به گزارش تجارت نیوز، نپال سومین کشور جنوب شرقی آسیا در سه سال گذشته است که اخیرا دولتش تحت فشار اعتراضات گسترده سقوط کرد. 8 سپتامبر، پس از آنکه دولت استفاده از 26 پلتفرم اجتماعی را ممنوع کرد، جوانان نپالی به خیابانهای کاتماندو ریختند و خشمگین از آنچه که آنها تلاشی برای خاموش کردن صدایشان میدانستند، اعتراض کردند. اعتراضات به سرعت بالا گرفت. بیش از هفتاد نفر کشته شدند و خساراتی به ارزش صدها میلیون دلار به این کشور تحمیل شد.
همزمان تحلیلگران به سرعت سناریوهای ادعایی سیاسی پشت استعفای کیپی شرما اولی، نخستوزیر و منصوب شدن رئیسجمهور سابق سوشیلا کارکی به عنوان رهبر موقت را مورد تجزیه و تحلیل قرار دادند. اما تمرکز صرف بر جنبههای سیاسی این بحرانها موجب خواهد شد تا تصویر کلانتر کمرنگ جلوه داده شود: ناامیدی اقتصادی محرک این قیام بود، همانطور که در بنگلادش در 2024 و سریلانکا در 2022 چنین سناریویی به شکل مشابه تکرار شد. در این سه کشور جنوب شرقی آسیا، اقتصادهای لرزان که از فساد، بیکاری، وابستگی به ارسال پول و اشتباهات سیاسی رنج میبردند، به خطوط گسل اصلی بیثباتی سیاسی تبدیل شدند.
پاشنه آشیل نپال
شرایط نپال نشاندهنده بحران حکمرانی در سطح منطقهای است که با شرایط اقتصادی ناپایدار پیوند خورده است. در نپال، بیش از 60 درصد از جمعیت زیر سی سال هستند و بیکاری جوانان بالای 20 درصد برآورد شده است. در بنگلادش، تورم دو رقمی و میلیاردها دلار به طور غیرقانونی از کشور خارج شد. در سریلانکا، ذخایر ارزی به نزدیک صفر رسید و دولت قادر به پرداخت هزینههای واردات کالاهای اساسی نبود. اینها تنها آمارهای انتزاعی نیستند، بلکه واقعیتهای اقتصادی هستند که زندگی روزمره مردم عادی را تحت تاثیر قرار میدهند؛ افزایش قیمت غذا، صفهای طولانی برای سوخت، دستمزدهای ثابت و از دست دادن شغلها. هیچ توافق سیاسی، هر چقدر هم که به دقت بررسی شود، نمیتواند برای مدت طولانی دوام بیاورد مگر اینکه در جریان آن نارضایتیهای اقتصادی مورد توجه قرار گیرد.
وقتی مردم به نقطه صفر میرسند
در این سه کشور، شهروندان به نقطه صفر رسیدند زیرا شرایط اقتصادی هم در سطح ملی و هم در سطح خانوادگی فرو پاشید. سریلانکا بهترین نمونه در این زمینه است. سالها وابستگی به وامهای خارجی و پروژههای زیربنایی «فیل سفید» (بنادر، فرودگاهها و بزرگراههایی که درآمد کمی تولید کردند) کشور را به شدت بدهکار کرد. در 2019، رئیسجمهور تازه انتخاب شده یعنی گوتابایا راجاباکسا مالیاتها را کاهش داد؛ سیاستی که باعث از دست رفتن 1.4 میلیارد دلار درآمد سالانه شد. هنگامی که پاندمی COVID-19 رخ داد، بخش گردشگری که تقریبا 12 درصد از تولید ناخالص داخلی (GDP) را تشکیل میداد، سقوط کرد. از همین رو ذخایر ارزی کاهش یافت، واردات سوخت و دارو متوقف و تورم در 2022 به بیش از 69 درصد رسید. ممنوعیت ناگهانی ورود کودهای شیمیایی باعث شد که برداشتها تا 40 درصد کاهش یابد و کشاورزان فقیر شوند. برای مردم عادی سریلانکا، این به معنای روزهایی بدون برق، صفهای طولانی برای بنزین و ناتوانی در خرید غذاهای اساسی بود. ناامیدی آنها در اعتراضات «آراگالایا» (به زبان سینهالی یعنی «مبارزه») تجلی یافت که در نهایت خانواده راجاباکسا را از قدرت ساقط کرد.
بحران بنگلادش بهطور متفاوتی شکل گرفت، اما ریشههای مشابهی داشت. سالها بود که این کشور به عنوان یکی از اقتصادهای در حال رشد جهان شناخته میشد آن هم به لطف بخش پوشاک آماده (بیش از 80 درصد صادرات) و ارسال پول توسط کارگران مهاجر (رقمی در حدود 7 درصد از تولید ناخالص داخلی). اما بین سالهای 2023–2024، درخشش رشد اقتصادی کمرنگ شد. تورم به 9 درصد رسید، بیکاری ادامه داشت و اتهامات فساد گسترش یافت. گزارشها از نخبگان بهعنوان کسانی که میلیاردها دلار پولشویی کردهاند، خبر دادند، در حالی که میلیونها نفر با هزینههای رو به افزایش برنج، پیاز و روغن دست و پنجه نرم میکردند. نارضایتی عمومی به واسطه قوانین سختگیرانه امنیت دیجیتال افزایش یافت. فعالان دانشجویی، که همیشه بخش بزرگی از تاریخ سیاسی بنگلادش بودهاند، اعتراضات سراسری را سازماندهی کردند. پایان حمایت ارتش از دولت شیخ حسینه در آگوست 2024 زمینه را برای پایان حیات سیاسی او هموار کرد و موجب شد نخستوزیر تبعید شود.
از نارضایتیهای اقتصادی تا سقوط سیاسی
قیام نپال نوع دیگری از آسیبپذیری را آشکار کرد: شکنندگی اقتصادی وابسته به ارسال پول. ارسال پول بیش از یک چهارم تولید ناخالص داخلی نپال را تشکیل میدهد و ضعف در فرصت سازی های شغلی را پنهان میکند. وابستگی به ارسال پول، نپال و دیگر کشورهای آسیای جنوبی را نسبت به بحرانهای خارجی آسیبپذیر کرد. همزمان بیکاری و کمکاری جوانان در بخش غیررسمی باعث شده که فارغالتحصیلان بیانگیزه شوند، چرا که سیستم آموزشی ضعیف، آموزشهای فنی ناکافی و خدمات اشتغال عمومی بیاثر آنها را از بازار کار محروم کرد. عدم توانایی دولت در تنوعبخشی به اقتصاد فراتر از ارسال پول و گردشگری به این معنا بود که وقتی بیثباتی سیاسی رخ دهد، پیامدهای اقتصادی آن فاجعهبار خواهد بود. اعتراضات و شورشها آسیبهای اقتصادی بیسابقهای وارد کردهاند، بهطوری که خسارتها در حدود 22.5 میلیارد دلار تخمین زده شدند؛ تقریبا نیمی از تولید ناخالص داخلی نپال. بخش گردشگری که باید در فصل تعطیلات رونق میداشت، بهطور کامل نابود شد و لغو رزروها به شدت افزایش یافت. اعتماد سرمایهگذاران از بین رفت و پیشبینیها در مورد رشد ملی انتظار میرود کمتر از 1 درصد باشد. برای نپالیها، این به معنای کاهش فرصت اشتغال و از بین رفتن آینده آنان است.
خشم از تورم، بیکاری و کمبود غذا و کالا در نهایت به بحرانهای سیاسی تمامعیار تبدیل شد زیرا نخبگان نشان دادند که یا توانایی پاسخ دادن به این مشکلات را ندارند، یا نمیخواهند چالشها را حل کنند.
در سریلانکا، خانواده راجاباکسا از سال 2005 بر سیاستها تسلط داشتند و خود و متحدانشان را غنی و نهادهای دولتی را تضعیف کردند. شکست آنها در مدیریت بحران باعث شد که شهروندان از تمام اقشار جامعه — کشاورزان، دانشجویان، حرفهایها و اتحادیههای کارگری — به خیابانها بریزند.
در بنگلادش، حسینه از 2009 در قدرت بود، و با متمرکز کردن قدرت و خاموش کردن مخالفان، حاکمیت خود را ادامه داد. اما زمانی که پایه اقتصادی مشروعیت او شکسته شد، اعتراضات تحت رهبری «نسل زد» به شورشی سراسری تبدیل شد.
سه حزب در نپال برای بیش از یک دهه در قدرت به نوبت آمدند بدون اینکه شغل یا ثبات ایجاد کنند. وقتی اولی تلاش کرد تا انتقادها از محدودیتهای اعمالی بر شبکههای اجتماعی را خاموش کند، درگیر اشتباه شد و به جای خاموش کردن نارضایتی، ممنوعیتها را تشدید کرد. مانند بنگلادش، «نسل زد» به خیابانهای کاتماندو و دیگر شهرهای بزرگ نپال آمدند.
وقتی خشم آنلاین به خیابان میآید
«نسل زد» و شبکههای اجتماعی نقش کاتالیزورهای مهم در اعتراضات گسترده در هر سه کشور ایفا کردند. در سریلانکا، فعالان جوان فضای سبز گاله فیس کلمبو را به «گوتاگوگاما» تبدیل کردند، یک کمپ اعتراضی با کتابخانهها، نمایشگاههای هنری و آشپزخانههای اجتماعی. در بنگلادش، گروههای دانشجویی اعتصابات سراسری برگزار و با استفاده از شبکههای اجتماعی سرکوبها را مستند کردند. در نپال، شبکههای اجتماعی 80 درصد مصرف اینترنت را به خود اختصاص دادند، از همین رو ویدیوهای اینستاگرام و هشتگها از سانسور دولتی عبور کرده و خشم آنلاین را به شورش در خیابانها تبدیل کرد. این جنبشها تنها از سوی نسل جوان رهبری نمیشدند — کشاورزان، اتحادیههای کارگری و بازنشستگان نیز پیوستند — اما انرژی، خلاقیت و تسلط دیجیتال نسلهای جوان آنها را به نیروهای شکستناپذیر تبدیل کرد. تاکتیکهای آنها — فلاشموبها، هشتگهای ویروسی و سازماندهی غیرمتمرکز — مقاومت را دشوارتر کرد.
سقوط رژیمها در سریلانکا، بنگلادش و نپال حقیقتی بنیادی را برجسته کرد: ثبات سیاسی نمیتواند از امنیت اقتصادی جدا شود. بحران ذخایر ارزی و بدهی سریلانکا، فساد و تورم بنگلادش، و تله ارسال پول نپال همگی به نتیجه مشابهی منتهی شدند: جوانان نخبگان را از قدرت کنار زدند. با این حال اصلیترین آسیبدیدگان بحرانهای اقتصادی، جمعیت جوان جنوب شرقی آسیا هستند که دیگر حاضر به پذیرفتن فساد به عنوان هزینه سیاست نیستند. این نسل اکنون به یک شمشیر دولبه تبدیل شده که خواهان پاسخگویی و اصلاحات است.
از منظری دیگر پیامدهای بینالمللی این قیامها نیز عمیق است. این کشورها در قلب منطقه هند-پاسیفیک قرار دارند، جایی که هند و چین برای کسب نفوذ رقابت میکنند. بیثباتی در داکا، کلمبو یا کاتماندو فراتر از مرزها منعکس میشود و بر ژئوپولیتیک منطقهای و جریانهای اقتصادی تاثیر میگذارد. برای سیاستگذاران ایالات متحده، درس این قیامها واضح است: حمایت از ثبات جنوب شرقی آسیا تنها با نظارت بر انتخابات و تعاملات دیپلماتیک محقق نمیشود. این امر نیازمند مواجهه با ریشههای اقتصادی بیثباتی، بیکاری، فساد، وابستگی به بدهی و اتکای بیش از حد به بخشهایی مانند ارسال پول، پوشاک یا گردشگری است. بحرانهای سیاسی در این منطقه تنها با بحثهای پارلمانی حل نخواهند شد؛ بلکه تنها با کاهش قیمت غذا، ایجاد شغل و تامین بقای روزانه مردم عادی قابل حل است.