با تکامل سیاست خارجی ایالات متحده، نیازهای آسیای مرکزی نیز تغییر کرده است. در طول ده سال گذشته، این منطقه به عنوان نقطه کانونی برای اتصال اقتصادهای نوظهور، منابع طبیعی فراوان و عامل بالقوه ایجاد توازن در برابر پکن و مسکو ظهور کرده است. با این حال، علیرغم ظهور استراتژیهای مبتنی بر تنوعبخشی، بسیاری از این موارد از نظر ماهیت در حد لفاظی باقی ماندهاند، زیرا این منطقه همچنان به عنوان یک پل حیاتی بین چین و روسیه عمل کرده و روابط اقتصادی و امنیتی نزدیکی با هر دو کشور را حفظ میکند.
حدود 6 هفته بعد از ادعای بازگشت قطعنامههای شورای امنیت علیه ایران و سه هفته بعد از مختومهشدن قطعنامه 2231، طرفهای ذیربط همچنان بر موضع خود باقی هستند.
شراکت ایران با روسیه و چین تنها یک همکاری اقتصادی نیست، بلکه ستون امنیتی و ژئوپلیتیکی کشور بهشمار میآید؛ ازاینرو، هرگونه آسیب به این محور، در عمل خدمت به آمریکا، دشمن دیرین انقلاب اسلامی است.
ولادیمیر پوتین با راهبردی و بیسابقه تصیف کردن روابط روسیه و چین و تاکید بر تقویت همکاریهای اقتصادی، فرهنگی، دانشگاهی و امنیتی، سفر شی جینپینگ به مسکو را نماد اتحاد دو قدرت جهانی دانست.
مهمترین قانون نانوشته رژیمهای اقتدارگرا، حفظ قدرت است، نه شکوفایی اقتصادی. این واقعیت منجر به کاهش سرمایهگذاری بخش خصوصی، تلاش گسترده برای خروج سرمایه از کشور و احتکار منابع توسط شهروندان در آستانه رکودهای اقتصادی میشود.