کد مطلب: ۱۹۷۸۵۰

عجیب اما واقعی: آینده را ریسک‌پذیرها و گیمرها می‌سازند!

عجیب اما واقعی: آینده را ریسک‌پذیرها و گیمرها می‌سازند!

وقتی به ده یا بیست سال پیش فکر می‌کنیم، به‌سختی می‌توانیم این‌همه تغییر را باور کنیم. بیست سال پیش یعنی سال 1376 را به یاد بیاورید. چند نفر موبایل داشتند؟ در خانه چند نفر می‌شد کامپیوتر پیدا کرد؟ اتصال آن‌ها به اینترنت چطور بود؟ تلفن ثابت بی‌سیم چقدر مدرن به نظر می‌رسید. پشتِ برآمده تلویزیون‌هایی

وقتی به ده یا بیست سال پیش فکر می‌کنیم، به‌سختی می‌توانیم این‌همه تغییر را باور کنیم. بیست سال پیش یعنی سال 1376 را به یاد بیاورید. چند نفر موبایل داشتند؟ در خانه چند نفر می‌شد کامپیوتر پیدا کرد؟ اتصال آن‌ها به اینترنت چطور بود؟ تلفن ثابت بی‌سیم چقدر مدرن به نظر می‌رسید. پشتِ برآمده تلویزیون‌هایی که لامپ تصویر داشتند را به یاد می‌آورید؟ در کدام خودرو می‌شد صفحه‌نمایش لمسی پیدا کرد؟

شرکت گوگل در آن سال افتتاح شد و مدت زیادی طول کشید تا یک موتور جستجوی قوی بنا کند. شرکت‌هایی مثل فیس‌بوک، اپل، آمازون و هوآوی یا وجود نداشتند، یا کوچک بودند. هیچ‌کس فکر نمی‌کرد این شرکت‌ها روزی مهم‌ترین بنگاه‌های اقتصادی جهان باشند. وقتی به این مسیر اعجاب‌آور فکر می‌کنیم، بی‌اختیار از خود می‌پرسیم 20 سال دیگر دنیا چه شکلی است؟ سهم ما ایرانی‌ها از دنیای 2038 چه خواهد بود؟

آینده و مسئله اعتماد

ده سال پیش نمی‌توانستیم تصور کنیم که هیچ پول نقدی در جیب ما نباشد و تنها با یک کارت از خانه خارج شویم. در آن روزها هرگز به یک وب‌سایت اعتماد نمی‌کردیم که اطلاعات کامل کارت خود را در اختیارشان بگذاریم. شماره کارت، رمز، آدرس، شماره تماس و ایمیل. اما حالا هستند کسانی که یک گوشی چندمیلیونی یا حتی خودرویی چند صد میلیون تومانی را از اینترنت می‌خرند. چطور می‌توانیم به این غریبه‌های مجازی اعتماد کنیم؟

حالا هستند کسانی که یک گوشی چندمیلیونی یا حتی خودرویی چند صد میلیون تومانی را از اینترنت می‌خرند. چطور می‌توانیم به این غریبه‌های مجازی اعتماد کنیم؟

وقتی تاکسی اینترنتی می‌گیریم، سوار ماشین یک غریبه می‌شویم. بسته‌های پستی ارزنده خود را به یک موتورسوار می‌سپاریم. از یک اپلیکیشن کالای دست‌دوم می‌خریم، پول را به‌حساب یک غریبه می‌فرستیم و باور می‌کنیم کالایی که به دست ما می‌رسد سالم است. شرکت Airbnb اوج این اعتماد است. وقتی در خانه یک غریبه می‌خوابیم یا غریبه‌ای را به خانه راه می‌دهیم! امروز برای دانلود آهنگ، بازی یا برنامه پول می‌دهیم. ده یا بیست سال پیش این کارها نشانه آشکار جنون بود! ما خیلی بیشتر از گذشته به فضای مجازی اعتماد داریم. به‌سادگی عکس و اطلاعات خود را در اینستاگرام به اشتراک می‌گذاریم. این اعتماد مهم‌ترین عاملی است که باعث تغییر سیمای جهان در این دو دهه شد. آینده هم از این قاعده مستثنا نیست. مسیر آینده با آسفالتِ اعتماد مشتری‌های ریسک‌پذیر است که هموار می‌شود. آن‌هایی که قبل از همه به یک فروشگاه اینترنتی رفتند و دکمه خرید را فشردند.

جِرم بحرانی برای خریداران و فروشندگان

به لطف اعتماد جهانی به فضای مجازی، کسب‌وکارها خیلی زودتر توانستند به حداقل تعداد مشتری لازم برسند. این حداقل تعداد مشتری ، سرمایه‌گذاری روی یک فناوری جدید را ممکن کرد، به شرکت‌های نرم‌افزاری اعتبار داد، خدمات رایگان را گسترده ساخت و شرکت‌های کوچک را به‌سرعت به غول‌های اقتصادی تبدیل کرد. بدون حداقل مشتری لازم، فناوری فقط در فیلم‌های تخیلی یا آزمایشگاه‌های علمی باقی می‌ماند.

روال کار به این شکل است: فرض کنید برای تولید انبوه کامپیوترهای کوانتومی به 10 هزار میلیارد دلار سرمایه‌گذاری نیاز باشد. اگر تمام مردم زمین این محصول را بخرند، قیمت هر دستگاه 1250 دلار می‌شود. محال است همه مردم جهان این پول را بدهند. از طرفی نمی‌شود روی 80 میلیون مشتری حساب کرد که یک کامپیوتر را 125000 دلار (بیش از 500 میلیون تومان) می‌خرند. در مرحله بعدی دانشمندان به روشی ارزان‌تر برای تولید این دستگاه می‌یابند. در این روش کافی است 10 میلیون نفر 4000 دلار برای خرید یک ابرکامپیوتر خانگی بپردازند. حالا این سرمایه‌گذاری 40 میلیارد ‌دلاری قابل‌بررسی است.

لیزر سفید فناوری گیمرها آینده

بدون مصرف‌کنندگان ولخرج فناوری لیزر سفید هرگز عمومی نمی‌شود.

به لطف این مشتری‌های ریسک‌پذیر است که 10 سال بعد همه می‌توانند به کوانتوم کامپیوترهای 400 دلاری دسترسی داشته باشند. تمام مگاترندهای دیگر (بیگ‌دیتا، اینترنت اشیا، خودروی خودران، ربات‌های خانگی، گردشگری فضایی، هوش مصنوعی خودکار و چاپگرهای سه‌بعدی) منتظر عبور از همین نقاط بحرانی هستند.

بازی و سرگرمی، در خدمت آینده

شاید شما هم از این‌که مهم‌ترین ابزارهای فناوری، در خدمت بی‌ارزش‌ترین کاربری‌های ممکن قرار می‌گیرد تعجب کرده باشید. هوش‌مصنوعی برای گفتگوهای بی‌معنا با دستیارهای صوتی است. از فناوری پیچیده اسکن سه‌بعدی برای ساخت انی‌موجی (شکلک‌های متحرک) استفاده می‌کنند. ابرفناوری لیزر سفید تبدیل می‌شود به ابزار رقص‌نور در مهمانی‌ها، کنسرت‌ها و نمایش‌های پوچ و بی‌معنا. چرا؟ آیا قرار نبود این ابزارها به ارتباطات سریع، صلح، درمان سرطان و رفع گرسنگی جهانی به کار گرفته شوند؟

حقیقت آن است که همین کاربردهای لوس بی‌معنا هستند که مسیر تکنولوژی را هموار می‌کنند. یک گیمر حرفه‌ای به‌سادگی برای یک ابرلپ‌تاپ 4 هزار دلار پول می‌دهد تا کیفیت بازی‌هایش فقط کمی بهتر شود. مردم از دیدن انی‌موجی‌های اپل به وجد می‌آیند و 1000 دلار برای خرید یک آیفون ایکس می‌پردازند. جمعیت هیجان‌زده در کنسرت پول اولیه لازم برای توسعه فناوری لیزر سفید را فراهم می‌کنند. این مشتری‌ها، حتی اگر هیچ درکی از علم نداشته باشند، ناخواسته دارند در پروژه سرمایه‌گذاری جمعی (crowdfunding) برای فناوری‌های نوین شرکت می‌کنند. به لطف همین مشتری‌ها، یک روز اسکنر سه‌بعدی و لیزر سفید آن‌قدر ارزان می‌شود که همه بتوانند از آن‌ها برای کارهای جدی‌ و مفید بهره ببرند.

پس برای آینده دو برنامه داریم: 1) برای فناوری‌های آزمایشگاهی یک کاربرد سرگرم‌کننده پیدا کنیم. 2) برای سرگرمی‌های لوس امروز یک کاربرد جدی بیابیم.

نگاهی به غول‌های آینده

فرض کنید بتوانید به سال 2004 برگردید. هر سهم از شرکت گوگل 85 دلار قیمت داشت. هر دلار هم 1000 تومان بود. فرض کنید در آن روزگار یک ماه از حقوق 510 هزار تومانی خود را صرف خرید سهام شرکت گوگل می‌کردید. این 6 برگه سهم الان 32 میلیون تومان ارزش داشتند! اگر با دانش امروز به سال 83 بازگردید آیا سعی نمی‌کنید تمام حقوق خود را به سهام گوگل تبدیل کنید؟ همین وضعیت برای شرکت‌هایی مثل آمازون، فیس‌بوک و تسلا هم وجود دارد.

فرض کنید در سال 2004، یک ماه از حقوق 510 هزار تومانی خود را صرف خرید سهام شرکت گوگل می‌کردید. این 6 برگه سهم الان 32 میلیون تومان ارزش داشتند!

اما آن روزها یک مشکل جدی وجود داشت. کسی فکر نمی‌کرد سهام گوگل جعبه گنج باشد. حالا هم ما در همان شرایط قرار داریم. ما هم نمی‌دانیم کدام شرکت‌ها قرار است نقشه گنج آینده باشند. شاید یک شرکت کوچک مثل اسنشیال (Essential) یا شرکتی دیگر که نامش را نمی‌دانیم هیولای بازار در سال 2038 باشد. کسی مطمئن نیست این هیولا در چه صنعتی فعال است. آیا به توسعه لیزر می‌پردازد؟ آیا بر روی کیوبیت‌ها کار می‌کند؟ آیا می‌خواهد پروژه معادن فضایی را شروع کند؟ آیا قرار است هر جسم جامدی مثل آجر و بدن انسان را به یک حافظه برای ذخیره اطلاعات تبدیل کند؟ هرچه باشد، احتمال این‌که این بچه غول همین حالا در بین ما باشد کم نیست.

آینده از آن کسانی است که صبر دارند

قبل از آن که در رویای اعداد و ارقام فریبنده غرق شوید، به این موضوع فکر کنید که شرکت گوگل برای رسیدن به جایگاه کنونی خود 20 سال تلاش کرده است. آن سرمایه‌گذارهایی که (به پول ما) 50 میلیون تومان خود را در گوگل گذاشتند و حالا 3 میلیارد تومان سهام دارند، بیست سال از پول خود جدا بودند. می‌خواهم بگویم حتی اگر می‌دانستیم سهام کدام شرکت در سال 2018 چند است، این‌همه انتظار برای رسیدن به امروز کار آسانی نبود.

عرضه اولیه علی‌بابا آینده گیمرها

کدام شرکت رکورد عرضه اولیه علی‌بابا را خواهد شکست؟

شرکت کوچک امروز که قرار است غول آینده باشد هم شرایطی مشابه دارد. آن‌ها باید بین 10 تا بیست سال کار کنند و عرق بریزند تا بجایی برسند که ما به آن‌ها و سهامدارانشان حسادت کنیم. اگر می‌توانیم این‌همه صبر داشته باشیم، اگر شهامت ریسک کردن در کسب‌وکارهای جسورانه را داریم و اگر می‌توانیم تصوری کلی از مگاترندهای امروز که در آینده بخشی طبیعی از زندگی مردم هستند داشته باشیم، ما هم می‌توانیم به جزیره‌ گنجی به نام آینده قدم بگذاریم. شاید نقشه گنج همان دو عامل باشد که در موردش حرف زدیم. کدام صنایع آزمایشگاهی کاربردهایی عمومی دارند؟ کدام سرگرمی‌های امروز می‌توانند پا را فراتر بگذارند و بخشی از زندگی ما در آینده باشند؟

شرکت‌هایی که بچه‌‌دار می‌شوند

در آینده چه بلایی سر شرکت‌هایی می‌آید که امروز غول‌های بازار جهان هستند؟ آیا گوگل، فیس‌بوک و آمازون در آن زمان مرده‌اند؟ چه بلایی سر شرکت‌های نوظهور ایرانی خواهد آمد؟ دیجیکالا و اسنپ، دیوار و شیپور، کافه بازار و باما در بیست سال آینده چه جایگاهی خواهند داشت؟ تجربه گذشته نشان می‌دهد که برای این شرکت‌ها دو حالت ممکن است. حالت اول آن است که از بین بروند و به فراموشی سپرده شوند. (چه کسی دیگر از کسب‌وکار داغ و جنجالی آیس‌پک حرف می‌زند؟)

حالت دیگر آن است که غول‌های امروز، در آینده به بچه‌داری بپردازند. مثلا تصور کنید شما شرکتی هستید که به مشتری‌های خود فضای ابری می‌فروشید. یک حافظه مجازی که مردم می‌توانند با خیال راحت عکس‌ها، فیلم‌ها و اسنادشان را در آن ذخیره کنند. کار شما می‌گیرد و به غول ابری جهان تبدیل می‌شوید. حالا چه‌کار می‌کنید؟ حالا وقت آن است که یک پلتفرم برای فضای ابری باشید. مثلا به شرکت‌هایی مثل گوگل و فیس‌بوک حافظه مجازی بفروشید. یا شرکت‌های دیگری که می‌خواهند وارد این کسب‌وکار شوند، بجای آن‌که تمام زیرساخت را خودشان فراهم کنند، به شما پول می‌دهند و مقداری فضای ابری می‌خرند، بعد همین فضا را به مشتری‌هایشان می‌فروشند.

کرم باید پروانه شود!

فیس‌بوک تا ابد نمی‌تواند جایی برای لایک کردن عکس‌های دیگران باشد. آن‌ها سعی می‌کنند انواع و اقسام خدمات اجتماعی را ارائه کنند. از واتس‌اپ گرفته تا اینستاگرام. یک روز می‌آید که تمام این شبکه‌ها با هم ترکیب شوند و هیولایی چندبرابر فیس‌بوک کنونی به وجود بیاید. در آن روز اگر بخواهید ارتباطی مجازی راه بیندازید، بهتر است بجای توسعه یک ابزار از صفر، به فیس‌بوک مراجعه کنید و از آن‌ها کمک بگیرید. آن‌ها آن‌قدر مشتری و درآمد دارند که بتوانند بر روی فناوری‌های نوین سرمایه‌گذاری کنند.

یک روز می‌آید که تمام این شبکه‌ها با هم ترکیب شوند و هیولایی چندبرابر فیس‌بوک کنونی به وجود بیاید.

اگر فیس‌بوک این کار را نکند، باید برای همیشه بر روی پلتفرم دیگران بماند. همین حالا حیات فیس‌بوک به بقای اندروید، IOS و ویندوز وابسته است. همین موضوع فیس‌بوک را در مقابل شرکت‌های دیگر آسیب‌پذیر می‌کند. فرض کنید فیس‌بوک از روی دستگاه‌های اندروید و اپل حذف شود و گوگل‌پلاس یا شبکه‌ای از سوی اپل جای آن را بگیرد. فیس‌بوک نابود خواهد شد.

فیس‌بوک به ابزاری برای دفاع نیاز دارد. ابزاری که فراهم کرده است: چه کسی بدون واتس‌اپ، فیس‌بوک، مسنجر و اینستاگرام گوشی می‌خرد؟ به نفع گوگل و اپل است که با مارک زاکربرگ به تفاهم برسند. شناسایی این غول‌ها که قرار است مادر غول‌های آینده باشند، یکی دیگر از راه‌های تونل زدن به فردا است.

اشتباه نکنید! فناوری کارها را راحت‌تر نمی‌کند

یک تصور نادرست در مورد فناوری این است که دستاوردهای نوین علمی، کارها را راحت‌تر و هزینه‌ها را کم‌تر می‌کند. برای همین سرمایه‌گذارها به دنبال کاربردهای عملی فناوری می‌گردند تا ببینند کدام شرکت با کم شدن هزینه‌هایش بیشتر سود خواهد کرد؟ همین تصور باعث می‌شود که کارمندها و کارگرها به فناوری بدبین شوند. آن‌ها فکر می‌کنند که با رشد فناوری شغلشان را از دست می‌دهند یا دست‌کم به‌خاطر کاهش تقاضا، دستمزدشان کم می‌شود.

آینده شغل آمازون

آمازون شغل‌هایی را از بین برده و مشاغلی جدید به وجود آورده است.

ماجرای فناوری اما داستانی کاملا متفاوت دارد. فناوری کارها را ساده‌تر نمی‌کند، بلکه باعث می‌شود که بتوانیم کارهایی جدید انجام دهیم. واقعیت مجاری، واقعیت افزوده و گفتگو با ربات، تجریه‌ای کاملا جدید است. این گزاره در مورد تجربه‌های قدیمی هم صدق می‌کند.

در خانه نشسته‌اید و چای می‌خورید، به این فکر می‌کنید که یک چای‌ساز جدید بخرید. بدون آن‌که از خانه خارج شوید، با تلفن همراه خود چای‌سازهای مختلف را بررسی می‌کنید و مدل دلخواه خود را سفارش می‌دهید. پول آن را هم اینترنتی می‌پردازید. روز بعد (یا شاید همان روز) چای‌ساز به خانه شما می‌آید. بیست سال پیش این تصویر، کاملا خیالی به نظر می‌رسید. کاری که امروز برای شما طبیعی است.

آیا شغلی از بین رفت؟

اگر با دقت به خرید اینترنتی چای‌ساز نگاه کنیم، می‌بینیم که تنها فرایند خرید آسان نشده، بلکه شما قادر شده‌اید کار متفاوتی انجام دهید. به اعتقاد بسیاری از محققین خرید آنلاین رقیبی برای مراکز خرید نیست. بلکه تجربه‌ای است از نوع دیگر خرید. این فناوری مغازه‌های فیزیکی را تهدید نمی‌کند. بلکه اندازه بازار را گسترش می‌دهد. در عمل شما چای‌ساز را از یک تامین‌کننده خریده‌اید که مغازه‌ای فیزیکی است. اپلیکیشنی که از آن برای خرید استفاده کرده‌اید پلت‌فرمی است برای اتصال شما به مغازه. علاوه بر مغازه‌دار، خرید شما برای تامین‌کننده‌های اینترنت، برنامه‌نویسان، طراحان گرافیک و خیلی‌های دیگر شغل درست کرده است.

شاید فکر کنید این پلت‌فرم جدید، کار تاکسی‌ها را تهدید کرده است. در حالت عادی شما باید تا فروشگاه تاکسی می‌گرفتید. اما در واقع مغازه‌دار هم برای ارسال بسته از یک اپلیکیشن تحویل کالا استفاده می‌کند. حتی اگر این‌طور نباشد، پیکِ فروشگاهِ اینترنتی یک موقعیت شغلی جدید است. درست مثل دوران بعد از انقلاب صنعتی، در آینده مشاغل کم‌تر نمی‌شوند. بلکه پتانسیل ایجاد شدن تعداد زیادی شغل جدید وجود دارد. مشاغلی مثل تولیدکننده محتوا یا برنامه‌نویس که بیست سال پیش وجود نداشتند. شبیه به مثال فروشگاه اینترنتی، اگر در آینده پیک موتوری با موتورسیکلت خودران جایگزین شود، مشاغل جدیدی پیرامون این فناوری به‌وجود می‌آید.

اما واقعیت با پیش‌بینی‌های ما فرق دارد

حتما با خیل هشدارهای سازمان‌های معتبر مواجه شده‌اید که در مورد وضعیت غم‌انگیز آینده هشدار می‌دهند. اما وقتی زمان می‌گذرد می‌بینیم که هشدارهای جدی (نابودی زمین، از بین رفتن جنگل‌ها یا انقراض یک گونه) محقق نمی‌شود. آیا آینده اساسا غیرقابل پیش‌بینی است؟ آیا تمام حرف‌هایی که همین حالا در مورد آینده زدیم، اراجیف بی‌ارزش هستند؟

برای محقق نشدن پیش‌بینی‌های علمی، دلیلی علمی وجود دارد. مثلا فرض کنید دانشمندان به‌طورجدی هشدار دهند که به‌خاطر یک طوفان رادیواکتیو کیهانی، فردا یک‌میلیون نفر در تهران خواهند مرد. فردا می‌شود و همه در خانه می‌مانند. پدیده کیهانی، تنها دو کشته بر جای می‌گذارد. آیا حدس دانشمندان غلط بود؟ خیر. اگر آن‌ها این پدیده را پیش‌بینی نکرده بودند، واقعا یک‌میلیون نفر می‌مردند. تمام پیش‌بینی‌های مربوط به آینده از همین جنس هستند. پیش‌بینی‌ها بر روی نتیجه نهایی تاثیر خواهند گذاشت. به‌بیان‌دیگر صرف وقت برای درک آینده کاری بیهوده و بی‌ارزش نیست. بلکه خود بخشی از مسیر دست‌یابی به آینده است. تخیل خود را به کار بیندازید. به نظر شما آینده چگونه است؟

نظرات

مخاطب گرامی توجه فرمایید:
نظرات حاوی الفاظ نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد.

  • hamid

    آینده را گیمرها می‌سازند خخخخخلطفا این قدر ارسال نظر رو سخت نکنید مثل تابناک فیلد های ایمیل و اسم رو اجباری نکنید کد کپچارم بردارید ممنونم

  • سجاد

    پاراگراف آخر عالی بود.
    تمام پیش بینی ها از آینده،بدون در نظر گرفتن تاثیر انگیزه های مردم هست.
    باید خودمون وقتی یه پیش بینی از آینده رو میشنویم یا میخونیم،انگیزه های مردم رو هم در نظر بگیریم.