حافظ شاعری که بیشتر از دیگران در زندگی ما حضور دارد
شعر و ادبیات این مرزو بوم قدمتی هزار ساله دارد. پیداست که ایران به داشتن شاعران پرآوازه در جهان مشهور است.
نویسنده: خورشید گروپ- بدون شک شعر یکی از راههای نفوذ فرهنگ و زبان هرکشوری بر کشورهای دیگر است. همچنین تحت تاثیر قرارگرفتن نوشتهها و سرودههای شاعرانی که ادبیات و اشعار غنی پارسی را مورد مطالعه قرار دادهاند، از این اشعار انکارناپذیر است.
به گزارش تجارتنیوز، آنچنان که ادوارد فیتزجرالد شاعر انگلیسی به ترجمه رباعیات خیام میپردازد و او را به شناخته شدهترین شخصیت ادب پارسی در میان مردمان مغرب زمین تبدیل میکند. با ترجمه آثار عمر خیام به دست فیتزجرالد تاثیر عمیق آن بر ادبیات و هنر غرب را میتوان به خوبی مشاهده کرد.
شاعرانی چون لافونتن، دوسنسه، ولتر، لوبایی و … در آثار شان از سعدی الهام میگیرند. و ارنست رنان زبانشناس، مورخ و نویسنده فرانسوی در ستایش سعدی میگوید:
«سعدی واقعا یکی از نویسندگان ماست. ذوق سلیم و تزلزل ناپذیر او، لطف و جذبهای که به روایاتش روح و جان میبخشد، لحن طنز آمیز و پر عطوفت او که با آن معایب و مفاسد بشری را گوشزد میکند این همه اوصاف که در نویسندگان شرقی به ندرت جمع میآید او را در نظر ما عزیز میدارد.»
گوته شاعر و نابغه آلمانی از حافظ تاثیر میپذیرد و دیوان شرقی، که یکی از عالیترین آثار شعر و حکمت گوته است را خلق می کند و این شعر را تقدیم حافظ میکند:
حافظا، در غزلهایت میشنوم
که شاعران را بزرگ داشتهای.
بنگر که اینک پاسخی فراخورت میدهم:
بزرگ اویی است که این سپاس به بزرگداشتِ اوست
و در جایی دیگر میگوید:
اگر هم دنیا به سر آید، ای حافظ آسمانی آرزو دارم که تنها با تو و در کنار تو باشم و چون برادری , هم در شادی و هم در غمت شرکت جویم . همراه تو باده نوشم و چون تو عشق ورزم, زیرا این افتخار زندگی من و مایه حیات من است.
ای طبع سخن گوی من, اکنون که از حافظ ملکوتی الهام گرفتهای به نیروی خود نغمه سرایی کن و آهنگی ناگفته پیش آر, زیرا امروز پیرتر و جوانتر از همیشهای.
فردریش ویلهم نیچه و آرتور کانن دویل به ستایش حافظ میپردازند، و یوهانس برامس در چند اثرش از ادبیات حافظ استفاده میکند.
جالب است که شعر حافظ در روزمره و زندگی ما ایرانیان بیشتر از شعر دیگر شاعران بزرگ حضور دارد و دلیل آن هم فال گرفتن و تفال زدن به حافظ است، چرا که ایرانیان حافظ را لسانالغیب و واقف بر گنجهای پنهان الهی میدانند. و با فال روزانه حافظ نیز خود را در محیط اینترنت سرگرم میکنند.
کمتر کسی است که بر سر سفره هفت سین یا در شب یلدا فالی از حافظ نگیرد. تفال به اشعار حافظ شیرازی از آنجا آغاز شد که ساعاتی پس از مرگ وی اختلاف نظرهایی درباره محل دفن، در بین حاضرین به وجود آمد و حاضرین برای حل این اختلاف از خود حافظ مدد جستند و شاعر با این غزل همه را شگفتزده کرد:
کنون که میدمد از بوستان نسیم بهشت
من و شراب فرح بخش و یار حورسرشت
مکن به نامه سیاهی ملامت من مست
که اگه است که تقدیر بر سرش چه نوشت؟
قدم دریغ مدار از جنازه حافظ
که گرچه غرق گناهست، میرود به بهشت
همچنین در بیتی حافظ پیشبینی میکند که آرامگاهش در آینده زیارتگاه دوست دارانش خواهد شد.
بر سر تربت ما چون گذری
همت خواه که زیارتگه رندان جهان خواهد بود
روزی به نام حافظ
20 مهرماه روزی است که بنام روز بزرگ داشت حافظ نامیده شده است. در این روز علاقهمندان داخلی و خارجی در آرامگاه حافظ (حافظیه) در شیراز گردهم میآیند تا از حافظ و غزلهایش سخن بگویند و او را بیشتر از پیش به جهانیان معرفی کنند.
عشق در شعر حافظ
شعر حافظ سرشار از عشق و درد عشق است.
چه جرم کردهام ای جان و دل به حضرت تو که طاعت من بیدل نمیشود مقبول
به درد عشق بساز و خموش کن حافظ رموز عشق مکن فاش پیش اهل عقول
دکتر کامران علی پناهی و یلدا غفوریان که اولین تحقیق در زمینه ی «درد عشق» در اشعار حافظ از دیدگاه روانکاوی را انجام دادهاند اینگونه از عشق در سخن حافظ، نتیجهگیری میکنند:
در تمام ابیاتی که حافظ از درد عشق سخن به میان میآورد، استعارهای از مادر، شیر مادر، روز الست، مکیدن شیر و اولین لذت تجربه شده در زندگی آنگونه که فروید در روانکاوی از آن نام میبرد آشکارا به کار رفته است.
حافظ شاعری است که به روانی و سادگی مفهوم «دلهره جدایی» و «تنهایی» را که برای روانکاوی دلیل درد عشق است خود دلیل درد عشق میداند.
این جدایی همزمان در اشعار مختلف دلالت بر جدایی از ابژه ی عشق می کند که اولین آن شیر مادر و خود مادر به عنوان آرام کننده دلهره است و بعد در چهره مادر، زلف یار و دُرد شراب تظاهر مییابد.
به این ترتیب هرجا شاعر گلایه میکند، درد عشق را با پرخاشگری نسبت به معشوقی که او را ترک کرده نشان می دهد. از سوی دیگر گاهی توصیه میکند که از عشق سخن به میان نیاید:
مثلا میگوید «به درد عشق بساز و خموش کن حافظ». برداشت نویسندگان این است که از دیدگاه روانکاوی، خصوصا نظریه ارتباط با ابژه، حافظ در اشعارش درباره درد عشق وضعیتی را که امروزه به نام اسکیزویید میشناسیم و در همه انسانها وجود دارد و با درد عشق، دلهره جدایی، دور شدن از معشوق ارتباط دارد به تصویر میکشد.
همدم با وفا و مونس برای شاعر اشاره به جنبهای از وضعیت اسکیزویید است که بیان عاشقی برایش ناممکن است چون میترسد که با عشقش معشوق را بیشتر از خود دور سازد. پس ترجیح میدهد از آن سخن نگوید.
اما شاعر این سخن را به جای آن که به معشوق بگوید به خواننده میگوید. به این ترتیب خود را والایش میکند و دلهره خویش را کاهش میدهد.
نظرات