبل از اینکه برداشت نامناسبی راجع به این سوال شکل بگیرد، لازم است عرض کنم که خود لهجه بهتنهایی، نه نکته مثبت و نه نکته منفی تلقی میشود. حتی در کل این مقاله، مسائل نژادی نیز عامل موردبررسی نیستند؛ چیزی که باعث تفاوت میان این دو مثال میشود، مسئلهای به نام «اثرگذاری سیاسی» یا «Political Effect» است.
لهجهپرستی! غیراستاندارد یا غیر محلی
وقتی میگوییم که یک فرد دارای لهجه بوده، منظور ما یکی از دو حالت زیر است:
- لهجه غیراستاندارد: منظور از لهجه غیراستاندارد، لهجههای مناطق مختلف یک کشور برای زبان مختص آن است.
- لهجه غیر محلی: منظور از این حالت، لهجه افرادی است که زبان موردنظر زبان دوم آنهاست؛ مانند فردی روسی که با لهجه خاصی به زبان انگلیسی صحبت میکند.
در مورد تاثیر هر دوی این موارد تحقیقاتی انجامشده است که بررسی آنها خارج از لطف نیست.
تقریبا تمامی افراد بهنوعی «لهجهپرستی» دچارند، حتی اگر خودشان از اثر آن با خبر نباشند. هنگامیکه قضاوت ما در مورد یک فرد از اصلیت، گروه اجتماعی یا جامعه وی اثر بپذیرد، ما بهنوعی سوگیری دچار شدهایم.
در بحث لهجه، این نوع سوگیری بهطور ناخودآگاه رخ میدهد و چیزی نیست که بهصورت فعال به آن فکر کنیم و یا حتی متوجه آن شویم. با شکل دادن این تفکر که فردی با یک لهجه خاص، چندان باهوش یا توانا نیست، ما در حال نشان دادن سوگیریهای ناخودآگاه خود هستیم.
-
سوگیری در بحث لهجه غیراستاندارد
در سال ۱۹۸۳ و در دانشگاه آلاباما آمریکا، جیمز امیل فلژ تحقیقی انجام داد مبنی بر اینکه شناسایی لهجه فرانسوی تا چه میزان بر قضاوت شنوندگان آمریکایی تاثیر میگذارد.
نتیجه آن تحقیق نشان داد که ذهن انسان در کمتر از ۳۰ ثانیه، فرد مقابل را از لحاظ زبانی، لهجه، پسزمینه و گروه اجتماعی دستهبندی میکند؛ بهعبارتدیگر، ما پس از دیدار یک فرد جدید و بر اساس لهجه وی، در عرض ۳۰ ثانیه یک تصور کلی از او و تواناییهایش ایجاد میکنیم.
همچنین اینکه افراد یک جامعه طبقهبندی نسبتا مشخصی برای انواع لهجهها دارند. معمولا لهجه عادی و مورداستفاده در مراکز شهرها بهعنوان استاندارد پذیرفته شده و لهجههای دیگر در ردههای بعدی قرار میگیرند.
این دید طبقهبندی به لهجهها تنها به پذیرش جامعه و فرهنگی ختم نمیشود، همانطور که پیشتر اشاره شد، این نوع پیشفرضها بر قضاوت ما نسبت به هوش افراد نیز تاثیر میگذارند.
بحث لهجه در موارد داخل کشوری و میان اقوام مختلف، به دیدهای مختلف بستگی دارد و لزوما نمیتوان نتیجه گرفت که داشتن لهجه تهرانی (یا نداشتن لهجه) به سوگیری منجر نمیشود؛ شاید این موضوع برای یک فرد تهرانی در شمال ایران متفاوت باشد.
چیزی که درنهایت مهم است، این نکته بوده که لهجه قطعا بر قضاوت افراد تاثیر میگذارد.
-
سوگیری در بحث لهجه غیر محلی
در این قسمت، باوجود پیچیده شدن، بحث بسیار جالبتر میشود.
دلیل اصلی این نکته، این است که در اینجا تنها معیار مقایسه لهجههای مختلف زبان انگلیسی است. بنا بر دلایلی که در ادامه توضیح میدهیم، مبحث لهجه و لهجهپرستی در میان کشورهای مختلف، بیشتر در زبان انگلیسی رخ میدهد.
روبرتو ری آگودو، استاد زبان اسپانیایی در آمریکا، تجربیات و علم خود راجع به این مسئله را به طرز جالبی در مقاله نیویورکتایمز خود بیان میکند.
وقتی شما در حال یادگیری یک زبان جدید هستید، علاوه بر داشتن یک لهجه متفاوت (منظور لهجه غیر انگلیسی یا غیر آمریکایی) به موارد دیگری نیز دچار خواهید بود؛ دایره لغات محدود، اشتباههای گرامری و حتی تلفظهای اشتباه از این قبیل موارد هستند. در کلاسهای یادگیری، این مسئله کاملا پذیرفته شده است.
در ادامه، روبرتو بیان میکند که به طرز مشابهی، دانشآموزان آمریکایی کلاس اسپانیایی او نیز قطعا با همین مشکلات در برابر افراد محلی اسپانیا روبهرو خواهند شد.
تعدادی از دانشآموزان وی به مناطقی با زبان اسپانیایی مانند بارسلونا سفر کردند و در آنجا، انتقال مفاهیم و صحبت با دیگران برای آنها بسیار دشوار بود. اما نکته جالب اینجاست که بسیاری از افراد محلی بارسلونا، هیچ نوع پیشفرض منفی نسبت به این دانشآموزان ایجاد نکردند؛ بهعبارت دیگر، لهجه افراد آمریکایی در زبان اسپانیایی باعث نمیشد که از دید افراد محلی، آنها کمهوشتر، غیرقابلاطمینانتر یا ناتوانتر به نظر بیایند.
دلیل این اتفاق، وجود این پیشفرض بود که این افراد به زبان انگلیسی مسلطاند.
اما برعکس این مسئله رخ نمیدهد. یک فرد اسپانیایی در آمریکا که دارای لهجه است، قطعا با سوگیریهای ناخودآگاه دیگران در بحث لهجه مواجه میشود؛ چرا که همه ما زبان انگلیسی را بهعنوان زبان استاندارد میشناسیم.
البته این نکته اثر بسیار محدودی در زندگی اجتماعی و روزمره شما خواهد داشت. اما در بحث محیط حرفهای و شغلی، تحقیقات نشان میدهند که این مسئله بسیار متفاوت است؛ داشتن لهجه میتواند اثرات بزرگی بر مسیر موفقیت شما داشته باشد.
اهمیت لهجهها در محیط حرفهای
کارآفرینانی که دارای لهجههای غیر محلی هستند، با احتمال کمتری توانایی جذب سرمایه برای کسبوکار خود خواهند داشت. از طرف دیگر، متقاضیان کاری که با لهجههای غیر محلی صحبت میکنند، کمتر احتمال داشته که برای موقعیتهای مدیریتی پیشنهاد شوند.
اینها نظر من نیست؛ در سال ۲۰۱۳ مقالهای توسط دانشگاههای اقتصاد لندن، کالیفرنیا ارواین و پنسیلوانیا چاپ شد که به بررسی اثر لهجه بر موفقیتهای شغلی مربوط میشد. نکات ذکرشده از نتایج این تحقیق هستند.
اما نکته جالب اینجاست که اثر لهجه، در اکثر اوقات، به مباحث نژادپرستی و قومیتی مربوط نمیشود؛ عامل اصلی چنین اثراتی، تصور دیگران از توانایی سیاسی فرد یا Political Skill وی است.
در یکی از آزمایشهای این تحقیق، از تعدادی دانشجویان MBA خواسته شد تا ارائههای ۱۰ دقیقهای کارآفرینان مختلف را تماشا و بررسی کنند. آنها نمیدانستند که کدامیک از این کارآفرینان موفق به دریافت سرمایه شدند.
در ادامه، از دانشجویان خواسته شد تا مواردی مانند داشتن لهجه، جذابیت، توانایی ارتباطی و گروهی ارائهدهندگان را ارزیابی کنند و سپس، پیشبینی کنند که احتمال جذب سرمایه توسط هرکدام از ارائهدهندگان چقدر است.
شرکتکنندگان آزمایش پیشبینی کردند که کارآفرینان دارای لهجه با احتمال کمتری سرمایه جذب خواهند کرد. نتایج دنیای واقعی نیز به همین صورت بود؛ آن کارآفرینانی که از دید دانشجویان دارای لهجه غیر محلی بودند، با احتمال بسیار پایینتری در جذب سرمایه موفق شدند.
مهمتر از همه، این رابطه میان لهجه و موفقیت کاری تنها به یک عامل وابسته بود: تصور دیگران از توانایی اثرگذاری و سیاسی آنها؛ و اینکه اینگونه افراد پتانسیل کمتری برای مدیریت سرمایه دارند.
در آزمایش دیگری، اثرات مشابه این عامل در بحث مصاحبههای شغلی بررسی شد و نتایج مشابهی به دست آمد.
نتایج این نکته را القا کرده که تبعیض میان افراد محلی و افراد دارای لهجه، لزوما به نژادپرستی و یا حتی توانایی ارتباطی افراد لهجهدار مربوط نیست. در عوض، لهجه در ذهن افراد بهعنوان نوعی سیگنال ثبت شده که میزان تواناییهای اثرگذاری اجتماعی، شبکهسازی و دیگر مهارتهای لازم برای موفقیت را مشخص میکند.
شاید بخشی از این اثر، به این نکته مرتبط باشد که افراد غیر محلی با هنجارها و قواعد کشور میزبان بهطور کامل آشنا نبوده و این نکته، باعث ضعف آنها در محیط حرفهای شود.
محققان و مدیران کسبوکارها هر دو قبول دارند که تواناییهای سیاسی از تواناییهای لازم توسعه و پیشرفت در کار محسوب میشود؛ این تحقیقات تا حدی نشان میدهند که بخشی از سقف شیشهای پیشرفت ( موانع رشدی برای اقلیتها که آشکار نیستند) برای مهاجران یا افراد غیرمحلی، لهجه آنهاست.
حتی پل گراهام، موسس شتابدهنده YCombinator، در یکی از مصاحبههای خود اعتراف کرد که داشتن یک لهجه غلیظ، نکته منفی برای جذب افراد به دوره خود محسوب میشود. او توضیح داد که «مشکل لهجه سیگنالهای نژادی آن نیست، اما وقتی دیگران نتوانند منظور شما را بهخوبی متوجه شوند، با مشکلات پایهای در راهاندازی استارتاپ خود مواجه خواهید شد».
در سطوح بالای کاری، لهجه اهمیتی ندارد
باوجود تمامی این موارد، در بحث لهجههای غیراستاندارد (مثل لهجههای جنوبی یا شیرازی در ایران) جای امیدواری وجود دارد.
تحقیق دیگری که در دانشگاه یورک انگلستان انجام شد، سعی کرد تا تاثیر لهجه مناطق مختلف را بر استخدام در موقعیتهای شغلی سطح بالا بررسی کند.
نتایج نشان داد که اکثر مردم بهنوعی سوگیری در رابطه با لهجههای غیراستانداردی مانند «کاکنی» یا «بیرمینگام اینگلیش» دچارند. و اینکه لهجههای استانداردی مانند شهروندان لندن، با پرستیژ بهحساب میآید.
اما در هنگام مصاحبه برای شغلهای سطح بالا و حتی مدیریتی، چنین لهجههای غیراستاندارد تاثیر چندانی برای استخدام افراد نشان ندادند.
ثابت شد که در بحث لهجههای غیر محلی (مانند لهجه ایرانیها یا روسها در انگلیسی) تاثیر زیادی در بخش حرفهای وجود دارد؛ اما در بحث لهجههای غیراستاندارد در یک کشور، سوگیری اثرگذار چندانی از این نظر وجود ندارد.
تمامی این عوامل نشان میدهد که ماهیت اصلی سوگیریهای مربوط به لهجه، به نژادپرستی و تقسیمبندی گروههای اجتماعی ربط چندانی ندارد؛ این عامل تنها در موارد غیر محلی، باعث شکلگیری نوعی دید منفی نسبت به تواناییهای سیاسی شما خواهد شد.
در هنگام استخدام برای شغلهای سطوح بالا، تواناییهای اجتماعی و سیاسی شما تا حد زیادی از قبل اثباتشده است؛ چراکه توانستهاید با ویژگیهای خود به مقام موردنیاز برای مصاحبه برسید. به همین دلیل، کارفرمایان سوگیریهای مربوط به لهجه را در چنین مواقعی کنار میگذارند.
بنابراین، تنها در هنگام مصاحبههای شغلی و کاری در کشورهای مختلف است که لهجه غیر محلی شما میتواند بر موفقیتتان تاثیرگذار باشد؛ نکتهای که بیشتر بر افراد مهاجر در کشورهای دیگر تاثیرگذار خواهد بود.
نظرات