اسحاق جهانگیری سیاستورز باسابقه ایرانی را میتوان در تهخطی از اصلاحطلبها فرض کرد که در همسایگی جناح سیاسی اعتدالگرایان قرار دارد. به همین دلیل بود که حسن روحانی با تشخیص خود و شاید سفارشهای مرحوم اکبر هاشمیرفسنجانی در مقام معاون اول رئیسجمهور، دوره یازدهم ریاستجمهوری فعالیت خود را در سطحی بالا شروع کرد.
یک جامعهشناس میگوید: تندروها با صدای خشونتطلبانهای که دارند انسجام اجتماعی را دچار فروپاشی کرده و اجازه نمیدهند نیروها، عوامل، فضاها، مفاهیم و صداهای مبتنی بر انسجام ایجاد شود. این باعث میشود که مردم امکان توافق بر یک موضوع را نداشته باشند و تعارض فراگیر شود.
یکی از نشانههای فرسودگی سیاست در ایرانِ امروز، گرفتار شدن آن در چرخهای بیپایان از «نه»هاست؛ چرخهای که به جای خلق و اصلاح، تنها به انکار و درجا زدن میانجامد.
از گمانهزنی درباره چهرههای شاخص تا هجوم توییتری اطرافیان برای بازگشت به قدرت، روزنامه جوان هشدار میدهد این روند میتواند انسجام ملی را خدشهدار کند.
فحاشی و هتاکی بهعنوان ابزاری سیاسی از دوران پهلوی دوم تا امروز در ایران رواج داشته است. این رویه که با شعبان بیمخ آغاز شد، پس از انقلاب توسط مجاهدین خلق و سپس سلطنتطلبهای خارجنشین ادامه یافت و اکنون تندروهای داخلی نیز از آن برای حذف رقبا بهره میبرند.
در روزهایی که ایران با تهدیدات جدی منطقهای مواجه است، شاهد یکی از نادرترین پدیدههای اجتماعی-سیاسی هستیم، یکپارچگی مثالزدنی ملت ایران، فارغ از قومیت، دین، مذهب و گرایشهای سیاسی، در حمایت از موجودیت کشور و دفاع از کیان ملی. جنگ دوازدهروزه اخیر نهتنها عاملی برای تنش نبود، بلکه باعث تقویت پیوندهای ملی و روشن شدن خطوط مرز میان "ملت" و "اقلیت بیپروا" شد.