به گزارش تجارت نیوز، آنچه امروز در روابط ایران و لبنان مشاهده میشود، نه یک دعوای مستقیم، بلکه نتیجه همپوشانی فشارهایی از جانب آمریکا، با ابزار تحریم و مشروعیت بینالمللی، اسرائیل، با تهدید امنیتی، عربستان و امارات، با پول و اقتصاد و در نهایت قطر، با مدیریت بحران و میانجیگری است؛ این وضعیت نمایانگر تنشهای دیپلماتیک با ابعاد غیرمستقیم و بلندمدت در روابط ایران و لبنان است؛ کشمکشهایی که نه تنها بر مناسبات تهران و بیروت، بلکه ممکن است روابط منطقهای، نقش گروههای نیابتی و حتی سیاست داخلی لبنان را نیز متاثر از خود کند. به نظر میرسد دولت لبنان ناچار است برای بقا سیگنالهایی از فاصله با ایران ارسال کند؛ حتی اگر در سطح واقعی، روابط کاملاً قطع نشود و برای تهران هم پیام روشن است. دوران نفوذ کمهزینه در لبنان پایان یافته و هر گام دیپلماتیک حالا باید از فیلتر بازیگران متعدد منطقهای و فرامنطقهای عبور کند.
کشمکشهای این روزهای مقامات تهران و بیروت وارد فاز جدیدی شده است. اگر پیش از هفتم اکتبر سال 2023 فردی ادعا میکرد که مناسبات ایران و لبنان به نقطهای میرسد که وزیر خارجه لبنان از پاسخ به دعوت وزیر خارجه ایران برای سفر به این کشور اجتناب کرده و خواستار برگزاری این دیدار در کشور ثالثی میشود یا روند اعطای اعتبارنامه سفیر جدید ایران در بیروت از سوی وزیر خارجه لبنان متوقف شود، او را ناآگاه به سیاست خارجی درهم تنیده تهران و بیروت قلمداد میکردند.
اما این وضعیت در حال حاضر به وقوع پیوسته است و آنچنانکه روزنامه لبنانی الاخبار مدعی است که یوسف راجی، وزیر خارجه لبنان با امتناع از تکمیل مراحل قانونی، اعطای اعتبارنامه سفیر جدید ایران را متوقف کرده است؛ پس از انتصاب احمد سویدان به عنوان سفیر لبنان در ایران در اکتبر (مهر) گذشته، تهران نیز براساس پروتکلهای دیپلماتیک، نام سفیر پیشنهادی خود را به لبنان ارسال کرد. با این حال گزارشها حاکی از آن هستند که وزیر امور خارجه لبنان نه رونوشتی از اعتبارنامه سفیر ایران در بیروت را به کاخ ریاستجمهوری این کشور ارسال کرده و نه رسما موافقت لبنان را به تهران ابلاغ کرده و عملا مانع از تصدی سمت سفیر جدید در بیروت شده است.
انتقاداتی که عیان میشود
البته این تمام ماجرا هم نیست. در روزهای اخیر، پیامهایی میان وزرای امور خارجه ایران و لبنان در شبکه اجتماعی ایکس منتشر شد که نشان داد لایههای زیرین این روابط تا چه اندازه متاثر از تحولات سالهای اخیر منطقه به ویژه رخدادهای پس از 7 اکتبر 2023 شده است. در یکی از پیامها، سید عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، خطاب به یوسف راجی، وزیر امور خارجه لبنان، با اشاره به سیاست ایران در عدم مداخله در امور داخلی لبنان، از او دعوت کرد تا به تهران سفر کند.
راجی در پاسخ اظهار داشت که در حال حاضر قادر به سفر به ایران نیست، اما مایل است با همتای ایرانی خود در یک کشور ثالث دیدار کند. راجی همچنین بر «آمادگی کامل لبنان برای ایجاد مرحله جدیدی از روابط سازنده با ایران بر اساس احترام متقابل» تأکید کرد.
عراقچی نیز در پاسخ به وزیر امور خارجه لبنان در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «از دعوت مهربانانه آقای یوسف راجی قدردانی میکنم. در عین حال، تصمیم ایشان مبنی بر عدم پذیرش دعوت متقابل ایران، پس از مهماننوازی گرمی که در سفر قبلیام به لبنان از من شد، تعجبآور است. واضح است که برای وزرای امور خارجه کشورهایی که روابط برادرانه و دیپلماتیک کاملی با یکدیگر دارند، نیازی به مکان «بیطرف» برای ملاقات نیست.»
عراقچی این موضوع را هم اضافه کرد که «با توجه به اشغال لبنان توسط اسرائیل و نقض آشکار آتشبس، کاملا درک میکنم که چرا همتای محترم لبنانی من آماده سفر به تهران نیست. بنابراین، با کمال میل دعوت ایشان برای بازدید از بیروت را میپذیرم. ما نیز به دنبال «فصل جدیدی» در روابط دوجانبه هستیم – روابطی مبتنی بر همان اصولی که وزیر راجی بر آن تأکید کرده است.»
ذکر این نکته جایز است که پیش از این کشمکش مجازی، انتشار پستی از علی اکبر ولایتی، مشاور امور بینالملل رهبر ایران در شبکه اجتماعی ایکس، به آشفتگی روابط تهران و بیروت دامن زده بود. ولایتی نوشته بود: «امروز وجود حزبالله از نان شب هم برای لبنان واجبتر است.» موضوعی که به سرعت با واکنش شدید یوسف راجی، وزیر خارجه لبنان همراه بود. او در ایکس خطاب به وزیر خارجه ایران نوشت: «میخواستم آنچه را مبنی بر عدم دخالت ایران در امور داخلی لبنان فرمودید را باور کنم، تا اینکه مشاور رهبر عالیتان از راه رسید و ما را راهنمایی کرد که چه چیزهایی در لبنان مهم است و به ما در خصوص پیامدهای برچیدن سلاح حزبالله هشدار داد.»
او در ادامه پست خود اینگونه آورد: «برای ما آنچه از آب و نان واجبتر است، حاکمیت، آزادی و استقلال تصمیمگیریهای داخلی ماست.» وزیرخارجه لبنان سپس نارضایتی از اظهارات ولایتی را در گفتوگویی رسانهای هم دنبال کرد و در گفتوگو با شبکه الجزیره عربی گفت که «حزبالله بدون تصمیم ایران نمیتواند سلاحهای خود را تحویل دهد».
سایه دشمنی از جنس عربی و غربی بر روابط تهران و بیروت
مقامات لبنانی که پیش از این، از ارتباط و نزدیکی ایران و حزبالله در لفافه انتقاد میکردند، در ماههای اخیر با تغییر ادبیات خود، صراحتا از نقش تهران در کنترل یا تشدید درگیریها در لبنان میگویند. البته موضوع خلع سلاح حزبالله و سلاحزدایی از این مجموعه، از همان ابتدا در دستور کار دولت فعلی لبنان قرار داشته و پیشنهاداتی نیز در ارتباط با مقامات ارشد حزبالله مطرح شده است. موضوعی که مورد مخالفت ایران و متحدانش قرار گرفته و به بروز اختلاف سیاسی و دیپلماتیک با بیروت انجامیده است. بیروت از تهران خواسته ارتباط با لبنان را به صورت دولت به دولت (state-to-state) دنبال کند، نه به واسطه یا محوریت گروههایی چون حزبالله. این خواسته با دیدگاه ایران که حزبالله را جزئی از ساختار مقاومت در برابر اسرائیل میپندارد، مغایرت دارد.
در تهران برداشت این است که تنشهای اخیر میان ایران و لبنان از آن جهت ایجاد شده است که لبنانِ امروز، بیش از هر زمان دیگر، تحت فشار همزمان آمریکا، اسرائیل و کشورهای عربی ثروتمند خلیج فارس قرار دارد؛ فشارهایی که عملاً فضای مانور دولت لبنان در قبال ایران را محدود و پرهزینه کرده است. آمریکا با مهندسی مرزهای نفوذ، سالهاست لبنان را نه بهعنوان یک کشور مستقل، بلکه بهعنوان میدان مهار ایران و حزبالله میبیند. سیاست واشنگتن این است: تقویت دولت مرکزی لبنان، مشروط به فاصلهگیری آشکار از تهران و بازتعریف رابطه با حزبالله است.
در قبال این سیاست، کمکهای مالی و حمایت از ارتش لبنان فعال خواهد شد به شرطی که دولت لبنان نشان دهد تصمیمگیر نهایی است، نه حزبالله. در چنین چارچوبی، هر نرمش بیروت در برابر ایران، بلافاصله در واشنگتن بهعنوان عقبنشینی از پروژه مهار تلقی میشود. اینجاست که لبنان باید تنش با تهران را به نمایش بگذارد.
اما این موضوع در رابطه با اسرائیل متفاوت است. برای اسرائیل، رابطه ایران و لبنان یک مساله دیپلماتیک نیست؛ یک تهدید امنیتی مستقیم است. تلآویو بهطور مستمر این پیام را به صورت علنی و غیرعلنی به دولت لبنان ارسال کرده است که هرگونه نزدیکی رسمی به ایران، هرگونه تسهیل فعالیتهای حزبالله میتواند هزینههای امنیتی سنگینی برای بیروت داشته باشد. در این شرایط ترس از جنگ یا تشدید درگیری در جنوب لبنان باعث شده بخشی از نخبگان سیاسی این کشور به این جمعبندی برسند که کاهش تنش با ایران، نوعی «بیمه موقت» در برابر اسرائیل است حتی اگر این کاهش تنش فقط در سطح دیپلماتیک و نمادین باشد.
در این میان یکی دیگر از بازیگران میدان سیاست در لبنان یعنی سعودیها نیز وارد عمل شده و پس از سالها فاصلهگیری، دوباره به لبنان برگشتهاند، اما با شروطی بسیار سختتر از گذشته. عربستان حاضر است در لبنان سرمایهگذاری کند، کمک مالی مورد نیاز بیروت را ارائه دهد و از ثبات لبنان حمایتهای لازم را به عمل آورد، به شرط آنکه نفوذ ایران مهار شود، حزبالله از معادلات تصمیمسازی کنار گذاشته شود و در نهایت لبنان در محور عربی تعریف شود، نه محور مقاومت. در این شرایط برای دولت لبنانِ ورشکسته، پول عربستان یک عامل تعیینکننده است.
اماراتی ها هم که بازیگران کمسروصداتر این میدان هستند برای اینکه همکاریهای بیروت و ابوظبی را از مسیر اقتصاد، بانکداری و بازسازی دنبال کنند پیام روشنی را راهی لبنان کردهاند: «ثبات، بدون تنش با غرب و بدون همکاری با ایران.» در این میان امارات برخلاف عربستان، موضعگیری تند خود را در لفافه بیان میکند و تمایلی به نمایش علنی آن ندارد. اما در عمل، حمایت اقتصادی را به رفتار سیاسی گره میزند. پیامی که لبنان آن را بهخوبی دریافت کرده است.
از میان تمامی بازیگرانی که به نام آنها اشاره شد قطر نقش متفاوتی دارد. دوحه تلاش میکند میانجی باقی بماند و کانال ارتباطی با همه طرفها از جمله ایران را حفظ کند. اما حتی قطر هم در یک نقطه با دیگران همنظر است. دولت لبنان باید مستقل جلوه کند و نقش نظامی و سیاسی حزبالله مهار شود. دوحه بیش از آنکه حامی تهران باشد، مدیر بحران است؛ نقشی که عملاً به کاهش وزن ایران در تصمیمات رسمی لبنان منجر میشود.
این شرایط در حالی به بیروت و تهران تحمیل می شود که حزبالله و ایران در ماههای گذشته درگیریهای جداگانهای با اسرائیل داشتهاند. تحلیلگران میگویند، اکنون، دستور بیروت به حزبالله برای خلع سلاح، خطر تضعیف بیشتر این گروه در این برهه حساس را به همراه دارد. اما مشکل کجاست؟ مشکل اینجاست که حزبالله مدتهاست که قدرتمندترین بازیگر مسلح غیردولتی در خاورمیانه، نزدیک به سیاستهای ایران و شاخص در دشمنی با اسرائیل محسوب میشود و خلع سلاح این مجموعه، راه تلآویو برای ادامه سرکشیهای منطقهای (خاورمیانه) را همواره میکند.
کنترل بحران از سوی ایران
همانطور که اشاره شد تنشهای پیرامون خلع سلاح حزبالله و انتقاد از سیاستهای ایران در لبنان مدتی است که در دستور کار مقامات بیروت قرار دارد. چند ماه پیش، علی لاریجانی، مشاور رهبر ایران در میانه اوجگیری تنشها میان حزبالله و اسرائیل و نگرانیهای فزاینده از گسترش جنگ منطقهای به بیروت سفر کرد. این سفر بهسرعت با واکنشهای منفی در داخل لبنان روبهرو شد. منتقدان، بهویژه جریانهای نزدیک به غرب و برخی احزاب عربگرا، حضور یک مقام ارشد ایرانی را «مداخله مستقیم در امور داخلی لبنان» توصیف کردند.
در روزهای پس از سفر، لحن انتقادی برخی مقامات لبنانی و رسانههای نزدیک به عربستان و امارات تندتر شد و بار دیگر بحث نفوذ ایران در ساختار سیاسی و امنیتی لبنان به صدر اخبار بازگشت. تنشهای دیپلماتیک پس از این سفر، بیش از آنکه به یک بحران رسمی میان تهران و بیروت منجر شود، شکافهای عمیق داخلی لبنان را برجسته کرد؛ جایی که هر حرکت ایران، بهویژه در سطحی مانند سفر لاریجانی، نه فقط در چارچوب روابط دوجانبه، بلکه در میدان رقابت ایران با آمریکا، اسرائیل و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس تفسیر شد.
به صورت کلی و با ارزیابی شرایط حال حاضر نیز به نظر میرسد که رد دعوت عباس عراقچی از سوی وزیر خارجه لبنان و همزمان ممانعت در پذیرش سفیر جدید ایران در بیروت، بیانگر تشدید تنش در سطح دیپلماتیک و ورود روابط تهران–بیروت به مرحلهای علنیتر و نمادینتر است. این اقدام بیش از آنکه به معنای قطع رابطه باشد، تلاشی حسابشده از سوی دولت لبنان برای ارسال پیام سیاسی به بازیگران خارجی، بهویژه آمریکا و کشورهای عربی منطقه، تلقی میشود. یعنی در شرایطی که لبنان زیر فشار مستقیم تحولات امنیتی و نگرانی از گسترش درگیری میان حزبالله و اسرائیل قرار دارد، بیروت میکوشد فاصلهای دیپلماتیک با تهران را حفظ کرده و از همسویی کامل با محور مقاومت پرهیز کند.
در مقابل، واکنش محتاطانه ایران حاکی از تمایل به مدیریت تنش و جلوگیری از تبدیل اختلافات دیپلماتیک به بحران آشکار است؛ اختلافی که ریشه آن فراتر از روابط دوجانبه و در معادلات پیچیده منطقهای نهفته است. آنجا که اسماعیل بقائی، سخنگوی وزارت امورخارجه کشورمان در نشست خود با خبرنگاران میگوید: «ترجیح ما این است که از هر بیانی که لبنان را از تمرکز بر صیانت از حاکمیت ملی و تمامیت سرزمینی خود منحرف کند، خودداری کنیم.»