کد مطلب: ۸۳۹۰۲۳

از «شرکت‌های خانوادگی» تا «قلک» و «سواری‌گرفتن از تورم»:

الگوی ثروت‌اندوزی در کشورهای مختلف چگونه است؟

الگوی ثروت‌اندوزی در کشورهای مختلف چگونه است؟

تقریبا همه می‌دانیم که الگوی کسب ثروت در جهان دائما تغییر می‌کند و بعید است صنعتی برای چندین دهه در صدر فهرست سودآورترین صنایع باقی بماند.

به گزارش تجارت‌نیوز ، اما کشورها هم بعید است دائما در صدر فهرست ثروتمندترین‌ها باقی بمانند و این گردونه، مدام می‌چرخد.
زمانی عراق امروزی (در قالب تمدن‌های بین‌النهرین) ثروتمندترین کشور در جهان بود. تا دو قرن پیش بریتانیا این جایگاه را داشت و حالا هم آمریکا ممکن است این جایگاه را به چین بسپارد.

در اوایل قرن بیستم، سودآورترین و روزآمدترین صنعت، صنعت ساخت خودرو بود. در دهه های 1940 تا 1960 میلادی، نوبت به ساخت لوازم خانگی (یخچال و تلویزیون های رنگی) رسید و از حدود 1990 میلادی هم دوران اینترنت شروع شد.

حالا صحبت از «هوش مصنوعی» است و تلفیق هوش مصنوعی با صنایع دیگر (مثلا صنعت خودرو)، آینده کسب‌وکارها و شکل و شمایل تولید ثروت را هم رقم می‌زند.

در این میان اما خودِ کشورها هم به اشکال مختلف و از طریق الگوهای متفاوت، در مسیر ثروت‌سازی قدم گذاشته‌اند.
این نوشتار، شیوه ثروت‌سازی در چند کشور را با هم مقایسه می‌کند.

روزهایی که «فولاد» و «راه آهن» مهم‌تر از حالا بود

در اوایل قرن بیستم، ثروتمندترین انسان‌هایی که روی کره زمین زندگی می‌کردند، کسب‌وکارهای اینترنتی نداشتند. آنها غول‌های تجارت در حوزه‌هایی بودند که در آن روزگار بالاترین اهمیت را برای جهان داشتند: «تولید فولاد»، «استخراج نفت»، «ساخت خودرو» و «ساخت راه آهن».

برای مثال «هنری فورد» (Henry Ford) که نامش با نام یکی از بزرگ‌ترین برندهای خودرو در جهان گره خورده، زمانی رویای این را داشت که هر آمریکایی، یکی از خودروهای ساخت شرکتش را داشته باشد. او تقریبا به رویایش جامه عمل هم پوشاند. یا مثلا به «راه آهن» فکر کنید که بریتانیایی‌ها در آن پیشتاز بودند.

امروز دیگر متصل کردن شرق تا غرب و شمال تا جنوب یک کشور از طریق راه آهن، به اندازه 100 سال پیش اهمیت ندارد، چراکه مهم‌ترین صنایع، یعنی صنایع دیجیتال و آنلاین، عمدتا به «فیبر نوری» و «اینترنت پر سرعت» احتیاج دارند و اهمیت به جا به جایی درون سرزمینیِ کالا از طریق ریل راه آهن، کمتر از گذشته شده است.

از «ادویه» تا «استارلینک»

اگر به عقب‌تر برگردیم، صحنه باز هم عوض می‌شود: در حدود سال‌های 1200 تا 1300 میلادی (تقریبا همزمان با امپراتوری مغول در ایران و بخش‌های بزرگی از پهنه «اوراسیا»)، ثروتمندترین انسان‌های جهان، تاجرانی بودند که «پشم»، «ابریشم»، «الوار»، «نمک» و «ادویه» را در «جاده ابریشم» جا به جا می‌کردند.

باور اینکه زمانی «نمک» و «فلفل» اهمیتی را داشتند که امروز «ترانزیستورهای رایانه‌ای» دارند، شاید دشوار باشد. اما این واقعیت تجارت بوده و هست.

بازرگانان اهل شهر «جنوا» (Genoa)، در شمال غرب ایتالیایِ امروزی، زمانی در سرتاسر دریای مدیترانه، صدها کشتی تجاری و پایگاه‌های اداری داشتند و به قدری ثروت انباشته بودند که به تنهایی می‌توانستند با کشورهای بزرگ (مانند فرانسه) چانه زنی سیاسی داشته باشند.

این یعنی یک شهر، صرفا از طریق تجارت، آن قدر ثروت اندوخته بود که شانه به شانه کشورهایی با چند هزار برابر مساحت و چندصد برابر جمعیت می‌زد. یا مثلا ایران را در زمان سلسله صفوی در نظر بگیرید. برای دهه‌ها، مهم‌ترین محصول صادراتی ایران عصر صفوی، «ابریشم» بود و رقبای خارجی هم برای از صحنه به در کردنِ ابریشم تولیدی ایران، شیوه‌هایی همچون جنگ افروزی یا سیاست تجاریِ «دامپینگ» (Dumping) را روی میز داشتند.

حالا اما بعید است کسی با بار زدنِ فلفل هندی به اروپا یا رساندن ابریشم ایرانی به آن سوی جهان، بتواند سری میان سرها پیدا کند.

امروز که ابرپروژه‌هایی مانند اینترنت ماهواره ای «استارلینک» یا «چت جی بی تی» (ChatGPT) قرار است زندگی ما را تا کمتر از 5 سال آینده از اساس متحول کنند، واضح است که شیوه ثروت‌اندوزی هم تغییر کرده است.

ابرثروتمندان جهان: از ذخیره طلا تا «توئیت» زدن

به همین ترتیب، خیلی راحت می‌توان دید که منبع اصلی ثروت‌اندوزی ابرثروتمندان جهان هم همپای تغییرات جهان، عوض شده است.

کسانی مانند «مانسا موسی» (Mansa Musa)، پادشاه «امپراتوری مالی» (Mali Empire)، که گفته می‌شود ثروتمندترین چهره در تاریخ بوده و هنوز هم هست، ثروتش را مدیون ذخیره‌سازی منابع طلا بود.

بر اساس تخمین‌های امروزی، او بین ۴۰۰ تا ۷۰۰ میلیارد دلار ثروت داشت، اما حالا نامش لابه‌لای وقایع تاریخی گم شده و حتی امپراتوری قدرتمندش هم جایش را به رقبای تاریخی (مثل امپراتوری بریتانیا یا امپراتوری مغول) داده است. یا مثلا «آگوستوس»، نخستین امپراتور روم (27 سال پیش از میلاد مسیح) را در نظر بگیرید که تخمین زده می‌شود بیش از چهار تریلیون (4000 میلیارد) دلار ثروت داشت، چراکه عملا ثروت امپراتوری را کنترل می‌کرد. (و البته این ثروت متعلق به شخص او نبود.)

از آن سو، «برنار آرنو» (Bernard Arnault) فرانسوی، که در زمان تنظیم این متن پس از «ایلان ماسک» در جایگاه دومین فرد ثروتمند قرار دارد، عمده ثروتش را مدیون هنر و صنعت مُد و محصولات آرایشی است. نام او که برای مدتی کوتاه در جایگاه ثروتمندترین فرد جهان هم قرار گرفته بود، با برندهای مشهوری در ذهن ایرانی‌ها هم گره خورده است: Givenchy، Fendi، Louis Vuitton و یک دوجین برند مشهور دیگر.

اگر بخواهیم مته به خشخاش این دست به دست شدنِ جایگاه‌ها در فهرست ثروتمندترین‌ها بگذاریم، بد نیست مثلا به «توئیتر» هم اشاره کنیم که با برآمدن رقیبش به نام «تردز» (Threads)، نشان داد رقابت میان ابرثروتمندان (در اینجا «ایلان ماسک» و «مارک زاکربرگ») به حوزه ارتباط میان انسان‌ها در قالب شبکه‌های اجتماعی هم کشیده شده است.

الگوی ژاپنی: «ثروت من برای نوه نوه نوه‌ام!»

اما این فقط تک چهره‌های حوزه‌های مختلف کسب‌وکار نیستند که برای ثروت‌اندوزی با هم تفاوت‌هایی دارند. به نظر می‌رسد کشورها هم، به دلایل گوناگون، به شکل‌های متفاوتی فرآیند انباشت ثروت را رقم می‌زنند. به‌ عنوان مثال، ژاپنی‌ها استاد «نهادسازی پایدار» در زمینه تجارت هستند. احتمالا در هیچ کجایِ دیگر در جهان، به اندازه ژاپن شرکت هایی را سراغ نخواهیم داشت که از زمان بنیان‌گذاری‌شان قرن‌ها گذشته باشد. بیشتر این شرکت‌ها هم شرکت‌های خانوادگی هستند که مدیریت آنها نسل اندر نسل جا به جا می‌شود.

مثلا، شرکت «کونگو گومی» (Kongō Gumi) که در زمینه ساخت و ساز فعال است و به‌عنوان قدیمی‌ترین شرکت ثبت شده جهان هم شناخته می‌شود، در سال 578 میلادی، یعنی 1445 سال پیش در شهر اوساکا در ژاپن کارش را شروع کرد.

یک بررسی آماری که در سال 2008 میلادی توسط «بانک کره» (Bank of Korea) انجام شده بود، نشان می‌داد که در ژاپن نزدیک به 3 هزار و 150 شرکت با قدمت بیش از 200 سال وجود دارد. رتبه بعدی از آن آلمان است (با بیش از 220 شرکت) و هلند و فرانسه هم در جایگاه‌های بعدی هستند. اینکه چرا ژاپنی‌ها شرکت‌هایی دارند که تا این اندازه قدیمی هستند، احتمالا به ثبات نهادی، استحکام نهاد خانواده و مواردی از این دست بر می‌گردد.

الگوی آلمانی: «مدادت را تا تمام نشده دور نینداز پسرم!»

آلمانی‌ها اما به شیوه دیگری ثروتمند می‌شوند: آنها تا جایی که می‌توانند پول ذخیره می‌کنند. اگر آمریکایی‌ها یا اعراب حاشیه خلیج فارس به ریخت و پاش معروفند، آلمانی‌ها را به خساست در خرج کردن پول می‌شناسند. در خود اروپا، در ماجرای بحران بدهی دولت یونان، که از سال 2008 میلادی شروع شد، این بانک‌های آلمانی بودند که اوراق بدهی دولت یونان را خریدند و به این ترتیب یونان (و در واقع کل اتحادیه اروپا) را از خطر ورشکستگی مالی نجات دادند.

اما این توانایی بانک‌های آلمانی، پشت گرم به میزان بالای پس‌انداز مالی شهروندان آلمانی بوده و هست. فرهنگ آلمانی با پس‌انداز و کنار گذاشتن پول عجین شده و حتی امروز هم به بچه‌ها یاد می‌دهند که در هر شرایطی برای روز مبادا پول کنار بگذارند. و تاریخ آلمان از این روزهای مبادا کم هم نداشته است.

پس از جنگ جهانی اول و در دوران موسوم به «جمهوری وایمار»، آلمانی‌ها ابرتورمی را تجربه کردند که سر به چندین هزار درصد (!) می‌زد. پس از جنگ جهانی دوم هم آلمان با خاک یکسان شد و تا ابتدای دهه 1990 میلادی عملا دو کشور آلمان وجود داشت. تجربه دود شدن ذخیره‌های مالی هم نتوانسته عادت پس‌انداز کردن را از سر آلمانی‌ها بیندازد.

معروف است که پدران آلمانی به بچه‌های شان توصیه می‌کنند مدادها را آن قدر بتراشند تا مداد واقعا تمام شود. ثروتمند شدن از مسیر قناعت و پس‌انداز هم ظاهرا امکان‌پذیر است.

الگوی آمریکایی: «بالا، بالا و بالاتر!»

آمریکایی‌ها اما در مسیر ثروت اندوزی، احتمالا در نقطه مقابل آلمانی‌ها هستند. آمریکایی‌ها تا جایی که می‌توانند خرج می‌کنند: آمریکا یکی از بالاترین درصدهای بدهی خانوار نسبت به تولید ناخالص داخلی را در جهان دارد.

و البته خرج کردن برای پول در آوردن، راهکار آمریکایی‌ها بوده است: آمریکا سالانه بیش از 600 میلیارد دلار در حوزه تحقیق و توسعه (Research and development) هزینه می‌کند که به صورت مطلق، بالاترین در جهان است و تقریبا 3 برابر تمام تولید ناخالص داخلی سالانه ایران.

فرهنگ آمریکایی با این انگاره همراه است که محدودیتی برای ثروتمندتر شدن وجود ندارد. «رویای آمریکایی» (American Dream)، که مضمون بسیاری از رمان‌ها و فیلم‌های آمریکایی هم هست، دقیقا همین را می‌گوید: همه آمریکایی‌ها باید فرصت برابر داشته باشند تا بتوانند با سخت‌کوشی، تا جایی که می‌توانند برای پیشرفت شخصی جلو بروند.

آمریکایی‌ها اما همین ارزش شخصی را در ساحت عمومی هم محقق کرده‌اند: از میان 50 شرکت جهان با بیشترین میزان درآمد، 20 شرکت آمریکایی هستند.
فهرست نوآورترین شرکت‌های جهان هم تقریبا سرتاسر آمریکایی است، با استثناهایی نظیر «هوآوی» چینی و «سامسونگ» کره‌ای.

و اما ایران: از امروز به فردا…

الگوی ثروت‌اندوزی در ایران بسیار متفاوت است. در دست کم 50 سال اخیر، همه ایرانی‌ها سوار بر موج تورم بوده‌اند و آنکه بهتر موج‌سواری می‌کرده، دوام آورده است و آنکه موج‌سواری بلد نبوده، غرق شده است.

اینکه کالا یا دارایی را با چندین برابر قیمت خریدش بفروشی، یک الگوی ثروت‌اندوزی به حساب می‌آید، اما الگوی ایجاد ثروت نیست.
مقصر اصلی صدالبته دولت‌ها بوده‌اند و نه مردم و در این شرایط، شرکت‌داری هم به جایی نمی‌رسد، چراکه ثروت‌اندوزی از طریق کسب رانت اطلاعاتی و سواری روی موج تورم بسیار راحت‌تر است.

اما با عمیق‌تر شدن شکاف میان ابعاد اقتصاد ایران و ابعاد اقتصاد کشورهای همسایه و نیز با تخلیه شدن تقریبا تمامی منابع طبیعی و غیرطبیعی در دسترس، بعید است شیوه سواری گرفتن از تورم هم در درازمدت جواب بدهد. چیزی باید تغییر کند.

نظرات

مخاطب گرامی توجه فرمایید:
نظرات حاوی الفاظ نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد.

  • ناشناس

    نظام بایس تغییر کنه

  • ناشناس

    خاک تو سر اون مملکت و ببره که روز به روز بهتر بشه زندگی مون داره بدتر می شه