کد مطلب: ۲۱۸۳۳۲

تضمین آینده فرزندان؛ مهم‌ترین مهارت‌های مالی که در هر سنی باید به کودکان بیاموزیم

تضمین آینده فرزندان؛ مهم‌ترین مهارت‌های مالی که در هر سنی باید به کودکان بیاموزیم

باوجود اهمیتی که مهارت‌های مالی در زندگی دارد، چیزی در این مورد در مدرسه به کودکان آموخته نمی‌شود. به همین دلیل با افراد بزرگ‌سال بسیاری مواجه هستیم که علیرغم سواد و تخصص در رشته خود در زمینه‌های مالی فاقد ابتدایی‌ترین سواد و مهارت‌ هستند. مثلا شاید سرگذشت پزشکانی را شنیده‌اید که به اتکای پول، اعتبار،

باوجود اهمیتی که مهارت‌های مالی در زندگی دارد، چیزی در این مورد در مدرسه به کودکان آموخته نمی‌شود. به همین دلیل با افراد بزرگ‌سال بسیاری مواجه هستیم که علیرغم سواد و تخصص در رشته خود در زمینه‌های مالی فاقد ابتدایی‌ترین سواد و مهارت‌ هستند. مثلا شاید سرگذشت پزشکانی را شنیده‌اید که به اتکای پول، اعتبار، هوش و اعتمادبه‌نفس خود و البته با رویای کسب سریع‌تر ثروت میلیاردی با سرمایه شخصی و اخذ وام کلان، بدون هیچ تجربه، سواد و مهارت مالی وارد تجارت یا ساخت‌وساز شده و درنهایت تمام داشته‌ها و وام‌ها را بر باد داده‌اند. دو نفر از دوستان پزشک من چنین سرنوشت تلخی را تجربه کرده‌اند. آن‌ها در حالی وارد تجارت شدند که از ساده‌ترین اصول اقتصادی و مالی سردر نمی‌آوردند. شاید اگر والدین آن‌ها ساده‌ترین آگاهی مالی را به آنان آموخته بودند سرنوشتشان جور دیگری رقم می‌خورد.

ضرورت آموزش مهارت‌های مالی به کودکان

در طول سالیان دراز تحصیلاتم در مدرسه و سپس در دانشگاه که حدود بیست سال طول کشید هرگز چیزی در مورد پول، اهمیت آن، روش کسب و مدیریت آن، روش سرمایه‌گذاری ، راه‌های کسب درآمد و ثروتمند شدن نشنیدم. در خانواده نیز هرگز کسی درباره این مسائل چیزی به من نگفت. فکر می‌کنم که در مورد قریب به‌اتفاق افراد اوضاع همین‌طور باشد. حقیقت این است که من تا 35 سالگی چیزی از مسایل مالی نمی‌دانستم. در محیط‌هایی که زندگی کرده بودم هیچ الگوی مالی مناسبی نداشتم. من پول را چیزی می‌دانستم که فقط باید خرجش کرد. برخوردی احساسی با آن داشتم و تا آخرین ریال پولی که به دستم می‌رسید را خرج می‌کردم. هیچ اهمیتی به پول نمی‌دادم و گویی از انباشته شدن آن احساس عذاب می‌کردم و به همین دلیل هر چه زودتر از دستش خلاص می‌شدم.

آگاهی مالی کودکان

هستند کسانی که از نگه داشتن پول رنج می‌کشند.

از طرف دیگر می‌دیدم که برخی از دوستان من برخورد بسیار بهتر و پخته‌تری با پول دارند و از لحاظ مالی موفق‌تر هستند. وقتی که با آن‌ها در مورد عادت‌های مالی‌شان و شیوه مدیریت پول صحبت کردم، به یک وجه مشترک اساسی در زندگی آن‌ها پی بردم: والدین آن‌ها نسبت به والدین من، درک بهتری از مسایل مالی داشتند و مستقیم یا غیرمستقیم دانش مالی خود را به فرزندانشان منتقل کرده بودند. در اینجا نکات مهمی درباره پول و امور مالی را که در سنین مختلف باید به کودکان آموخته شود بررسی می‌کنیم. سادگی این مهارت‌ها شما را نفریبد. وقتی یک عادت درست در کودکی در وجود انسان نهادینه شود، قدرت رقم زدن سرنوشت او را دارد.

3 تا 5 سالگی: توانایی به تعویق انداختن خرید

این درس بر اصل «به تعویق انداختن لذت» استوار است. این اصلی سرنوشت‌ساز در زندگی انسان‌هاست و در این سنین باید در وجود کودک نهادینه شود. آدمی که توانایی به تعویق انداختن لذت‌ها را نداشته باشد در سراسر زندگی‌اش با ناکامی و شکست مواجه خواهد بود.

حتما دیده‌اید کودکانی را که بلافاصله باید به خواسته خود برسند. این کودکان معمولا باعث سرافکندگی والدین خود در میان جمع هستند. اما در حقیقت خود والدین علت این شرمندگی هستند زیرا به تعویق انداختن لذت را به کودکان خود نیاموخته و این عادت را در آن‌ها تثبیت نکرده‌اند. کسانی که بلافاصله هر پولی را که به دستشان می‌رسد خرج می‌کنند، نمونه‌های شاخص افرادی هستند که این مهارت در آن‌ها نهادینه نشده است.

گر صبر کنی …

کودکان در این سن آمادگی آن را دارند که برای رسیدن به خواسته خود صبر کنند. وقتی با کودک خود به فروشگاه می‌روید او با دیدن چیزی هوس می‌کند که آن را داشته باشد و از شما می‌خواهد که آن را برایش بخرید. اگر شما بلافاصله خواسته او را برآورده کنید در واقع دارید این پیام را به او منتقل می‌کنید که «هر چیزی را که بخواهی فورا می‌توانی به آن برسی».

پس‌انداز کردن و سرمایه‌گذاری چیزی جز به تعویق انداختن لذت‌های آنی برای دستیابی به یک لذت ارزشمندتر نیست.

اما در زندگی واقعی و برای دستیابی به اهداف ارزشمند باید خواسته‌ها و لذت‌های فوری را به تعویق انداخت. بنابراین پیش از رفتن به بیرون این شرط را با او بگذارید که قرار نیست هر چه را خواست بخرید. حتی در مواردی که به توافق می‌رسید چیزی برای کودک خود بخرید وقفه‌ای در آن ایجاد کنید تا بتوانید عادت به تعویق انداختن لذت را در او نهادینه کنید.

پس‌انداز کردن و سرمایه‌گذاری چیزی جز به تعویق انداختن لذت‌های آنی برای دستیابی به یک لذت ارزشمندتر نیست. در این سنین باید به کودک یاد دهید که برای خرید چیزی که دوست دارد پول‌های خود را جمع کند. این اولین اصل موفقیت مالی او در بزرگ‌سالی خواهد بود.

6 تا 10 سالگی: توانایی تصمیم‌گیری برای خرید مناسب

در این سنین کودک باید یاد بگیرد که پول محدود و ارزشمند است و باید برای انتخاب آنچه می‌خواهد بخرد و نسبت به جایی که می‌خواهد از آنجا خرید کند، فکر و بررسی کند. اگر مهارت قبلی به‌خوبی فراگرفته شده باشد، کودک در این سن آمادگی آن را دارد که با پس‌انداز پول خود، آن را برای خرید چیزهایی که دوست دارد مدیریت کند. برای تقویت این مهارت سعی کنید او را در برخی تصمیم‌گیری‌های مالی مشارکت دهید و در هنگام خرید به او توضیح دهید که مثلا چرا ماست را از این فروشگاه و پنیر را از آن‌یکی می‌خرید. به او توضیح دهید که چرا یک جنس مشابه در جاهای مختلف شهر قیمت‌های متفاوتی پیدا می‌کند.

گاهی خرید را به‌طور کامل به او واگذار کنید. مثلا ده هزار تومان به او بدهید تا 2 کیلو سیب زرد و یک کیلو پرتغال بخرد و خودتان بیرون مغازه‌ میوه‌فروشی بایستید. همچنین به او تاکید کنید که میوه‌هایی را که انتخاب می‌کند به‌دقت بررسی کند و همچنین در صورت عدم‌کفایت پول به نسبت دو به یک بین سیب و پرتقال خرید خود را متناسب با پول خود تنظیم کند. انجام چنین کاری یک تجربه واقعی از خرید برای کودک ایجاد کرده، مهارت و اعتمادبه‌نفس او را برای مدیریت و تصمیم‌گیری مالی تقویت می‌کند.

11 تا 13 سالگی: پس‌انداز درازمدت

تا قبل از 11 سالگی کودک بسیار تحت تاثیر رغبت‌های آنی است و پس‌انداز کوتاه‌مدت برای او مناسب است اما در این سنین او هم از لحاظ کنترل احساسات و هم از لحاظ درک مفاهیم ریاضی پس‌انداز و سود آمادگی پس‌انداز درازمدت را دارد. بنابراین لازم است که یک حساب پس‌انداز برای او باز کنید و او را با شیوه پس‌انداز کوتاه‌مدت، درازمدت و سود سالانه حاصل از آن آشنا کنید. به او یاد بدهید که بخشی از هر پولی را که به دستش می‌رسد به پس‌انداز درازمدت اختصاص دهد. این یکی از بنیادی‌ترین عادات مالی است که می‌توان در این سن در وجود کودک نهادینه کرد. عادتی که به‌تنهایی می‌تواند موفقیت مالی او در بزرگ‌سالی را تضمین کند.

آگاهی مالی کودکان

کودکان قدر چیزی که خودشان بخرند را بیشتر می‌دانند.

به کودک یاد دهید که برای خرید وسایل ارزشمندتر بخشی از هزینه‌های خود را کاهش داده برای آن پس‌انداز کند. مثلا اگر کودک شما هرروز 2000 تومان پول‌توجیبی‌اش را صرف خوراکی می‌کند به او بگویید که با پس‌انداز یک روز در میان پول خوراکی‌اش می‌تواند پس از یک سال یک تبلت خوب بخرد. چنین کاری انگیزه و توانایی او را برای مدیریت پول و پس‌انداز درازمدت تقویت می‌کند.

14 تا 18 سالگی: چشیدن مزه کسب درآمد

در این سنین نوجوانان در مرحله شناخت استعدادها، تصمیم برای انتخاب شغل و به دست آوردن آمادگی برای ورود به تحصیلات دانشگاهی یا کسب مهارت‌های حرفه‌ای هستند. بنابراین لازم است که به‌طور پاره‌وقت به‌طور عملی برخی فعالیت‌های کاری را تجربه کنند. مثلا می‌توانند در یک رستوران، کارواش، تولیدی و غیره کار کنند. حضور در محیط کار واقعی از چند لحاظ برای رشد نوجوانان مفید است. اول اینکه آن‌ها را با واقعیت‌های کار، اجتماع و روابط انسانی آشنا می‌کند. از طرف دیگر برای تصمیم‌گیری در مورد انتخاب شغل برای آن‌ها الهام‌بخش است. همچنین تجربه کسب درآمد در قبال کار، ضمن چشیدن لذت کسب درآمد اعتمادبه‌نفس آن‌ها را تقویت می‌کند.

در این سنین نوجوانان در مرحله شناخت استعدادها، تصمیم برای انتخاب شغل و به دست آوردن آمادگی برای ورود به تحصیلات دانشگاهی یا کسب مهارت‌های حرفه‌ای هستند.

برخی والدین نسبت به تجربه کار نوجوانان مقاومت نشان می‌دهند. باید در نظر داشت آنچه ما در مورد تجربه کار نوجوانان پیشنهاد می‌کنیم، کار در یک شرایط مطمئن و کنترل‌شده و قابل‌اطمینان است نه در یک وضعیت ناشناخته همراه با ریسک و خطر. مثلا می‌توانید او را نزد یکی از آشنایان مورد اعتماد خود به کار مشغول کنید. هدف این پیشنهاد بیش از کسب درآمد، مزایایی است که تجربه کار از لحاظ رشد شخصیت و تقویت مهارت‌های او دارد. از این لحاظ به‌ویژه خریدوفروش، حتی در مقیاس بسیار کوچک، تجارب بسیار گران‌بهایی را برای موفقیت کودک در آینده به همراه خواهد داشت. با توجه به واقعیت‌های اقتصادی جامعه کودک شما ممکن است در آینده مجبور شود باوجود مدارک و مدارج تحصیلی عالی، باکارهای نامربوط امرارمعاش کند. بنابراین بهتر است او را با یادگیری یک یا چند مهارت برای چنین روزی نیز آماده کنید.

بالای 18 سالگی: پیش به‌سوی استقلال و آزادی مالی

در این سن نوجوان باید با مفاهیم «استقلال و آزادی مالی» و اهمیت دستیابی به آن‌ها آشنا شده و آن را به‌عنوان هدف اصلی مالی خود قرار دهد. استقلال مالی یعنی اینکه آن‌قدر پول داشته باشیم که بتواند هزینه‌هایمان را تامین کند که باعث می‌شود که از نظر مالی نیازمند کسی نباشیم. این استقلال در تمام شئون زندگی ما تاثیر می‌گذارد. وابستگی مالی به دیگری می‌تواند عزت‌نفس ما را تضعیف کند و بر تصویر ذهنی‌ که از خود داریم تاثیر منفی بگذارد که ناخواسته به دیگران نیز منتقل خواهد شد. استقلال مالی به ما این توانایی را می‌دهد که زندگی دلخواه خودمان را بکنیم. به علایق خودمان بپردازیم و استعدادهایمان را شکوفا کنیم.

در این سن نوجوان باید با مفاهیم «استقلال و آزادی مالی» و اهمیت دستیابی به آن‌ها آشنا شده و آن را به‌عنوان هدف اصلی مالی خود قرار دهد.

وابستگی مالی به دیگران همواره ما را در موقعیت مدیون و بدهکار بودن قرار می‌دهد. در چنین وضعیتی بسیار بعید است که بتوانیم احساس راحتی، لذت و آرامش کنیم و هرلحظه از ترس بی‌پولی و عدم‌حمایت مالی دچار نگرانی و عذاب خواهیم بود. از طرف دیگر همواره ممکن مورد سواستفاده و استثمار قرار بگیریم. بنابراین نوجوانان باید هر چه زودتر برای استقلال مالی برنامه‌ریزی و اقدام کنند. اگر مراحل قبلی کسب مهارت‌های مالی به‌خوبی طی شده باشد، نوجوان به‌طور طبیعی در این مسیر قرار خواهد گرفت. بلوغ به معنای این است که فرد می‌تواند زندگی مستقلی داشته باشد هم ازنظر احساسی، اجتماعی، اداره امور شخصی و هم ازنظر مالی.

آزادی مالی؛ اوج ثروتمندی

غایت کسب درآمد چیست؟ طبیعتا کسب پول برای پول، هدف مناسبی نیست بلکه پول ابزاری برای غنا بخشیدن به زندگی است. هرکسی سبک زندگی خاص خود را دارد. برخی به کم راضی هستند و برخی جاه‌طلبی بیشتری دارند. اما احتمالا هیچ‌کس بدش نمی‌آید بدون هیچ دغدغه مالی زندگی کند. این همان چیزی است که «آزادی مالی» نامیدیم. فرض کنید کسی منبع درآمد خوبی دارد. وضع مالی‌اش خوب است و از لحاظ مالی نیازی به کسی ندارد. در این صورت او استقلال مالی دارد. اما لازمه درآمد او این است که شخصا در محل کار حاضر شود و در صورت عدم حضور آن روز درآمدی نخواهد داشت. لازم است که او هفته‌ای چهل ساعت در محل کارش باشد. آیا به نظر شما شخصی که شرایطش را توصیف کردیم دارای «آزادی مالی» است؟

پس صرف پول داشتن، ثروتمند بودن و استقلال مالی داشتن به شما آزادی مالی نمی‌دهد. آزادی مالی به امکان آزاد کردن وقتتان مربوط است. آزادی مالی را «اوج ثروتمندی» نامیدیم چرا که گران‌بهاترین کالا یعنی عمر و وقتمان را با آن در اختیار می‌گیریم. آزادی مالی به ما این امکان را می‌دهد که اوقات بیشتری را با خانواده‌مان باشیم. می‌توانیم کارهایی را که دوست داریم انجام دهیم. کسی که آزادی مالی دارد علاوه بر ثروت، فرصت استفاده از ثروتش را هم دارد درصورتی‌که برای کسی که فقط استقلال مالی دارد لزوما چنین نیست.

بگذارید بزرگ شوند!

توصیه ما برای تشویق کودکان به کسب آزادی مالی به مفهوم گریز از کار و تلاش نیست. اکثر افرادی که ثروت‌های کلان و استقلال و آزادی مالی دارند معمولا تا آخر عمر و یا تا وقتی که توانش را دارند به کارشان ادامه می‌دهند. آن‌ها هیچ اجباری به این کار ندارند. آن‌ها به‌ کارشان ادامه می‌دهند چون کارشان را دوست دارند و از آن لذت می‌برند. و همین عشق و علاقه به کاری که انجام می‌دهند یکی از بزرگ‌ترین رازهای موفقیت آنان است.

پس بهتر است درعین‌حال که فرزندان خود را برای مواجهه با بدترین شرایط آماده و توانمند می‌کنیم، آنان را برای دستیابی به بزرگ‌ترین رویاهای مالی برانگیزیم. در این صورت آنان کارآفرینان، دانشمندان، متخصصان، سرمایه‌داران و خدمتگزاران فردا خواهند بود. آن‌ها را تشویق کنیم که با کشف و شکوفایی استعدادهای منحصر به فرد خود از راه اشتیاق، پشتکار، مداومت و خلاقیت در جهت بزرگ‌ترین رویاهای خود گام بردارند و با ارائه خدمت به جامعه، زندگی خود و دیگران را راحت‌تر، غنی‌تر و زیباتر سازند.

نظرات

مخاطب گرامی توجه فرمایید:
نظرات حاوی الفاظ نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد.

  • فاطمه پورمعظمی

    با سپاس بسیار از مطالب بسیار مفیدتان.
    البته ذهن من در این مطلب دچار یک پارادوکس شده است. در کشور ما که نوجوانان در سن 14 تا 18 سالگی و بالای 18 سال درگیر درس و کنکور و دانشگاه و ادامه تحصیل در کشورهای پیشرفته جهت استفاده از امکانات آموزشی و پرورشی بسیار عالی آن کشورها می‌شوند، اگر با مفهوم کسب درآمد و دستیابی به استقلال و آزادی مالی آشنا شوند ممکن است ناخواسته درگیر موضوع بسیار شیرین کسب ثروت شده و آن دوران طلایی را که در آینده آنها بسیار تاثیرگذار است از دست بدهند.

    • فرزاد فخری‌زاده

      سلام. نکته خیلی خوبی بود.
      اما توجه کنید که مدارس و دانشگاه‌های ما در برقراری یک رابطه موثر با صنعت و تجارت موفق عمل نکردن. انقدر دور بودیم از بحث شیرین کسب ثروت، که هنوز بهترین دانش‌آموزهامون رو به رشته‌های برق و مکانیک می‌فرستیم. در حالی که چند دهه‌س دنیا از این فضا عبور کرده. بچه‌های 14 تا 18 ساله ما در مواردی به طور کامل از شکل واقعی بازار غافل هستن و انتخاب‌هایی می‌کنن که شاید بعد از پایان تحصیل در مقطع دکتری تازه بفهمن کل مسیر رو اشتباه اومدن!

    • ناشناس

      بسيار عالي