به نوشته کتاب تاریخی مروج الذهب، مصعب بن زبیر، دو همسر مختار به نام های ام ثابت و عمره (دخترسمره بن جندب و دختر نعمان بن بشیر) را احضار کرد و گفت از مختار تبرّی بجویند. وی از انها پرسید درباره مختار چه میگویید؟ ام ‌ثابت یا همان ناریه همسر مختار گفت: درباره او چه می‌توانم بگویم؟! هر چه شما می‌گویید من هم همان را می‌گویم. مصعب به او گفت: برو تو آزادی. اما عمره دختر نعمان بن بشیر گفت: این شهادتی است که روزی من شده، آیا آن را ترک کنم؟ نه، چنین نمی‌‎کنم. این مرگ است و سپس بهشت و ورود بر پیامبر و اهل بیت آن بزرگوار. بارالها، شاهد باش که من پیرو پیامبرت و فرزند دختر او و اهل بیت و شیعه اویم. مصعب او را به زندان انداخت و به برادرش «عبدالله» نامه نوشت که این زن بر این باور است که مختار پیغمبر است. آن گاه او را بین کوفه و حیره گردن زدند. «عمره بنت نعمان» همسر دوم مختار است که در منابع تاریخی از ایشان به عنوان بانویی عفیف، زیبا، با ایمان، درستکار، ادیب و شاعر یاد شده است. پدرش «نعمان بن بشیر انصاری» همان کسی بود که پیراهن عثمان را به شام برد و در جنک صفین در کنار معاویه و بر علیه امام علی (ع) شمشیر زد و از جانب یزید والی شهر کوفه شد. از جمله اثرگذاری مثبت عمره؛ زمانی بود که مسلم بن غقیل به عنوان سفیر امام حسین (ع) وارد کوفه شد و بعد از پیمان شکنی مردم کوفه به خانه مختار پناه برد. بنا به نقل کتب تاریخی یکی از دلایل عدم یورش والی کوفه و سپاهیانش به حناب مسلم، حضور عمره در خانه مختار بود. عمره بر خلاف اعتقادات پدرش، علوی و از مریدان امیرمومنان (ع) بود و بعد از حادثه عاشورا و در جریان قیام همسرش مختار، پیوسه پشتیبان و حامی او بود و همسرش را همراهی می‌کرد. شهادت دلخراش او همگان را متاثر کرد. «عمر بن ابی ربیعه قریش» از شاعران بنام عرب در رثای شهادت مظلومانه این بانو شعری سروذ و چنین نوشته است: «از عجیب‌ترین اتفاقاتی که سراغ دارم کشته شدن زنی آزاده و سپیدروی است. او را که خداوند رحمتش کند بی هیچ گناهی به قتل رساندند،… جنگیدن با دشمن و کشته شدن بر ما و بر زنان و پاکدامن واجب شده، از چنین پدری، جنین دختری با ایمان به دنیا آمد تا نمایانده شود که « یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ…» خداوند از مرده، زنده را بیرون می‌آورد…» سوره روم،