به گزارش تجارت نیوز، ماه گذشته، پس از دیدار محمد بن سلمان از کاخ سفید، وزارت بازرگانی ایالات متحده فروش حدود یک میلیارد دلاری 35 هزار تراشه پیشرفته Nvidia به شرکتهای HUMAIN سعودی و G42 امارات متحده عربی را تایید کرد. این کنش نشانهای از تمایل واشنگتن به استفاده از ثروت انرژی خلیج فارس در رقابتهای هوش مصنوعی با چین است که ترامپ آن را «اولویت امنیت ملی» خوانده است.
این گزاره یک تغییر اساسی از رویکرد محدودکننده دولت بایدن در خصوص صادرات تراشههای هوش مصنوعی است و به یک محاسبه جدید اشاره دارد که کشورهای خلیج فارس را بهعنوان شرکای رقابت فناوری با پکن بهجای تهدیدات بالقوه در نظر میگیرد. خلیج فارس هم جاهطلبی دارد و هم قدرت مالی، اما ساخت مراکز داده در یکی از داغترین و خشکترین مناطق جهان، چالشهایی دارد که فقط پول نمیتواند آنها را حل کند.
چرا در بیابان مراکز داده بسازیم؟
به نوشته نشنال اینترست، تقاضای جهانی برای هوش مصنوعی ظرفیت مراکز داده در سراسر جهان را تحت فشار قرار داده و این فرصتی است که خلیج فارس قصد دارد آن را پر کند. عربستان سعودی بیش از 100 میلیارد دلار برای توسعه هوش مصنوعی تحت چشمانداز 2030 خود اختصاص داده، از جمله برنامههایی برای ایجاد مناطق وسیع مراکز داده در نئوم و ریاض. امارات متحده عربی نیز خود را بهعنوان مرکز فناوری منطقه از طریق شرکتهای دولتی مانند G42 معرفی کرده است و اخیرا 1.5 میلیارد دلار سرمایهگذاری از مایکروسافت جذب کرده و در حال ساخت مرکز داده هوش مصنوعی هایپر اسکیل «استارگیت امارات» است که قرار است در سال 2026 راهاندازی شود.
قطر از ثروت خود در LNG (گاز طبیعی مایع) برای سرمایهگذاری در فناوریهای خنککنندگی نسل بعدی بهعنوان بخشی از تلاشهایش در راستای چشمانداز ملی قطر 2030 برای حرکت به سمت «اقتصاد غیر نفتی» استفاده میکند. حتی کشورهای کوچکتر شورای همکاری خلیج فارس مانند عمان، کویت و بحرین نیز در حال پیروی از استراتژیهای دیجیتال هستند، هرچند با اهداف زیرساختی کمتر. برای تولیدکنندگان عمده انرژی (عربستان سعودی، امارات متحده عربی و قطر)، منطق اصلی یکسان است: انرژی فراوان میتواند محدودیتهای دیگر را جبران کند.
مزایای خلیج فارس
مزایای خلیج فارس فراتر از هزینههای انرژی است. موقعیت جغرافیایی این منطقه بین اروپا، آسیا و آفریقا آن را به یک مرکز طبیعی اتصال تبدیل میکند، در حالی که تجربه غرب آسیا در بسیج نیروی کار خارجی برای ساخت زیرساختها در اقلیمهای سخت ارزشمند است. این منطقه همچنین در حال سرمایهگذاری در سرمایه انسانی است: شهر آموزشی قطر میزبان دانشگاه کارنگی ملون است، در حالی که عربستان سعودی و امارات متحده عربی با مؤسسات تحقیقاتی مانند MIT و استنفورد همکاری دارند. حقوق بدون مالیات به جذب استعدادهای جهانی در زمینه فناوری کمک میکند.
برای شرکتهایی مانند اوراکل و گوگل که پیشتر در منطقه فعالیت داشتند، سرمایهگذاری صبورانه از سوی صندوقهای ثروت ملی—صندوق سرمایهگذاری عمومی عربستان سعودی، مبادله امارات متحده عربی و مقام سرمایهگذاری قطر—ترکیبشده با حداقل موانع نظارتی، خلیج فارس را به مقصدی جذابتر تبدیل میکند.
خلیج فارس همچنین از شرایط ساختاری مساعدی بهرهمند است. جمعیتهای بهسرعت در حال رشد در سراسر منطقه تقاضای روزافزونی برای خدمات دیجیتال ایجاد میکنند که یک پایگاه مشتری برای مراکز داده فراتر از نیازهای جهانی هوش مصنوعی فراهم میآورد. قوانین حاکمیت دادههای منطقهای که نیاز به ذخیره و پردازش دادههای تولید شده در کشورهای خاورمیانه بهشکل محلی دارند، تقاضای نظارتی اضافی برای مراکز داده منطقهای ایجاد میکند.
برخلاف بازارهای داده قدیمی با ترکیبی از تأسیسات قدیمی و جدید، خلیج فارس زیرساختهای میراثی کمی دارد که به آن این امکان را میدهد که تاسیسات پیشرفته و با صرفهجویی در انرژی را از ابتدا طراحی کند، آن هم بهجای مدیریت سیستمهایی از نسلهای مختلف. اما هیچکدام از این نقاط قوت به تنهایی نمیتوانند بزرگترین محدودیت منطقه را از بین ببرند: آب.
آب: محدودیت حیاتی
مراکز داده مقادیر زیادی آب برای سیستمهای خنککننده مصرف میکنند، هم بهشکل مستقیم از طریق دستگاههای چیلر و برجهای خنککننده، و هم بهشکل غیرمستقیم از طریق فرآیندهای پرآب مورد نیاز برای تولید برق. یک مرکز داده متوسط به توان 15 مگاوات سالانه به اندازه سه بیمارستان یا دو زمین گلف 18 حفرهای آب مصرف میکند. این مشکل با استفاده محدود از آب بازیافتشده تشدید میشود: در حین خنکسازی، آب شیرین تبخیر میشود و باقیمانده آن بهعنوان آب آلوده با مواد شیمیایی و معدنی باقی میماند که بازیافت آن را دشوار میکند.
تا سال 2027، تقاضای جهانی برای هوش مصنوعی پیشبینی میشود که نیاز به 1.1 تا 1.7 تریلیون گالن آب بهشکل سالانه داشته باشد. خلیج فارس در این زمینه با کمبود شدید آب روبهرو است. مؤسسه منابع جهانی کشورهای خلیج فارس را از جمله مناطق با کمبود آب شدید در جهان شناسایی کرده است که بیش از 90 درصد تأمین آب خود را از منابع آب زیرزمینی فسیلی و آبشیرینکن تأمین میکنند. این امر یک چرخه معیوب ایجاد میکند: ساخت مراکز داده بیشتر تقاضای خنکسازی را افزایش میدهد که به آب شیرینشده بیشتری نیاز دارد.
آبشیرینکن خود انرژیبر است و از برق ارزانقیمت استفاده میکند که مزیت اصلی خلیج فارس است، در حالی که گرمای اضافی تولید میکند. در حالی که کشورهای خلیج فارس در حال سرمایهگذاری سنگین در فناوریهای خنککننده نسل بعدی هستند، این راهحلها در مقیاس بزرگ هنوز بهشکل عمده اثبات نشدهاند. محدودیت آب به تنهایی سؤالات جدی در مورد پایداری بلندمدت ایجاد میکند، اما این تنها مانعی نیست که خلیج فارس باید آن را عبور دهد.
نگرانیهای امنیتی چالشی جدی برای خلیج فارس
موقعیت جغرافیایی خلیج فارس بهعنوان یکی از بیثباتترین مناطق جهان، ریسکهای امنیتی را ایجاد میکند که شرکتهای چندملیتی نمیتوانند آنها را نادیده بگیرند. حملات حوثیها به زیرساختهای نفتی عربستان سعودی و حمله موشکی امسال به دوحه نشان میدهند که حتی ثروتمندترین کشورهای خلیج فارس نیز در برابر درگیریهای منطقهای آسیبپذیر هستند. برای شرکتهایی که در نظر دارند سرمایهگذاریهای میلیارد دلاری در زیرساختهای هوش مصنوعی حیاتی انجام دهند، سؤال این نیست که خلیج فارس میتواند مراکز داده بسازد، بلکه این است که آیا این منطقه قادر است عملیات بیوقفه را در منطقهای که در معرض درگیریهای گستردهتر خاورمیانه قرار دارد، تضمین کند.
فراتر از نگرانیهای امنیتی، خلیج فارس با چالشی عمیقتر روبهروست: آیا این منطقه میتواند توانمندیهای واقعی هوش مصنوعی را توسعه دهد یا صرفا بهدنبال آن است تا مدلهای غربی را کپی کند؟ در حالی که مشارکتها با شرکتهای بزرگ فناوری ایالات متحده دسترسی به فناوریهای پیشرفته را فراهم میآورد، رهبری واقعی نیازمند نوآوری بومی است. نشانههای اولیه پیشرفت وجود دارد. پروژههای Fanar در قطر و Falcon در امارات متحده عربی تلاشهایی برای ساخت مدلهای زبان عربی متناسب با نیازهای منطقه هستند.
عربستان سعودی در حال سرمایهگذاری در تحقیقات هوش مصنوعی بومی از طریق KAUST و سایر مؤسسات است. با این حال، واقعیت این است که بیشتر زیرساختهای هوش مصنوعی خلیج فارس هنوز بهشدت به تراشههای وارداتی، تخصص خارجی و پلتفرمهای غربی وابسته است. اینکه آیا این منطقه میتواند از میزبانی زیرساختهای هوش مصنوعی به رهبری واقعی در توسعه هوش مصنوعی انتقال یابد، تعیین میکند که آیا این شرط نمایانگر تنوع واقعی است یا وابستگی پرهزینه.
از منظری دیگر مراکز داده منطقه خلیج فارس به شدت به برق تولید شده از گاز طبیعی وابسته خواهند بود، حتی در شرایطی که ظرفیت انرژیهای تجدیدپذیر در حال گسترش است. سهامداران و فعالان محیط زیست بهشکل فزایندهای به مکانهایی که شرکتها زیرساختهای خود را میسازند، توجه میکنند و ترکیب انرژی پرکربن منطقه خلیج فارس میتواند خطرات اعتباری و نظارتی ایجاد کند که ممکن است همکاریها را پیچیده کرده یا باعث سرمایهگذاریهای پرهزینه در انرژی سبز شود.
آیا خلیج فارس میتواند از نفت به هوش مصنوعی تغییر مسیر دهد؟
جاهطلبیهای هوش مصنوعی خلیج فارس با محدودیتهای واقعی روبهرو است. این منطقه قبلاً توانسته زیرساختهای جهانی در سطح بالا بسازد، از بنادر گرفته تا خطوط هوایی و مراکز مالی، با استفاده از سرمایه و ظرفیت دولتی برای غلبه بر معایب جغرافیایی. کمبود آب یک چالش بنیادیتر از پروژههای پیشین است، اما سرمایهگذاریهای مداوم در فناوریهای خنککننده و کارایی شیرینسازی آب میتواند عملیات مقیاسپذیر را ممکن سازد.
برای واشنگتن، منطق استراتژیک ساده است: یکپارچهسازی بیشتر کشورهای خلیج فارس در اکوسیستم فناوری ایالات متحده، انگیزههای آنها را برای همراستا شدن با چین کاهش میدهد. تمایل ترامپ برای فروش بیش از یک میلیون تراشه به شرکتهایی مانند G42، یک ریسک بزرگ است که خلیج فارس میتواند بدون ایجاد خطرات استراتژیک آینده، بهشکل موثر به اکوسیستم فناوری ایالات متحده پیوسته و ادغام شود.
سوال اصلی این نیست که آیا خلیج فارس میتواند مراکز داده بسازد، بلکه این است که آیا میتواند آنها را بهشکل پایدار نگاه داشته و به شکلی امن اداره کند و از میزبانی زیرساختهای هوش مصنوعی غربی به توسعه قابلیتهای بومی خود انتقال یابد. پاسخ به این سوال نشان خواهد داد که آیا این تلاش نمایانگر موفقیت خلیج فارس در تبدیل به یک اقتصاد پس از نفت است یا اینکه محدودیتهای زیستمحیطی و ژئوپلیتیکی مانع از تحقق جاهطلبیهای هوش مصنوعی آن خواهد شد.