سناریوهای پیش رو برای پاسخ ایران به اسرائیل چیست؟
به دنبال حمله تجاوزکارانه رژیم صهیونیستی به برخی مراکز نظامی ایران در استانهای تهران و خوزستان و ایلام که در شنبه شب ۵ آبان ماه انجام شد، گمانهزنیها در خصوص چشمانداز و آینده معادلات منطقه افزایش یافته است.
به ادعای برخی تحلیلگران اقدام تجاوزکارانه تلآویو که منجر به شهادت ۴ نفر از نیروهای پدافند هوایی ارتش و یک غیرنظامی شد، میتواند نشاندهنده فصل تازهای در معادلات خاورمیانه قلمداد شود؛ فصلی که در قابش ایران و اسراییل از منطقه خاکستری خارج شده و ماجراجویی در سایه را کنار گذاشتهاند.
به گزارش فارس، برخی دیگر از ناظران در این زمینه ادعای متفاوتتری را طرح کرده و میگویند تهران ممکن است با هدف کاهش تنشها به گزینههای متعددی که در اختیار دارد، متوسل شده و بدین معنا با اجتناب از پاسخ تلافیجویانه به تحرکات متجاوزانه اخیر رژیم اسراییل؛ از این اقدام تلآویو به عنوان اهرم فشار برای تحقق آتشبس و توقف جنایات این رژیم در غزه و لبنان بهرهبرداری کند؛ در قاب این تحلیل فرض بر آن است که ایران با توسل به ظرفیتهای بالقوه و بالفعل خود در عرصه دیپلماسی و همچنین با تکیه بر اهرمهای تعریف شده در ساختار حقوق بینالملل و همصدایی با همسایگانش در حاشیه خلیجفارس و خاورمیانه برای تحقق گزاره فوق بسترسازی کند. این در حالی است که دیگران بر این باورند که این احتمال نیز وجود دارد ایران به منظور حفظ بازدارندگی خود دست به اقدامی تلافیجویانه بزند.
این گروه مدعیاند در صورتی که تهران گزینه پاسخ را انتخاب کند، رویاروییها در منطقه تشدید شده و خاورمیانه میتواند در آستانه جنگی تمام عیار قرار بگیرد. به این بهانه روزنامه اعتماد با حشمتالله فلاحتپیشه، عضو پیشین کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی و رضا نصری، کارشناس مسائل بینالملل گفتوگو کرده است.
رضا نصری در رابطه با ارزیابی پاسخ احتمالی ایران فارع از اینکه دست به اقدامی تلافیجویانه خواهد زد یا سیاست صبر استراتژیک را با هدف پایان جنگ در غزه لبنان دنبال خواهد کرد بر این باور است که رسیدن کشورهای منطقه و همچنین قدرتهای فرامنطقهای به این درک که تهران به دنبال ایجاد ثبات و امنیت در خاورمیانه است تا بتواند مسیر توسعه را ادامه دهد، مانع از خطای محاسباتی این بازیگران خواهد شد. فلاحتپیشه اما از زاویهای دیگر گزاره پاسخ احتمالی ایران را ارزیابی و آن را فرصتی مغتنم در جهت تحت فشار قرار دادن مشخصا ایالات متحده و اسراییل به منظور پایان دادن به جنایات تلآویو در غزه و لبنان ذیل یک توافق منسجم و دایمی تبیین کرده است.
مشروح گفتوگوها در ادامه میآید.
رضا نصری در پاسخ به سوال نخست در باب پاسخ احتمالی ایران به اسراییل گفت: ابتدا باید تاکید کرد که ایران حق دارد - طبق ماده ۵۱ منشور سازمان ملل متحد - به تجاوز نظامی رژیم اسراییل پاسخ دهد. در این صورت، پاسخ ایران «تلافیجویانه» نیست، بلکه در چارچوب و قاموس حقوق بینالملل «دفاع مشروع» تلقی میشود. ضمن اینکه حمله تجاوزگرانه اسراییل - فارغ از اینکه نقض حاکمیت ایران بوده - منجر به شهادت چند افسر نظامی ایران شده و این موضوعی نیست که تهران به سادگی از آن چشمپوشی کند.
بنابراین باید اصل را بر این قرار داد که ایران مجاز است از حق دفاع مشروع خود استفاده کند. حال اگر هدف ایالات متحده امریکا و سایر حامیان اسراییل این است که مانع پاسخ ایران شوند، باید بتوانند ایران را قانع کنند که از حق خود صرفنظر کند. این هدف نیز با تهدید و زورگویی محقق نخواهد شد. ایران تنها زمانی از این حق خود صرفنظر خواهد کرد که امنیت و منافع آن از راهی غیر از پاسخ نظامی تامین شود.
این کارشناس مسائل بینالملل در پاسخ به این سوال «اعتماد» مبنی بر اینکه ممکن است تهران در ازای برقراری صلح در غزه و لبنان از سیاست صبر استراتژیک پیروی کند یا خیر نیز پاسخ داد: بدون شک، ایران پیش از آنکه به حق دفاع مشروع خود متوسل شود، تمامی جوانب را به دقت مدنظر خواهد گرفت. اما تقابل نظامی اخیر میان ایران و رژیم اسراییل باید یک حقیقت را نیز برای اسراییل و حامیانش روشن کرده باشد و آن اینکه ایران نه تنها از نظر نظامی توانایی دفاع از خود را دارد، بلکه قدرت هدفگیری و ضربه زدن به اسراییل را نیز داراست و در صورت نیاز، اراده لازم برای استفاده از نیروی نظامی خود را نیز خواهد داشت.
به عبارت دیگر، ایران امروز نه ایران دوران قاجار است که نسبت به حاکمیت و تمامیت ارضی خود بیتفاوت باشد و نه ایران دوران پهلوی که عزت و جایگاه خود را در تامین منافع امریکا در منطقه تعریف کند. ایران امروز کشوری است که برای دفاع از شأن و جایگاه خود، هم هشت سال با قدرتمندترین ارتش منطقه جنگیده و یک وجب از خاک خود را از دست نداده است، هم با گروههای مسلح تروریستی مانند داعش جنگیده و از تعرض آنها به خاک خود جلوگیری کرده، هم تنها کشوری است که در نیم قرن اخیر به یک پایگاه نظامی امریکا (عینالاسد) حمله کرده و هم سامانه گنبد آهنین اسراییل را - با وجود حمایتهای گسترده امریکا و کشورهای غربی و مجهز بودن رژیم اسراییل به سلاح هستهای - خنثی و صدها موشک به خاک آن شلیک کرده است.
در نتیجه، جدا از اینکه چه کسی رییسجمهور امریکا شود، یک ماجراجویی دیگر از سوی اسراییل تنها به مثابه نادیده گرفتن تغییر ماهیت و توان ایران و به تبع، یک خطای محاسباتی خواهد بود. این موضوعی است که دولت و دستگاه دیپلماسی ایران باید به کشورهای حامی اسراییل تفهیم کنند.
در حقیقت، امریکا، دولتهای غربی و کشورهای عرب منطقه باید به این درک برسند که ایران پس از چهل سال تلاش به بلوغ رسیده، از نظر امنیتی احساس اطمینان میکند و به دنبال ثبات در منطقه است تا بتواند به رشد و توسعه اقتصادی خود بپردازد. رسیدن به چنین درکی، از اشتباهات محاسباتی آنها جلوگیری خواهد کرد.
نصری در رابطه با انتشار گمانهزنیهایی مبنی برای انجام رایزنیها در جهت برقراری آتشبس در غزه و لبنان توسط میانجیگران و تلاشهای احتمالی واشنگتن برای متقاعد کردن ایران به این بهانه و با هدف انصراف ایران از هرگونه پاسخ احتمالی معتقد است برقراری یک آتشبس دایمی در غزه و لبنان میتواند عاملی باشد که ایران را از پاسخ نظامی به اسراییل منصرف کند. منتها، این آتشبس باید با درک این واقعیت همراه باشد که دیگر نمیتوان ملاحظات امنیتی، جایگاه ایران در نظم جدید منطقه و منافع ملی آن را نادیده گرفت.
این کارشناس حقوق بینالملل در پاسخ به سوال «اعتماد» در این باب که گزاره تن دادن تلآویو به آتشبس احتمالی با وجود ادعاهای این رژیم مبنی بر کسب پیروزیهایی در رویارویی با حزبالله چقدر محتمل است، گفت: معتقدم که اسراییل - برخلاف ادعاهای تبلیغاتی خود - در دستیابی به اهدافش در غزه و لبنان ناکام بوده است. در یکسال گذشته، نه موفق شده حماس را از میان بردارد و نه توانسته حزبالله لبنان را بهطور موثر و جبرانناپذیر تضعیف کند.
آنچه اسراییل طی این یکسال به دست آورده، انزوای بینالمللی، توقف روند عادیسازی روابط با عربستان سعودی و دیگر کشورهای عربی و از بین رفتن روایت و تصویری است که تلاش کرده طی چند دهه گذشته در افکار عمومی جهان - بهویژه در غرب - برای خود ایجاد کند. علاوه بر این، روند مهاجرت به اسراییل در این مدت متوقف شده، اقتصاد آن آسیب دیده و با مشکلات داخلی فراوانی روبهرو شده است. به همین دلیل، دیر یا زود مجبور به پذیرش آتشبس خواهد شد.
هر قدر آتشبس دیرتر برقرار شود، دامنه و عمق مشکلاتی که به آنها اشاره شده بیشتر خواهد شد. در حقیقت، نتانیاهو اسراییل را در شرایطی قرار داده که از آن هیچ پیروزی واقعی و پایداری به دست نخواهد آمد. به همین دلیل، حتی در میان دیگر سیاستمداران اسراییلی و در جامعه نیز با انتقادات شدیدی مواجه شده است. سرمایه سیاسی نخست وزیر برای تداوم جنگ نیز در حال اتمام است.
نصری در رابطه با سوال پایانی «اعتماد» در باب ارزیابی معادلات آینده خاورمیانه با در نظر گرفتن بدترین سناریو یعنی رویارویی فراگیر تهران و تلآویو و همچنین بازیگری ایالات متحده در میانه تنشهای دو طرف و گزاره مهم ماراتن انتخابات در امریکا و تاثیرپذیری موقعیت دموکراتها از تشدید تنشها در منطقه پاسخ داد: ایالات متحده در فصل انتخابات قرار دارد و عملا در وضعیت «بیدولتی» به سر میبرد.
آقای بایدن به پایان عمر سیاسی خود نزدیک شده و نفوذ و اعتبار لازم برای تاثیرگذاری بر تصمیمات اسراییل را ندارد. از این رو، لابیهای اسراییلی و شخص نتانیاهو عملا هدایت سیاست خارجی امریکا را تا حدود زیادی در دست گرفتهاند. این شرایط با روی کار آمدن دولت جدید در واشنگتن تغییر خواهد کرد. در آن زمان، باید دید رییسجمهور جدید تا چه حد توقف یا ادامه جنگ را به نفع ایالات متحده و اهداف سیاست خارجی خود ارزیابی خواهد کرد.
فلاحتپیشه در پاسخ به این سوال که ایران چگونه میتواند از گزینههای پیش روی خود برای پاسخ به تلآویو به عنوان اهرمی در جهت تحت فشار قرار دادن این رژیم به منظور پایان درگیریها در غزه و لبنان استفاده کند، گفت: در ابتدا باید بگویم مساله برونرفت از بحران فلسطین را در قالب یک رویکرد واقعگرایانه تحلیل میکنم. آنچه در این تحلیل واقعگرایانه دارای اهمیت است، موضوع توازن در جنگ و مهمتر از آن حفظ منافع ملی جمهوری اسلامی ایران است. به اعتقاد من جریان رادیکالی در اسراییل تلاش دارد تا جنگ را به خاک ایران بکشاند، چراکه میخواهد آسیبپذیریهای امنیتی حاکم بر سرزمینهای اشغالی و مرز این بازیگر را بدینگونه به حاشیه برده و کمرنگ جلوه دهد.
شاهد بودیم که در دو عملیات اخیری که در تلآویو انجام شد، دهها سرباز اسراییلی کشته شدند. این آمار فقط برای یک عملیات است در جریانش کامیونی نظامیان این بازیگر را هدف قرار داده و کشته است. گفتنی است این تعداد بیش از کل تلفاتی است که اسراییلیها مدعی بودند با حمله تجاوزکارانه بیش از ۱۴۰ جنگنده به تهران تحمیل کردهاند. چنین تحولاتی در سرزمینهای اشغالی نشاندهنده عمق آسیبپذیری این رژیم است. از سوی دیگر شاهد بودیم که در طول یک هفته اخیر به صورت میانگین روزانه ده سرباز اسراییلی کشته و دهها نفر دیگر مجروح و معلول شدهاند.
چنین آسیبپذیری در تاریخ اسراییل بیسابقه است. البته این کشتار جدا از آن شبح جنگی است که بر سر این رژیم سنگینی میکند. مردم اسراییل مسلحترین مردم در سراسر جهان هستند؛ چراکه تقریبا تمام شهروندان اسراییلی به دلیلعدم امنیت با خود اسلحه حمل میکنند، از طرفی تقریبا هر روز آژیر قرمز در شهرهای اسراییل به صدا در میآید.
تمامی این گزارهها نشان میدهد که مردم از رویکرد و سیاستهای جریان حاکم بر کابینه اسراییل و از جنگ خسته شدهاند. مصاحبه دو روز گذشته وزیر دفاع این رژیم این درماندگی را نشان داد. او طی این مصاحبه اظهار کرد که تلآویو باید به توافقات دردناک تن دهد؛ برای اینکه این بازیگر بتواند هم امنیت را به سرزمینهای اشغالی بازگرداند و هم برای آزادی اسرا بسترسازی کند.
او همچنین تاکید کرد که تحولات یکسال اخیر نشان داده است که جنگ برای این رژیم امنیت نمیآورد. این واقعیتی است که وجود دارد. اما از سوی دیگر یک جریان حریدی در اسراییل حاکم است که باور دارد اسراییل درگیر یک جنگ ایدئولوژیک است. از همین رو این گروه تلاش دارد تا عملا یک جنگ آخرالزمانی راه بیندازد. من معتقدم ایران نباید در دام این توطئه بیفتد. اسراییلیها هم در سرزمینهای اشغالی و هم در درون مرزهای خود با چالشهای امنیتی بیشماری مواجه هستند. به باورم در طول زمان در این رژیم صداهای آتشبس و صلح بلندتر خواهد شد. البته که گاهی این جریان افراطی این صداها را تحتالشعاع یک عملیات خارجی اطلاعاتی- نظامی قرار میدهد.
به عنوان مثال حملاتی که علیه خاک ایران صورت گرفت یا عملیات ترور و به شهادت رساندن برخی چهرههای ارشد و فرماندهان حماس و حزبالله و اقداماتی از این دست برقراری صلح و آتشبس را به حاشیه راند. به عبارتی دیگر در شرایط کنونی فشارها بر نتانیاهو جهت برقراری صلح و پذیرش آتشبس افزایش یافته است. به گونهای که جریانهای آخرالزمانی روز به روز بیشتر در حاشیه قرار میگیرند. من اعتقاد دارم جمهوری اسلامی ایران باید از این فرصت نهایت استفاده را داشته باشد و یک ساز و کار بینالمللی برای پایان جنگ تعریف کند.
فلاحتپیشه در رابطه با چگونگی مدیریت فشارهای افکار عمومی مبنی بر پاسخ تلافیجویانه ایران به اقدام اخیر اسراییل معتقد است: متاسفانه گروهها و چهرههایی در ایران از جنگ حمایت میکنند که روی بیرحم و خشن جنگ را لحاظ نکرده و آسیب مالی ناشی از رویارویی به آنها تحمیل نمیشود. این جریان ویژه در عرصه رسانهای فشارهایی را بر سیاستمداران و نظریهپردازان دلسوز درون کشور اعمال میکنند.
در همین راستا معتقدم در شرایط کنونی ایران نباید خود را شریک آسیبپذیریهای امنیتی اسراییل کند. به همین دلیل من اعتقاد دارم حقیقتی که امروز وجود دارد، این است که اسراییل درگیر چالشهای جدی است. تنشها به درون خانههای اسراییلیها رسیده است. پس اجازه ندهیم که افراطیون صهیونیست برای کمرنگ جلوه دادن شکست ایدئولوژیک خود جنگ را به درون خانههای ایرانیان بکشانند.
فلاحتپیشه در ادامه این گفتوگو در رابطه با این موضوع که آیا تلآویو قصد دارد جبهه جنگ در منطقه را تغییر دهد و اساسا چه اهدافی را از تشدید درگیریها طی ماههای اخیر دنبال میکند، گفت: واقعیتی که اکنون وجود دارد، این است که اسراییل با جریانی دچار جنگ شده که بخشی از آن گروههای مقاومت هستند و بخشی دیگر ایران. زمانی که توازن و تقابل را ارزیابی میکنید باید تمامی این موارد لحاظ شود. ما شاهد هستیم که تلفات اسراییل در چند هفته اخیر چند برابر میانگین تلفات در هفتههای قبل از آن بوده است. من معتقدم همان ضرباتی که به اسراییل در لبنان و فلسطین وارد میشود جدا از هزینههای تحمیل شده به این بازیگر در رویارویی کنونی تهران و تلآویو نیست.
این عضو پیشین کمیسیون امنیت ملی مجلس در پاسخ به سوال «اعتماد» مبنی بر اینکه چقدر احتمال دارد حمله رژیم اسراییل به برخی مواضع ایران رویکری موقتی و صرفا با هدف خدشه وارد نشدن به فرآیند انتخابات امریکا که مدت زمان کمی تا برگزاری آن باقی مانده است، صورت گرفته باشد، تاکید کرد: اسراییل سعی کرد رادارهای ایران را هدف قرار دهد به این دلیل که حملات آتی را در نظر دارد. اما من اعتقاد دارم که اگر ایران جبهه جنگ را یک جبهه گسترده بداند آن زمان توازن به گونهای قابل تفسیر است که خود نظامیان اسراییلی را به ستوه آورده است. شاهد بودیم که وزیر دفاع اسراییل از ناتوانی در برقراری امنیت صحبت میکند.
نظرات