موضوعات داغ: # استقلال # پیش بینی بازارها # تعطیلی مدارس # پرسپولیس # قالیباف # قیمت سکه # بارش # قیمت دلار
«تجارت‌نیوز» گزارش می‌دهد:

چرایی استراتژی شکست خورده روسیه در قاره سیاه

چرایی استراتژی شکست خورده روسیه در قاره سیاه
عنصر مشترک سیاست‌های خودویرانگر، چرخش شتاب‌زده از توصیه‌ها و مشارکت‌های ارائه شده توسط بازیگران غربی و حرکت به سمت پذیرش بی‌چون و چرای روسیه بود. این مشارکت‌ها اغلب ناقص بودند و به‌حق توسط بازیگران محلی مورد انتقاد قرار می‌گرفتند، اما انتخاب مسکو به عنوان حامی توسط حکومت نظامی در نهایت زمینه‌ساز شکست‌شان شد.

به گزارش تجارت نیوز، چند روز پس از آن‌که وزارت امور خارجه ایالات متحده، به همراه جمعی از دولت‌های غربی، به غیرنظامیان خود دستور داد که فورا مالی را ترک کنند، گروه شورشی وابسته به القاعده به باماکو، پایتخت مالی، نزدیک شد. ۵ نوامبر، شبه‌نظامیان وارد حومه باماکو شدند و نیروهای دولتی در آستانه فروپاشی قرار دارند.

این وضعیت ناشی از پیروی سیاست خارجی و داخلی ناقص توسط شورای نظامی مالی است که استراتژی ضد‌ شورش به شکست منجر شد. شورای نظامی مالی که پس از یک نبرد علنی با جامعه اقتصادی کشورهای غرب آفریقا (ECOWAS) از همسایگان خود بیگانه شده و هیچ متحد مفیدی ندارد، با جمعیتی مخالف دولت، آنچه را که کاشته است درو می‌کند.

متحدی که متحد نیست!

عنصر مشترک سیاست‌های خودویرانگر، چرخش شتاب‌زده از توصیه‌ها و مشارکت‌های ارائه شده توسط بازیگران غربی و حرکت به سمت پذیرش بی‌چون و چرای روسیه بود. این مشارکت‌ها اغلب ناقص بودند و به‌حق توسط بازیگران محلی مورد انتقاد قرار می‌گرفتند، اما انتخاب مسکو به عنوان حامی توسط حکومت نظامی در نهایت زمینه‌ساز شکست‌شان شد. سقوط مالی فقط یک داستان غم‌انگیز از شکست دولت در ساحل نیست؛ بلکه نمادی از کاستی‌ها، اولویت‌ها و نقص‌های قدرت نرم روسیه است. مدل کمک روسیه آزمایش و ناقص تشخیص داده شد.

در حالی که بسیاری در جهان با این موضوع به عنوان یک حادثه ناگهانی و غیرمنتظره برخورد می‌کنند، حقیقت آن است که متخصصان منطقه‌ای مدت‌هاست که نشانه‌های این سقوط را رصد کرده و عنصر روسی را به عنوان کاتالیزور مشکلات می دانند.

حکومت نظامی مالی در سال 2020 پس از یک کودتای طولانی‌مدت که انتظار آن می‌رفت، قدرت را به دست گرفت. نارضایتی‌های سیاسی دیرینه، جنجال‌های مربوط به کووید-۱۹، ناامیدی از نحوه برخورد دولت با شورشی به رهبری عشایر طوارق در شمال و بی‌ثباتی ناشی از فعالیت گروه‌های رادیکال در نهایت منجر به استعفای رئیس‌جمهور وقت و به دست گرفتن قدرت توسط ارتش شد.

برخلاف کودتای ۲۰۱۲ مالی که افسران جوان آن را کلید زدند و به سرعت به حکومت غیرنظامی بازگشتند، کودتای ۲۰۲۰ توسط افسران ارشدی رهبری شد که از همان ابتدا از حمایت آشکار روسیه برخوردار بودند. دو نفر از رهبران کودتای ۲۰۲۰ یعنی مالک دیاو و سادیو کامارا، قبل از شروع کودتا، تازه از آموزش در روسیه بازگشته بود. در آن بازه زمانی روسیه اولین کشوری بود که دولت جدید را به رسمیت شناخت و مردم و دولت در ابتدا از حمایت کرملین به گرمی استقبال کردند.

چگونه بی‌اعتمادی به غرب تشدید شد

حتی قبل از کودتا، سرخوردگی از قدرت‌های غربی وجود داشت. غرب می‌خواست افراط‌گرایی را مهار کند، اما هیچ تمایل سیاسی برای دولت‌سازی گسترده به سبک عراق یا افغانستان نداشت. استقرار چنین نیرویی در پنج کشور (بورکینافاسو، چاد، مالی، موریتانی و نیجر) در صحرای بی‌رحم صحرا (منطقه‌ای تقریبا به اندازه یک‌سوم مساحت ایالات متحده آمریکا) کاری بسیار طاقت‌فرسا بود.

در عوض، نیروی بسیار متحرک متشکل از چتربازان فرانسوی و تیم‌های عملیات ویژه آمریکایی با دقت به اهداف حمله کردند. نیروهای بزرگتر نیز از مواضع ثابت مانند شهرها، دارایی‌های اقتصادی یا پایگاه‌های نظامی محافظت می‌کردند و نیروهای دولتی را برای نبرد آزاد گذاشتند، بدون اینکه نگران حملات از جهات غیرمنتظره باشند. این یک استراتژی تاکتیکی مناسب بود.

عملیات بارخان فرانسه، با بیش از 6000 سرباز و تنها تقریبا 500 نفر مستقر برای عملیات متحرک، نفوذ پاریس در پنج کشوری را که سال‌ها در آن‌ها فعالیت داشت، تثبیت کرد و در عین حال به بهبود امنیت در کشورهای همسایه مانند لیبی، الجزایر، سودان، نیجریه و جمهوری آفریقای مرکزی نیز کمک کرد. مشکلاتی که آن‌ها برای رسیدگی به آن‌ها اعزام شده بودند، به طور دائم حل نشدند و مسائل ساختاری بومی همچنان پابرجا ماند. با این حال، شاهد یک عملیت ضد‌ شورش کم‌هزینه و موفق بودیم.

هرچند چنین استراتژی از نظر نظامی مناسب بود، اما در نهایت برای روسیه فرصت ساز شد. پیامدهای میدانی دفاع نیروهای غربی از دارایی‌های اقتصادی در نهایت به اینجا ختم شد که بسیاری از سربازان غربی در اطراف معادن ارزشمند جمع شده و کار دیگری انجام ندادند. برای آزاد کردن ارتش‌های محلی، نیروهای غربی در نهایت مجبور شدند محکم بنشینند و از جاده‌ها، شهرها و سایر دارایی‌های اقتصادی دفاع کنند، در حالی که سربازان محلی بیش از همه درگیر جنگ بودند. تصویر نیروهای فرانسوی که از معادن فرانسه در مستعمرات سابق فرانسه در خارج از کشور محافظت می‌کردند، در حالی که مردم محلی را به فداکاری‌های بیشتر تشویق می‌کردند، به عنوان استعمار نو تلقی می‌شد. پس از کودتای مالی در سال ۲۰۲۰، پوستری در خیابان نصب شد که می‌گفت: «فرانسه تا آخرین آفریقایی خواهد جنگید».

فرصت‌سازی به سبک روسی

استراتژی غرب قطعا فراتر از ظاهر، انتقاداتی را به دنبال داشت. فارغ از برنامه‌های آموزشی با هدف تشکل‌های نخبگان، ارتش محلی از قابلیت‌های اندکی برای مهار شورش برخوردار بود و تجهیزات تخصصی زیادی نیز نداشت. ابتکاراتی چون ظرفیت‌سازی، آموزش بوروکرات‌ها یا ترویج اصلاحات اقتصادی، تقریبا صفر بود. کمک‌های مالی نیز محدود. انتخاب‌های انجام شده قابل درک، اما ایده‌آل نبود. زمانی که غرب به اشتباهات خود پی برد، خیلی دیر شده بود. مالی کودتا کرد و «کمربند کودتا» منطقه‌ای امتداد یافت.

ورود روسیه به منطقه در ابتدا جان تازه‌ای به دولت‌های جدید داد. غلات ارزان روسی وارد منطقه شد و قیمت مواد غذایی را کاهش داد، همزمان مزدوران روس نیز راهی منطقه شدند که از نظر دولت‌های محلی حاضر بودند «کارهای کثیف» را انجام دهند. تمایل گروه واگنر، گروه اصلی مزدوران روسی، برای نقض کنوانسیون‌های ژنو جهت آرام کردن مناطق تحت کنترل، نتایج کوتاه‌مدتی به همراه داشت و در حالی که، همانطور که در عملیات ضد شورش معمول است، بدون توجه به تلفات، باعث ایجاد نارضایتی بلندمدت شد. واگنر مناطقی را پاکسازی می‌کرد و دشمنان خود را تقویت.

استراتژی مبتنی بر استعمار

پس از آغاز جنگ در اوکراین، سرعت عملیات روسیه در ساحل تشدید شد، و واگنر به سختی تحت‌تاثیر مرگ پریگوژین یا تغییر نام و هم‌صدا با سپاه آفریقا فعالیتش را از سرگرفت. سپاه آفریقا مجبور بود تا حد امکان مواد قابل تعویض و ارزشمند را در اسرع وقت استخراج کند تا ماشین جنگی روسیه را به گونه‌ای تغذیه کند تا به این شکل تحریم‌ها نتوانند جلوی آن را بگیرند. طلا، الماس، عاج، عناصر کمیاب و سایر کالاها از این منطقه به روسیه سرازیر شدند. این استراتژی در منطقه ساحل شاید پایدار نبود، اما در کمک به روسیه در زمانی که اقتصادش بسیار آسیب‌پذیر بود، رویکردی موفقیت‌آمیز قلمداد شد. با آغاز تحریم‌ها، کالاهای تزریق‌‌شده ارزشمندی به اقتصاد تحت محاصره روسیه سرازیر شدند.

این در حالی بود که شرکت‌های غربی یا چینی رابطه‌ای ناهموار با کشورهای آفریقایی فاقد اهرم داشتند، اما علاقه به صلح، ثبات و روابط بلندمدت را در اولویت گذاشتند. استراتژی روسیه ذاتا کوتاه‌مدت، استثماری و ناپایدار است. لازم نیست یک نابغه نظامی باشید تا بفهمید که استراتژی ترور و غارت مردم محلی به دستور دولت میزبان، افق زمانی محدودی دارد.

شایان ذکر است که چین نیز با کودتای مورد حمایت روسیه در مالی مخالفت کرد. برنامه‌های بلندمدت چین در آفریقا، به‌ویژه ابتکار «کمربند و جاده»، اساسا با مدل عملیاتی روسیه در آفریقا ناسازگار است. این امر، موجب شد تا عدم تایید سیاست‌های روسیه به موضوعی نادر و قابل توافق میان آمریکا و چین تبدیل شود.

معامله برای هیچ

بنابراین محاصره باماکو آخرین اپیزود از حماسه بی‌ثباتی ساحل نیست. این نقطه پایان قابل پیش‌بینی دولتی است که سرپیچی را با حاکمیت و مصلحت را با استراتژی اشتباه گرفته است. با رد مشارکت‌های ناقص اما در نهایت تثبیت‌کننده غربی یا حتی چینی به نفع وعده‌های توخالی روسیه در مورد قدرت، حکومت مالی نوعی وابستگی را با نوعی مخرب‌تر، معامله کرد. مزدوران روسی در حالی که مناطق تحت کنترل خود را غارت و دولت‌های میزبان را از مردم خود جدا می‌کردند، به دولت فضای تنفس دادند. الگوی امنیتی روسیه یکی از بازندگان این داستان غم‌انگیز است، اما بزرگترین بازنده مردم ساحل هستند. آنچه در مالی آشکار شد باید به عنوان یک داستان عبرت‌آموز قلمداد شود: حامیان خارجی، چه غربی، چینی یا روسی، نمی‌توانند جایگزین حکومت مشروع یا رضایت مردمی شوند.

نظرات
آخرین اخبار
پربازدیدترین اخبار

وب‌گردی